تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبى) بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804014412




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مصاحبه با عامل قتل عام خانوادگی در گرگان/ با تفنگ،جواب دمپایی را دادم


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: مصاحبه با عامل قتل عام خانوادگی در گرگان/ با تفنگ،جواب دمپایی را دادم جامعه > حوادث - ایران نوشت:

لباس سیاه زندان بر تن دارد. پشت لباس، نوشته پلیس آگاهی دیده می‌شود. با دست‌های بسته و پاهای غل و زنجیره شده از بازداشتگاه بیرون می‌آید. دندان‌هایش از ترس به هم می‌خورد. تاکنون زندان نرفته اما خوب می‌داند سزای کسی که مرتکب سه قتل می‌شود چه خواهد بود. «مجید کمانگری» رئیس دایره جنایی آگاهی گلستان از او می‌پرسد حمام رفتی؟ می‌گوید منتظرم برایم از خانه لباس بیاورند. به او توضیح می‌دهند لباس هم که بیاورند از این پس فقط لباس زندان را باید بپوشی. «نیما»، نوه کارخانه دار معروف گویی باورش نمی‌شود از زندگی راحت در خانه زیبای پدری در جاده ناهارخوران گرگان و از آغوش گرم مادری محروم خواهد بود و البته نصیحت‌هایی را که هیچگاه به آن گوش نکرد را هم نخواهدشنید. او حالا با اقدام به سه قتل آینده‌ای نابخشودنی در پیش دارد. کسی که قصه او از بی‌فکری‌هایش شروع و به یک اشتباه ختم می‌شود؛ اشتباهی که نه تنها زندگی سه نفر را بر باد داد بلکه خودش را هم به جنایتکاری تبدیل کرد که تاکنون مردم شهر نظیر او را ندیده‌اند. نیما یک روز صبح بعد از دعوای خانوادگی در حالی که صدای مشاجره و ناسزاهایی که درخانه به هم می‌پراندند باعث حیرت اهالی مجتمع مسکونی‌شان شده بود، همسر دوم، پدرزن و دختر ناتنی‌اش را در یک اقدام جنون‌آمیز با شلیک پنج گلوله به قتل رساند و در حالی که با لباس خانه از جلوی در مجتمع درحال فرار بود دستگیر شد. خودش می‌گوید آن روز وقتی تریاک و پولی را که در خانه گم شده بود پیدا کردم با ثریا و پدرش درگیر شدم. پدر ثریا لنگه دمپایی را به سمتم پرتاب کرد و من تفنگ را برداشتم و تیراندازی کردم.
با ثریا چگونه آشنا شدی؟
یکی از بستگان ثریا او را به من معرفی کرد و ما با هم صیغه کردیم. صیغه ما شش ماهه بود اما چون خانواده ما این‌طور صیغه را قبول ندارد و نمی‌پسندد خود من بعد از یک ماه پیشنهاد دادم که عقد کنیم و پیش از اینکه 6 ماه تمام شود همان آپارتمان 120 متری را به نام او زدم.
ثریا یک دختر داشت و خودش از تو بزرگتر بود، خانواده ات چه نظری به این ازدواج داشت؟
مادرم وقتی فهمید سخت مخالفت کرد ولی چون من در توهمات خودم بودم به حرف خانواده‌ام گوش نکردم. درعوض هرچه ثریا می‌گفت انجام می‌دادم.
اختلاف شما چطور شروع شد؟
بعد از اینکه خانه را از من گرفتند متوجه شدم همه دارایی‌ام را از دست داده‌ام. زمانی که صیغه بودیم یک خودرو به ثریا داده بودم بعد از آن هم سه تا خودرو عوض کردیم و وی مرتب از من پول می‌خواست اما پولی برای من نمانده بود مجبور بودم از خانواده‌ام پول بگیرم. بعد از اینکه پدرثریا عیدامسال به خانه ما آمد من کمتر خانه می‌رفتم. پدرش سابقه زندان داشت و من دوست نداشتم در خانه‌ام باشد به همین خاطر بعد از ساعت کارم در کارخانه به خانه مادرم می‌رفتم. بجز آن حس می‌کردم در آن خانه خلاف انجام می‌گیرد.
به خاطر مشکلاتی که پیدا کردی از کسی مشورت نمی‌گرفتی؟
مشورت هم می‌گرفتم می‌گفتند ثریا را طلاق بده! ولی می‌دیدم همه چیز من در دست ثریا است. برای من دوباره از صفر بلندشدن خیلی سخت بود. از طرفی می‌خواستم که با او زندگی کنم دیدگاه من از ابتدا یک زندگی خانوادگی بود وگرنه با او ازدواج نمی‌کردم.
با ثریا در مورد مشکلاتی که داشتید صحبت نمی‌کردی؟
او هر بار با حرف‌هایش مرا راضی می‌کرد. می‌گفت پشت من ایستاده و باعث موفقیت من می‌شود اگر بچه‌دار شویم خانه را برمی‌گرداند و هر بار مرا از خواسته‌ام منصرف می‌کرد و نمی‌گذاشت بروم.
از قبل قصد کشتن آنها را داشتی؟
نه نداشتم.
وقتی عصبانی می‌شدی چطور رفتار می‌کردی؟
سعی می‌کردم عصبانیتم را در خودم بریزم.
پس چرا نتوانستی خودت را کنترل کنی؟
من بیمار اعصاب و روان هستم و به آنها دیگر اعتماد نداشتم.
اعتیاد هم داری؟
زیرنظر پزشک در حال مصرف متادون هستم و کمپ هم بودم.
به چه چیزی اعتیاد داشتی؟
به تریاک و مواد مخدر دیگر.
به اعدام فکر می‌کنی؟
نه.
انگار هنوز عصبانی هستی؟
وقتی به پلیس آگاهی منتقل شدم اسم ثریا را پرسیدند که متوجه شدم پرونده‌ای داشته است. ناراحت شدم که از گذشته‌اش چیزی نمی‌دانستم. من بازیچه قرار گرفته بودم.
مگر قبل از ازدواج از زندگی گذشته‌اش نپرسیدی؟
خیلی چیزها را بعدها فهمیدم. نگفته بود که چهار بار ازدواج کرده و دختری هم دارد.
دخترش را چرا کشتی او چه گناهی داشت؟
او نیز با مادرش همدست بود.     17302

کلید واژه ها: قتل -




شنبه 16 خرداد 1394 - 06:36:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 152]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن