محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1842634870
یکی از اساسیترین کارها در تربیت، پرورش بر پایه باور خدایی است
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: یادداشت؛
یکی از اساسیترین کارها در تربیت، پرورش بر پایه باور خدایی است
شناسهٔ خبر: 2767792 - دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۷
دین و اندیشه > اندیشمندان
یکی از آموزههای تعلیمی خداوند در گفتههای اصلاحگران و فرستادگان خود، بیان سنتگذاری حسنه در میان مردمان بود تا ضمن تصحیح فرهنگها و آداب و رسوم جاری به ماندگاری آموزهها و ارزشهای تربیتی بیانجامد. به گزارش خبرنگار مهر، در بخش قبلی این یادداشت تأکید شد تربیت دینی بر پایه حکمت (زمان شناسی، آسیب شناسی، دشمن شناسی، میزان تأثیر، شناخت اولویتها، تفاوتها، دست آویزهای مؤثر، باورها، سنتها، راهکارهای عملی و اجرایی، و ...) استوار است.ب: ویژگیهای اجتماعیا. انقلاب عقيدتي و ارزشي (خدايي شدن)پيامبران الاهي به عنوان بزرگترين مصلحان اجتماعي بيش از هر چيز تلاش داشتند تا به اصلاح مباني عقيدتي امتها بپردازند، و به سراغ اساسيترين مسأله اي اعتقادي يعني «توحيد» ميرفتند و سرلوحه دعوت خود را «توحيد» آن هم توحيد در تمام زمينهها و ابعاد قرار ميدادند. دعوت به سوي «الله» و نفي هرگونه شرك كه نخستين پيام رسولان الاهي بوده است در آيات گوناگون قرآن تجلي پيدا كرده و خداوند از نخستين پيام روشن تمام انبيا چنين ياد كرده است و همگي هم نواي با يك ديگر ميگفتند: «يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللهَ مَا لَكُم منْ إِلَهٍ غَيْرُهُ»[۱]اي مردم، خدا را پرستش كنيد كه جز او معبودي براي شما نيست. در حقيقت تأكيد انبيا روي مسألهي توحيد و پرستش خداي يگانه بدين خاطر بوده كه اگر به راستي همهي افراد جامعه جز «الله» را پرستش نكنند و هيچ گونه نابسماني در جوامع انساني به جود نخواهد آمد. وابستگي و طفيلي گري و تمام اين بدبختيها كه دامان افراد و جوامع را ميگيرد به خاطر همان انحراف از پرستش الله و روي آوردن به پرستش بتها و طاغوت هاست.[۲]فراخوان همهی پیامآوران و دعوتگران به حق بر مدار توحید و بندگی خدای یکتا بوده چون كه فرمان داده شدند «تا اُدعُ اِلي سَبيل رَبِكَ» مردم را به راه پروردگارت فراخوان ده! و نقل این دعوتها از زبان این فرستادگان، بيان رسالت اين دعوت گران به يكتاپرستي است در همه اعصار و براي همه نسلها و هدف ديگر شاید بر این باشد که رفتار این خداجویان در میان مردمان اثرگذار بوده و با دیدن انسانی متعالی، کامل و باورمند، شایسته، خوش نام، دارای برجستگیهای رفتاری، پایبند به همهی موازین اخلاقی و توفيق هدايت در سطح گسترده جهاني و باورمندي به وجود خدای یکتا و مکارم اخلاقی و... ایشان کشش و کوشش انسانهای بیدار را برانگیزد که باورمندی به وجود پروردگار، رهآوردش رشد و کمال همهجانبهی آدمی است و تحولاندیشهها و ارزشها و میل به پاکی است اگر خود مستقیماً فراخوان میداد میپنداشتند چون خداست به سوی خود میخواند، سود و زیانی دارد؟! و...!؟ خداوند خواسته به خاطر رحمت و رأفتش به زبان پیام برانش بندگان را تا نهایت درجه موعظه نماید و حجت را بعد از تمام شدنش کاملتر کند، آن وقت اگر بازهم به گمراهی خود ادامه دادند عذاب را بفرستد «وَ ما کُنا مُعَذبینَ حتی نَبعَثَ رَسُولاً» زیرا رسالت منصب خاص الاهی است و مستلزم حکم فصل در امت است و آن عبارت است از عذاب استیصال یا بهرهمندی از زندگی تا مدتی.[۳]از این رو از قول بندگانی وارسته میگوید که به پاکی و رستگاری، مقام عصمت، علم و نبوت آراسته شده و با معجزاتی فراوان سوی مردمان آمده و فراخوان میدهند. پس حتماً باور خدایی رهآوردی دارد و آن در وجود این انسانهای کامل تجلی یافته است و این اثر تربیتی و هدایتی بیشتری دارد! علامه طباطباییe میفرمایند: «این قاعدهای است کلی، یعنی هر معلم و مربی که بخواهد در تعلیم و تربیت اشخاص توفیقی به دست آورد باید خودش به گفتههایش عمل کند، همان گونه که برای الفاظ دلالت هست، عمل هم دارای دلالت است و اگر عمل برخلاف قول بود دلالت میکند بر این که در نفس صاحبش حالتی است مخالف گفتههای او و میبینیم دلهای مردم از شنیدن مواعظ اشخاصی که خود در طریقهای که به مردم پیش نهاد میکنند صبر و ثبات ندارند نرم نمیشود، چه بسا میگویند گفتههایش همه باطل است. زیرا اگر حق بود خودش به آن عمل میکرد...»[۴]ضمن این که به ارتباط آنان با جهان نهان و قدرت جاوید الاهی و علم و حکمت او بر آفرینش، تدبیر جهان هستی، هدف خلقت و امکان رستاخیز و... برهان روشنی میآورد و نزول وحی را در مییابند و نگرش آنها به جهان غیب و گرایش به شریعتهای الاهی و پیام بران و... افزونتر میشود. و رسالت همهی پیامرسانان در گام نخست فراخوان خود، دعوت به بندگی حق تعالی است و سیاستمداری ایشان بر مدار توحید است و بزرگترین ویژگیایشان مقام بندگی و «عبد» بودنشان است. و خداوند متعال در آیهی ۳۳ سورهی فصلت میفرماید: «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمنْ دَعا إِلَى اللهِ وَ عَمِلَ صالِحًا وَ قالَ إِنني مِنَ الْمُسْلِمينَ» که گزیدهی نظر علامهe در این باره چنین است: «مراد از دعوتگر در این آیه، رسول خداست و لفظ چون عمومیت دارد شامل همهی کسانی که به سوی خدا دعوت میکنند و ممکن است غرض فاسد باشد نمیتواند «اَحسَنُ القَول» باشد و در دنبالهی جمله آورده «عَمِلَ صالِحاً» به شرطی خودش عمل صالح نماید و عمل شایسته انجام دهد ولی ایمانی به حق نداشته باشد باز احس القول نیست به همین جهت شرط دیگری آورده که «قالَ إِنني مِنَ الْمُسْلِمينَ» یعنی اعتقاد به اسلام داشته باشد، از سیاق برمیآید که «قال» اینجا به معنای رأی و اعتقاد است»[۵]نتیجه این که همهی دعوتگران خود باور داشته و بارها به اسلام و ایمان خود اعتراف نمودهاند و با کردار خود به توحید فراخوان دادهاند.[۶] از این رو حضرت ابراهیم(ع) میفرماید: «وَ إِبْراهيمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اتقُوهُ»[۷] «...و اعبدوه...»[۸] مي بينيم حركت انقلابي ابراهيم(ع) و شكستن بتها نيز در اصل براي ايجاد تحول و انقلابي فكري در نهاد بت پرستان بود تا روح و فكر مردمي را كه از نظر اعتقادي آن همه انحطاط يافته بودند كه سنگها و چوبهاي تراشيده به دست خود را خدايان خويش ميپنداشتند.و از آنها شفا ميطلبيدند، دگرگون سازد و وجدان خفته آنها را بيدار كند. هدف اصلي آن حضرت آن بود كه تا جماعت نادان و كوردل به روشني به ناتواني بتها و دفع زيان و جلب سود آگاهي يابند و به پوشالي بودن آن خدايان موهوم پي برند. آري هدف وي تنها شكستن فكر بت پرستي و روح بت پرستي بود چرا كه شكستن چند عدد بت، به تنهايي فايده اي نداشت و آنها فوراً بتهايي بزرگتر از آنها را ميساختند و به جاي آن مينهادند. ابراهيم(ع) در اين انقلاب فرهنگي چنان پيروز بود كه به تعبير قرآن آن جماعت كوردل در برابر استدلالهاي منطقي ابراهيم(ع) در اثبات عجز و ناتواني بت ها: «فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنكُمْ أَنتُمُ الظالِمُونَ»[۹] به وجدان و فطرت شان بازگشتند و خود را مورد خطاب قرار دادند و گفتند كه حقاً شما ظالم و ستم گريد.«وَ قالَ الْمَسيحُ يا بَني إِسْرائيلَ اعْبُدُوا اللهَ رَبي وَ رَبكُمْ»[۱۰] و خدا را گواه میگیرد که به این دعوت من تو آگاهی (وَ کُنْتَ عَلَیْهِمْ شَهِیداً)[۱۱] و خود در آغاز سخن اقرار به بندگی میکند «قالَ اِنی عبدالله»[۱۲] «إِن اللهَ هُوَ رَبي وَ رَبكُمْ فَاعْبُدُوهُ»[۱۳]و پیامبرانی چون شعیب، هود، صالح و نوح(ع)، میگویند: «قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ»[۱۴]«أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلا اللهَ»[۱۵]و خود اظهار اسلام و ایمان مینمایند و با کردار خود باورشان را تأیید میکنند. «وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمينَ»[۱۶]«وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ»[۱۷] «قالَ إِني أُشْهِدُ اللهَ وَ اشْهَدُوا أَني بَريءٌ مِما تُشْرِكُونَ»[۱۸] و در آیات ۲۷ زخرف، ۴ ممتحنه و ۷۸ انعام نیز این اعلام بیزاری و فاصلهگیری عملی به چشم میخورد و شخص شعیب(ع) به قومش میفرماید: نمیخواهم مخالفت کنم با چیزی که شما را از آن بازمیدارم! «وَ ما أُريدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى ما أنهیكُمْ عَنْهُ»[۱۹] و در این باره علامهe میفرمایند: «از نظر دین اسلام هیچ غایتی برای حیات، جز توحید خدای سبحان در مرحلهی اعتقاد و عمل نیست، به این معنا که اسلام کمال انسانیت و غرض نهایی زندگیاش را این میداند که معتقد شود به این که برای او معبودی است که هر چیزی را او آفریده و برگشت هر چیزی به سوی اوست، و برای او اسمای حُسنا و مثالهای بلندی است، آن گاه بعد از تحصیل چنین اعتقادی در مجرای زندگی قدم نهاده، هر عملی را که انجام میدهد یک یک، حکایت از عبودیت او و عبودیت هر چیزی نزد خدای سبحان مینماید و به همین وسیله توحید پروردگار در ظاهر و باطنش سرایت نموده و خلوص در بندگی و عبودیتش از اقوال و افعال و سایر جهات وجودیش ظاهر میگردد، ظهوری که هیچ پردهای نتواند آنرا بپوشاند، خلاصه ادب الاهی و یا ادب نبوت، همانا عمل را بر هیأت توحید انجام دادن است. [۲۰]و فراخوانی به کردار در فرمانی از ایزدی دریافت میشود که با پرسشی توبیخی میجوید که چرا چیزی را میگویید که بدان عمل نمیکنید؟! «لِمَ تَقولُونَ ما لا تَفعَلونَ» «أَتَأْمُرُونَ الناسَ بِالْبِر وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَفَلا تَعْقِلُونَ»[۲۱] یا میفرماید: «أَفَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَق أَحَق أَنْ يُتبَعَ أَمنْ لا يَهِدي إِلا أَنْ يُهْدى»[۲۲]آیا کسی که به حق راه یافته سزاوارتر است به این که پیرویاش کنند یا کسی که راه خود نیافته و دیگران باید او را هدایت کنند؟!و ساحت فرستادگانش بسی پاک و معصوم و مصون از هر خطا و نافرمانی و... است پس در مقام اخلاص و تسلیماند و الگوی رفتاری موفق و بندهی مخلص خدایند که در آیاتی چند اینها را ستوده است.۲. زمینه سازیفراهم سازی پیش نیازهای لازم و همآهنگ با موضوع سخن و دعوت، کمک شایانی در آمادگی ذهنی، پذیرش، ایجاد انگیزه، آموزش بهتر و اثرگذاری بیش تری دارد، مقدمه چینی واندیشیدن بر تمهیدات لازم در بسیاری از گفتهها و روشهای نظری و عملی ایشان به چشم میخورد و خدای متعال با بیان اینها ضمن آموزش به انسانها و معرفی الگوهای رفتاری در کار تربیت به توفیقات ایشان در اجرای روشهای پسندیده و راهکارهای عملی و شناخت آسیبها و... اشاره دارد.حضرت ابراهیم(ع) " در دعوت قوم خود این سان زمینه سازی میفرماید:«يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْني عَنْكَ شَيْئًا»[۲۳]«ما هذِهِ التماثيلُ التي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ»[۲۴]«قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ»[۲۵] «هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرونَ»[۲۶]«أَإِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللهِ تُريدُونَ فَما ظَنكُمْ بِرَب الْعالَمينَ»[۲۷] «فَقالَ أَلا تَأْكُلُونَ ما لَكُمْ لا تَنْطِقُونَ»[۲۸] «لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا»[۲۹]«أَوَ لَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدى مِما وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آباءَكُمْ»[۳۰]«أَوَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبينٍ»[۳۱]«لَتَأْتُونَ الرجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ»[۳۲]این پرسشهای بیدارگرانه به بهرهگیری از شواهد تاریخی، دینی، سیاسی و اجتماعی و... در خور حال مخاطب و قابل حس و تجربه میانجامد و با دریافتهای ایشان سازگاری دارد تا ضمن همسویی با ایشان به ارائهی برهان بر بیهوده بودن باور واندیشههای ایشان دارد «لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ في ضَلالٍ مُبينٍ»[۳۳]«وَ اللهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ»[۳۴]«أُف لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ»[۳۵]«إِني ذاهِبٌ إِلى رَبي سَيَهْدينِ»[۳۶]«إِنا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ كَفَرْنا بِكُمْ»[۳۷]پس از تفهیم حقایق به سرزنش آنها پرداخته و سپس باور درست خویش را نشان میدهد که راه راست در پیروی آن است. «إِن اللهَ هُوَ رَبي وَ رَبكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ»[۳۸]«إِن رَبي عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»[۳۹]حضرت هود(ع) به رفتار بي دليل آنها اندرز ميدهد و ميفرمايد: پدران شما نيز برهان درستی براي خدایی اين بتها نداشتند و خدايي بتها جز نام گذاري شما چيزي نيست. و تنها در پندار شماست. به دست خود ساخته و به عبادت پرداخته ايد.[۴۰]ـ و لوط(ع): به بي سابقه بودن اشاره دارد، آيا عمل زشتي را مرتكب ميشويد كه پيش از شما هيچيك از جهانيان مرتكب نشدهاند.[۴۱]ـ حضرت يوسف(ع): در جمع هم بنديان دعوت خويش با اين تمهيدات آغاز ميكند، "قالَ لا يَأتيكُما طَعامٌ"[۴۲].و در پی فرمان آزادي نیز مقدمه چيني میكند تا به عزيز بفهماند در نهان اهل خیانت نبوده است[۴۳].و زمينه سازي و ترفند براي ديدار برادر كوچكتر و باز آمدن برادران براي خريد گندم و نگهداري او از اين جمله اقدامات است.[۴۴]و برادران را نيز با زمينه سازي و پرسش هایي چند متوجه ميكند كه در گذشته كه جاهل بوديد با يوسف چه كرديد؟[۴۵]حضرت الياس(ع): به بهترین بودن آفریدگار در برابر بت بعل میپردازد و میپرسد أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ وَاللهَ رَبكُمْ وَرَب آبَائِكُمُ الْأَولِينَ؟[۴۶]ـ صموئيل (شموئيل): در پس درخواست فرمانده بر كارزار، نخست تهميدات لازم ميانديشد و جويا ميشود در خود میبینيد اگر پيكار بر شما واجب شد، شانه خالي نميكنید (آمادگي لازم داريد)؟[۴۷]حضرت زكريا(ع): در نیایش خود برای طلب فرزند، نخست از حال و روز و پيري و موي سپيد و... ميگويد و آن گاه از نازايي همسر و درخواست جانشين صالح[۴۸].ـ شعيب(ع): به پند و عبرت تاريخ ميپردازد و ميگويد: اي قوم من دشمني با من، شما را وادار ميكند کاری کنید كه به شما آن رسد كه به قوم نوح و هود و صالح رسيد و قوم لوط از شما چندان دور نيست.[۴۹]ـ سليمان(ع): پس از اطلاع از وجود ملك و ملكهی سبا و گرايش آنان از سوي هدهد براي ايجاد زمينهی دعوت او را به پيام كتبي گسيل میدارد، تا نتيجهی دعوت را ارزيابي كند و بعد تصميم به لشکرکشی با اقدام مناسب ديگر. (اذْهَب بكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُم تَوَل عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ[۵۰]).ـ لقمان حكيم در قالب مثالي محسوس، زمينه سازي ميكند كه كيفر کردار از سوي خدای حساب گر، دقيق است. اگر عمل تو، هم وزن دانههاي خردَلي آن هم در دل سنگي پنهان باشد. يا در آسمان و زمين، خداي كاردان آن را براي حساب ميآورد.[۵۱]ـ مؤمن آل فرعون در رويارویي با ارادهی فرعونيان بر قتل موسي(ع) زمينه را با بيانات خود فراهم ميكند كه آيا ميخواهيد مردی را بكشيد كه ميگويد پروردگار من خداست؟و نهي از منكر ميكند با تمهيدات عالمانهاش و متقاعد ميسازد و منصرف ميگرداند.[۵۲]ـ يا از ايمانيان در گفت و گويي، به دوست مغرور و مشرك خود كه متكي به خود بود اين گونه.[۵۳]تمهيدات لازم میانديشد و به استفهام انكاري و ضمن توبيخ، به دعوت و بيان حقايق ميپردازد: «قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالذِي...».[۵۴]ـ خواهر موسي پس از انجام مأموريت و تعقيب گهواره بدون این که درك شود از سوي دشمن در نقش ارشادی، خود را بروز ميدهد و با چيدن زمينههاي لازم و حفظ اسرار به تغذيه و سرپرستي همه جانبه راهنمايي ميكند.[۵۵]ـ آسيه زن فرعون نيز با زمينه سازي و پندهاي خيرخواهانه مبني بر گرفتن نوزاد به فرزندي و... فرعون را از كشتن كودك منصرف ميسازد.[۵۶]ـ ملكه سبا با انديشيدن تمهيدات لازم بر آزمون سلیمان(ع) اقدام به ارسال هدايا ميكند تا از اهداف دنيايي او مطلع شود.[۵۷]ـ دختران شعيب(ع) با آماده سازي پدر و بيان ويژگيهاي توان مندي و امانت داري موسي(ع) او را براي اجير نمودن و در نهايت ازدواج آماده ميكنند.[۵۸]۳. پرهیز از جبههگیریبا نگرش در گفتههای این دعوت گران خدایی درمییابیم مخالفت با فعل است، نه با فاعل! برخورد بااندیشه و باور باطل است، نه گناهکار! پس جبههگیری نیست! هر چه هست مسالمت است. اصلاح است در مشارکت دو سویه! «ما أُريدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى ما آن هاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُريدُ إِلا اْلإِصْلاحَ...»[۵۹]چون هدف اصلاح و تربیت است، در برابر واکنشهای تند جبهه گیران و دیر باوران، هرگز از رفتار مسالمت آمیز فاصله نمیگیرند. حضرت نوح(ع) در پاسخ به بیانات کافران که اظهار داشتند: نمیبینيم شما را بر ما فضیلتی باشد، بلکه شما را دروغ گو میانگاریم.[۶۰] در نهایت لطف و گذشت و به دور از هر گونه موضع گری تنش زا و مقابلهی تند و اهانت آمیز فرمودند: گویا به خاطر ادعای رسالت من، انتظار دارید ادعای فضیلتی بر شما بکنم، میپندارید بر من لازم است که گنجهای رحمت الاهی را مالک و کلید دار باشم، و در آسمان و زمین به دل خواه خود تصرف نمایم و از رتبه فرشتگان هم بالاتر روم و اینها به نظر شما فضیلت است؟! من جز مسؤولیت رسالت هیچ ادعایی ندارم و به داشتن هیچ یک از اینها که به نظر شما فضیلت است ادعایی نکردم تا مرا تکذیب کنید.[۶۱]و در صورت تکذیب هم، با مردم رفتاری ناپسند ندارد، به خدا پناه میبرد و گله گذاری و در خواست یاری و داوری میکند[۶۲].حضرت هود(ع) نیز در برابر اتهام سفاهت قوم خود که میپنداشتند، به علت حرمت شکنی بتها، دست خوش سفاهت شده، با کمال ادب و احترام پاسخ میدهند که ای قوم من! در من سفاهتی نیست من فرستاده ای از سوی پروردگار جهانیانم.[۶۳] و سرانجام در پی دروغ انگاری قوم از خدا یاری میخواهد[۶۴].حضرت ابراهیم(ع) در پی دعوت و مجادلهی با قوم و پدر خواندهی خویش، چون به ناکار آمدی روشهای اصلاحی میرسد و تهدید به سنگ سار میشود، بدون جنجال، راه خویش باز میگیرد و با فرستادن سلام و درود و آمرزش خواهی به کناره گیری و اعلام انزجار قلبی و برخورد عملی دست میزند.[۶۵]هابیل در برابر تهدیدات برادر سوگند خورده و کمر بسته به قتل او میگوید: اگر تو بر کشتن من دست بگشایی من هرگز به قتل تو دست دراز نمیکنم و خدا ترسی را مانع قتل برادر میخواند و میگوید: میخواهم تو بار گناه مرا بردوش بکشی و از دوزخیان گردی.[۶۶]عیسی مسیح(ع) نیز تا بوی کفر از قوم خود حس میکند برای اتمام حجت و ابراز لطف بی پایان الاهی و رأفت و مهرورزی برای نجات آخرین باز ماندگان از افراد قوم خود فریاد استنصار سر میدهد و از جبهه گیری و نفرین و سرزنش دست بر میدارد.[۶۷]حضرت موسی(ع) نیز چون از میقات بر میگردد و اوضاع دگر گونه میبیند از سامری (فتنه گر) میپرسد قصهی تو چیست؟! چون شرح قصه پردازی وی را با دروغ و پنهان کاری میشنود، تنها او را طرد نموده و میگوید: برو که بهرهی تو در زندگی همین است.[۶۸]مؤمن آل فرعون هم در نهی از منکر و باز داشت فرعونیان از قتل موسی با پرهیز از جبهه گیری و بسنده به ارشاد و خیر خواهی بی طرفانه و اقامهی دلیل خردمندانه ظاهر میشود و توفیق مییابد.[۶۹]عادلی خردمند از اصحاب بستان نیز در برابر گفتار و ارادهی جمعی قوم خود بر چیدن میوهها بدون گفتن «اِن شاءَ الله» و دخالت دادن و تأثیر ارادهی الاهی و سوختن باغ به ایشان یاد آور میشود، نگفتم چرا خدای را تسبیح نمیگویید؟ و او را از داشتن شریک منزه نمیدارید؟[۷۰] و به ارشادات خود ادامه میدهد بدون موضع گیری تند، تا ایشان اظهار رغبت و باز گشت به سوی خدا نموده و زبان به تسبیح پروردگار و اعتراف به ظلم خويش مینمایند.[۷۱]ناصحان از بنی اسراییل نیز در اعتراض گروهی به نهی از منکر ایشان به مسالمت جواب میدهند و آرزوی تقوا پیشگی مینمایند و میگویند؟ تا پند ما عذری باشد در پیش گاه خدا و امید است که پرهیزکار باشید.[۷۲]و ایمانیان نیز در پاسخ به سخن یاوه و بی هوده میگویند: کردار ما، از آن ما و کردار شما از آن شماست، سلام بر شما، ما خواهان (معاشرت) نادانان نیستیم. «لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ»[۷۳]زن فرعون نیز در بازداشت شوی خود از قتل نوزاد (موسی) بدون هیچ واکنشی که خبر از جبهه گیری او داشته باشد ظاهر میشود، تنها در نقش داعی به خیر با پندهای مهرورزانه و عاطفی باز میدارد.[۷۴]تنها در آخرت است که میان بهشتیان و دوزخیان جبهه گیری و در خواست و رد خواهشهای ایشان تصریح شده[۷۵] و در میان خود دوزخیان که هم دیگر را متهم میسازند و هر یک از دوستان و پیروان و رهبران، دیگری را متهم گم راهی خود میکنند و درخواست عذاب سخت و افزون بر هم دیگر مینمایند.[۷۶]و چه بسا در صورت شهادت گواهان نیز علیه خود موضع میگیرند و واکنشهای اعتراضی از خود بروز میدهند که چرا؟[۷۷]۴. تکرار و استمراراصل تکرار و تذکرات پی در پی و دامنه دار بودن دعوت و امر آموزش و تربیت در ادامهی راه ضروری است، اگر توفیقی در کار حاصل شد تا نقش بستن در ذهن و ظهور در کردار و گفتار با واژگانی متفاوت و در قالبهای مختلف و روشهای همآهنگ طرح و عرضه شود تا به باروریاندیشهها بیانجامد و آموزهها ماندگار گردد. ثورندیک[۷۸] متوجه اهمیت این قانون شد که اعاده و تکرار هر امری به حفظ آن منجر میشود و سستی در تکرار مایهی فراموشی خواهد شد»[۷۹] و این شیوهی تذکر پی در پی بسی سودمند است و تربیت در کتاب خدا که ذکر است، از سوی فرستادگانی که مذکر هستند و با آداب بندگی و نیایش و نماز که به یاد اوست همه و همه برای غبار روبی از صفحهی دل و جان آدمی است تا گرفتار فراموشی نشود و دانستهها و آموختهها و بایستهها را تضمین کند.و تربیت ضرورتی است بدون تعطیل، همه آن و همهجا! و در بیان نخستین مربی بزرگ و بردبار (حضرت نوح(ع)) میخوانیم:«قالَ رَب إِني دَعَوْتُ قَوْمي لَيْلاً وَ نَهارًا»[۸۰] «ثُم إِني دَعَوْتُهُمْ جِهارًا»[۸۱] پروردگارا!من قوم خود را شبانه روز فراخواندم سپس آنها را به آواز بلند خواندم، آن گاه آشکارا و در نهان (ودر خلوت و خصوصی) دعوت نمودم!و در واپسین لحظات زندگی آدمیان، تربیت و هدایت الاهی از سوی این مربی وارسته ادامه دارد که به پسرش فرمود: «يا بُنَي ارْكَبْ مَعَنا وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرينَ»[۸۲] با ما سوار شو و از زمرهی کافران مباش که امروز کسی را نگاهبانی نیست مگر آنکه خدای رحمی نماید! «قالَ لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللهِ إِلا مَنْ رَحِمَ»[۸۳] و تکرار برای یادآوری و پایبندی به آموزهها، پیمانها، ضروری است،تا غبار غفلت از دل و جان بزداید آنسان که خضر(ع) در جهت یادآوری شرط نخست همراهیاش با موسی(ع) یادآور میشود: نگفتم! «قالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْرًا»[۸۴] تو نمیتوانی بردبار باشی با من و از بعثت پيام بران شايد در طول زمان همين تكرار و يادآوري بوده باشد كه هر يك در مقطعي و براي هر امتي مبعوث شدند تا فراموش شدهها را ياد آورند و از عهد «اَلَستُ» گويند و تكرار دعوتها، بيمها و انذارها و بشارتها و بيان احكام و عقايد و اخلاق و ارزشها همه و همه براي ملكه شدن در روح و جان آدمي بوده تا از انديشه و باور به عمل رسد و محتواي همه شريعتها و آموزههاي همه رسولان از آغاز تا انجام يكي بوده و آن دين اسلام "إِن الدينَ عِندَ اللهِ الإِسْلاَمُ"[۸۵] و تكرار و تفاوت در بيان و... براي همين منظور بوده است.براي تثبيت تعليمات و تذكرات تا مرحلهي عملي شدن و ظهور در كردار و ملكه شدن، نياز به تكرار و تداوم امر تربيت در موارد گونه گون به عنوان يك اصل اثرگذار مطرح است. از اين رو در سيرهي مربیان خدايي ميبينيم كه حضرت نوح(ع) در فراخوان به توحيد بارها فرموده: «اَنِ اعْبُدُواْ اللهَ»[۸۶].براي معاد بيم داده و از روي مهر فرموده: «إِنيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ».[۸۷]براي نبوت و نداشتن چشم داشت بارها تكرار كرده است:[۸۸]حضرت هود نيز چون صالح و شعيب و لوطb همه موارد بالا را تكرار نموده، خود را معرفی نمودهاند و بی زاري از مشركان را به رساترين فرياد اعلام داشتهاند.ابراهيم(ع) در اعلام بي زاري از مشركان و نيايش و دعا در حق ذریهاش به تكرار روي آورده است.يعقوب(ع) وسوسههاي نفساني فرزندان در كنار صبر برگرفتاري پيش آمده را تكرار كرده است[۸۹].تكرار در نيايش و دعاهاي انبيا به ويژه زكريا(ع) به خوبي از اين اصل خبر ميدهد.حضرت شعيب(ع) بيش از هر ۵ بار به پيمانه و ترازوي عدل و نكاستن از آن توصيه فرموده است. داوود و سليمانc در شكرگزاري استمرار خود را ثابت كردهاند.عيسي(ع) در معرفی خود و بيان معجزات خود و ياري خواهي براي ايمان آوردن چه بسا تكرار دارد.موسي(ع) به رسالت و مقام نبوت خود بارها اشاره دارد، به جادو و جادوگري اشارتي چند دارد.پيام بر اسلام بيش از ۶ بار به نفي اجر و مزد خود در قبال رسالتاش ميپردازد و از مصاديق اجر، مودت در قُربي را طرح ميكند.حواريون به گرايش و باورمندي شان و نيز به پيروي شان از رسول خدا پافشاري دارند و باز ميگويند.۵. اصلاح در حد توان (بسنده به هر میزان)تلاش بهاندازهی توان از دیگر آموزههای این گفتهها از سوی حق تعالی است از زبان تلاش گران مخلص خود، که حضرت شعیب(ع) فرمود: «إِنْ أُريدُ إِلا اْلإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفيقي إِلا بِاللهِ»[۹۰] میخواهم اصلاح کنم تا جایی که توان دارم! پس باید تا سر حد توان در اصلاح و تربیت کوشید.حضرت شعيب(ع) ميخواهد تنها مشكلات اقتصادي را چاره سازد و تا تقواي اقتصادي داشته و در داد و ستد به عدل رفتار نمايند و از كم فروشي پروا كنند.حضرت لوط(ع) نسبت به هم جنس گرايي و قطع نسل و لذت جويي به بدترين شكل و خارج از مجاري طبيعي توجه دارد.الياس(ع) به بت بَعل مقابل بهترين آفريدگار و ابراهيم(ع) به بت پرستي در پيچيدهترين اشكال و موسي(ع) به گوساله پرستي قوم ميپردازند.۶. مهرورزیرفتار محبتآمیز و عاطفی، جلب احساسات و رضایتمندی افراد را به دنبال دارد، چون مردمان بندهی نیکیاند! (اَلْأِنسانُ عَبِیدُالْأِحسانِ).و میبینیم رسولان پرمهر خدایی در گفتار و کردار خویش سخن به مهر گفتهاند و بسی توفیق عملی یافتهاند گاهی مردمان را با واژهی برادر «اخاهم» یا «اخوهم» خطاب کرده و گاهی قوم، خود خواندهاند. «قالَ مُوسى ِلأَخيهِهارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي»[۹۱]و چون خشمگین برمیگردد و جانشین را بازخواست میکند، هارون(ع) با واژگانی پر از مهر و عاطفه او را مورد خطاب قرار میدهد: «یَابْن اُم...»[۹۲] و خشم او را فرو مینشاند.ای پسر مادرم! (ای هم خون، برادرم)...و در نیایش و آمرزشخواهی نیز به برادر و باورمندان و... توجه دارند و یادی میکنند «قالَ رَب اغْفِرْ لي وَ ِلأَخي»[۹۳]«قالَ وَ مِنْ ذُريتي»[۹۴] و این خواهش در پی عاطفه و مهر به فرزند است که برایش خیر میخواهد، طلب امامت، شهر امن (امنیت اجتماعی)، روزی فراوان و...[۹۵] و درخواست دارد تا از بتپرستی نگاه دارد و باورشان را اصلاح کند. «وَ اجْنُبْني وَ بَنِي أَنْ نَعْبُدَ اْلأَصْنامَ»[۹۶] «يا أَبَتِ إِني أَخافُ أَنْ يَمَسكَ عَذابٌ مِنَ الرحْمنِ»[۹۷] و نیز از روی عاطفه فرزندی برای پدر طلب رحمت و آمرزش میکند «سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبي»[۹۸]«لأَسْتَغْفِرَن لَكَ»[۹۹]«وَ اغْفِرْ ِلأَبي إِنهُ كانَ مِنَ الضالينَ»[۱۰۰] و برخی از روی مهر بیمناک حال و آیندهی امتاند «إِني أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحيطٍ»[۱۰۱]«إِني أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ»[۱۰۲] «إِني أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ الیم»[۱۰۳] و با وجود مهر برادری از انتقام و مقابلهی به مثل دست میکشد و برادرکشی نمیکند «ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ ِلأَقْتُلَكَ»[۱۰۴]و امت را به مهر، پیرامون خود نگه میدارد «وَ ما أَنَا بِطارِدِ الذينَ آمَنُوا إِنهُمْ مُلاقُوا رَبهِمْ»[۱۰۵]«وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمؤْمِنین»[۱۰۶] و در حق ایمان آورندگان دعا میکند «رَب اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَي وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ»[۱۰۷] و حضرت نوح(ع) درآخرین لحظات دعای ویژهای در حق فرزند دارد که نشان از مهر و عاطفهی پدری است» «فَقالَ رَب إِن ابْني مِنْ أَهْلي»[۱۰۸] «منهای هر ویژگی فرزند» یا از روی احساسات قلبی و محبت به فرزند پند میگوید: «يا بُنَي ارْكَبْ مَعَنا»[۱۰۹]و مهر یعقوب(ع) در دوری یوسفاش «قالَ يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ»[۱۱۰]. به گریه و زاری کشاند تا نابینا شد (این مهر را عاطفی ترکیبی گویند یعنی علاوه بر مهر فطری پدری بر فرزند، ویژگیهای برجستهی دیگری هم داردو بر عاطفهی طبیعی افزوده میشود مثلاً: پسر با ادب، باهوش، مؤمن، مهربان، زیبا و...)[۱۱۱].حضرت نوح(ع) در آياتي چند به ايمانيان و فرزند خود و واردان بر سراي خويش ابراز لطف و مهر نموده و اظهار ميدارد: «وَنَجنِي وَمَن معِي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»[۱۱۲].«وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا».[۱۱۳] «رَب إِن ابُنِي مِنْ أَهْلِي».[۱۱۴]حضرت صالح(ع) به قوم خود ميفرمايد: «لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسيئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ»[۱۱۵] وَ نَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِن لا تُحِبونَ الناصِحِينَ.[۱۱۶] چرا به بدی و گناه پيش از نيكي شتاب ميكنيد؟حضرت لوط(ع) برادرانه پيام خويش ميرساند. قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ[۱۱۷]. و درخواست نجات خانوادهاش را دارد[۱۱۸].ابراهيم(ع) در توصيه به دين داري فرزندان[۱۱۹] آمرزش خواهي براي آزر[۱۲۰] و مورد خطاب قرار دادن آزر (يا اَبَتِ)[۱۲۱] به اين اصل توجه دارد و در بيان خواب خويش از روي لطف به اسماعيل ميفرمايد و نظر او را ميجويد: «قالَ يا بُنَي»[۱۲۲] و مقام امامت را براي ذریهاش ميخواهد.[۱۲۳]و اسماعيل(ع) نيز در كمال مهر و مودت به پدر عرضه ميدارد: «يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ»[۱۲۴] حضرت يعقوب(ع) در هجران فرزند فرياد «يا اَسَفي» سر ميدهد تا بينايي خويش از دست ميدهد[۱۲۵].حضرت یوسف(ع)، هم بندی خویش را با لطف صدا میزند «یا صاحِبَی السجن»[۱۲۶] و يا برادر کوچک خود را مينوازد و خويشتن را بدو معرفی ميكند تا ترس و هراسي نداشته باشد[۱۲۷].و پدر را چنين خطاب ميكند: «يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ».[۱۲۸]موسي(ع) به جانشينی هارون ميانديشد و از خدا ميخواهد تا وزيری از اهلش قرار دهد[۱۲۹].پيام بر اسلام به هم نشين خود دل داري و روحيه ميدهد كه نترس خدا با ماست. «يَقُولُ لِصَاحِبِهِ»[۱۳۰].لقمان به فرزدنش پند ميگويد: «يا بُني»[۱۳۱].مردي كه از دور آمد به موسي گفت: من خيرخواه تو هستم، ميخواهند تو را بكشند از شهر خارج شو[۱۳۲].مؤمن آل ياسين در اندرز قوم خود حتي پس از مرگ خيرخواهي ميكند ميگويد: «يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ بِمَا غَفَرَ لِي»[۱۳۳].ـ مؤمن آل فرعون از عذاب آخرت پروا ميدهد از روي دل سوزي و مهر و شفقت.[۱۳۴] ـ مادر حضرت مريم او و ذریهاش را از شر شيطان به خدا ميسپارد.[۱۳۵]۷.گذشتاز درسهای خوب این مکتب آموزشی و آموزههای نقل قول، تعلیم روح گذشت است که اگر در کار تربیت، آزاری دیدید، اهانتی شدید در مقام انتقام برنیایید، سخت نگیرید!گلهای نگذارید...!در گام نخست، شاگردی چو موسی(ع) بر اثر فراموشی از پیر و استاد خود میخواهد که او را مؤاخذه نکند و بر او سخت نگیرد «قالَ لا تُؤاخِذْني بِما نَسيتُ وَ لا تُرْهِقْني مِنْ أَمْري عُسْرًا»[۱۳۶] و در بازخواستازهارون وزیر «ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلوا... أَفَعَصَيْتَ أَمْري»[۱۳۷] با پاسخ عاطفی «يَا بْنَام لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتي»[۱۳۸] «فَلاَ تُشْمِتْ بِيَ الأعْدَاء» میگذرد، گذشتی کریمانه! و از سامری نیز قصهاش را میپرسد «فَما خَطْبُكَ يا سامِرِي»[۱۳۹] پندی میگوید که برو و به معبود خود بنگر... «قالَ فَاذْهَبْ»[۱۴۰]و گذشتها یا برای خوشنودی خداست یا خوف از خدا، آنسان کههابیل میگوید: «ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِي إِلَيْكَ ِلأَقْتُلَكَ إِني أَخافُ اللهَ رَب الْعالَمينَ»[۱۴۱] و میگذرد و گناه برادرکشی را بر دوش آن برادر نگونسار میافکند!و گذشت مقتدرانهی حضرت یوسف(ع) نسبت به برادران خود مطرح است که دریافتند این عزیز خدا در ملک مصر همان برادر افکنده در چاه است شرمسار شدند که فرمودند: «لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الراحِمينَ»[۱۴۲] وچون تهمت دزدي شنيد از برادران گفت: «أَنتُمْ شَر مكَانًا وَاللهُ أَعْلَمْ بِمَا تَصِفُونَ»[۱۴۳].در حالي كه سخت برآشفت گذشت. و چون عزيز از او ميخواهد «أعرِِض عَن هذاً» از گناه زليخا نيزميگذرد.و حضرت یعقوب(ع) نیز با روشن شدن راز کردار ناپسند فرزندان از ایشان گذشت و وعدهی آمرزش خواهی داد «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبي إِنهُ هُوَ الْغَفُورُ الرحيمُ»[۱۴۴] و سیرهی همهی پرورش یافتگان و برگزیدگان خدایی، اقتضایی جز این ندارد، نمونهی بارزش گذشت و عفو عمومی پیام بر اسلام پس از فتح مکه است!مؤمن آل ياسين نيز پس از كشته شدن به دست مردمان خود در حمايت از رسولان ضمن گذشت آرزوي نيك براي دانايي قوم و پندگويي پس از مرگ ميكند «يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ، بِمَا غَفَرَ لِي رَبي»[۱۴۵].۸. یادآوری نعمتهایادآوری نعمتهای ارزانی شده، مایهی بیداری، سپاسگزاری، دوری از غفلت زدگی، فراموشی، خودپسندی و تلاش در گرامیداشت بخشندهی عطایا و... است و بحثی از تلاشهای تربیتی دعوتگران خدایی در این راستا بوده که به نعمتها و بخششهای یزدان توجه دهند، تا انسانها از استقلال و طغیان و نسیان و... به خود آیند و به خدا رو کنند! اگرچه ذات اقدس باري تعالي و در آياتي چند به يادآوري نعمتهاي پر شمار خود فرمان داده بود[۱۴۶] و براي پند و تربيت مردمان از زبان مربیان و الگوهاي رفتاري و تربيتي ميگويد تا اثر گذار باشد و آموزه هايش را در وجود الگوهاي رفتاري بيان نمايد كه اين شايستگان پروردهي من هستند و براي پرورش شما با اين ويژگيها آمده اند! پيروي از اينها، پيروي من است و سخن اينها سخن من است و مورد تأييد و دورنماي پيروي كمال مطلوب و سعادت است و تحقق وعدههاي من دربارهي باورمندان و مخلصان از این رو حضرت موسی(ع) به قوم خود میگوید: «يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَيْكُمْ إِذْجَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكًا وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَدًا مِنَ الْعالَمينَ»[۱۴۷] «اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنْجیكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ يُذَبحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ في ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبكُمْ عَظيمٌ»[۱۴۸] و او شما را بر جهانيان برتري داد. «وَهُوَ فَضلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ»[۱۴۹] و پیام بر اسلام به مؤمنین یادآوری میکند، امداد پروردگار را با هزاران فرشتهی فرود آمده در جنگ بدر «أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدكُمْ رَبكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلينَ»[۱۵۰] تا با روحیهای مضاعف و ایمانی راسخ و امیدی فزاینده در راه خدا به کار و زار بپردازند. و در جهت یادآوری نعمت خدا به زید حارثه (پسرخواندهی خود) میفرماید: «أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ»[۱۵۱]و در گفتار و سیرهی حضرت داود و سلیمانc میبینیم که در جهت شکرگزاری نعمتهای الاهی میگویند: «الْحَمْدُ لِلهِ الذي فَضلَنا عَلى كَثيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنينَ»[۱۵۲]و درخواست دارند: «أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ التي أَنْعَمْتَ عَلَي وَ عَلى والِدَي»[۱۵۳] و از تعالیم این مربیان بزرگ است که قدردان نعمتهای ارزانی شده میباید بود! و خدا از زبان ایشان نقل میکند تا به بندگان این پیام مهم تربیتی و ارزشی را منتقل سازد که بهرهمندان از نعمات الاهی، وارستگانی هستند شکرگزار و شایستگانی هستند قدرشناس! دچار غرور و دنیازدگی و غفلت و خودفراموشی و خدا فراموشی نشدهاند. و حضرت هود در این باره میفرماید: «وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْكُرُوا آلاءَ اللهِ لَعَلكُمْ تُفْلِحُونَ»[۱۵۴] به یاد آرید جانشینی خود را پس از قوم نوح...و حضرت صالح(ع) نیز به همین جانشینی قوم پس از عاد اشاره دارد: «وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ وَ بَوأَكُمْ فِي اْلأَرْضِ تَتخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُورًا وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلاءَ اللهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي اْلأَرْضِ مُفْسِدينَ»[۱۵۵] و حضرت یوسف(ع) نیز در تأویل رؤیای خویش در محضر پدر و خانواده و... یادآور نعمتهای ارزانی شدهی خدا بر خود میشود تا غرور او را نگیرد و به همگان نیز این رسم وفا را بیاموزد و میفرماید: «رَب قَدْ آتَيْتَني مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلمْتَني مِنْ تَأْويلِ اْلأَحاديثِ»[۱۵۶] «وَقَدْ أَحْسَنَ بَي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السجْنِ»[۱۵۷]. و ذي القرنين نيز به تمكن الاهي متذكر ميشود و بهترين ميخواند: «قَالَ مَا مَكني فِيهِ رَبي خَيْرٌ»[۱۵۸]ـ ايمانيان نيز در نيايشهاي خود به نعمتهاي خدا توجه داشته و زبان به سپاس و ستايش ميگشايند: «اَلحَمدُ لِلهِ الذِي هَدَانَا لِهَذَا»[۱۵۹]. «رَب أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ»[۱۶۰] ميخواهند از خدا كه ما را وادار تا نعمتي را كه به من و پدر و مادرم ارزاني داشته اي شكر گزاريم و كار شايستهاي انجام دهيم كه تو ميپسندي!ـ حضرت مريمh در پاسخ پرسش زکریای پيام بر(ع) از اين نعمتها از كجاست؟ يادآور نعمتهاي خدا ميشود و میگويد از نزد خداست![۱۶۱]ـ و بهشتيان نيز با بهره مندي از نعمات بهشتي زبان به ذكر نعمتها گشوده گويند: اين همان است كه قبلاً روزي مان شده بود![۱۶۲] و به حمد و ثنا میپردازند[۱۶۳]،[۱۶۴]. به جهت برخورداري از نعمتها و...ـ حضرت صالح(ع) نيز به ياد آوري نعمتها ميپردازد و ميفرمايد: «فَاذْكُرُواْ آلاء اللهِ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ».[۱۶۵] نعمتهاي خدا را ياد آريد و در (اين) سرزمين سر بر فساد نداريد.۹. مجادله احسنجدال اَحسَن روشي است كه فرد با پذيرش باورهاي طرف مقابل و زمينه سازي رواني و ذهني به كمك واقعيتهاي محسوس و ملموس، به اثبات نظر صحيح و درست خود مبادرت ميورزد.انتخاب نیکوترین شیوهبرای ستیزاندیشههاست، برخورد رأیها و بهترین راه بازشناسی حقیقت در کنار یکدیگر است. از جبههگیری، ستیزهجویی، کینهتوزی، و رفتار خشونت آمیز باز میدارد. هم سویی و همسازگاری است تا با پرسش و پاسخ، برتر گزینی صورت گیرد و از بهترینها پیروی گردد «فَيَتبِعُونَ أَحْسَنَهُ»[۱۶۶] یعنی گریز از عناد، یکی شکست خورده و دیگری غالب نیست! ایجاد زمینهی بیداری اذهان واندیشهها و وجدآنهای خفته، عقلهای مغلوب و... تا به تکاپو افتند و خودآگاهانه بپذیرند. و این روش در تعلیم و تربیت این مربیان نمونه خودنمایی میکند و خداوند بدانها اشارت نموده تا روشهای آنان را مهر تأیید زده و به پیروان، الگوی رفتاری معرفی نماید. اگر خود به طور مستقيم فرمان به جدال احسن داده بود. «وَجَادِلْهُم بِالتِي هِيَ أَحْسَنُ».[۱۶۷] چرا كه يكي از ويژگيهاي انسان جهول جدال و ستيزه جويي اوست و آفريدگار حكيم بدان اشارتي فرموده است: «وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا»[۱۶۸]. و ضعيف و ناسپاس و شتابزده و آزمند و بينا به حال خود[۱۶۹]. در این بیان به این جدالهای پربار و نیکو اشارتی میرود:حضرت موسی(ع) در پاسخ فرعون که گفت: «إِني َلأَظُنكَ يا مُوسى مَسْحُورًا»[۱۷۰] فرمودند: «وَ إِني َلأَظُنكَ يا فِرْعَوْنُ مَثْبُورًا»[۱۷۱] فرعون برای فریب مردمان به یقین سخن میگوید و او را سحرشده میخواند و ایشان هم با علم و یقین او را هلاک شده میخواند، چون معجزههای او را به حق دانسته و انکار میکند!و حضرت ابراهیم(ع) با نمرود که ادعا داشت توان میراندن و زنده کردن دارد و میگفت: «اَنا اُحیی و اُمیت» فرمود: «رَبیَ الذی یُحیی و یُمیتُ»[۱۷۲] و در بیان دیگر تیر خلاص را بر ناتوانی اوزد و فرمود: «فَأِن اللهَ یَأتی بِالشمسِ مِنَ المَشرِقِ فَأتِ بها مِنَ المَغرِبِ...»[۱۷۳] اگر توانمندی، خورشید را از مغرب در آور[۱۷۴]! و با پدر و قوم خود به جدالاندیشه و باور میپردازد و میفرماید:«أَتَتخِذُ اَصناماً الهةً...»[۱۷۵]و یا در هم سویی با ایشان، جهت بیداری و توجه آنها به وجود آفرینشگر توانا، اظهار میدارد که این ستاره پروردگار من است «هذا ربی»[۱۷۶]. چون افول میکند از باورش دست بر میدارد!و پس از دیدن ماه و خورشید نیز، نخست سازگاری خود را با باور ایشان بروز میدهد و در فرجام، برهان خود بیان نموده و بیزاری میجوید، تا بیهوده و باطل بودن باورشان را ثابت کند. و چون بتها را میشکند، قوم سوی او میآیند و میپرسد: «قالَ أَتَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ وَ اللهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ»[۱۷۷]چون متهم میشود میگوید: «بَلْ فَعَلَهُ كَبيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ»؟[۱۷۸] «هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرونَ»[۱۷۹]و بدین سان به خود میآیند که شگفتا ! از این همه غفلت و پوچی و...!و پیام بری از بنیاسراییل با مردمی که درخواست فرمانده برای کارزار کردند فرمود: «إِن اللهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»[۱۸۰]گفتند: ما سزاوارتریم و او را ثروتی نیست! «نَحْنُ أَحَق بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ»[۱۸۱]. تا که اراده و و گزینش خدای را بیان داشت و ارزش مجادلههابیل و برادرش را میبینی![۱۸۲]. تا حقیقت پذیرش خداوند از پرهیزکاران و چهرهی متقین عیان شود.و جدال لوط(ع) را با گروه تعقیب کنندهی رسولان الاهی تا منزلگهاش را در آیات ۷۸ به بعد سورهی هود میخوانیم، همه و همهی این آموزهها در قالب جدال برای روشنگری است و در نقلهای اینها، خداوند را شاید قصد این بوده خردمندان، روش نیک مجادله را از مربیان دل سوز فرابگیرند و به کارگر بودن آن، در بیداری هرچند شماری از هشیاران توجه کنند و از الگوهای رفتاری پیروی نموده و به ویژگیهای هر یک از فضای صدور، زمان، مکان و لحن و... خوب بنگرند و به کار گیرند.حضرت نوح(ع) در مقابل ادعای واهی قوم مبنی بر گم راهی ایشان میفرماید: «يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلاَلَةٌ وَلَكِني رَسُولٌ من رب الْعَالَمِينَ»[۱۸۳]. و یا میفرماید: ای قوم من به من بگویید: اگر از ناحیهي پروردگارم معجزه ای داشته باشم و از سوی خود مرا رحمتی داده باشد که بر شما پنهان بوده، آیا میتوانم شما را به پذیرش این ناگزیر سازم، هرچند که آن را ناپسند دارید؟[۱۸۴]و یا در مقابل کافران مبنی بر راندن ایمانیان از پیرامون خود میفرماید: ای قوم اگر آنها را طرد کنم چه کسی مرا در برابر خدا یاری خواهد کرد، چرا توجه نمیکنید؟[۱۸۵]در برابر بیان کفار که اظهار داشتند: "وَ ما نَری لَکُم عَلَینا مِن فَضلٍ بَل نَظُنکُم کاذِبیَن". فرمودند: «وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِني مَلَكٌ»[۱۸۶].حضرت هود(ع) فرمودند: آیا با من برسر خدایی بتها که جز نام گذاری شما بر آنها نیست به دست خود ساخته و به عبادت آنها پرداخته اید
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 143]
صفحات پیشنهادی
خدایی در گفتوگو با فارس اعلام کرد تامین تسهیلات ترافیکی برای داوطلبان آزمون سراسری
خدایی در گفتوگو با فارس اعلام کردتامین تسهیلات ترافیکی برای داوطلبان آزمون سراسریرئیس سازمان سنجش آموزش کشور گفت تسهیلات ترافیکی برای داوطلبان کنکور در روزهای برگزاری آزمون سراسری در نظر گرفته شده است و داوطلبان نباید پیرامون این موضوع نگرانی داشته باشند ابراهیم خدایی رئیس سازتمرینات اختصاصی یک ملیپوش و مرور کارهای تاکتیکی
گزارش تمرین تیم ملی فوتبال تمرینات اختصاصی یک ملیپوش و مرور کارهای تاکتیکی شناسهٔ خبر 2769263 - شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۹ ۵۲ ورزش > فوتبال ایران بازیکنان تیم ملی فوتبال امروز برنامه های تاکتیکی را زیر نظر کادر فنی تیم کشورمان مرور کردند به گزارش خبرنگار مهر تمرین امروز شنبهتوسعه مدارس غیردولتی یکی از سیاست های اصلی آموزش و پرورش است
قربانی توسعه مدارس غیردولتی یکی از سیاست های اصلی آموزش و پرورش است شناسهٔ خبر 2767389 - چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۹ ۳۲ استانها > کردستان سنندج – مدیر کل آموزش و پرورش استان کردستان توسعه مدارس غیردولتی را یکی از سیاست های اصلی این وزارت عنوان کرد و از آمادگی استان برای تسهیراهکارهای استقرار دولت الکترونیکی تبیین شد
راهکارهای استقرار دولت الکترونیکی تبیین شد شناسهٔ خبر 2774776 - چهارشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۵ ۵۰ دانش و فناوری > فناوری اطلاعات و ارتباطات راهکارهای استقرار دولت الکترونیک براساس مصوبه دومین جلسه کارگروه دولت الکترونیکی در استان البرز تبیین شد به گزارش خبرگزاری مهر جلسهتحقق عدالت آموزشی یکی از افتخارات آموزش و پرورش در دولت یازدهم است
وزیر آموزش و پرورش تحقق عدالت آموزشی یکی از افتخارات آموزش و پرورش در دولت یازدهم است خبرگزاری پانا وزیر آموزش وپرورش با بیان این که در کشور 110 مدرسه تک دانش آموز و 4800 مدرسه با جمعیتی کمتر از پنج دانش آموز داریم گفت تحقق عدالت آموزشی یکی ازافتخارات آموزش وپرورش در دولت یازدراهکارهای استقرار دولت الکترونیکی در استان البرز تبیین شد
راهکارهای استقرار دولت الکترونیکی در استان البرز تبیین شد خبرگزاری پانا جلسه تبیین راهکارهای استقرار دولت الکترونیکی در استان البرز با حضور مدیران فناوری کلیه دستگاههای اجرایی برگزار شد ۱۳۹۴ جمعه ۲۲ خرداد ساعت 07 41 به گزارش خبرگزاری پانا براساس مصوبه دومین جلسه کارگروه دولت اهاشمی رفسنجانی در دیدار مدیران و کارکنان شرکت فروشگاههای زنجیرهای رفاه: یکی از کارهای خوب آمریکا و اروپا فرو
هاشمی رفسنجانی در دیدار مدیران و کارکنان شرکت فروشگاههای زنجیرهای رفاه یکی از کارهای خوب آمریکا و اروپا فروشگاههای زنجیرهای بودرئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با یادآوری خاطرات سفر 40 سال پیش خویش به اروپا و آمریکا گفت یکی از کارهای خوب آنان فروشگاههای زنجیرهای بود که بعد ازدر جلسه امروز هیأت دولت عنوان شد؛ تأکید رئیس جمهوری بر کسب آمادگیهای لازم برای اجرای الکترونیکی انتخابات/برگز
در جلسه امروز هیأت دولت عنوان شد تأکید رئیس جمهوری بر کسب آمادگیهای لازم برای اجرای الکترونیکی انتخابات برگزاری مطلوب انتخابات از مهمترین کارهای سیاسی هر دولت استرئیسجمهور با بیان اینکه نظام ما براساس قانون اساسی و معیارهای شرعی و مردم سالاری یک نظام انتخاباتی و مبتنی بر آرایمشروح بررسی استیضاح وزیر آموزش و پرورش در سیما محمدیان: آموزش و پرورش یکی از هزینههای ضروری دولت است/ فیاضی:
مشروح بررسی استیضاح وزیر آموزش و پرورش در سیمامحمدیان آموزش و پرورش یکی از هزینههای ضروری دولت است فیاضی دولت در مواجه با آموزش و پرورش دچار غفلت استاعتبارات لایحه رتبهبندی معلمان واگذاری مدارس دولتی به بخش خصوصی بررسی حقوق فرهنگیان نقش دولت در توجه به آموزش و پرورش و بنهادینه کردن باور جهادی در دانشگاهها یکی از رسالتهای بزرگ جهاد دانشگاهی است
دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۵ ۵۱ نماینده ولی فقیه در چهارمحال و بختیاری و امام جمعه شهرکرد هدف از تشکیل جهاددانشگاهی را گسترش و تزریق باور جهادی به معنای واقعی کلمه در درون دانشگاهها و مجموعه پژوهشی و علمی کشور دانست و خاطرنشان کرد ما میتوانیم تنها یک شعار نیست بلکه یک حقیقت استشهردار کلاچای: بهرهگیری از اعیاد مذهبی در تقویت باورهای جامعه مؤثر است
شهردار کلاچای بهرهگیری از اعیاد مذهبی در تقویت باورهای جامعه مؤثر استشهردار کلاچای گفت بهرهگیری از اعیاد مذهبی در تقویت باورهای جامعه مؤثر است به گزارش خبرگزاری فارس از رودسر حسین بائوج لاهوتی پیش از ظهر امروز در مراسم جشن بزرگ «گل نرگس» به مناسبت میلاد امام زمانانتشار تصاویر غیر قابل باور از مرگ «نیسمن»
انتشار تصاویر غیر قابل باور از مرگ نیسمنرئیس دفتر ریاست جمهور آرژانتین ضمن اشاره به تصاویر منتشر شده از کارشناسان در روز مرگ نیسمن باور کردن چنین اقداماتی را غیرممکن دانست به گزارش خبرنگار دفتر منطقهای خبرگزاری فارس در آمریکای لاتین به نقل از «تلهسور» &سه باور نادرست درباره مصرف «علف»
پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۲ ۴۸ ماریجوانا Cannabis یا علف گِراس برگ و گُل خشکِ گیاه شاهدانه است که از آن به عنوان دارویی روانگردان استفاده میشود از گیاه شاهدانه علاوه بر ماریجوانا مواد دیگری نظیر حشیش و روغن حشیش هم به دست میآید و تتراهیدروکانابینول THC ترکیب مؤثر همهاین علی دایی است، باور کنید/عکس
این علی دایی است باور کنید عکس علی دایی ظرف چند ماه با دو تن از تندروترین منتقدانش که همیشه ادبیات غیرقابل دفاعی علیه او به کار میگرفتند آشتی کرد آفتاب تاریخ انتشار ۱۳ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۳ ۲۳دبیر مجمع نمایندگان استان اردبیل: پژوهش در آموزش و پرورش در اوج محرومیت و مظلومیت است
دبیر مجمع نمایندگان استان اردبیل پژوهش در آموزش و پرورش در اوج محرومیت و مظلومیت استدبیر مجمع نمایندگان استان اردبیل گفت پژوهش در آموزش و پرورش در اوج محرومیت و مظلومیت است به گزارش خبرگزاری فارس از اردبیل کمالالدین پیرموذن در نشست با فعالان حوزه علم و پژوهش که عصر امروزمعضل ترافیکی محور پرتردد شرق تهران پایانی ندارد گزارش ویدیویی فارس از روزهای پردردسر محور فیروزکوه/گیلاوندیها
معضل ترافیکی محور پرتردد شرق تهران پایانی نداردگزارش ویدیویی فارس از روزهای پردردسر محور فیروزکوه گیلاوندیها نالان در روزهایی که هراز نفس میکشدمحور مهم و مواصلاتی فیروزکوه در یک هفته گذشته به دلیل بسته بودن جاده هراز شاهد ترافیکهای سنگینی بود که این موضوع به خصوص در منطقه گیلپوستر/ طرحهای گرافیکی نیمه شعبان
پوستر طرحهای گرافیکی نیمه شعبان ۱۳ ۰۳ ۱۳۹۴ - ۱۵ ۴۹-
گوناگون
پربازدیدترینها