تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):پيامبر خدا هنگام نشستن، بيشتر رو به قبله مى نشست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1844574258




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دل‌نوشته‌ای تقدیم به شهدای نورسیده روایت پایان انتظار مادر یکی از شهدای غواص


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: دل‌نوشته‌ای تقدیم به شهدای نورسیده
روایت پایان انتظار مادر یکی از شهدای غواص
پسرم غواص نبود. من صدای قدم‌هایش را می‌شنوم. که می‌آید. اگر پسرم زنده نمی‌آید چرا تبریزی‌ها بی‌جت می‌رقصند! چرا امسال گل شمعدانی شکوفه قرمز داد و حوض چرا آبش آبی‌تر از همیشه است. یونس جان تو غواص نبودی مگر نه.

خبرگزاری فارس: روایت پایان انتظار مادر یکی از شهدای غواص



خبرگزاری فارس، رحمت رمضانی: ماهی قرمز حوض تنها خانه کهنه و متروک خیابان 15 خرداد بزرگ شده است. مامان زهره «پر» چادر را به دندان گرفته است. با خود زمزمه می‌کند گل شمعدانی، امسال گل‌های قرمز داده‌‌اند و زیباتر و با طراوت‌تر از هر سال‌اند. تو نیامدی یونس جان! آب حوض با شنای ماهی موج آرامی برمی‌دارد. مامان زهره خیره به آب حوض شده است، 29 سال شده این انتظار، شوهرش که یونس به او بابا موسی می‌گفته ساعت 10 صبح 85.12.5 درگذشت. مامان زهره زیر لب می‌گوید: دیگر تاب نیاورد انتظارت را... یونس جان. زهرا خواهر کوچکترت دیگر نمی‌خندد و کبری خواهر بزرگترت دنبال پسرش می‌دود. نیامدی یونس جان که خواهر زاده‌ات حسرت به دل نماند که دایی ندارد. برادرت محمد مردی شده است برای خودت و اسیر بیابان شده است. در شرکتی نفتی کار می‌کند. درخت‌های تبریزی که بابات به ردیف گوشه حیاط کاشته است، بزرگ شده‌اند و هر سال با باد می‌رقصند یونس جان! چقدر سایه تبریزی‌ها را دوست داشتی. از همرزم‌هات بگم، ایوب مهندس شده برای خودش، مصطفی برق‌کار شده همه شهر را چراغانی کرده اما تو نیامدی... یونس جان! عزیزم! مادرم! تو کی رفتی و غواص شدی که من خبر نداشتم!؟ همسنگرهایت گفتند که تو غواص شدی... چادر روی شانه مامان زهره افتاد و با دست تا کرد و روی طناب حیاط پهنش کرد و دوباره نشست روی حوض و به شنای ماهی حوض خیره‌ شد. یونس جان! به دلم برات شده است اروند با موهایت در زیر آب بازی نکرده است. چقدر گفتم بابا موسی! صدام نامرد است و از جهان متنفر. 85.12.5 چیزی به عید نمانده بود که بابات هم رفت! حالا با چه کسی درد دل کنم تو نیستی. یونس نیست. 29 سال است که من منتظرم و 9 سال هم است که پدرت رفت. زهرا در خانه نمی‌خندد و کبری مشغول بچه‌هایش است. مامان زهره به چین دستش خیره می‌شود و با خود می‌گوید« قسم می‌خورم یونس غواص نبوده است»؟ همسنگرت ایوب می‌گفت تو از آب نمی‌ترسیدی، اما غواصی را هم دوست نداشتی! «مادر یونس بودی در دل نهنگ» اما دیشب خواب دیدم 29 سال ته حوض خانه ما بودی و ما این همه منتظرت بودیم. اگر بابا موسی می‌دانست که ته حوض بودی و نامردی دستت را بست انداختت تو حوض، زودی می‌آمدیم تو را از حوض بیرون می‌کشیدم. دق نمی‌کرد الان با نوه‌ام می‌آمدی خانه ما مهمونی و من سفره می‌انداختم قد یک دریا و برایت ماهی درست می‌کردم که دوست داشتی. نمی‌دانستم یونس جان ماهی همه گوشت تنت را خورده است. ایوب می‌گفت غواصان را در «نهر ابوفلس» پیدا کرده‌اند اما خواب دیدم این همه سال ته حوض بودی ما سال‌ها دنبالت می‌گشتیم. اما باور نمی‌کنم شهید شدی و دستت را بستند و انداختنت نه رود.  یونس من غواص نبود. من صدای قدم‌هایش را می‌شنوم.که می‌آید.اگر پسرم زنده نمی‌آید چرا تبریزی‌ها بی‌جت می‌رقصند! چرا امسال شمعدانی شکوفه قرمز داد و حوض چرا آبش آبی‌تر از همیشه است. یونس جان تو غواص نبودی مگر نه. انتهای پیام/

94/03/28 - 12:33





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن