تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سخن چون دواست، اندکش سودمند و زیادش کشنده است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804724861




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طنز؛ دور دور مستونت بود، فکر زمستونت بود؟!


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
طنز؛ دور دور مستونت بود، فکر زمستونت بود؟!




بالاخره با هزار دوز و کلک حقوق دو ماه پدرش را تلکه می کند تا برای یک شب هم که شده ریچ کیدز بازی دربیاورد و به دیگران فخر بفروشد. خودرویی لوکس که قیمتش با چند هزار کیسه خون خالص پدرش با پلاکت های درشت و مجلسی که هر گلبول سفیدش به تنهایی قادر است چندتا ویروس اچ آی وی را فیتیله پیچ کند، کرایه کرده و مشغول دور دور کردن در خیابان های محله شان می شود.











مجله خط خطی - شایان حسین نژاد: بالاخره با هزار دوز و کلک حقوق دو ماه پدرش را تلکه می کند تا برای یک شب هم که شده ریچ کیدز بازی دربیاورد و به دیگران فخر بفروشد. خودرویی لوکس که قیمتش با چند هزار کیسه خون خالص پدرش با پلاکت های درشت و مجلسی که هر گلبول سفیدش به تنهایی قادر است چندتا ویروس اچ آی وی را فیتیله پیچ کند، کرایه کرده و مشغول دور دور کردن در خیابان های محله شان می شود.

برای هر کسی از بقال سر کوچه گرفته تا گنده لات محل بوق زده و تا کمر از شیشه خارج می شود تا سلام و علیک کند و خودش را نشان دهد. حتی از کودکانی که در پارک مشغول بازی هستند هم نمی گذرد و برایشان بوق می زند و دست تکان می دهد. بعد از مدتی متوجه می شود در محله خودشان نمی تواند بیشتر از این جلب توجه کند. تصمیم می گیرد به خیابان های بالای شهر برود تا به جماعتی که هیچ وقت او را ندیده اند و هیچ وقت دیگر هم نخواهند دید، فخر بفروشد.


دور دور مستونت بود، فکر زمستونت بود؟



به سمت مسیر اصلی دور دور حرکت می کند. برای اینکه بیشتر دیده شود دستش را به شکلی از شیشه ماشین بیرون گذاشته که دستبندش روی زمین کشیده شده و جرقه می زند. گهگاهی سرش را از سان روف بیرون برده و مثل دوربین های زیردریایی اطراف را رصد می کند و تیکه ای هم به رهگذران پرت می کند.

پشت چراغ قرمز از اینکه ماشین های دیگر چپ چپ نگاهش می کنند و زیر لب چیزهایی زمزمه می کنند به خود می بالد و با خودش می گوید حتما مشغول حدس زدن این هستند که شغل ام چیست و خوش به حالم که این همه پول دارم. ناگهان خودش را به خاطر می آورد که وقتی چنین ماشین هایی پشت چراغ قرمز می دید چه چیزهایی زیر لب زمزمه می کرد! عصبانی می شود و چشم غره ای رفته و با سرعت دور می شود.

در مسیر دور دور برای گربه ماده هم ترمز می زند و می خواهد سوارش کند که البته موفق نیست. آنقدر دور می زند و دور می زند و دور می زند که اگر کل شکرهای دنیا در یک لیوان چای ریخته بود و این همه دورش می زد تا به حال همه اش حل شده بود. حتی با نیروی این دور دور می توانستند در ژاپن برق تولید کنند!

ساعت سه نیمه شب است و به سختی می توان گربه ای ولگرد در خیابان پیدا کرد. دیگر از خیابان گردی خسته شده بنابراین به دنبال خانه ای با سردری زیبا می گردد و ماشین را جلویش پارک می کند. دسته بیل اش را ... چیز... ببخشید... مونوپادش را بیرون آورده و از خودش عکس سلفی از سیصد و شصت زاویه شناخته شده و نشده می گیرد و همان لحظه در فیسبوک و اینستاگرام با هشتک های #ریچ_کیدز#من_و_خونه مون#ماشین_جدیدم#نون_بازو#عشق و حالچی و ... آپلود می کند. بقیه عکس ها را هم انبار کرده تا به مرور در چند سال آینده رونمایی کند. عاشقان و جان شیفتگان اش یکی پس از دیگری قربان صدقه خودش و ماشینش می روند و به قدری تصدقش را می لیسند ... چیز... ببخشید... می روند که زبانشان زخم می شود!

در مسیر بازگشت به خانه ناگاه اجل جلویش می پیچد و با برخوردی سهمگین دار فانی را وداع نمی گوید بلکه فقط ماشین به شدت آسیب می بیند. حالا اینجاست که پدر گرامی باید کلیه اثاثیه منزل را همراه با کلیه خودش بفروشد تا خرج ماشین را بدهد. نکته تاسفبار داستان اینجاست که نوبت به سلحشوران دنیای مجازی نمی رسد تا با دشنام های خود برای نقش اول قصه طلب آمرزش کنند!








تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۹





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 105]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن