محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیه‌های کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830464307
داستانهای ترسناکِ کار با کامپیوتر (قسمت اول)
واضح آرشیو وب فارسی:پردیس گیم:
شاید شما هم سیستم کامپیوتری خود را خودتان تهیه و سرهم بندی یا به عبارتی اسمبل کرده اید اما معمولاً اولین تجربه های مربوط به کار با قطعاتِ سخت افزاری کمی خنده دار و گاهاً ترسناک است البته همیشه اولین تجربه ها تلخ نخواهد بود و همینطور اشتباهات هم یکبار اتفاق نمی افتد ،بگذریم . کاربران سایتِ PCgamer طبقِ درخواستِ خودِ سایت از خاطراتِ جالب ، خنده دار و گاه شوکه کننده ی خود در حین سرهم بندیِ PC یا کار با کیس کامپیوتری خود نوشته اند که در این سری قرار است به بخشی از آن بپردازیم.
تراشیدن کاربر Sam Tweedlie می گوید: "من در حالِ تمیزکردنِ کیس کامپیوتری خود با یک دستگاه کمپرسور هوا بودم و نکته ای که به آن توجه نداشتم این بود که همسرم در آن طرف میز کامپیوتر شمعی روشن کرده بود و به محض اینکه جریان باد کمپرسور هوا به سمت شمع رفت شعله ی کوچک شمع به آتشی عظیم تبدیل شد که البته به کیس زیاد صدمه ی جدی وارد نشد و تنها پلاستیک بخشِ جلوییِ کیس کمی سوخت اما شعله های آتشِ موهای دستم و صورتم از ریش گرفته تا موهای بینی را سوزاند که بهمین دلیل تا مدتی مجبور بودم صورتم را مدام بتراشم...."
تعمیرکار خُمار کاربر failquail می گوید: "چیزی که به خاطر دارم مربوط به دورانِ ویندوز 95 است ، به علت نوشیدن نوشیدنیِ کمی هوشیاری خودم را از دست داده بودم که در این میان متوجه شدم اتصالاتِ مربوط به پاور ارزان قیمتم جدا شده و بروی کف کیس افتاده ، سعی کردم آنها را سر جای خود قرار دهم که اشتباهاً و بصورت تصادفی کابلهای مربوط به برقِ 5 ولت را با 12 ولت اشتبا وصل کردم که نتیجه ی آن بعد از راه اندازیِ مجدد کامپیوتر صدایی بلند از انفجار بود... درهمان حین صفحه ی درایو CD من به سرعت باز و بسته می شد و بوی سوختگی تمام اتاق را فرا گرفت ، خوشبختانه در این اتفاق تنها درایور CD صدمه دید :D "
جا میشه!!! کاربر Weeshnaw می گوید: "چند هفته پیش قصد داشتم تا کارت گرافیکیم را به یک کارت گرافیکِ R9 290 ارتقا دهم ، هر چند کارت گرافیکِ R9 290 کمی از آن چیزی که تصور می کردم بزرگتر بود. خیلی بلند و همینطور پهن بود و در کیسَم جا نمی شد ، اما آیا کارت را پس فرستادم ؟ نه .... بعد از برداشتن کارت گرافیکِ قدیمی خود (GTX 480) با ظرافت و دقت تمام سعی کردم تا 290 را درون کیس جای دهم اما انگار کارساز نبود کارت بیش از حد بزرگ بود ، بنابراین خواستم آن را بیرون بکشم که متوجه شدم ....... بله کارت گیر کرد ، این واقعاً صحنه ی ترسناکی بود درنهایت با تمام قدرت سعی کردم تا کارت را بیرون بکشم که برای اولین بار در عُمرم توسطِ لبه ی هارد دیسک موجود در کیس انگشتم را بریدم.. سرآخر با تلاش هایی پی در پی موفق شدم تا کارت را آزاد کنم ، اما آیا اینبار دیگر پشیمان شدم و کارت را پس فرستادم ؟ جواب خیر است.... اینبار هارد دیسک را کمی جابجا کردم و توانستم طوری کارت را قرار دهم که چند اینچی با هارد تداخل داشت اما به نظر که کار ساز بود...اما همانطور که قبلاً اشاره کردم کارت هم از نظر پهنا و هم از نظر طول واقعاً بزرگ بود و دو تا از پنلهای پشت کیس را کامل پوشانده بود که یکی از آنها باز نبود (منظور همان شکاف هایِ پشت کیس است که اجازه می دهد تا پورتهای مربوط به کارت های جانبی به بیرون راه داشته باشد) بنابراین تصمیم گرفتم تا دوباره کارت را بیرون بکشم که اینبار درکمال تعجب توسطِ کانکتور PCI-E که واقعاً تیز بود!!! باردیگر دستم را بریدم ، خون تمام کانکتور و کیس را فرا گرفت ، واقعاً مسخرست... کمی صبر کردم و خواستم پنل پشتی مورد نظر را باز کنم که بطور جالب توجهی انگار پنل تمایلی به باز شدن نداشت و در همین حین دوبار دیگر دستم را بریدم و کیس در خون غوطه ور شد اما در نهایت با تمام این صدمات وارده کارت در کیس قرار گرفت و کار نصب تمام شد ، البته بعد از این ماجرا مجبور شدم اول از همه خون را از روی گرافیک و کیس پاک کنم و همچنان آثار خون بروی مادربُردم دیده می شود ولی در آخر ضخم های دستم درمان شد البته هنوز آثارِ یکی از ضخم ها بروی شستم موجود است اما درنهایت هیچ یک از اجزای کامپیوترم صدمه ندید و تنها سلامتیم قربانیِ آنها شد!!!"
هیجانِ بیش از حد کاربر Ben Wilson می گوید: "پنج یا شش سال پیش ابتدا سرهم بندی قطعات کامپویترم را تمام کرده بودم و از روی هیجان به سرعت بلند شدم و خواستم به سمت زیرزمین بروم تا خواهرم را برای دیدنِ کامپیوتری که درست کردم به اتاق بیاورم اما طی اولین قدمی که برداشتم پام به کابل USB کیبورد گره خورد و کابل پاره شد در همین هنگام متوجه شدم که کامپیوتر به یکباره خاموش شد و هر چه سعی کردم دیگر روشن نشد! چه اتفاقی افتاد؟ صدمه ی وارده تنها مربوط به کابل نبود بلکه کل پورت USB از جا در آمد و به بخش تغذیه ی 5 ولت مادربرد صدمه وارد شده بود." این بود از سری اول "داستانهای ترسناکِ کار با کامپیوتر" ، نظر شما در رابطه با آن چیست؟... آیا شماهم از این تجربیات و یا خاطرات دارید؟ اگر بله پس آن را با ما در این تاپیک به اشتراک بگذارید...
9 خرداد 1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پردیس گیم]
[مشاهده در: www.pardisgame.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 154]
-
علم و فناوری
پربازدیدترینها