تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):يا على دانشمند سه نشانه دارد: راستگويى، حرام‏گريزى و فروتنى در برابر همه مردم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815664699




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دوست پسر اینترنتی، شوهر از آب درآمد!


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:


قتل همسر؛
دوست پسر اینترنتی، شوهر از آب درآمد!
زن 32 ساله ای که به خاطر برقراری یک ارتباط اینترنتی، همسر خودرا به قتل رسانده بود ، هنگام بازسازی صحنه قتل گفت: هیچ گاه فکر نمی کردم با پاسخ دادن به یک ایمیل ناشناس این گونه زندگی ام در معرض تاراج قرار گیرد.



  به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران، زن 32 ساله ای که به خاطر برقراری یک ارتباط اینترنتی، همسر خودرا به قتل رسانده بود ، هنگام بازسازی صحنه قتل گفت: هیچ گاه فکر نمی کردم با پاسخ دادن به یک ایمیل ناشناس این گونه زندگی ام در معرض تاراج قرار گیرد.
پله های بند زندانیان محکوم به اعدام را یکی یکی بالا می رفتم وارد راهروهایی که به نظر بیهوده می آمدند و دیوارهایی که سنگ سفید و مشکی داشتند و به آشفتگی دامن می زدند، شدم ؛ بعد از پله ها دری بود که باز شد. ماموری کنار چارچوب ایستاده بود، گفت : "این خانم دقیقه 90 زندگی را طی می کند ، بعید می دانم با شما صحبت کند ولی امتحانش ضرری ندارد" .   با چهره ای روبه رو شدم که غم از سر و رویش می چکید ... زنی که چند دقیقه دیگر سرود مرگ را می خواند ... گفتم این گزارش را بنویسم شاید ضرب تازیانه این سرود ، بر تن زنی دیگر، بر اثر یک هوا و هوس کوچک یا نه یک اشتباه کوچک نواخته نشود ...   زن 32 ساله نگاه مضحک و دل کنده از دنیایش را بر چشمانم گره زد و گفت می خواهی بنویسی ، خبرنگاری ، ...   چقدر پیر شده بود ..... دلم می لرزید چون نیم ساعت دیگر باید فقط با صدای ضبط شده اش بقیه داستانم را می نوشتم ؛ در حالیکه داشتم فکرم را جمع و جور می کردم ؛ گفت شاید کسی را کشته ام ...   بلاخره با صدای نفس های تند و مقطع مقطع ،شروع کرد به درددل کردن: هیچ گاه فکر نمی کردم با پاسخ دادن به یک ایمیل ناشناس این گونه زندگی‌ام در معرض تاراج قرار گیرد و با دست خودم آن هم فقط به خاطر یک کنجکاوی مسخره آشیانه ای را که چند سال برای ساختنش زحمت کشیده بودم، ویران کنم...   می دانم اشتباه جبران ناپذیری را مرتکب شده ام اما من فقط قربانی یک کنجکاوی احمقانه شدم تا جایی که دیگر چیزی برای باختن در زندگیم باقی نمانده است ...   در حالیکه قلبش را به شدت گرفته بود و فقط می خواست حرف بزند اما نمی توانست به او یک لیوان آب دادم تا کف دهانش که را که دور لب ترک خورده اش جمع شده بود رقیق کند. شاید گلویش تازه شود ...   زبانش نمی چرخید که چیزی بگوید ، اما باز ادامه داد :
چند ماه قبل زمانی که داشتم ایمیلم را چک می کردم با یک آدرس ناشناس ایمیلی با عنوان «سلام» برایم فرستاده شد .   تردید داشتم که به آن پیام پاسخ بدهم یا نه؟! در همین افکار سیر می کردم که به خاطر یک کنجکاوی ساده تصمیم گرفتم فرستنده پیام را سر کار بگذارم به همین دلیل در پاسخ او پیامی با این مضمون «علیک سلام خوب که چی، كاری داشتی !» برایش فرستادم، اما همین پاسخ کوتاه به آتشی تبدیل شد که شعله های آن تمام زندگی ام را سوزاند.   ارتباط پیامکی من و آن فرد که خود را " افشین " معرفی کرده بود این گونه آغاز شد و مدتی ادامه یافت من هم که فکر می کردم طرف مقابلم شخص ساده لوحی است و برای سرگرمی بد نیست او را سر کار گذاشته ام ،مدام به پیام هایش پاسخ می دادم .   زن در حالیکه بیصدا گریه می کرد ،گفت :دیگر به پیام های شبانه او عادت کرده بودم این ارتباط تا آن جا پیش رفت که جملات مبتذل و مستهجن برای یکدیگر ارسال می کردیم.   تا این که او از من درخواست ملاقات کرد، به همین خاطر سر قرار با او رفتم ...   اما وقتی چشمم به جوانی که سرقرار آمده بود، افتاد تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی مرتکب شده ام؛ او هیچ کسی غیر از همسرم رضا نبود .   روزگارشیرینم تلخ شد در حالیکه دیگر صدایش را سخت می شنیدم ، ادامه داد : رضا در حالیکه در خیابان داد می زد که تو لیاقت زندگی نداری قسم خورد که آبروی من را می برد و من را طلاق می دهد؛ انگار خودش در این ارتباط بیگناه است ؛اصلا رضا چرا می خواست اینجوری عشق من را نسبت به خودش بسنجد .   دیگر نمی دانستم چه کار کنم یک ماه زندگیم کتک و اشک و آه شده بود ، فضای خانه برایم غیر قابل تحمل بود ؛تا بلاخره آن شب شیطانی آمد طبق نقشه ای که داشتم رضا در حالیکه در طبقه بالا در حال استراحت بود، آبمیوه را برای او بردم؛ شوهرم در حالیکه از سرنوشت شومی که در انتظارش بود، بی خبر بود آن را یک نفس نوشید،چند دقیقه بعد پلک هایش سنگین شد و به خواب رفت. حالا نوبت اجرای مرحله بعدی نقشه ام بود .... با تمام توان برای رهایی از تهمت ها و حرف های رضا، دستان لرزانم را بر گلویش فشار دادم و همان شب جنازه او را را به اطراف شهر برده و در آنجا رها کردیم.   ابتدا باورش برایم سخت بود که به شوهرم خیانت کرده و او را کشته ام. اما دیگر همه چیز تمام شده بود. فکر می کردم نقشه ام حساب شده است و هیچ وقت هیچ کس از راز زندگیم با خبر نمی شود ! حالا نمی دانم با ننگ خیانت ، قتل و رسوایی چه کنم. ای کاش همه آن چیزی که اتفاق افتاده فقط یک خواب بود.   صدای مامور زندان سکوت مطلقی که بین من و آن زن بود را شکست .... وقتی طناب زردرنگ اعدام دور گردنش بسته شد، آخرین سکانس پایان زندگی آن زن رقم خورد و فقط 14 ثانیه دست و پا زدن آخرین تلاش های این زن برای ادامه زندگیش بود .   ای کاش خانواده ها در زمان بگو مگو های خانوادگی به عاقبت کار قبل از اینکه دیر شود ، بیشتر توجه کنند؛ امیدوارم روزگارتان پر مراد، روزهایتان شاد شاد ، آسمانتان بی غبار و قلبتان از هر غصه ای پاک و بخت و تقدیرتان به خیر و عمر و سرنوشتتان تابناک باشد.   2009



۱۹/۰۳/۱۳۹۴ - ۲۰:۳۵




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 218]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن