تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 11 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دلى كه در آن حكمتى نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و آموزش دهيد، بفهميد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799001207




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

غوغای شاعران برای غواصان شهید/ «زخم‌ها جانی بگیرد کاش!»


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: در شب شعر ۱۷۵ مروارید رخ داد؛
غوغای شاعران برای غواصان شهید/ «زخم‌ها جانی بگیرد کاش!»

گلستان شهدای اصفهان


شناسهٔ خبر: 2765579 - دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۸
فرهنگ > شعر و ادب

مراسم شب شعر و خاطره «۱۷۵ مروارید» به پاسداشت یاد و خاطره شهدای تازه تفحص شده غواص با حضور شاعران کشور در حوزه هنری برگزار شد. به گزارش خبرنگار مهر، تالار سوره حوزه هنری شب گذشته میزبانی نشستی با عنوان ۱۷۵ مروارید بود که به منظور  پاسداشت ۱۷۵ غواص شهید عملیات کربلای ۴ برگزار شده بود. در این نشست جمعی از رزمندگان سال های دفاع مقدس و نیز جمعی از شاعران کشور به ایراد سخن و خاطره و نیز شعرخوانی پرداختند.نخستین سخنران این مراسم علیرضا قزوه مدیرمرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری بود که در سخنان خود اظهار داشت: این شهیدان مردترین مردان روزگارشان بودند و دستهای بسته آنها نشان از اراده بزرگشان دارد؛ اراده ای شکست ناپذیر که اگر با تسلیم همراه می شد دیگر  دست بسته بودنشان معنا نداشت.وی افزود: در روزهای اولی که این خبر منتشر شده بود برخی رسانه های غربی تلاش داشتند تا به نوع ما را تحقیر کنند و به یادمان بیاورند که شکستی در جنگ داشته ایم غافل از اینکه شهدا همیشه عطر و بوی خودشان را دارند و کسی نمی تواند آنها را فریب دهد و ذهن مردم را از آنها دور کند. دشمن با این ترفند نیم تواند نشان دهد که سپاه ما شکست خورده است و یا اینکه مردم عراق بودند که دست این غواصان را بسته اند. من در شهر بابل عراق با صحنه ای روبرو شدم که برای من بسیار عجیب بود. با می نی بوسی مواجه شدم که رویش خاک ریخته بودند. پرس و جو که کردم علتش این بود که اینها عراقی هایی بودند که نمی خواستند با شهدا بجنگند و زنده به گور شده بودند و یا در درون لوله های انتقال نفت حبسشان کرده بودند.به گفته قزوه از دل بسیاری از شیعیان عراق امروز سپاه بدری متولد شده که با سردار بزرگ ایران در حال جنگ با داعش هستند.قزوه در ادامه شعری به شرح زیر قرائت کرد:ناگهان در ناگهانی از گل و لبخند
باز می گردند
نقش پرچمهایشان خورشید
در خیابان
رودی از رنگین کمان
آواز می خواند
آسمان دف می‌زند
با هفت دست سبز و پنهان
مردگان و زندگانش گرم همخوانی
کاش برگردند یک شب، آسمان مردان خاکی پوش
صبح رویانی که در باران آتش چهره می شستند
کاش برگردند،
دستمال خونشان را
روی فرق چاک چاک خاک بگذارندناگهان در ناگهانی از گل و لبخند
باز می گردند
زخم های بی صدا گل می دهد،
تنهای بی سر گُل
دست ها گل می دهد
پای برادر گُل ...ناگهان در ناگهانی از گل و لبخند
باز می گردند
بچه های «کاروان کربلا» در صبح بیداری
بچه های «تنگ چزابه»
«خطِ شیر»
بچه های گریه های نیمه شب در رود «بهمنشیر»
بچه های بی ریای «هور»
بچه های غربِ غربت
در شب «پاوه»
بچه های گریه در «جشن حنابندان»
بچه های «آه مادر، کاش وقت نامه خواندن بود»!
بچه های «همسرم بدرود!»
بچه های «کاش بودی، کاش می دیدی ...»
بچه های «تا قیامت بر نمی گردیم ...»انتهای جاده ایثار
بچه های «کربلای چار»
این زمان، اما
زخم ها جانی بگیرد کاش
کاش طوفانی بگیرد
کاش...
دستِ دشمن گداز این شهیدان الان آمده‌اند که چه بگویند؟در ادامه این مراسم جلیل کافی از رزمندگان دوران دفاع مقدس نیز در سخنانی اظهار داشت: همه باید به این فکر کنیم که چرا این بچه ها در این برهه از زمان از خاک سربرآودره‌اند. آنها الان آمده اند که چه بگویند؟ مردان ما مردانه در روز روزش رفتند مبادا ما با حرف و قلم و عملمان باعث شویم که زحماتشان بر باد رودوی در ادامه با ذکر خاطراتی از عملیات کربلای چهار گفت: مستان های خرمشهر بسیار خاص است و باد و سرمایش استخوان سوز. در این فضا بچه های غواص نیمه های شب و در حدود ساعت دو  و نیم نیمه شب باید کنار رود کارون می رفتند و لباس غواصی که باید خیس باشد تا پوشیده شود را به تن می کردند و به تمرین غواصی می پرداختند.وی در ادامه به ذکر خاطراتی از دو برادر شهید ۱۲ و ۱۴ ساله پرداخت و گفت: برادر کوچک ۱۴ ساله بود که در حین تمرین غواصی در کربلای چهار غرق شد و وقتی خبر را به برادر بزرگتر دادیم، تنها عنوان کرد: خوش به حالش او از من جلو زد.به گفته کافی از میان گروه غواص ۱۲۰ نفره حاضر در شب عملیات با وی تنها ۱۱ نفر توانستند کنار بکشند که از میان آنها دو نفر نیز شهید شدند و به جز چهار نفرمان باقی اسیر.در ادامه این نشست رضا اسماعیلی برای شعر خوانی دعوت شد. وی شعری به شرح زیر در این نوبت خواند:مرا به روشنی آفتاب دعوت کن
به رود و چشمه و دریا به آب، دعوت کن
مرا به لهجه باران صدا بزن، ای خوب!
به باغ خیس نگاه سحاب دعوت کن
به سمت عصمت یک گل مرا ببر یک شب
مرا به چیدن بوی گلاب، دعوت کن
مرا به آینه آسمان بزن پیوند
به روشنای نگاه شهاب دعوت کن
کجاست حافظ و شعر فرشته‌سیمایش
مرا به عصمت یک شعر ناب دعوت کن
دلم گرفته از این ظلمت عدالت‌سوز
مرا به روشنی آفتاب دعوت کن.فاطمه نانی زاد دیگر شاعر حاضر در این نشست نیز شعری به شرح زیر قرائت کرد:روی سجاده بی بی دو سه پر آورده
تا نسیم از پر و بال تو خبر آوردهآسمان چشم به چشمان زمین دوخته است
این چه رازی است که از سینه به در آوردهصدف خاک به افلاک نسان داد شبی
جامه را چاک زده در و گهر آوردهرود خاموش نمی ماند از این پس هرگز
بر لبش آه شب و ذکر سحر آوردهباز هم معرکه اکبر به خودش می بیند
مادری داغ دل و خون جگر آوردهاز دعای سحر اوست که بعد از سی سال
آسمان را به سر دست پدر آوردهچه مبارک سفری بود که طوفان بلا
از دل حادثه مردان خطر آوردهدر ادامه محمد حسن جمشیدی به شعر خوانی پرداخت و پس از آن نوبت به نفیسه سادات موسوی رسید که شعری با این وصف خواند:نصفِ تاریخ عاشقی «آب» است، قصه‌هایی عمیق و پراحساس
قصه‌هایی پر از فداكاری، قصه‌هایی عجیب، اما خاص:قصۀ آبِ چشمۀ زمزم، زیرِ پاكوبه‌های اسماعیل
قصۀ نیل و حضرت موسی، قصۀ آن گذشتنِ حسّاسقصۀ حفظِ حضرت یونس، توی بطن نهنگ، در دریا
یا كه نفرینِ نوحِ پیغمبر، بر سرِ مردمِ نمك نشناسقصۀ ظهر روز عاشورا، بستنِ آب روی وارثِ آن
كربلا بود و یك حرم، تشنه، كربلا بود و حضرتِ عباسبین افسانه‌های آب و جنون، قصۀ تازه‌ای اضافه شده :
قصۀ بیست و هفت ساله‌ای از صد و هفتاد و پنج تا غواص...حرف دل را به او بزن شاعر!در ادامه این مراسم مهدی قلی رضایی از راوی کتاب «لشکر خوبان» نیز به ذکر خاطرات پرداخت و در بخشی از آن گفت: در عملیات کربلای پنج شاهد بودم که بچه‌ها به نام حضرت عباس(ع) که رمز عملیات نیز بود قمقمه های خود را خالی کردند و تشنه به عملیات پرداختند.در نوبت بعدی شعر خوانی بشری صاحبی و جواد شیخ الاسلامی برای شعر خوانی دعوت شدند که در میان این دو شیخ الاسلامی در سخنانی عنوان کرد:برای این شهیدان نمیتوانم شعری بنویسم چون بیشتر از هر چیز گریه به سراغم می آید.وی در ادامه شعری به شرح زیر قرائت کرد:آن طرف یک طناب پوسیده، طعنه می زد به دست بسته او
این طرف تر نگاه یک شاعر، خوب یا بد! - به دست بسته اوبا وجودی که خوب می‌ داند، حال حیدر چگونه خواهد شد
باز هم دست برندارد و باز، چشم احمد به دست بسته ی اوحرف دل را به او بزن شاعر! درد دل را به او بگو عاشق!
تو که چیزی که نیستی، زهرا، دیده دارد به دست بسته ی اوهیچ بر سینه ات نمی زند او، دست رد؛ او کریم بوده و هست
او کریم است، آن چنان که گره، خورده بی حد به دست بسته ی او... مرضیه فرمانی نیز در ادامه این مراسم شعری به این شرح خواند:ماهی سرخ عاشق دریا
دست بسته رسیده ای از راه
صدوهفتاد و پنج حسرت را
باخود اورده ای فقط همراه
مادرت ایستاده باحسرت
هرزمان که شهید اوردند
باز در بین تیترهای خبر
هی بخوان که شهید اوردند
بی قرارت شده ست و قطره ی اشک
نمکی روی زخم او شده است
دست هایی که دست بسته تورا
پیش چشم زمانه رو شده است
صدو هفتاد و پنج زنده به گور
گنج هایی که در دل خاکند
صد وهفت پنج ماهی سرخ...و خبر ها چقدر غمناکند
در دل رود بی قراری بود
اشک مادر همیشه جاری بود
خبر امد رسیده ای از راه
اخرین موسم بهاری بوددل به دریا زدی ولی ای عشق
از دل خاک سر براوردی
 از سفر جز پلاک خونی خودباخودت چیز دیگر اوردی؟
امدی و خوش امدی اما
مادرت بود و چشم هایی تر
جای تو بر زمین نخواهد بود
ماهی سرخ از آسمان چه خبر؟میلاد عرفان پور نیز در ادامه این رماسم به قرائت دو رباعی و یک شعر بلند پرداخت و در ادامه نوبت شعرخوانی به فاطمه سادات موسوی رسید که شعر بخواند و پس از او نیز نوبت به امیرعلی سلیمانی، سید اکبر میرجعفری و علی محمد مودب رسید که بخشی از یک شعر بلند را به این شرح خواند:سکوت وارم و دانی که حرف­‌ها دارم
بسا حکایت ناگفته با شما دارمپر از شکایتم از کربلای چار به بعد
و از شکفتن گل­‌های بی قرار به بعدمرا مبین که چنین آب رفته لبخندم
هنوز غرقه امواج سرد اروندمهنوز در شب والفجر هشت مانده دلم
که از رها شدن دست همرهان خجلمدر این شبانه که غواص درد مواجم
به دستگیری یاران رفته محتاجماگرچه دور گمانم نبود دیر شوید
قرار بود شهیدانه دستگیر شویدجهان همیشه همین است موج از پی موج
گذشتنی است شهیدانه فوج از پی فوج  ....حاج سعید حدادیان شاعر و مداح اهل بیت نیز در این رماسم با ذکر خاطره ای عنوان کرد: ظهر روز قبل از عملیات کربلای چهار لیله القدر من بود. آن آخرین نماز  این شهدا  همان چیزی را به ذهن متبادر می کرد که از شب قدر می خواستیم. وقتی پس از عمیلات کربلای پنج به مناطق عملیات کربلای چهار رسیدیم و به دنبال پیکر شهدا گشتیم،   با گورهای دسته جمعی مواجه شدیم که عراقی ها با جنازه شهدا ساخته و به روی آن هم جاده کشیده بودند.وی در ادامه شعری به این شرح خواند:باید به درگاهت پناه آورد
درمان دیرین منی ای درداز زخم های کهنه حسرت
باید لباس نو به دست آوردبا دست بسته گوهر خود را
در باطن این خاک پیدا کردچشم انتظار روز محشر بود
آتش به دل چون خاک های سردای یوسف افتاده در چهام
یعقوب شد فریاد من برگرددر پایان برنامه علی انسانی شاعر پیشکسوت آیینی، شعر خود را چنین خواند:مگو بدن، ز تن جبهه جان در آوردند
به جای اشک، جگر از نهان در آوردندوطن پر از گل پرپر شده است و عطرآگین
ز دشت لاله ز بس ارغوان آوردندشما گروه تفحص به خاک بنویسید
دُر از خزانه این خاک‌دان در آوردندزمین ز مین پر و اینان ز من سفر کردند
  ز آسمان سر از این آستان در آودندهمین تبار تبری تبر به دوش شدند
دمار از  بت و از بتگران در آوردندحرامشان که شکم‌بارگان فرصت جوی
تنور گرم شما بود و نان در آوردندو من به جیب سر و سر به زیر کاین مردان
چه سرفراز سر از امتحان در آوردند









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 517]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن