واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: جهاد در مناطق محروم را به زندگي در امريكا ترجيح داد
در سال جاري مهندس شهيد غلامعلي نيكخواه به عنوان شهيد شاخص بسيج كارمندان معرفي شده است.
نویسنده : صغري خيل فرهنگ
شهيدي كه كارمندي در مناطق محروم كشورش را به حضور در امريكا ترجيح داد و زماني هم كه براي تحصيل به ايالات متحده رفته بود، در آن به اصطلاح مهد آزاديهاي غربي نيز هويت اسلامي خود را فراموش نكرد و به تدريس نهجالبلاغه ميپرداخت. متن زير مروري روايتگونه بر زندگي اين مهندس جهادگر شهيد در گفتوگو با برادرش حمزهعلي نيكخواه است كه پيش رو داريد. از آب و فاضلاب اصفهان تا تحصيل در امريكا پدرم درويش نيكخواه بازرگان بود و دو همسر داشت. از همسر اول دو دختر و از همسر دوم پنج پسر و سه دختر داشت. من از غلامعلي 13 سال بزرگتر بودم. شب تولدش را خوب به خاطر دارم. شبي باراني بود. گويي در خيابان سيل راه افتاده بود. او كوچكترين برادر ما بود و در سال ۱۳۲۸ به دنيا آمد. سه سال بعد پدرمان از دنيا رفت. غلامعلي اما به هر ترتيبي بود، درسش را خواند و پس از اخذ ديپلم در سال ۱۳۴۸ وارد انستيتوي «صنايع شيميايي» تهران شد. پس از گذراندن يك دوره دوساله به خدمت سربازي اعزام و پس از پايان خدمت در سازمان آب و فاضلاب استان اصفهان مشغول خدمت شد. كمي بعد زمينه سفر او به خارج از كشور براي ادامه تحصيل فراهم شد، اما غلامعلي از بورسيه استفاده نكرد و با سرمايه خود راهي امريكا شد. حين تحصيل كار هم ميكرد تا هزينههاي تحصيلش را تأمين كند. تربيت در خانواده مذهبي از سالهاي پيش از انقلاب خانواده ما در برگزاري مراسم مذهبي و هيئتهاي عزاداري پيشقدم بود. ما محلي به عنوان حسينيه و تكيه داشتيم. پدرم هيئتدار بود و روحاني محل براي اقامت و اسكان به منزل ما ميآمد. در آن دوران به خاطر شرايط سياسي جامعه، برگزاري مراسم عزاداري و هيئت كار خطرناك و پرزحمتي بود، اما پدرمان با شجاعت اين كار را انجام ميداد و با درايت امور را مديريت ميكرد. هرچند كمي بعد از تولد غلامعلي، پدر فوت شد اما فعاليتهاي مذهبي او روي خانواده و متعاقبش روي تربيت فرزندان تأثير گذاشته بود. غلامعلي هم در چنين فضايي رشد كرد و فطرت بيدارش متعالي شده بود. از اين رو زماني هم كه در امريكا به سر ميبرد بيهيچ ابايي از دين اسلام دفاع و در جهت انتشار عقايد وديدگاههاي امام فعاليت ميكرد. چه شبها كه تا صبح كار ميكرد و روز بعد نيز در پايان درسهاي دانشگاه، تمام وقت جهت انتشار و توزيع پيام امام(ره) تلاش ميكرد. زندگي در محروميت غلامعلي يك ساله بود كه پدرمان درگذشت. من بزرگترين فرزند مادرم بودم كه حدود 14 سال سن داشتم. تنها دارايي پدرم چند مغازه بود كه با اجاره مغازها زندگيمان اداره ميشد. زندگي سختي داشتيم اما با فداكاري مادرم به حمد خدا توانستيم آن طور كه بايد رشد پيدا كنيم و باعث افتخار مادر شويم. آن زمان كه غلامعلي ميخواست به خارج برود من به ايشان پيشنهاد دادم كه به هندوستان برود. من خيلي نگرانش بودم. سرمايهاي كه داشتيم فروختيم و سهم ارث ايشان 20 هزار تومان ميشد كه با كمي پسانداز رفت امريكا. آنجا هم در پمپ بنزين كار ميكرد. در نهايت توانست با پشت كار و زحمت فراوان درس بخواند. غلامعلي از نظر صداقت و پاكي مثال زدني بود. كمي هم خجالتي و كم حرف بود. خيلي با محبت بود. براي همين برادر و خواهرها براي ايشان احترام خاصي قائل بودند. بين همكلاسيها هم اعتبار خاصي داشت. ورزشكار بود و در تيم بسكتبال استان نيز حضور داشت. مقام استاني نيز داشت. بسيار متدين و مقيد به اصول اعتقادي بود. در حال حاضر فرزند ايشان دندانپزشك است. فعاليت در انجمن اسلامي دانشجويان ايراني غلامعلي در مدت اقامتش در امريكا در انجمن اسلامي دانشجويان ايراني مقيم امريكا و كانادا فعاليت و مبارزه با رژيم پهلوي را در همانجا پيگيري ميكرد. همچنين در برگزاري جلسات سخنراني و راهپيمايي عليه رژيم نقش مؤثري داشت. آن زمان صندوقي در تهران براي حمايت از دانشجويان ايراني خارج از كشور تأسيس شده بود كه وي مسئوليت آن صندوق را هم بر عهده داشت. رشد فكري خوبي پيدا كرده بود. دوستانش ميگفتند ايشان از يك ايالت به ايالت ديگر سفر ميكرد و نهجالبلاغه درس ميداد. دوستانش هم كه در آن زمان در امريكا بودند، در كنارش فعاليتهاي زيادي ميكردند. در نامههايي كه براي من مينوشت ميخواست كه برايش قرآن و نهجالبلاغه بفرستم. ديدگاههاي حضرت امام را به عنوان رهبر انقلاب ترويج ميكرد. در ادامه، رشته تحصيلي خود را به راه و ساختمان تغيير داد. من به همراه سه برادر ديگر كه در ايران بوديم، هم دست به فعاليتهاي انقلابي ميزديم. خود من تحت تعقيب ساواك بودم. بازگشت به ايران و فعاليت در جهاد سازندگي غلامعلي همزمان با پيروزي انقلاب و پس از اخذ مدرك مهندسي راهوساختمان به ايران بازگشت. آن زمان جهاد سازندگي هم تازهتأسيس شده بود و من هم عضو جهاد سازندگي شهرستان خودمان بودم. به ايشان پيشنهاد دادم اگر آمادگي داريد به جهاد سازندگي بيا و از رشته تحصيليتان در اين مسير سازندگي مناطق محروم كشور استفاده كن. او هم پذيرفت و در جهادسازندگي چهارمحال و بختياري مشغول به خدمت شد. پس از مدتي فرماندار شهرستان بروجن شد. پس از آن مسئول دفتر عمران امامخميني(ره) شد و در اين مدت شبانهروز در خدمت مستضعفين منطقه بود. فعاليت زيادي در بروجن انجام داد نظير پروژههاي ساختماني، ساخت حمام، احداث جاده، ، احداث و تعمير ساختمان براي افراد كمتوان. با توجه به شناختي كه مسئولان امر در مدت خدمت از غلامعلي به دست آورده بودند به علت نياز به افراد متعهد در مناطق غرب و شمالغرب كشور پيشنهاد معاونت عمراني استانداري آذربايجان غربي را به او دادند. غلامعلي براي پذيرش اين پيشنهاد دو شرط گذاشت يكي اينكه محافظ نداشته باشد، زيرا معتقد بود اگر اتفاقي براي او بيفتد جان ديگري به خطر نميافتد و شرط دومش عدمافزايش حقوقش بود. هنگامي كه به اروميه رفت با افزايش حقوقش موافقت نكرد. اقدامي كه ميتواند الگوي مديران امروز كشور هم باشد. ما هيچ گاه از اقدامات و فعاليتهايش مطلع نميشديم. بعد از شهادتش متوجه شديم كه چه اقدامات مهمي در رفع محروميتها انجام داده و چه مجاهدتهايي در اين مسير داشته است. و سرانجام شهادت برادرم غلامعلي، پس از مدت يكسال خدمت صادقانه در ۱۲ بهمن ماه در شروع دهه فجر سال ۶۱ به دست منافقان كوردل و مزدور امريكايي در راه تكاب به مهاباد حين انجام مأموريت به درجه رفيع شهادت نائل آمد. آن روز ايشان براي معرفي بخشدار منطقه رفته بود كه بعد از مراسم معرفي در راه برگشت نزديك مهاباد توسط ضد انقلابيون ترور ميشوند. تشييع جنازه ايشان در اروميه بيسابقه و باشكوه بود. در تشييع پيكرش شهيد صياد شيرازي حضور داشت. در بخشي از متن وصيتنامه شهيد آمده است: با اين پيامهاي كوبنده و اميددهنده امام خميني، انسان تحت تأثير قرار ميگيرد. از خداوند ميخواهم، عمر طولاني به امام خميني عطا كند تا اين انقلاب را به ثمر برسانند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]