واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: �ن نیوز: اتهام دستدرازي يكي از مقتولان به همسر قاتل اتهام بحث برانگيز محاكمه امروز شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران بود. به گزارش خبرنگار تهران امروز در ابتداي جلسه محاكمه سيدرضايي نماينده دادستان تهران با خواندن كيفرخواست گفت: دو سال پيش ماموران پليس آگاهي از كشف جسد يك زن در جاده كندوان با خبر شدند. جسد به شدت سوخته و چهره قرباني به سختي پيدا بود.همان روز جسد مردي ديگر در ماهدشت كرج پيدا شد كه اين جنازه هم به شدت سوزانده شده بود. كشف جسد اين دو نفر كه هيچ مدارك هويتي همراه آنها نبود معمايي را بر سر راه پليس جنايي قرار داد . عمه و شوهر عمه ام گم شده اند نماينده دادستان افزود: چند روز بعد در حالي كه هيچ سرنخي براي كشف هويت اين دو جنازه در دست نبوده و پليس چشم انتظار اطلاعاتي درباره افراد گمشده بود مردي به نام علي به پليس آگاهي مراجعه كرده و گفت عمه و شوهر عمه اش از هفته گذشته تا كنون گم شدهاند و هيچ كس هم خبري از سرنوشت آنها ندارد. ماموران با اطلاع از ناپديد شدن مهشيد بانو و شوهرش حشمت ، از برادرزاده وي خواستند همراه آنها به پزشكي قانوني آمده و دو جسد سوخته را از نزديك ببيند كه اين مرد نيز پس از مشاهده جنازه ها آنها را متعلق به عمه و شوهر عمه خود دانست. با كسب اطمينان از هويت مقتولان ، ماموران تجسس پليس به منزل اين زن و مرد رفته و با بررسي خانه متوجه وقوع سرقت از منزل آنها شدند. آنها در اين بين به سرنخي دست پيدا كردند كه كمك فراواني به دستگيري قاتل كرد و آن كارت سوخت حشمت بود كه رديابي آن، ماموران را درست سروقت قاتل برد. قاتل هم كسي نبود جز برادرزاده ديگر مهشيد بانو به نام رضا كه پس از دستگيري اتهام قتل را گردن گرفت. تحقيقات پليس نشان داد رضا پس از به قتل رساندن اين زن و شوهر جنازه آنها را به دو نقطه مختلف برده و به آتش كشيده است تا ماموران را به خطا بيندازد.البته اين پرونده متهم ديگري هم دارد و آن فرحناز همسر رضا است كه به خاطر اختفاي ادله جرم و معاونت در فروش اموال مسروقه بايد مورد محاكمه قرار گيرد. سوختگيري با كارت سوخت مقتولان در ادامه جلسه علي كه ماجراي ناپديد شدن عمهاش به پليس را گزارش داده بود به عنوان تنها ولي دم مهشيد در جايگاه حاضر شده و از دادگاه قصاص برادرش را خواستار شد .وي به دادگاه گفت: من علاقه زيادي به عمه و شوهر عمه ام داشتم و به علت اينكه آنها تنها بودند هميشه سراغشان را ميگرفتم تا خداي ناكرده برايشان مشكلي پيش نيامده باشد. از ماجراي مرگ آنها هم وقتي با خبر شدم كه بعد از چند تماس ناموفق با آنها نگرانشان شده و به در منزلشان رفتم. هر چه در زدم كسي باز نكرد ، از همسايه ها سراغشان را گرفتم كسي خبري از آنها نداشت . پس از گرفتن سراغ آنها از اورژانس و پليس راه با ماموران به خانه آنها رفتم. منزل به هم ريخته ولي اثري از جنايت ديده نمي شد. كارآگاهان از طريق پيگيري كارت سوخت مفقود شده و مراجعه به پمپ بنزيني كه آخرين بار به وسيله اين كارت در آنجا سوخت گيري شده بود قاتل را پيدا كردند. قاتل كه كسي جز برادر من نبود پس از ربودن اين كارت سوخت با تاكسي خود به پمپ بنزين رفته و سوخت گيري كرده كه تصاوير اتومبيل وي در دوربين مخفي پمپ بنزين ثبت شده بود. من مدتها بود هيچ رفت و آمدي با برادرم نداشتم و ارتباطمان به كل قطع بود بنابراين آدرسي هم از وي در دستم نبود . تنها اطلاعي كه از وي داشتم نشاني خطي بود كه وي در آن مسافركشي مي كرد كه همين اطلاعات هم منجر به دستگيري وي شد. سكته عمه ام دردسر ساز شد سپس ديگر ولي دم پرونده كه برادرزاده حشمت بود براي متهم تقاضاي قصاص كرد و بعد از آن هم رضا به دفاع از خود پرداخت. متهم رديف اول به حاضرين در دادگاه گفت: من هم عمه ام را كشتم هم شوهرش را، اما هيچ سرقتي از خانه آنها آنجام ندادم.من البته دليلي هم براي ارتكاب اين جنايات دارم و آن دست درازي حشمت به همسرم فرحناز بود. در اين هنگام قاضي پرونده از متهم پرسيد چطور ممكن است يك پيرمرد 88 ساله به يك زن جوان دست درازي كند ؟ كه متهم اين سوال را بي پاسخ گذاشت: آقاي قاضي! من هميشه به عمه پيرم رسيدگي و كارهاي او را انجام مي دادم. قضيه از زماني آغاز شد كه عمه ام سكته كرد. وي پس از ترخيص از بيمارستان به منزلش رفت و من به رسم فاميلي همسرم را به منزل وي فرستادم تا وي را تر و خشك كند.خودم هم گاهي به آنجا رفته و به آنها سر مي زدم. روز آخر وقتي پيش وي رفتم فرحناز را ديدم كه به شدت درهم و به هم ريخته بود . او به من گفت ديگر حاضر به مراقبت از عمه ام نيست ولي من هر چه دليل آن را پرسيدم جوابي نشنيدم. چند روزي گذشت و ما در خانه خودمان بوديم كه يكمرتبه فرحناز زد زير گريه و گفت حشمت در غياب من به او دست درازي كرده است. با شنيدن اين حرف سرم گيج رفت . فرحناز خيلي به آنها خوبي كرده بود و اين مزد زحمتش نبود. به خانه عمهام رفتم و با حشمت در اين باره صحبت كردم و از آنجا خارج شدم. فرش هاي خوني در فرش شويي متهم ادامه داد: روز حادثه عمه من چند بار با من تماس گرفت و سرانجام مرا به خانه اش كشاند. وقتي وارد آنجا شدم مهشيد بانو در پذيرايي و حشمت مشغول كار كردن در انباري بود. عمه ام بلند شده و به حمام رفت تا صورتش را بشويد كه يكمرتبه خون جلوي چشمانم را گرفت . كارد بزرگي را از آشپزخانه برداشته و به سمت وي رفتم، تا آمد تكان بخورد او را كشته بودم . بعد هم به انباري رفته و حشمت را از سر راه برداشتم. از ترس دستگيري اجساد را داخل فرشي پيچيده و به بيابان بردم. بعد هم آنها را به آتش كشيدم.سپس ماجرا را به فرحناز اطلاع دادم و فرش هاي خانه هم كه از خون آنها رنگين شده بود را به فرش شويي بردم. نفر بعدي فرحناز بود كه در جايگاه ويژه دادگاه ايستاده و به دفاع از خود پرداخت: وقتي حشمت به من دستدرازي كرد فرزندم پيشم بود. حشمت هرچند پير بود ولي توانايي هر گونه آزاري را داشت. من پيشنهاد حشمت را مبني بر رابطه قبول نكردم اما از اين حركت او خيلي بدم آمد و پس از چند روز قضيه را به شوهرم گفتم.پس از اينكه رضا ماجراي به قتل رساندن عمه و شوهر عمه اش را براي من گفت از او خواستم خود را به پليس معرفي كند و دست درازي حشمت به من را هم براي آنها بگويد ولي وي قبول نكرد. به گزارش خبرنگار تهران امروز هيات قضات پس از شنيدن اظهارات دو متهم واردشور شد تا راي خود را طي روزهاي آينده اعلام كند. سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 406]