محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827120601
خبر تلخ روز چهاردهم ما را کشت
واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
رحلت امام به روایت یک آزاده
خبر تلخ روز چهاردهم ما را کشت روز چهاردهم برزخ عمر ما بود. نه میشد ظهر رادیو روشن کنم و نه میشد با دلم کنار بیایم ظهر دوباره کسی غذا نخورد و مثل پدر از دست دادهها چمباتمه زده بودیم و با حسرت به هم نگاه میکردیم.
به گزارش فرهنگ نیوز، سردار علی اصغر گرجی زاده به تاریخ 21 خرداد 1342 بود که با آغاز مبارزه علیه رژیم پهلوی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) وارد این مبارزات شد و بعد از پیروزی انقلاب جانشینی واحد تحقیقات سپاه اندیمشک را در سال 1358 بر عهده گرفت و سال 60 در حالی که جنگ تحمیلی آغاز شده بود با یک گروهان به خرمشهر اعزام شد.
وی که در طول سالهای جنگ مسئولیت هایی چون رئیس حفاظت اطلاعات لشکر 7 ولیعصر، جانشینی فرمانده سپاه ایذه، رئیس ستاد سپاه خوزستان، و رئیس سپاه ششم امام جعفر صادق(ع) نیروی زمینی سپاه را در سال 65 بر عهده داشت. وی در سال 1367 با سقوط قرارگاه سپاه ششم در جزیره مجنون به اسارت دشمن بعثی درآمد و سرانجام در سال 1369 با آزادی اسرا به کشورش بازگشت.
آنچه خواهید خواند برشی است از کتاب «زندان الرشید» که وی در این قسمت خاطره تلخ فوت امام را در اسارت اینگونه روایت می کند:
علی هاشمی مدام پیگیر تجهیز جزیره بود. شب و روز نداشت. یا تلفنی با اهواز و تهران حرف میزد، یا از استاندار و امام جمعه اهواز و مدیران کل استان دعوت میکرد که بیایند و وضعیت جزیره را ببینند. آرام آرام کیک میخوردم و تمام آن خاطرات یادم میآمد و مرا با خود میبرد.
فروردین و اردیبهشت مثل برق و باد آمد و رفت. شبی از خردادماه، در حالی که اخبار رادیو را گوش میکردم، اعلام شد: دختر امام خمینی در بیانیهای اعلام کرده است حال جسمی امام خمینی خوب نیست از امت حزب الله تقاضا میشود برای بهبودی و شفای عاجل او دعا کنند.
تا این خبر را شنیدم، دنیا روی سرم خراب شد راهی برای آرام کردن خودم نداشتم. اکبر در حالی که روی دستش میزد گفت: ای وای! امام مریض شده خدایا خودت کمک کن مات و مبهوت مانده بودیم که چه کنیم؟ عباس گفت: بهترین راه این است که آیه امن یجیب را بخوانیم. محمد و رستم را صدا زدم و گفتم خواب دیدم پدربزرگم مریض شده. لطف کنید برای او امن یجیب بخوانید! با اینکه زندان خلوت بود، امکان شنود وجود داشت محمد گفت: پدربزرگت؟! گفتم بله. دیگر سوال نکن. بعداً میگویم تو فقط امن یجیب را بخوان!
دوازدهم خرداد بود، که برای بار دوم رادیو از مردم خواست برای امام دعا کنند. این خبر اعصابم را به هم ریخته و روانیام کرده بود. مثل مرغ سر کنده شده بودم. دو دستی بر سرم زدم و گفتم: خدایا! من که در این عراق غریبم، ولی این خبر دارد مرا نابود میکند. تمام سرمایه ما این سید اولاد پیغمبر است به ما رحم کن امام را شفا بده. کار ما در سلول شده بود عزاداری و گریه.
صبح روز بعد، استوار احمد در سلول را باز کرد و گفت: بروید دستشویی تا بلند شدم از در بیرون بروم گفت چرا چشمهایت قرمز شده، سرما خوردی یا گریه کردی، چه شنیدهای؟
-نه سرما خوردهام
-میخواهی برایت قرص سرماخوردگی بیاورم؟
-نمیخواهم، ممنونم
-چرا!؟ مگر میخواهی بمیری؟
-بله بمیرم بهتر است.
دیوانه شدی؟ امروز چرا این طور شدید؟ حتما چیزی شده بگو چه شده؟
محل نگذاشتم و بعد از دستشویی، سریع به سلولم برگشتم. بغض کرده بودم و دوست داشتم فریاد بزنم پتو را از زیر پایم جمع کردم و روی سرم انداختم و گریستم اطلاعیه دفتر امام نشان میداد حال امام خراب است که خبر آن را علنی در اخبار پخش کردند دوست نداشتم به دنیای بی امام فکر کنم. اکبر با گریه گفت علی آقا، یعنی میگویی چه شده؟ چه میشود؟ سعی کردم خودم را کنترل کنم گفتم اکبر، مطمئن باش امام در حمایت دعای سی و پنج میلیون مردم شفا پیدا میکند این حرف را زدم، ولی قلبم حرف دیگری می زد از پنجره سلول صدا زدم رستم، دلم گرفته میتوانی کمی دشتی بخوانی؟ صدای رستم در سالن پیچید، دو سه روزه که بوی گل نیومد، صدای چهچه بلبل نیومد، به مو گفتند صبوری کن، صبوری طرفه خاکی بر سرم زد. ما هم آرام آرام گریه میکردیم، تا عراقیها نفهمند از ایران خبری داریم.
صدای حزین رستم حال و هوای ما را عوض کرد عباس گفت: شنیدم برای هر مریضی هفتاد مرتبه حمد بخوانی، شفا میگیرد هما مان بخوانیم. هر حمدی که میخواندم، از اول تا آخرش اشکم جاری بود. زمان به سختی میگذشت هفتاد مرتبه حمد را خواندیم، ولی هیچ کس دلش به خوب شدن امام، گواهی نمیداد احساس تلخی در دلمان حاکم شده بود و بیرون نمیرفت عباس برای اولین بار سرش را روی شانهام گذاشت و گفت: علی آقا، من بی امام میمیرم. حرف میزد و گریه میکرد اکبر سرش را به دیوار میزد و میگفت: خدا خدا خدا! اوضاع عجیبی پیدا کرده بودیم محمد تحمل نکرد و فریاد زد خدا! تو را به محمد (ص) تو را به علی(ع) تو را به فاطمه (س) به عمرم آن قدر دلم نگرفته بود. هر طور بود، خودم را کنترل کردم و گفتم محمد، بس کن این چه کاری است که میکنی؟ اینجا عراق است. باید در مقابل دشمن مقاوم باشیم باید تحمل کنی.
خدا کمک کرد و نگهبانی سراغ ما نیامد، وگرنه به ما شک میکرد آن شب تا صبح هیچ یک نخوابیدیم.
هفت صبح فردا، که نگهبان برایمان صبحانه آورد، هیچ یک لب نزدیم. نگهبان وقتی دید مثل هر روز مشتاق غذا نیستیم گفت چه شده؟ نکند باز هم اعتصاب غذا کردید؟ برای اینکه بویی از قضیه نبرد، خندهای ساختگی کردم و گفتم نه بابا، چه اعتصابی، ما سه نفر مشکلی داخلی پیدا کردیم که اشتهای ما را کور کرده است دعا کن حالمان خوب شود گفت ان شاءالله خوب میشوید کمی مواظب خودتان باشید. حل میشود.
روز چهاردهم برزخ عمر ما بود. نه میشد ظهر رادیو روشن کنم و نه میشد با دلم کنار بیایم ظهر دوباره کسی غذا نخورد و مثل پدر از دست دادهها چمباتمه زده بودیم و با حسرت به هم نگاه میکردیم.
ساعت هشت و نیم شب، اکبر گفت: بچهها یک چیزی به دهانتان بگذارید. امام راضی نیست این طور رفتار کنیم به اجبار عباس و اکبر قدری آش خوردیم ولی انگار آتش میخوردیم لحظه شماری میکردم ساعت دوازده شود و خبری از نگهبان نباشد، تا بروم سر وقت رادیو.
ساعت یازده و پنجاه و پنج دقیقه شب، با حسرت و غصه سراغ رادیو رفتم. اکبر گفت : یعنی میشود اخبار بگوید مردم، دعاهای شما اثر کرد و امام خمینی خوب شد؟ عباس با گریه گفت چرا نمیشود خدا اگر بخواهد همه چیز ردیف میشود رادیو را روشن کردم ضربان قلبم به تندی میزد. قلبم دشت از کار میافتاد. نفسهایمان در سینه حبس شده بود موج رادیو را تغییر دادم تا موج ایران را پیدا کردم صدای نواخته شدن زنگ اخبار ساعت دوازده بلند شد صدای مجری رادیو با حزن و ناراحتی بلند شد: انا الله و انا اله راجعون روح بلند و ملکوتی امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست. اکبر محکم سرش را به در سلول زد. عباس به سر و سینه اش کوفت. محمد با صدای بلند پرسید علی آقا، بگو چه شده؟ عباس صدا زد؟ محمد، گریه کن، بدبخت شدیم. باورم نمیشد دنیا روی سرم خراب شده بود نفسم به سختی بالا میآمد بی اختیار با خودم حرف میزدم: یعنی امام فوت کرده است؟ یعنی دیگر ایران امام خمینی ندارد؟
یادمان رفت در الرشید هستیم رستم با لهجه کرمانشاهی میگفت: راست است که بابایم رفته؟ نه این حرف ها دروغ است. همهاش دروغ است بابایم منتظرم است که برگردم. عباس دودستی بر سر و صورتش میزد و گفت ای وای! ای وای!
من که تا آن لحظه خودم را به سختی کنترل میکردم، گفتم خدایا! عمر مرا به صبح نرسان خدایا! بی امام دنیا ارزشی ندارد.
گاهی مینشستم گاهی بلند میشدم فریاد میزدم اما این ها واقعیت را عوض نمیکرد امام رفته و حسرت دوباره دیدن او به دلمان مانده بود خواب معنی نداشت هر کسی هر شعری، روضهای بلد بود، میخواند و باقی گریه میکردند. محمد فریاد میزد صدا زدم: رستم، حواست به محمد باشد محمد گفت: بعد از امام، عمر چه معنی دارد؟ بمانیم که چه؟ او که نباید میرفت، رفت میگفت این همه دعا ارزش نداشت؟ این همه مردم دعا کردند ارزشی نداشت؟ آخر چرا؟ رستم گریه میکرد و میگفت محمد، بس کن.
دنیا جلوی چشمانم سیاه شده بود آرزو میکردم همین الان خدا جانم را بگیرد غم اسارت را میتوانستم تحمل کنم ولی شنیدن خبر رفتن امام زمین گیرم کرده بود. آن قدر از لحاظ روحی به هم ریخته بودیم که احساس میکردیم دیگر دنیا به آخر رسیده است.
آن شب تلخترین شب اسارت ما در عراق بود تا نماز صبح نشسته بودیم و هم دیگر را نگاه می کردیم. نمازمان را خواندیم و باز به در و دیوار خیره شدیم انگار منتظر خبر دیگری بودیم آفتاب زد، ولی کسی چشم روی هم نگذاشت.
صدای باز شدن در اصلی زندان بلند شد دو دقیقه بعد، صدای باز شدن قفل سلولمان آمد استوار احمد بود یقین داشتم رادیو عراق خبر فوت امام را پخش کرده است و آنها هم خبر دارند. به بچهها گفتم عادی برخورد کنید! انگار از همه چیز بی خبر هستید. استوار احمد نگاهی به چهره پژمرده و چشمهای پف کرده ما کرد. میخواست دهان باز کند و خبر را به ما بدهد ولی انگار حس کرده بود ما میدانیم از علاقه و ارادت ما به امام خبر داشت حرفش را خورد و فقط نگاهمان میکرد. نمیدانست چطور حرف بزند. احتمالاً مانده بود خبر امام را با خوشحالی بدهد، یا ناراحتی، میدانست اگر بخواهد با خنده و خوشحالی خبر را بدهد از سلول جان سالم به در نخواهد برد در حالی که کلاهش را روی سرش جابهجا میکرد، گفت علی خبر داری چه شده؟
- چه شده؟
- خمینی مات.
- خوش به حالش خدا رحمتش کند راحت شد!
استوار احمد، که فهمیده بود اگر کمترین اهانتی کند کسی جلودار ما نخواهد بود، روی اعصاب ما راه نرفت وقتی دید حالمان خراب است آرام از کنار در سلول رفت و از زندان خارج شد.
با بی حوصلگی بلند شدم و برای تجدید وضو به دستشویی رفتم و زود به سلول برگشتم. حوصله هیچ کس و هیچ حرفی را نداشتم نه فقط من، که بچه ها هم این احساس را داشتند.
نگهبان دوم حدود نیم ساعت بعد آمد و پست را از نگهبان قبلی تحویل گرفت. در حال یکه به طرف سلول ما میآمد با صدای نگهبان دیگر ایستاد. نگهبان، که میدانست او میخواهند خبر فوت امام را به ما بدهد به او گفت: بگذار توی حال خوشان باشند. آن ها خبر را شنیده اند کاری به آنها نداشته باش. اما او از رو نرفت و آمد پشت در سلول و صدا زد علی، خبر داری خمینی مرده؟
- بله شنیدم، خدا رحمتش کند الان در بهشت است
بی آنکه به حرفش ادامه بدهد، از کنار پنجره رفت و خبری از او نشد.
آن روز تنها نگرانیم از فوت امام این بود که وضعیت مملکت چه می شود، مثل لبنان، فرقه فرقه می شود؟ نگرانی مثل خوره به جام افتاده بود هیچ وقت به بعد از فوت امام فکر نکرده بودم نه من و احتمالاً نه هیچ کس دیگر تصورمان این بود که تا دولت موعود امام باقی خواهد ماند. به خواب نمیدیدم زنده باشم و این روز را ببینم.
اکبر گفت راستی علی آقا، نکند در این گیرودار آمریکا به ایران حمله کند، گفتم ان شاءالله هیچ اتفاقی نمیافتد تو هم از این فکرهای بیهوده نکن.
این حرفها را به اکبر میزدم، ولی دلم هزار راه میرفت! سعی کردم با صلوات فرستادن آرام شوم راه میرفتم و صلوات میفرستادم و دعا میکردم از ایران خبر جدیدی نداشتم ولع زیادی برای گوش دادن به رادیو داشتم ولی امکانش نبود عباس میگفت: الان در ایران چه خبر است؟ اوضاع چطور شده؟
- هیچ طوری نشده، صاحب اصلی این انقلاب امام زمان (عج) است خودش هم آن را حفظ میکند آینده این مملکت روشن است نگرانی به دلمان راه ندهیم، که این کار شیطان است.
- از کجا این قدر سفت و محکم حرف میزنی؟ مگر از جایی خبر داری؟
- از آنجا که این انقلاب نزدیک به نیم میلیون شهید و جانباز پشت سرش دارد از اینکه دعای پدر و مادران شهدا بدرقه راه این مملکت است مگر به همین سادگی می شود یک ملت را آن هم ملت ایران را زمینگیر کرد؟
ان قدر به بچه ها امید و روحیه دادم، که خودم هم روحیهام عوض شد و یقین کردم اتفاق بدی با رفتن امام رخ نمیدهد و مملکت محکم تر از قبل خواهد بود.
آن روز نگهبانها با اینکه از فوت امام خوشحال بودند، جرئت کمترین جسارت یا مسخره بازی را نداشتند، انگار نه انگار دشمن شماره یک آن ها از دنیا رفته است، مثل هر روز با ما رفتاری میکردند و کمترین تغییر رفتاری در آن ها نمیدیدم شاید بعضیشان شیعه و طرفدار امام بودند، ولی جزئت ابراز نداشتند رفتار ما در حمایت از امام طوری بود که میدانستند در برابر اهانت آن ها کوتاه نمیآییم.
نماز مغرب و عشا را خواندیم هر کلمهای که در نماز مغرب میخواندم، همراه با اشک و آه بود امام رفته بود و ما در این غربت عراق باید رفتن او را به خود میقبولاندیم.
ساعت حدود یک ربع به دوازده بود دلم خوش شد به اینکه ساعت دوازده خبرهای جدیدی از اخبار ایران خواهم شنید محمد از سلول مقابل گفت: علی آقا، زود به من هم بگو. ما را بی نصیب نگذارد. التماس دعا داریم او رمزی حرف می زد تا مبادا کسی متوجه شود صدا زدم روی چشم، ناراحت نباش.
پنج دقیقهای به اخبار ساعت دوازده مانده بود عباس گفت: بچه ها به نظر شما چه کسی رهبر ایران میشود؟ نگاهی به هم کردیم؛ ولی پاسخی نمییافتیم چند لحظه بعد، اکبر گفت: من که احتمال میدهم آیت الله مشکینی چون رئیس مجلس خبرگان است و سنش هم از همه بیشتر است رهبر شود. عباس گفت: این چه حرفی است؟ مگر رهبر شدن به سن و سال است؟
- پس به چه ربط دارد؟
- چیزهای دیگری هم هست یکی از آنها سن و سال است
- حالا به نظر تو چه کسی رهبر میشود؟
- احتمال می دهم آقای هاشمی رفسنجانی بشود. چون خیلی در کارها سررشته دارد هم جانشین فرماندهی کل قوا است و هم رئیس مجلس، هم نائب رئیس مجلس خبرگان.
اکبر نگاهی به من کرد و گفت: علی آقا، تو هم حرفی بزن، به نظر تو چه کسی رهبر میشود؟
- والا! بعد از صحبتهای آن ارتشی عراقی، تمام ذهنم متوجه آقای خامنهای شده است. احتمال میدهم ایشان رهبر بشوند حرف او عجیب روی ذهنم اثر گذاشته است.
عقربههای ساعت به دوازده رسید و زنگ اخبار رادیو بلند شد. همه وجودمان گوش بود. مجری اخبار با بغضی در گلو اعلام کرد: امروز مجلس خبرگان با رای قاطع نمایندگان آیت الله سید علی حسینی خامنهای را به عنوان رهبر انقلاب اسلامی انتخاب کردند.
با شنیدن این خبر ناخودآگاه صلوات فرستادیم و با شادی از جایمان بلند شدیم و دور سلول چرخیدیم اکبر گفت: علی حرف تو شد. از کجا فهمیدی؟ تا این خبر را شنیدم، رادیو را خاموش کردم و گفتم: بچهها، به احترام این نعمتی که خدا به ما داده، باید دو رکعت نماز شکر بخوانیم.
94/3/14 - 10:52 - 2015-6-4 10:52:41
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]
صفحات پیشنهادی
رحلت امام به روایت یک آزاده/1 خبر تلخ روز چهاردهم ما را کشت/نگرانی برای دنیایی بعد از او
رحلت امام به روایت یک آزاده 1خبر تلخ روز چهاردهم ما را کشت نگرانی برای دنیایی بعد از اوروز چهاردهم برزخ عمر ما بود نه میشد ظهر رادیو روشن کنم و نه میشد با دلم کنار بیایم ظهر دوباره کسی غذا نخورد و مثل پدر از دست دادهها چمباتمه زده بودیم و با حسرت به هم نگاه میکردیم به گزارشمهمترین عناوین گروه فرهنگی در روز 4 خرداد چه هنگامی امام زمان(عج) میآید/دخترانی که با قسم به مسعود و مریم کشت
مهمترین عناوین گروه فرهنگی در روز 4 خردادچه هنگامی امام زمان عج میآید دخترانی که با قسم به مسعود و مریم کشته شدند پشت پرده فعالیتهای خانه موسیقیچه هنگامی امام زمان عج میآید جملهای که مرحوم ابوترابی در فتنه ۱۸ تیر گفت بدرقه مهران دوستی به خانه ابدی مصاحبه عجیب و خواندنی وودروزنامه «خبر ورزشی» توقیف شد؟
دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۴ ۱۱ سردبیر روزنامه خبر ورزشی توضیحاتی را دربارهی وضعیت این روزنامه و اینکه از سوی برخی رسانهها عنوان شده که این روزنامه توقیف شده است ارائه کرد علی جوادی در گفتوگو با خبرنگار بخش رسانه ایسنا با تأکید بر این مطلب که خبر ورزشی قطعا توقیف نشده استعوامل سریال «شمعدونی»در کافه خبر/ صحت: کار برای گروههای طنز هر روز سختتر میشود
عوامل سریال شمعدونی در کافه خبر صحت کار برای گروههای طنز هر روز سختتر میشود فرهنگ > تلویزیون - سروش صحت و عوامل سریال شمعدونی به کافه خبر آمدند تا درباره این سریال سخن بگویند الهه خسروی یگانه سریال «شمعدونی» که این شبها از شبکه سه در حالامروز برای رادیو تلخ است
شنبه ۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۳ ۱۶ مدیر رادیو ایران درگذشت مهران دوستی را یکی از روزهای تلخ رادیو عنوان کرد و گفت از دست دادن یک نفر مثل مهران دوستی که 35 سال با رسانه ملی در حوزههای مختلف همکاری میکرد و از معدود کسانی بود که در رادیو مطرح بود برای رادیو دردناک است بهنام احمدپور - مفارس خبر میدهد اسامی مجروحان و کشتهشدگان تصادف صبح امروز در نکا
فارس خبر میدهداسامی مجروحان و کشتهشدگان تصادف صبح امروز در نکااسامی مجروحان و کشتهشدگان حادثه تصادف صبح امروز در محور کوهستانی نکا اعلام شد مسئول روابطعمومی ادارهکل پزشکی قانونی استان مازندران دقایقی پیش در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری فارس در ساری صبح امروزروایت «حیاتی» از روزی که خبر رحلت امام را خواند
روایت حیاتی از روزی که خبر رحلت امام را خواند محمدرضا حیاتی در توصیف حال و هوایش هنگام اطلاع از رحلت حضرت امام ره و خواندن خبر آن در صبح روز ۱۴ خرداد ۶۸ گفت احساس می کردم ماموریت و مسئولیت بزرگی به من سپرده شده و از خدا می خواستم که کمک کند از عهده آن برایم به گزارش پایگاهروایت حیاتی از روزی که خبر رحلت امام را خواند
روایت حیاتی از روزی که خبر رحلت امام را خواند محمدرضا حیاتی در توصیف حال و هوایش هنگام اطلاع از رحلت حضرت امام ره و خواندن خبر آن در صبح روز ۱۴ خرداد ۶۸ گفت احساس می کردم ماموریت و مسئولیت بزرگی به من سپرده شده و از خدا می خواستم که کمک کند از عهده آن برایم به گزارش پایگاه اطیک اتفاق تلخ؛ پدر مجری شبکه خبر ناپدید شد/ عکس
یک اتفاق تلخ پدر مجری شبکه خبر ناپدید شد عکس تاریخ انتشار جمعه 1 خرداد 1394 ساعت 18 53 | شماره خبر 1952362440047826352 تعداد بازدید 28 پ پ یک اتفاق تلخ حال و روز داوود عابدی - گزارشگر ورزشی شبکه خبر - را به هم ریخته است داستان از این قرار است که سه روز قبل امرالله عابدیبا جیپ راهشان را بستیم و سوژه را دزدیدیم / پشت صحنه جنگ خبرنگاران دو روزنامه ایرانی با هم
با جیپ راهشان را بستیم و سوژه را دزدیدیم پشت صحنه جنگ خبرنگاران دو روزنامه ایرانی با هم فرهنگ > رسانه - ر اعتمادی نویسنده و سردبیر پیشین مجله جوانان میگوید در سالهای پیش از انقلاب گاهی کار رقابت بین دو روزنامه اطلاعات و کیهان به جاهای باریک میکشیده است به گزارشدر حالبروزرسانی/ نشست خبری سخنگوی وزارت ارشاد چهار حوزه فرهنگی مشمول مالیات مشخص شدند
در حالبروزرسانی نشست خبری سخنگوی وزارت ارشادچهار حوزه فرهنگی مشمول مالیات مشخص شدندحسین نوش آبادی در نشست خبری گفت چهار حوزه فرهنگی مشمول مالیات مشخص شدند به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس حسین نوش آبادی سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در نشست خبری هفتگی خود حاضروزهای پایانی «ملاقات بانوی سالخورده» در نیاوران | خبرگزاری ایلنا
روزهای پایانی ملاقات بانوی سالخورده در نیاوران ایلنا نمایش ملاقات بانوی سالخورده به روزهای پایانی اجرا نزدیک شد به گزارش ایلنا «ملاقات بانوی سالخورده» نوشته فردریش دورنمات و به کارگردانی هادی حجازیفر که پس از کسب دو جایزه بهترین کارگردانی و بهترین طراحی صمدیر مسئول روزنامه جام جم در گفت و گو با فارس: بیمه شدن خبرنگاران باعث ارتقای کیفی رسانهها میشود/ «بیمه
مدیر مسئول روزنامه جام جم در گفت و گو با فارس بیمه شدن خبرنگاران باعث ارتقای کیفی رسانهها میشود بیمه مطالبه جدی جامعه رسانهای کشور استمدیر مسئول روزنامه جام جم با بیان اینکه بیمه یک مطالبه جدی جامعه رسانهای کشور است گفت بیمه این اطمینان خاطر را به خبرنگار میدهد که نگرانیبخشدار مرکزی فیروزآباد خبر داد تصویب ایجاد 9 دهیاری جدید در بخش مرکزی فیروزآباد/اختصاص اعتبارات جداگانه برای
بخشدار مرکزی فیروزآباد خبر دادتصویب ایجاد 9 دهیاری جدید در بخش مرکزی فیروزآباد اختصاص اعتبارات جداگانه برای توسعه روستاهابخشدار مرکزی فیروزآباد از مصوب شدن ایجاد 9 دهیاری جدید در بخش مرکزی این شهرستان خبر داد به گزارش خبرگزاری فارس از فیروزآباد لشکر محمدی عصر امروز در حاشیه بامعاون استاندار خوزستان خبر داد بررسی امکان واگذاری و بهرهبرداری از کشتارگاههای صنعتی خرمشهر و بهبهان
معاون استاندار خوزستان خبر دادبررسی امکان واگذاری و بهرهبرداری از کشتارگاههای صنعتی خرمشهر و بهبهانمعاون امور عمرانی استاندار خوزستان گفت پروژههای نیمهتمامی که با استفاده از اعتبارات دولتی آغاز و نیمهتمام مانده در سطح استان زیاد است و یکی از راهکارها برای اتمام این قبیل پروحمله انتحاری در عراق 45 کشته بر جای گذاشت | خبرگزاری ایلنا
حمله انتحاری در عراق 45 کشته بر جای گذاشت بر اثر انفجار در نزدیکی یک مرکز پلیس در استان الانبار عراق دستکم 45افسر پلیس کشته شدند به گزارش ایلنا به نقل از اسپوتنیک حمله انتحاری به یک مرکز پلیس در استان الانبار عراق 45کشته و 33 زخمی برجای گذاشت یک منبع در «فرماندقیمت طلا و ارز در بازار روز شنبه | خبرگزاری ایلنا
قیمت طلا و ارز در بازار روز شنبه هر گرم طلای 18 عیار با قیمت 95 هزار و 600 تومان فروخته می شود به گزارش خبرنگار ایلنا امروز شنبه نهم خردادماه هر قطعه سکه تمام بهار آزادی طرح جدید و قدیم 931 هزار تومان نیم سکه 476 هزار تومان ربع سکه 267 هزار تومان و سکه گرمی 180 هزار تومان است-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها