تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826643513




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ليلا و ازدواج پردردسر


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: لیلا و ازدواج پردردسراین داستان اولین فصل از زندگی من است ، که دوست داشتم برای شمای دوست بگویم .چون شاید شما هم مثل من در استانه ازدواج هستید ،با یک دنیا قدرت انتخاب در پیش رو . به امید اینکه  شما بتوانید با خواندن داستان پیچ و خم های انتخاب وازدواج من کمتر دچار تردید شوید وبهترین هسر را بر گزینید.
ازدواج
سلام اسم من لیلا است و در یك خانواده مذهبی زندگی می كنم پدرم كارمنده و فاصله سنیش با مامانم زیاد. از سركار كه می یاد خیلی خنده به لباش نیست و خیلی خسته به نظر می رسه، البته یادمه كه كوچیك كه بودم، وقتی از راه می رسید می رفتم و بهش خسته نباشید می گفتم اگه  یه حدیثی چیزیم  می خوندم، بابام دیگه گل از گلش می شكفت و خیلی خوش اخلاق تر وارد خونه می شد. برای به دست آوردن این زندگی زحمت زیاد كشیده و خدارو شكر با داشتن یه همسر مدیر، بادرایت و كدبانو زحمت هاش به هدر نرفته مادرم زن بسیار مهربان، باگذشت، زیبا و دوست داشتنی ای هست. بچة سوم خانواده هستم  ودر شرف ازدواج یك خواهر و دو برادر دارم. مامانم خیلی دوست داشت كه مثل خواهرم زود ازدواج كنم ولی من یه شرطی برای ازدواج داشتم و اون هم این بود كه باید دانشگاه قبول بشم و وارد دانشگاه كه شدم بعد اجازه می دم كه خواستگار به خونمون راه بدید. از برادر بزرگترم براتون بگم که خیلی دوسش دارم و ارتباط صمیمانه ای باهاش دارم. اسمش محمده خیلی صبور و آرومه. خیلی مواقع وقتی مشكل درسی داشتم از اون كمك می گرفتم .آدم هنرمندیه نه این كه چون برادرمه بخوام ازش تعریف كنم ها. نقاشی می كشه و خطاطی هم می كنه خیلی از كاردستی های مدرسمو با كمك اون درست می كردم و همیشه هم تو مدرسه اول می شد. دانشجوی رشته ادبیاته و از شعر هم سر در میاره. خواهرم لاله از من بزرگتره و از زمانی كه یادمه همیشه دوست داشت به عنوان یك بزرگتر از من مراقبت كنه و حتی یه جاهایی هم زور بگه. خواهرم همین كه دیپلمش رو گرفت ازدواج كرد. می گفت من نمی تونم هم شوهرداری كنم هم درس بخونم یا درس یا شوهر. این بود كه شیطون، شوهر كردن رو به درس خوندن ترجیح داد. ناراحتی كسی و نمی تونه ببینه و براشون غصه می خوره ولی ظاهرش خیلی نشون نمی ده. همسر خوبی داره مردی كه از هر لحاظ هم كف خواهرم و هم چنین خانواده مونه.
خانه
از برادر كوچیكترم بگم كه منو دق داده با كاراش. ولش كنی دائم جلوی آینه وایساده، یا به جوشاش ور می ره یابه موهاش. انگار توی دنیا غیر از این دو تا كار ،كار دیگه ایی نداره. فقط فكر خودش و قر و فرشه. دیگه هیچی براش مهم نیست. حالا بد نیست یه كم از خودم بگم. تازه با پیش دانشگاهی خداحافظی كرده بودم و خودم رو برای كنكور آماده می كردم. با بچه های كلاس و اون هایی كه صمیمی بودم تلفنی ارتباط داشتم و از حال همدیگه خبر داشتیم، دائم همدیگرو چك می كردیم مبادا یكی تو درس خوندن جلو بزنه. اون زمان شناخت كافی در مورد خودم نداشتم. و وقتی از دیگران پرس و جو می كردم كه من چه خصوصیت اخلاقی خوب و بدی دارم. همه می گفتند مهربون، خوش بین، احساساتی و زودرنج. همین چند مورد. منه ساده هم فكر می كردم كه از لحاظ اخلاقی یكی دو تا مشكل بیشتر ندارم. نمی دونستم كه مسایل زیادی كه تو زندگی اتفاق می یفته تازه آدم می فهمه كه چقدر یك انسان برای رسیدن به كمال نیازمند تلاش بیشتره. خلاصه سرتون و درد نیارم روز كنكور فرا رسید.با سلام و صلوات و مقداری استرس و اضطراب وارد جلسه امتحان شدم و خودم رو به صندلیم رسوندم. امتحان شروع شد و چند ساعتی طول كشید. پس از خاتمة امتحان از سالن امتحانات خارج شدیم و به محوطه حیاط دانشگاه رفتیم. همهمه عجیبی توی حیاط دانشگاه پیچیده بود و من خودم رو در بین این همه دانش آموز گم كرده بودم. چند تا از دوستانم رو كه در اون دانشگاه با هم امتحان می دادیم پیدا كردم و از وضعیت همدیگه در مورد امتحان خبردار شدیم. راستی یادم رفت بگم امتحانم بد نبود و تا حدی می تونم بگم كه راضی بودم..... .  ادامة داستان در مقاله بعد...... زهرا رجایی بخش کلوپ ازدواج تبیان مطالب مرتبط: آماده ای برای ازدواج؟ ازدواج ترس ندارد افراد بالغ آماده ی ازدواج آمادگی مردان برای ازدواج  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 419]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن