واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اروند را رودخانه ای وحشی میخوانندسفرنامه کاروان اصحاب رسانه از مناطق عملیاتی دفاع مقدسقسمت دوم :
برای مطالعه قسمت اول، کلیک کنید.در ایام نوروز عاشقان شهدا به قصد بازدید وارد مناطق عملیاتی می شوند و این سرزمین ها پذیرای پیر و جوان این مرز و بوم برای بازبینی روزهای حماسه آفرینی بهترین مردمان این کشور می شود. در این میان قسمت دوم از سفرنامه اصحاب رسانه را می خوانیم که خود می خواستند روایتگر سفرنامه های عشاق باشند.شاهکار مهندسی که عبرت تاریخ شدشهید خضری شاید همسن و سال بچههای نوجوان آملی بود که در شیارها و سنگرهای برجای مانده از فتحالمبین، جنب و جوش میکردند یا در منطقه عملیاتی شرهانی، بیمهابا از روی کانال کمیل جابهجا میشدند. اینجا همراهمان تعدادی از بچههای دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی تهران نیز حضور داشتند که در زمره 200 هزار دانشجوی اعزامی به مناطق عملیاتی به شمار میآمدند. دانشجوها در سراسر دشت پراکنده بودند و آن دور دست، نه خیلی دور و نه خیلی نزدیک، خطوط مرزی کشور عراق یادها را به 30 سال پیش و دستور هجوم صدام نامی میانداخت که اکنون در جهنم اوقات میگذراند.ماجرای شرهانی و عملیات محرم را از زبان اسدالله چوبین میشنیدیم که از اهالی دهلران بود و با لهجه شیرینش ما را چند کیلومتری عقبتر برد. تا رودخانه دویرج و شبی که یک گردان از نیروهای ایرانی غافل از طغیان فصلی این رود وارد بستر آن میشوند و شب هنگام با طغیان نابهنگام دویرج، تعدادی از رزمندگان غرق میشوند. اما عملیات محرم همچون جریان خروشان این رود به پیش میرود و دشمن را از مرزها بیرون میراند. چنانچه از لشکر 10 زرهی عراق و گردان زبده قادسیه که از جمله مخوفترین نیروهای صدام به شمار میآمدند نیز کاری پیش نمیرود و «محرم» بار دیگر ثابت میکند که خون بر شمشیر پیروز است.با اشاره چوبین متوجه کانال 90 کیلومتری کمیل شدیم. شاهکار مهندسی ارتش بعث عراق که نیروهای متجاوز این رژیم در زمان اشغال بخشهای مرزی خوزستان از شرهانی تا چزابه حفر کرده بودند تا در صورت نفوذ نیروهای ایرانی خط محکمی برای مقابله داشته باشند. کانالی به عرض پنج متر و ارتفاعی بیش از سه متر که قابلیت عبور ماشینهای جنگی را نیز در خود دارد.کانال کمیل همچون منطقه شرهانی از جمله دیدنیهای نسبتاً مغفول دوران دفاع مقدس است که کمتر به آنها پرداخته میشود. یکی از دانشجوها میگفت سه بار رهتوشه سفر با کاروانهای راهیان نور را بسته و بار اول است که به شرهانی میآید. هرچند که رفته رفته بر زوار این منطقه افزوده میشود.شرهانی در استان ایلام قرار دارد و چزابه از مناطق جنوبی خوزستان است. کانال کمیل که از شرهانی تا چزابه کشیده شده، نشانه واضحی از این شعار بعثیون بود که «آمدهایم تا بمانیم» آنها آمده بودند بمانند و هر کاری برای این ماندگاری کردند. غافل از اینکه جوانان این سرزمین درس آموخته مکتب عاشورا هستند و محرمها در پیش دارند. در واقع شرهانی شرح توصیف خدا از زبان شهدای عملیات محرم است. طلائیون بدر و خیبرطلائیه محور عملیاتی خیبر و بدر است. طنین آمیختگی انفجار بیش از یک میلیون گلوله دشمن با صدای تکبیر بچههای لشکر 27، خاطره ایستادگی حاج همت و افتادن دست شهید خرازی، فریاد بچههای با صفای لشکر 31عاشورای تبریز و شهدایی که در وجب به وجب این خاک به خون خود غلتیدند و این منطقه را قیمتی به اندازه بهشت بخشیدند.دیدار از طلائیه را نیز همراه تعداد نسبتاً زیادی از زائران آغاز کردیم. نه آنقدر زیاد که نتوان جای دنجی برای خلوت پیدا کرد. چنانچه بسیاری از همراهان و زائران، در سنگرهای دورتادور خاکریز طویل موجود در منطقه بیتوته کرده بودند و خاطره راز و نیاز رزمندگان را در ذهن تداعی میکردند. ایمان ملکوتی از سبزوار را در یکی از همین سنگرها ملاقات کردیم. نشسته بود به راز و نیاز که خلوتش را شکستیم و در عوض او هم صحبتی با ما را با روی باز پذیرا شد.شنیدیم: «یکی از خط شکنها طنابی به دست گرفته بود و سر دیگر طناب را آزاد رها کرده بود، وقتی پرسیدیم سردیگرش را به امان چه کسی رها کردهای؟ پاسخ داد: «به امان امام زمان(عج)» در حقیقت در والفجر8 روابطی مادی در کار نبود که بخواهد معادله ای شکسته شود. آن طرف رود اگر دژی مستحکم از آخرین تجهیزات نظامی دنیا قرار داشت، این طرف توکل بود و ذکر و باز هم توکل و عاقبت خونی که بر شمشیر تاخت
ملکوتی پنج بار با راهیان نور همراه شده بود و با وجود 22سال سن، برای اولین بار در سال 80 یعنی در 12 سالگی به عشق دیدار معراج شهدا خود را مأنوس با این سفر کرده بود. سفری که به گفته خودش هیچگاه از آن دلزده نمیشود: «اینجا تکرار معنی ندارد. درست مثل عاشوراست که هر سال ماجرای آن را از زبان مداحان و خطیبان میشنویم و هر بار نکته و درس جدیدی یاد میگیریم. من به هر کدام از مناطق عملیاتی جنوب و حتی غرب چندین بار رفتهام اما به برکت شهدا هیچگاه دست خالی برنگشتهام و هربار یک سوغاتی ارزشمند دریافت کردهام» سوغاتی اینبار ملکوتی همان چیزی بود که خودش از آن با عنوان «تصمیم قاطع برای خواندن نماز اول وقت» یاد میکرد. نصیبی که شاید نمود ظاهریاش را در اشک هایی سراغ بگیری که در مناطق عملیاتی دفاع مقدس جاری بر گونه جوانان کم سن و سال بارها خواهی دید.طلائیهای که «پارسا» از راویان کاروانهای راهیان نور از آن سخن میگفت، نه آن چیزی بود که خورشیدش به آرامی پیش چشم مان غروب میکرد. پارسا به عنوان یکی از رزمندگان عملیات خیبر روزهایی را به یاد میآورد که وجب به وجب این خاک مورد هجوم گلولههای توپ و خمپاره دشمن قرار گرفت و در مقابل چند صد گلوله توپ نیروهای ما، یک میلیون گلوله از انواع و اقسام ادوات سنگین نظامی دشمن روی این منطقه باریده بود. آنقدر که از لشکر 27 محمد رسول الله نیروی کمی باقی ماند و حاج محمد ابراهیم همت از فرمانده لشکر همسایه، درخواست یک گروهان نیرو کرد! کمی پیش از آنکه خود به دل مجنون بزند و با بوی آن زلف پریشان، مجنون وار به دیدار معبود بشتابد. همچون شهید مهدی باکری که درست یک سال بعد یعنی در اسفندماه سال 63 و در عملیات بدر، آنقدر در مجنون مقاومت کرد تا تنش در آبهای خروشان دجله آرام بگیرد. طلائیه مأمن شهدای بدر و خیبر آرامشش را مدیون همتها و باکری هاست. رودخانه وحشی
اروند را رودخانه ای وحشی میخوانند با جزر و مدی خارج از قاعده که در چهار جهت جریان دارد و با گردابهای بدون برنامهاش گاه در زیر آب جریانی با سرعت 70 کیلومتر در ساعت ایجاد میکند. اینها همه مشخصات رودخانهای است که بارها از سوی کارشناسان غرب و شرق به فرماندهان نظامی عراق اعلام شد و به آنها این اطمینان را داد که ایران هرگز در این نقطه عملیات نخواهد کرد.تا سال 64 ارتش عراق در چنین رویایی به سر میبرد تا اینکه طلوع فجر والفجر8 نه تنها معادلات آنها بلکه بسیاری از معادلات نظامی دنیا را تغییر داد. رزمندگان قرارگاه کربلا متشکل از نیروی لشکرهای 27 محمد رسول الله، 31 عاشورا، نصر، 25 کربلا، 7 ولی عصر و... یکی از معجزات نظامی دنیا را تحقق بخشیدند و شهر فاو، در آن سوی این رود وحشی را آزاد ساختند. اروند کنار با زائران بی شمار و بازارچه هزار رنگ بومیان محلی مقابل چشم کاروان اصحاب رسانه جلوه کرد. جمعیت به قدری زیاد بود که دو راه رفت و برگشت را به صورت مجزا برای عبور زوار ایجاد کرده بودند که با این وجود همچنان تردد به سختی صورت میگرفت. اینجا هم حضور دانشجویان و دانشآموزان چشمگیر بود. به صورت جزیرهای گرداگرد راویان ایستاده بودند و حماسه والفجر8 را میشنیدند. یکی از راویان از آمار سقوط 71 جنگنده عراقی در والفجر 8 خبر میداد و کور شدن دوربینهای «رازیک» شناسایی ارتش بعث و ندیدن نفوذ غواصان آبی خاکی ایرانی اما رام شدن رود وحشی، شکست دژ نظامی دشمن و در نهایت آزادسازی فاو همه قصه نبود. والفجر شرح دست خداست که از آستین غواصان ایرانی خارج شد و سیلی محکمی به گوش طاغوتیان زمان نواخت. با ماجرای رشادتهای رزمندگان ایرانی که روایت هر کدامشان داستانی از حماسه آفرینیهای جوانان این مرز و بوم است و ماجرای یکی از این سربازان گمنام را از زبان حسنی، از رزمندگان حاضر در والفجر هشت، شنیدیم: «یکی از خط شکنها طنابی به دست گرفته بود و سر دیگر طناب را آزاد رها کرده بود، وقتی پرسیدیم سردیگرش را به امان چه کسی رها کردهای؟ پاسخ داد: «به امان امام زمان(عج)» در حقیقت در والفجر8 روابطی مادی در کار نبود که بخواهد معادله ای شکسته شود. آن طرف رود اگر دژی مستحکم از آخرین تجهیزات نظامی دنیا قرار داشت، این طرف توکل بود و ذکر و باز هم توکل و عاقبت خونی که بر شمشیر تاخت و حماسهای دیگر را بر صفحه شرمگین تاریخ رقم زد.بخش فرهنگ پایداری تبیان نویسنده : علیرضا محمدیمنبع : ستاد اطلاع رسانی راهیان نور
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 447]