واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تفکر و زیبایی شناسی کلام نظامیآنچه برای نظامی اولویت دارد، جنبههای زیباییشناسی سخن است. بی دلیل نیست که نظامی این همه از استعاره بهره میبرد تا بدان جا که دکتر زرینکوب او را قهرمان استعاره نامیده است.
نظامی گنجوی در بیان پنج گنج، به ویژه در آغاز این منظومهها، به خداشناسی و توحید پرداخته و در سیاست، قهر، بخشش و عفو یزدان سخن گفته و مخاطبان را به تعمق در توحید دعوت کرده است.دکتر احمد تمیمداری، استاد دانشگاه علامه طباطبایی در پانزدهمین مجموعه درسگفتارهایی درباره نظامی (چهارشنبه، 17 فروردین) که به «الهیات نظامی» اختصاص داشت و در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد، در این باره گفت: هر سبکی دارای ظرفیتی است که سرانجام به پایان میرسد. مثل سبک عراقی که مضمونهایش بسیار تکراری شده بود. اگر چه محتوای آن در سبک دوره بازگشت ادامه پیدا کرد اما به هر حال با «جامی»، این سبک به پایان رسید. تردیدی نیست که نظامی یکی از بزرگان این سبک است. بیشترین انواع و اقسام استعارهها و تشبیهات را در شعر او میتوان یافت. بهخاطر همین است که گاهی فهم شعر نظامی بسیار مشکل میشود. مرحوم استاد فروزانفر گفته بود که یک سوم شعر نظامی را متوجه نمیشود. البته شاید او اغراق میکرد؛ اما همین هم نشان میدهد که شعر نظامی تا کجا دشوار است.نکتهای که باید به آن توجه شود این است که ما در تاریخ ادبیات از سبکها صحبت میکنیم؛ اما درباره مکتبهای ادبی بحث نمیکنیم. در حالی که مکتبهای ادبی بسیار گستردهتر از سبکهای ادبی است. مکتب ادبی با فلسفه، علوم و تئوریهای حاکم در مراکز علمی جامعه ارتباط مییابد و جوی را پدید میآورد که شعرا و نویسندگان را تحت تاثیر قرار میدهد. برای همین است که، مثلا، نمیتوان شاعری همانند سنایی را از عرفان و تصوف روزگارش جدا کرد.از سویی دیگر، ما معمولا از مکتبهای شیراز و اصفهان بحث میکنیم؛ اما هیچوقت نشده است که درباره مکتب تهران سخنی بگوییم. در حالی که از مشروطه بهبعد، دانشمندان و بزرگان فراوانی در تهران بودهاند و شاگردان بسیاری را پرورش دادهاند و در زمینههای گوناگون علمی و ادبی کار کردهاند. حتی کسی مثل ملکالشعرای بهار را با این که خراسانی بود، باید متعلق به مکتب تهران دانست. چون او عمر خود را در تهران گذراند و خدمات علمی و ادبی او در این شهر سپری شد. همه اینها باعث میشود که ما به مکتب علمی و فرهنگی تهران توجه کنیم. من پیشنهاد میکنم که مرکز ایرانشناسی، کتابهایی در این زمینه تالیف کند. نکتهای که باید به آن توجه شود این است که ما در تاریخ ادبیات از سبکها صحبت میکنیم؛ اما درباره مکتبهای ادبی بحث نمیکنیم. در حالی که مکتبهای ادبی بسیار گستردهتر از سبکهای ادبی است.گرایش مذهبی نظامی در زمان نظامی، کلام اشعری و فقه شافعی در ایران حاکم بود. بعضی پیرو مذهب حنفی بودند و برخی گرایش به شافعی داشتند. البته بزرگانی همانند شیخ طوسی و شیخ صدوق در همان زمان میزیستند و از پایهگزاران تشیع بودند. با این حال آنچه در آن زمان رواج داشت، فقه شافعی بود. سوال مهم این است که چرا در آن روزگار، شاهان غزنوی و سلجوقی که حنفی مذهب بودند، وزیرانی انتخاب میکردند که مذهب شافعی داشتند؟من پاسخ روشنی برای این پرسش ندارم؛ اما گمان میکنم چون مذهب حنفی، برخلاف مذهب شافعی، دست پیروان خود را در تصمیمگیری باز میگذاشت، شاهان به آن اعتقاد پیدا میکردند؛ اما آزادی در تصمیمگیری را به وزیران خود نمیدادند و در نتیجه سعی میکردند که وزیران خود را از میان شافعیها برگزینند.نظامی هم از کسانی بود که گرایش اشعریگری داشت؛ اما او آنقدر کم هوش نبود که به هر سخنی که در مذهب شافعی هست، توجه کند. برای مثال، اشعریها برای خداوند اعضا و جوارح در نظر میگرفتند، چون اهل تشبیه و تجسیم بودند یا اعتقادی به عدالت خداوندی نداشتند. در حالی که نظامی چنین نظری نداشت و بارها از عدل خداوند سخن گفته است.به همین دلیل نمیتوان به صراحت گفت که نظامی کلام اشعری داشته است. بزرگانی مانند نظامی، سنایی و فردوسی، که حکیم نامیده شدهاند، هم فلسفه میدانستند و هم کلام و روایت و تاریخ. از این رو سعی میکردند که از همه معلومات و اطلاعات خود در جهت آفرینش هنری استفاده کنند.
نظامی زیبایی شناسی را می پسندد یا بیان عقیده را؟ از سویی دیگر، نظامی هماند ناصرخسرو نیست که کلام او در خدمت عقایدش باشد. این که شاعری در دیوانش باید به زیباییشناسی بپردازی یا ابراز عقیده؟ مسالهای است که باید آن دو را از هم جدا کرد. شاعری مثل ناصرخسرو بیشتر به کلام پرداخته است. به همین دلیل زیباییشناسی نظامی، در شعر او دیده نمیشود.ناصرخسرو چندان در پی آفریدن زیبایی در شعرش نیست و توجه به تبلیغ و بیان عقیدهاش دارد؛ اما برعکس او، آنچه برای نظامی اولویت دارد، جنبههای زیباییشناسی سخن است. بی دلیل نیست که نظامی این همه از استعاره بهره میبرد؛ تا بدان جا که دکتر زرینکوب او را قهرمان استعاره نامیده است.نظامی و اخلاقیات ما یک ادبیات محض داریم که فقط آفرینش زیبایی است و پیامی در آن وجود ندارد. مثلا آنجایی که حافظ میگوید: «دوش میآمد و رخساره برافروخته بود/ تا کجا باز دل غمزدهیی سوخته بود»، تابلوی زیبایی آفریده است و خواننده را به هیجان میآورد؛ اما او را در این بیت به دنبال پیامی نمیفرستد.در حالی که کسانی که حکیم بودهاند و اهل حکمت و فلسفه به حساب میآمدند، در ذهن آفرینشگر خود، بین اثر ادبی و تعهدات اخلاقی ارتباط بوجود میآوردند و آن دو را با هم آمیزش میدادند و پدید آورنده هنر متعهد بودند. هنر متعهد یعنی هنری که فلسفه و اخلاق و علوم در آن مطرح باشد. نظامی از آن گونه سخنورانی است که در شعرش، خواننده را بارها با اخلاقیات رو در رو میکند. او در «مخزنالاسرار» در کنار هر مقاله، داستانی اخلاقی میآورد و به نتیجهگیری از آن میپردازد.مقالات او در «مخزن الاسرار» درباره چنین موضوعاتی است: عدل خداوند، در حوادث عالم و رعایت از رعیت، در وصف پیری، در اعتبار موجودات، در فضیلت آدمی بر حیوانات، در بیان آفرینش، در آسان گرفتن زندگی، در بیوفایی دنیا و نکوهش جهان و سرزنش حسودان و موارد دیگر. این را هم باید گفت که الهیات دو بخش دارد: امور عامه و امور خاصه. امور خاصه، صرفا درباره ی ذات الهی است اما امور عامه درباره وجود است.علمای گذشته، علم را از الهیات جدا نمیکردند. چون آنچه به علم اعتبار میبخشد، الهیات است. نظامی هم الهیات را از شعر خود جدا نمیکند؛ اما نباید توقع داشته باشیم که او تمام مباحث علم کلام و الهیات را در شعر خود آورده باشد. زیرا نظامی در پی زیباییشناسی و زیباییآفرینی هم بوده است. به هر حال نظامی در «مخزن الاسرار» چند مقاله درباره علم کلام دارد؛ یکی درباره جبر و اختیار است، دیگر درباره مبدا و معاد، حدوث و قدم و مساله رویت خداوند.فرآوری: مهسا رضاییبخش ادبیات تبیانمنبع: خبرگزاری کتاب ایران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 561]