واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت / علی اکبری
راهکارهای عربستان برای خروج از باتلاق تجاوز به یمن
تجاوز عربستان سعودی به یمن بر این نگاه استوار بود که دستیابی به اهداف در کوتاهترین زمان و با کمترین هزینه و تلفات ممکن است.
گروه بینالملل خبرگزاری فارس – علی اکبری: حمله صدام به ایران، رژیم صهیونیستی به غزه و جنوب لبنان و حمله عربستان به یمن، هر سه مبتنی بر یک الگو و ناشی از یک مدل تفکر نظامی است. تفکری که قدرت نظامی را عامل تأثیرگذار در پیروزی فرض کرده و با اتکا به توانمندی نظامی خود و فرض ضعیف بودن دشمن در این معرکه و تقابل نظامی، دستیابی به اهداف در کوتاهترین زمان و با کمترین هزینه و تلفات را متصور میداند. در این تفکر توجهی به دو عامل شناختی و روانی مهاجم و مدافع نمیشود و اگر هم توجهی صورت پذیرد، توجیه نیروهای مهاجم به ضعف حریف و قدرت ابزار و فناوری نظامی در اختیار سربازان و ارتش مهاجم و ناتوانی مدافعان در مقابله این ابزارها است و تلاش میشود با این ذهنیت، نیروی نظامی را تشویق و ترغیب به حمله نمایند. در مقابل تلاش میشود با بزرگنمایی قدرت نظامی نیروی مهاجم در ذهن مدافعان و نیروی مقابل، او را از دفاع کردن پشیمان و ناامید کرده و تشویق به تسلیم نمایند. این فرضیات هرچند در نگاه مهاجم، منطقی به نظر میرسد و میتواند عامل پیروزی باشد لیکن نکتهای که مورد غفلت قرار گفته و باعث ناتوانی در وصول به پیروزی میگردد این است که آیا طرف مقابل که نقش مدافع را بر عهده دارد نیز این مؤلفهها را باور دارد؟ آیا فرهنگ و اصول جنگ حاکم بر دو طرف جنگ یکسان است؟ ممکن است در گذشته و در نسل جنگهای اولیه، عامل توازن قوا نقش اصلی را در کسب پیروزی ایفا میکرد لیکن این عامل در عصر کنونی هرچند مؤثر است لیکن تعین کننده نیست. در جنگهایی که در ابتدای این یادداشت نام برده شد، طرف مهاجم اصول جنگ را بر پایه توازن سختافزاری سنجیده و خود را پیروز فرض میکرد. بر همین اساس است که در تمام این جنگها در مصاحبهها و یا اسناد منتشره از سوی فرماندهان و مسئولان سیاسی طرف مهاجم، مطرح میگردد که ظرف مدت سه روز، یک هفته و نهایتاً کمتر از دو هفته تمام اهداف تعیینشده محقق خواهد شد؛ اما جنگ عراق علیه ایران هشت سال به درازا کشید و نهایتاً این صدام بود که ناتوان از نیل به اهداف، مجبور به پذیرش شکست گردید. رژیم صهیونیستی نیز برای اینکه بتواند از مخمصهای که گرفتار آن شده بود خلاصی یابد بهصورت مفتضحانه از جنوب لبنان عقبنشینی کرد و در جنگ غزه نیز چارهای جز درخواست از دیگران جهت وساطت برای قبول آتشبس با حماس و آنهم همراه با پذیرش شروط نیروهای مقاومت، برای خود نیافت. اکنون تجاوز عربستان به یمن نیز الگوی دیگری از همین رویکرد است و قطعاً عربستان نیز چارهای جز شکست و پذیرش افتضاح نظامی و سیاسی نخواهد یافت و البته از هماکنون نیز نشانههای شکست عربستان آشکار شده است و ادامه جنگ جز تشدید خسارت برای عربستان ثمر دیگری نخواهد داشت. بازگردیم به سؤال اصلی که علت این شکستها چیست؟ در تمام این مصادیق، بعد و شاخصه دیگری در نبرد حضور دارد به نام عامل شناختی و یا فرهنگی که نیروی مدافع بر این اصل به مبارزه خود با مهاجم ادامه میدهد. نیروی مدافع، دفاع از کیان، شرافت و ناموس خود را مهمترین وظیفه میداند و مرگ را بر زندگی با ذلت و تسلیم ترجیح میدهد و دفاع به هر قیمت و با هر ابزار -ولو کمارزش از دید نیروی مهاجم- را در پیش میگیرد. اقدامات تاکتیکی که نتایج راهبردی خواهد داشت. نیروی مدافع در این عمل و عدم تسلیم، به قلب راهبرد دشمن یعنی کسب نتیجه در کوتاهترین زمان حمله میکند. نیروی مهاجمی که تصور پیروزی در بازه زمانی کوتاهمدت مثلاً یک هفته را باور کرده، زمانی که بعد از گذشت نزدیک به دو ماه نهتنها هیچ موفقیتی کسب نکرده بلکه مورد سرزنش افکار عمومی قرار گرفته، دچار نوعی تناقض و تضاد رفتاری و شناختی میگردد و نسبت به لزوم ادامه نبرد دچار تردید میگردد؛ زیرا نبردی که به موفقیت نرسد بیثمر است و از سوی دیگر خارج شدن از نبرد بدون کسب اهدافی که از پیش اعلامشده، یک شکست تاریخی و باعث بیآبرویی نیروی مهاجم خواهد شد. در اینجا چند وضعیت حاکم خواهد بود: 1-نیروی مهاجم حملات خود را به امید وصول به موفقیت ادامه دهد که چون برخلاف برنامهریزی اولیه بوده است با موج حملات وحشیانه و سبوعانه به اهداف غیرنظامی، زیرساختها و... برای وادار کردن مدافعان به تسلیم همراه خواهد بود که قطعاً ثمری جز بیآبرویی بیشتر و خروج متحدان از همراهی با مهاجم و طغیان افکار عمومی جهان علیه مهاجمان ثمری نخواهد داشت. 2-با تغییر در اهداف اولیه اعلام شده، سعی نماید که بهطور آبرومندانه و با اعلام وصول به اهداف، جنگ را خاتمه دهد که با توجه به ثبت و ضبط اهداف اولیه اعلام شده و تناقض و اختلاف آن با اهداف جدید، شکست نیروی مهاجم آشکار خواهد شد و صلابت مهاجم برای نبردهای احتمالی آینده زیر سؤال خواهد رفت. 3-کشورهای ثالث را برای توقف جنگ به میان معرکه وارد کند و با ظاهری متمدنانه و اعلام آتشبس بهواسطه مسائل انسانی و لزوم پیگیری مسائل باقیمانده بهصورت دیپلماتیک، از نقش این کشورهای ثالث تشکر و همزمان به نیروهای مدافع هشدار دهد در صورت عدم تمکین در پذیرش شروط سیاسی؛ مجدداً حملات از سر گرفته خواهد شد. گزینه سوم بهترین گزینه برای این کشور مهاجم خواهد بود چراکه از یکسو امید دارد با صلحطلب و صلحدوست نشان دادن خود، در نزد افکار عمومی وجهه خود را بازیابی نماید و از سوی دیگر شکست و عدم وصول به اهداف مدنظر خود را مکتوم سازد. البته این راهبرد نیز در عصر کنونی نمیتواند نیروی مهاجم را از تبعات اقدام و تجاوزی که آغاز نموده، برکنار دارد لیکن بر دو راهکار دیگر اولویت دارد. به نظر میرسد عربستان سعودی اگر به دنبال خروج آبرومندانه از نبرد یا مردم یمن است باید روی گزینه سوم سرمایهگذاری نماید و طرف ثالثی که میتواند سازمان ملل یا سازمان کنفرانس اسلامی و یا یکی از کشورها باشد را واسطه این آتشبس قرار دهد در غیر این صورت هر اقدام دیگری و ازجمله حمله زمینی به یمن جز خسارت و پشیمانی بیشتر برای عربستان نتیجه و ثمری نخواهد داشت و البته قطعاً آل سعود نخواهد توانست با این راهکار خود را تبعات بلندمدت حماقتی که در نبرد با یمن انجام داد، مصون و محفوظ دارد. انتهای پیام/
94/03/03 - 11:27
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 67]