تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):زيد بن خالد جُهَنى: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از هيچ نمازى به نماز ديگر مشغول...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798457213




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی و نقد نظریات اخلاق زیست محیطی با استفاده از قاعده بسیط الحقیقه


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بررسی و نقد نظریات اخلاق زیست محیطی با استفاده از قاعده بسیط الحقیقه
همان طور که وجود، یک حقیقت واحد ساری است که به نحو تشکیک در همه موجودات جریان دارد، صفات ذاتی و حقیقی آن نظیر علم، اراده، قدرت و حیات نیز در همه موجودات سریان دارد.

خبرگزاری فارس: بررسی و نقد نظریات اخلاق زیست محیطی با استفاده از قاعده بسیط الحقیقه



بخش اول چکیده یکی از کاربردهای قاعده بسیطهالحقیقه علاوه بر اثبات وحدانیت حق تعالی اثبات «حیات» در تمام مراتب هستی و کاربست آن در حوزه زیست محیطی می باشد. همان طور که وجود، یک حقیقت واحد ساری است که به نحو تشکیک در همه موجودات جریان دارد، صفات ذاتی و حقیقی آن نظیر علم، اراده، قدرت و حیات نیز در همه موجودات سریان دارد. بنابراین همان گونه که همه موجودات از فیض وجود بهره مندند، از صفات او که عین ذات اوست، نیز بهره مند هستند. به عبارت دیگر، همه موجودات حتی جمادات نیز دارای حیات، علم، اراده و قدرت می باشند. بر این اساس، کل هستی از قوس صعود هستی تا اخس مراتب وجود، زنده و دارای حیات می باشند. در این پژوهش سعی داریم ضمن تشریح و تبیین قاعده بسیط الحقیقه و تبیین نظریات رایج زیست محیطی به نقد هر یک از این نظریات بر اساس قاعده مذکور بپردازیم. برآیند این نقد و بررسی، طرح نظریه بدیع ملاصدرا در حوزه اخلاق زیست محیطی خواهد بود. واژگان کلیدی قاعده بسیط الحقیقه، طبیعت، محیط زیست، اخلاق زیست محیطی. طرح مسئله دنیای معاصر بر لبه پرتگاه بحران محیط زیست قرار دارد؛ به گونه ای که با گسترش فناوری های پیچیده و مخرّب، چالش عمده بشر در سده حاضر معضل محیط زیست است. برخی ریشه اصلی بحران های زیست محیطی را در جهان بینی افراد دنبال می کنند. در تعقیب این نگره بر این باوریم که همچنان که انگاره های معرفتی توان زایش مشکلات زیستی را دارا هستند، به پشتوانه پاره ای از قواعد معرفتی متقن و الهی می توان در کاهش یا رفع آلام عصر معاصر ـ که ارمغان تفکر پسامدرنیسم است ـ تلاش کرد. بر این اساس، بدون اشاره به جزئیات این آلام زیست محیطی که در حوصله این پژوهش قرار ندارد، به تشریح و تبیین یکی از قواعد معرفتی در حکمت متعالیه که یکی از بهترین راه حل ها (1) جهت تسکین و بهبود بحران های زیستی است، می پردازیم؛ آن چنان که اندیشمندان حوزه های زیستی می توانند پاسخ به سؤالات و چالش های ذهنی خویش را با کاوش در ویژگی های آن دریابند. در این پژوهش ضمن تشریح و تبیین مفصل قاعده بسیط الحقیقه به طرح نظریات مهم زیست محیطی و سپس نقد هر یک از این نظریات در پرتو قاعده مذکور خواهیم پرداخت. این نقد و بررسی، نظریه بدیع صدرالمتألهین شیرازی در حوزه اخلاق زیست محیطی را نمایان خواهد کرد. قاعده بسیط الحقیقه و ویژگی های آن یکی از قواعد و مفاهیم بنیادین در حکمت متعالیه، قاعده « بسیطهالحقیقه کل الاشیاء و لیست بشیء منهاء» است. بر مبنای این قاعده، هر موجودی که «بسیطهالحقیقه» باشد، جامع جمیع کمالات و وجود همه موجودات مادون است. جایگاه اصلی این قاعده در بحث توحید خداوند است و لذا به لحاظ رتبی، شرافت و تعالی خاصی نزد اهل معرفت دارد. صدرالمتألهین این قاعده را ازجمله مباحث پیچیده در علوم الهی دانسته که درک آن جز برای کسانی که پروردگار آنان را از سرچشمه علم و حکمت سیراب کرده است، بس دشوار و بلکه بعید است. ازاین رو وی در ابداع این قاعده به خود بالیده و آن را از تأییدات خداوند برای خویش لحاظ نموده است. (صدرالدین شیرازی، 1981: 2 / 135) وی در باب پیچیدگی و البته شرافت و منزلت این قاعده فراوان سخن گفته است. ازجمله می فرماید: «از جانب ما در این باب، طریق ویژه عرشی بیان شده که هیچ کس پیش از من به آن متفطّن نشده است ...» (همان: 8 / 57) یا «این مطلب شریفی است که روی زمین کسی را نمی یابم که به آن علم داشته باشد.» (همان: 4 / 40) در پایان مفتاح شانزدهم از کتاب مفاتیح الغیب آمده است: «این امری بسیار پیچیده است که راه ژرف اندیشی در آن دقیق است. هیچ کس را روی زمین نمی یابم که دانش درستی بدان داشته باشد.» (صدرالدین شیرازی، 1363: 575) همچنین در ابتدای فصل دوازدهم از الهیات بالمعنی الاخص آمده است: «این از مسائل غامض الهی است که ادراک آن جز برای کسانی که خداوند از جانب خود به آنان دانش و حکمت داده است، دشوار است؛ اما برهان بر آن قائم است که هر بسیط الحقیقه ای همه اشیا است ... .» (صدرالدین شیرازی، 1981: 8 / 110؛ خورسندیان، 1386: 42) هرچند ملاصدرا این قاعده را از ابتکارات خویش شمرده، ارسطو را در فهم این قاعده سهیم دانسته و معتقد است از کلام معلم مشائین در مواقع زیادی از کتاب اثولوجیا چنین قاعده ای فهمیده می شود. (صدرالدین شیرازی، همان: 5 / 216) حتی اشارات بسیاری از عرفا با عباراتی نظیر «مقام شهود مفصل در مجمل» و «کثرت در وحدت» بیانگر این واقعیت است که پیش از ملاصدرا نیز عده ای مفاد این قاعده را بیان داشته اند. با وجود این، تحقیق، تبیین و حتی درک این قاعده و به نگارش در آوردن آن تحت عنوان «یک قاعده بنیادین فلسفی ـ عرفانی که بسیاری از غوامض و رموز فلسفی ـ عرفانی با آن قابل حل می باشد» از ابداعات صدرالمتألهین شیرازی است. استاد ابراهیمی دینانی در این رابطه می گوید: نباید نقش صدرالمتألهین را در تنظیم، تصحیح و اقامه برهان بر این قاعده به عنوان یک ابتکار بزرگ فلسفی ناچیز انگاشت؛ بلکه تأسیس این قاعده به عنوان یک مبحث فلسفی و اقامه برهان بر آن را باید منسوب به او دانست. (ابراهیمی دینانی: 1365: 1 / 109) جهت بررسی و تبیین مبحث اطلاق زیست محیطی و ارتباط آن با قاعده بسیط الحقیقه باید به دو ساحت اساسی این قاعده توجه داشت. بی شک با پردازش این دو ساحت، ارتباط این قاعده با اخلاق زیست محیطی به نحو چشمگیری روشن خواهد شد. دو ساحت متفاوت در قاعده بسیط الحقیقه 1. ساحت کثرت در وحدت بسیط الحقیقه (واجب الوجود) در رتبه خود، وجود و کمالات همه اشیا را به نحو اعلا و اشرف داراست. (نوری، 1378: 718 و 733) توضیح اینکه، چون خداوند علت وجود همه اشیای دیگر است و آنها وجود و کمالات وجودی خود را از او گرفته اند و به تعبیری همه موجودات عین فقر و نیاز به واجب تعالی هستند، ازاین رو تا او چنین کمالاتی را نداشته باشد، نمی تواند آنها را به دیگر اشیا اعطا کند. (صدرالدین شیرازی، 1981: 6 / 116) از طرف دیگر، معنای «و لیست بشیء منها» در همین ساحت نیز بسیار مهم تلقی می گردد؛ چه اینکه چون ماهیات، نقایص و مرتبه خاص موجودات، ناشی از حد، ضعف و فقر وجودی آنهاست، لذا این امور در بسیط الحقیقه راه ندارند؛ زیرا او وجود محض است و وجود محض هیچ حد، ماهیت و نقصی را بر نمی تابد. (مدرس زنوزی، 1376: 5) ملاصدرا خود دراین باره می گوید: «و هو کل الأشیاء فی مقام بطونه و لکن بالجهات الکمالیه لا الحدود الماهویه» (صدرالدین شیرازی، 1364: 169) بنابراین بسیط الحقیقه در ساحت کثرت در وحدت، وجود و کمالات وجودی دیگر موجودات را با شدت بیشتر و در درجه بالاتری و البته با وحدت و بساطت داراست؛ ولی در مرتبه آنها نبوده، از ماهیات آنها نیز مبراست و لذا با اشیای دیگر مساوی نیست و آن اشیا نیز واجب الوجود به شمار نمی آیند. (شریف، 1389: 9) 2. ساحت وحدت در کثرت اگر بخواهیم به طور اجمال به بررسی قاعده بسیط الحقیقه در ساحت وحدت در کثرت بپردازیم، باید بگوییم مراد آن است که بسیط الحقیقه در متن مراتب مختلف هستی حاضر است و لذا عین دیگر اشیا در همان مراتب خودشان (نه فقط در رتبه ای بالاتر) است. اما از آنجا که هیچ یک از موجودات را نمی توان با واجب تعالی هم رتبه دانست، او با هیچ یک از آنها مساوی شمرده نمی شود. (همان: 10) برای تنقیح این ساحت از وجود باید متذکر شویم که ساحت وحدت در کثرت از مباحث بسیار ظریف در عرفان اسلامی نیز محسوب می گردد و لذا این مبحث شقوق گوناگونی دارد که از آن جمله می توان به عینیت خود بسیط الحقیقه با اشیا و نیز عینیت ظهور بسیط الحقیقه با اشیا اشاره نمود. به عبارت دیگر، ساحت وحدت در کثرت دارای دو گونه متفاوت است: یک. عینیت بسیط الحقیقه با اشیا مراد آن است که بسیطهالحقیقه عین همه اشیا (در همان مراتب خاص خود) است (بسیط الحقیقه کل الاشیاء) و از طرفی به نفی یگانگی و یکی دانستن موجودات با بسیط  الحقیقه اذعان می شود. (و لیست بشیء منها) به عبارت دیگر، عینیت خود بسیطهالحقیقه با اشیا در واقع احاطه و حضور بسیط الحقیقه نسبت به مراتب مختلف هستی است. ملاصدرا که از معتقدان به این قول است، در این رابطه از ابن عربی در فتوحات نقل می کند که: فهو عین کل شیء فی الظهور ما هو عین الاشیاء فی ذواتها سبحانه و تعالی بل هو هو و الأشیاء اشیاء. (صدرالدین شیرازی، 1981: 2 / 337) بنابراین بسیط الحقیقه از طرفی هم اشیا را در همان رتبه ای که هستند، در بردارد و لذا عین آنهاست و از طرفی عین اشیا در همان رتبه ای که هستند، تلقی نمی گردد؛ زیرا عینیتش با اشیا مربوط به مقام ظهور بسیط الحقیقه است، نه ذاتش و لذا ذات او عین ذات اشیا نیست؛ بلکه ظهورش عین آنهاست. از آنجا که ظهور هر چیزی از جهتی عین خود آن چیز است (اتحاد ظاهر و مظهر) صدرا به این اکتفا نکرده و مانند بسیاری از عرفا بر حضور خود بسیط الحقیقه در اشیا تأکید کرده و او را عین اشیا دانسته و از طرفی هم رتبگی شیء با واجب را نفی کرده است. تعبیر «هو کل الاشیاء و لیست هو الاشیاء» در برخی عبارات وی به قاعده بسیط الحقیقه اشاره دارد. از طرف دیگر، خود بسیط الحقیقه در مراتب وجود حضور دارد و صحبت از ظهور او نیست. بدین ترتیب وقتی ملاصدرا می گوید: «هو کل الاشیاء» منظور اشیا در همان مراتب خاص خود هستند و نتیجه این است که خود بسیط الحقیقه، عین خود اشیا می باشد؛ اما چون ماهیت حق با موجودات، ماهیت فاعل احاطی است، نمی توان موجوادت را در رتبه بسیط الحقیقه حاضر دانست. (شریف، 1389: 11) دو. عینیت ظهور بسیط الحقیقه با اشیا بر این اساس، تنها ظهور واجب تعالی عین اشیا و حاضر در تمامی مراتب موجودات دانسته می شود و عینیت خود بسیط الحقیقه با اشیا نفی می گردد. هرچند بین این دو شاخه، یعنی عینیت ظهور بسیط الحقیقه با اشیا و عینیت خود بسیط الحقیقه (به اعتبار ذات آن) با اشیا تفاوت هایی اساسی یافت می گردد، وجه مشترک این دو ساحت، تجلی قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیست بشیء منها» است. با توجه به مطالبی که در ساحت وحدت در کثرت گفته شد، می توان چنین نتیجه گرفت که واجب الوجود (بسیط الحقیقه) ـ خواه در شکل (1) خواه در شکل (2) متن وجود همه مراتب و موجودات هستی را فراگرفته است و وجود هر موجودی در همان مرتبه معین خود، در واقع از آن بسیط الحقیقه است و خود آن موجود، ظهور آن وجود واحد محسوب می شود. با این همه، به رغم حضور بسیط الحقیقه در همه مراتب هستی و عینیت با وجودات او، با هیچ یک هم رتبه نیست. در واقع حضور بسیط الحقیقه حضوری همه جایی است که کل هستی را پر نموده است. با توجه به توضیحاتی که در باب قاعده فلسفی بسیط الحقیقه ذکر شد، ورود به رگه های زیست محیطی این قاعده مستلزم شناخت همه آرایی است که امروزه در مراکز علمی دنیا حوزه اخلاق زیست محیطی را درنوردیده است. با شناخت این نظریات نه تنها می توان به مدعای نخست این پژوهش که ارتباط تنگاتنگ قاعده بسیط الحقیقه و اخلاق زیست محیطی است، دست یافت، می توان به ادعای دوم، یعنی ترسیم نظر بدیع ملاصدرا در انگاره فلسفی بسیط الحقیقه نائل گردید. نظریه های اخلاق زیست محیطی از آنجا که اخلاق زیست محیطی از علوم کاربردی محسوب می گردد، لازم است قبل از ذکر نظریات اخلاق زیست محیطی، دایره شمول را قدری وسعت دهیم و از تعریف و دامنه اخلاق کاربردی که عمومیت بیشتری دارد، شروع نماییم. اخلاق کاربردی عبارت است از «به کار بستن نظریات اخلاقی در مورد مسائل اخلاقی با هدف حل آن مسائل.» (Beauchamp, 1996: 30-31) از آنجا که دامنه مسائل اخلاقی در دنیای معاصر گسترده تر از گذشته است و مسائل اخلاقی نوین و متنوعی در حوزه های مختلف فعالیت بشر مطرح می شود، بنابراین شاخه های این دانش نیز گسترده و متنوع است. اخلاق زیست محیطی به عنوان یکی از شاخه های اخلاق کاربردی به مسائلی می پردازد که در پرتو رابطه انسان و محیط زیست مطرح می شود. با این وصف به بررسی و تبیین مهم ترین نظریات حاکم بر اخلاق زیست محیطی می پردازیم: 1. اخلاق انسان محور (Anthropocentric) بر اساس این دیدگاه، سیاست های زیست محیطی باید تنها انسان را ارزیابی کند. آنچه در این دیدگاه حائز اهمیت است، منابع انسانی و لوازمی است که مستقیم یا غیر مستقیم به انسان مربوط می شود. به عبارت دیگر، اخلاق برای انسان است، نه انسان برای اخلاق. همه هدف اخلاق این است که به نحوی در خدمت انسان باشد. مطابق نگرش انسان محوری در عرصه اخلاق زیست محیطی، فقط این انسان ها هستند که حق و حقوقی دارند و در استفاده از محیط زیست باید مصالح ایشان مورد ملاحظه قرار گیرد. در این رویکرد، تلاش در سلامت محیط زیست یا صیانت از منابع طبیعی باید معطوف به منافع انسانی باشد. (Alain,op,cit,2) بنابراین انسان تنها موجودی است که دارای ارزش ذاتی و منزلت اخلاقی است و دیگر موجودات به مثابه ابزاری برای وصول به تمتعات انسان تلقی می گردند. (Wenz, 2001: 261-285) 2. اخلاق جانور محور (Zoocentrism or Animal – centred ethics) در این نظریه اخلاقی ما با دیدگاهی مواجه ایم که نه تنها انسان ها، که حیوانات دیگر نیز به لحاظ اخلاقی مهم و قابل ملاحظه هستند. بسیاری از افعال انسانی مستقیم یا غیر مستقیم بر جانوران پیرامونی تأثیر دارد که این موضوع باید در ارزیابی های اخلاقی مورد مداقه قرار گیرد. هر چند یک فیلسوف جانور محور همه حیوانات را به لحاظ اخلاقی مهم قلمداد می کند، طبقه بندی این حیوانات را ضرورتاً یکسان در نظر نمی گیرد. روش مفید برای طرح این نظریه آن است که گفته شود: برخی اخلاق های جانور محور برای حیواناتی از گونه ها و نوع های مختلف به لحاظ اخلاقی اهمیت متفاوتی قائل اند. (Carson , 1962: 75) واضح است که دایره شمول در این ساحت اخلاقی وسیع است و می توان گفت در این دیدگاه انسان دائر مدار نیست؛ بلکه حیوانات و جانوران نیز در همه سطوح از نظر اخلاقی مد نظر قرار می گیرند؛ لکن یک جانور محور معتقد نیست که همه حیوانات دارای ارزش ذاتی (نهادی) هستند؛ بلکه او قائل است در کنار انسان ـ که ارزش نهادی او برای همگان مشخص است ـ برخی حیوانات نیز دارای ارزش نهادی هستند. ازاین رو یک جانور محور نگران تخریب محیط زیست است؛ چون این تخریب می تواند بر حیات انسان ها و حیوانات تأثیر منفی بگذارد. 3. اخلاق حیات محور (زیست محور) (Life-Centred ethics) در رویکرد اخلاقی جانور محور فرض بر آن بود که در مقام تصمیم گیری کافی نیست که صرفاً مصالح انسان ها یا کاستن از رنج آنها یا افزایش نشاط آنها مد نظر قرار گیرد؛ بلکه باید همین ملاحظات اخلاقی را در مورد جانوران نیز مدنظر داشت. برای مثال، ممکن است اجرای یک طرح صنعتی در مجموع به نفع انسان ها تمام شود؛ ولی زیان های جبران ناپذیری برای حیوانات به همراه داشته باشد. در این صورت، هم باید به منافع انسان ها و هم به مضرات مترتب بر حیوانات توجه نمود تا در نهایت به یک تصمیم اخلاقی منتج گردد. درنتیجه این حد از توجهات اخلاقی صرفاً جانوران (انسان ها و حیوانات) را پوشش می دهد؛ اما مفهوم «جان داران» را که مفهومی کلی تر است، پوشش نمی دهد. درنتیجه عده ای از فیلسوفان علم اخلاق، دایره ملاحظات اخلاقی را به کلیه جانوران تعمیم داده اند. (Taylor , 1986: 105 , Altfield , 1983: 80-95 , Good Paster , 1978: 26) مطابق این دیدگاه، نه فقط انسان و حیوان، که گیاهان نیز باید در تصمیم گیری ها و ملاحظات مورد توجه واقع شوند. این گستره علاوه بر ساحت اخلاق جانور محور، نباتات، جلبک ها، ارگانیسم های تک یاخته ای، اکوسیستم ها و حتی کل زیست کره زمین را در بر می گیرد. (همان) یک اخلاق زندگی محور، همه موجودات زنده را به لحاظ اخلاقی مهم و قابل ملاحظه قلمداد می کند؛ هرچند همه این موجودات به لحاظ اهمیت در یک مرتبه قرار نمی گیرند. در این رویکرد، انسان باید در تصمیم گیری و کنش هایش به تأثیر رفتاری خویش که گاه زندگی کل جان داران را در بر می گیرد، توجه کافی داشته باشد. چه اینکه همه جان داران عضو جامعه اخلاقی در نظر گرفته می شوند. آلبرت شویتزر (2) مشهورترین نظریه پرداز زیست محور، این نظریه را این چنین خلاصه می کند: «پس نظام اخلاقی این گونه است که همان گونه که حیات خود را محترم می دانم، برای تمام موجوداتی که اراده ای برای زندگی دارند، لزوم احترام یکسان را حس می کنم. به همین دلیل باید نظام اخلاقی ای را وضع کنیم تا حیات را حفظ کنیم، عزیز بداریم، تخریب را متوقف سازیم و انهدام حیات را کاری شیطانی تلقی کنیم.» (نلسون، 1385: 69) با این رویکرد یک زیست محور کل محیط زیست را ـ با همه گونه های حیاتی اش ـ یک پیکره واحد فرض کرده که می بایست برای هر کدام دستگاه اخلاقی جداگانه ای عرضه کند. 4. اخلاق ملاحظه عام (عمومیت نگر) (Universal consideration) برخی دیگر از اندیشمندان علم اخلاق، گستره ملاحظات اخلاقی در طبیعت را تا مرز جمادات پیش برده اند. برخلاف دیدگاه سوم که محدود به جان داران بود، این نظریه به تعالی عناصر جان دار و بی جان تعمیم داده می شود. آنها معتقدند چون همه پدیده ها با یکدیگر ارتباط دارند، لذا همگی ارزش ذاتی و منزلت اخلاقی دارند. توماس برچ (3)این موضع را چنین طرح می کند: عمومیت نگری ـ توجه به تمام موجودات از هر نوع، با هدف تعیین تکلیف اخلاقی مستقیم ناشی از ارتباط با آنها ـ را باید به منزله یکی از اصولِ محوری سازنده عقلانیت عملی اتخاذ کرد. (Birth, 1993: 313-332) ازاین رو انگیزه عکس العمل آنان یا طرح های اجرایی آنها برای مهار تخریب محیط زیست ناشی از تأثیری است که حیات جان دار و بی جان را تحت شعاع خود قرار می دهد. مهم ترین نظریات درباره اخلاق زیست محیطی همین موارد چهارگانه بود؛ لکن علاوه بر این نظریات باید به نظریه کل گرایی اخلاقی (4) نیز که قائل به اکوسیستم بودن کره زمین به عنوان یک محیط زیست (زیست بوم) است، اشاره کرد. با این حال، از آنجا که این نظریه به لحاظ محتوایی تفاوت چندانی با نظریه ملاحظه عام ندارد و صرفاً از حیث قلمرو، دائره ملاحظات اخلاقی را تا شعاع کره زمین به عنوان یک زیست بوم گسترانیده است، از توضیح بیشتر آن خودداری می نماییم. اگرچه تلاش های انجام شده در ارائه نظریه ها و رهیافت های اخلاق زیست محیطی در جای خود باارزش اند، جهت کرامت بیشتر هستی، جهان همچنان نیازمند نظریه ای جامع است. طرح نظریه اخلاق زیست محیطی ملاصدرا مطابق قاعده بسیط الحقیقه، خداوند تمام و کمال هر موجودی و هر وجودی است. او با بساطت و وحدانیت وجودی خویش کل اشیا است؛ اما هیچ یک از آنها نیست. شاید یکی از مباحث زیربنایی که دستاویزی برای طرح نظریه «کاربست قاعده بسیط الحقیقه در حوزه اخلاق زیست محیطی» شده، توجه به مسئله «عینیت وجود با صفات» آن است. «وفی المرتبه الثانیه یتمیز العلم عن القدره و هی عن الاراده، فتکثر الصفات و بتکثرها تتکثر الاسماء و مظاهرها ... فالحیوه و العلم و القدره و غیر ذلک من صفات، تطلق علی تلک الذات.» (آشتیانی، 1380: 231) ملاصدرا با تفسیر خاصی که از هستی ارائه داده و قوس نزول هستی (عالم طبیعت) را ترجمان قوس صعود دانسته، برای همه مراتب هستی کمالات بالفعلی را ارائه می دهد. هرچند تمام تأکید ملاصدرا به قوس صعود هستی متمرکز شده، با تفسیری که خاص فلسفه اوست، هیچ کس حق ندارد مدعی شود که او هیچ نگاهی به طبیعت و عالم شهادت نداشته است؛ بلکه برعکس، او عالم طبیعت را آینه دار عالم ملکوت قلمداد نموده است. در واقع ملاصدرا مفهوم «وجود» را در جمیع مراتب وجودی تسری داده و برای همه این مراتب، کمالاتی همچون علم، ادراک، قدرت و حیات را در نظر می گیرد. هویت الهی به حسب نفس ذات، در همه اشیا ساری است و چون بین موجودات رابطه علیت برقرار است، آنچه از حق افاضه می شود، وجودات خاص (تجلیات الهی) است و نه موجوداتی بی ارزش و پوچ. بنابراین «همه کمالات وجودی» که در ذات باری تعالی یافت می شود، سراسر هستی را پر کرده است. همچنین مطابق آموزه های فلسفی ملاصدرا هر کجا «وجود» باشد، این وجود همراه با عساکرش (توابع و لوازم و کمالات وجودی) می آید. بنابراین برای هر چیزی نحوه ای خاص از وجود و مرتبه معینی از هستی به همراه توابع و لوازمش از جمله صفات است. قرینه این عبارات که در حکمت متعالیه فراوان یافت می شود، تأکید بر عینیت وجود با صفات است. به عبارت دیگر، در پردازش این امر است که می توان مدعی شد نه تنها انسان ها و موجودات متافیزیکی (ملائکه)، بلکه طبیعت (حیوانات، گیاهان، جمادات) در همه مراتب خویش از علم، ادراک، حیات و قدرت بهره مند است. چه اینکه همه مراتب طبیعت از صدر تا ذیل، تجلی ذات واجب الوجود تلقی می گردند. با این وصف، ارتباط بین قاعده بسیط الحقیقه و اخلاق زیست محیطی گونه مستقیم تری را تجربه می کند. در این رویکرد فلسفی و براساس این قاعده مترقی است که نه تنها انسان دارای ارزش و کرامت اخلاقی است، این امر صرفاً در این دائره محدود خلاصه نمی گردد و همه موجودات هستی تحت یک عنوان قرار می گیرند: «جانداران». به عبارت دیگر، همه گونه های وجودی به گونه واحدی به نام «جان داران» مبدل می گردند. شاید بتوان گفت در کنار همه مشخصات و ممیزات نظریه اخلاق زیست محیطی که بر قاعده بسیط الحقیقه مترتب است، شاخصی که این قاعده را برجسته می کند، کمال وجودی «حیات» است که کل مراتب هستی اعم از حیوان، نبات و جماد را دارای ارزش ذاتی و منزلت اخلاقی خاصی معرفی کرده است و جزء جزء هستی حتی جمادات دارای حیات هستند. بررسی و تبیین بیشتر این مهم را به بخش نقد و نظر وامی گذاریم؛ اما پیش از آن لازم است به دو نکته اساسی توجه نماییم: نخست اینکه، وقتی می توان ارزش و جایگاه نظریه ای را درک کرد (مشخصاً ارزش اخلاق زیست محیطی قاعده بسیط الحقیقه) که آن را با دیگر نظریات گوناگون در ترازوی نقد و ارزیابی مورد سنجش قرار داد. در نقد و مقایسه دو نظریه است که ارزش یکی و کاستی های دیگری مشخص می گردد. در غیر این صورت اگر یک نظریه با نظریه دیگری سنجیده نشود، ارزش و منزلت آن هیچ گاه به درستی مشخص نمی گردد. غرض اینکه، هدف از مواجهه نظر ملاصدرا با دیگر نظریات زیست محیطی روشن شدن عیار واقعی آن می باشد. دوم اینکه، ملاصدرا در بیان این قاعده متافیزیکی خویش هیچ گاه قصدی برای طرح نظریه اخلاقی درباره اموری نظیر اخلاق زیست محیطی نداشته است؛ لکن آنچه ما را ترغیب نموده تا به چنین نظریه ای در لابه لای آثار ایشان دست یابیم، نگرش مابعدالطبیعی جامعی است که وی به هستی داشته است. ملاصدرا با نگاهی که به قوس صعود هستی دارد، همه چیز را از «او» دانسته و در واقع نگاهی که به قوس نزول (عالم ملک و شهادت) مبذول داشته، ترجمانی از توجه او به قوس صعود هستی است. این نگرش «از ـ اویی» در تبیین این قاعده، مولد نوعی کل نگری به هستی است. در واقع دستاویز ما در این پژوهش همین نگاه کلی و جامع او به هستی است؛ چه اینکه ایشان با نگرشی عرشی نه تنها بین طبیعت و ماورای طبیعت حد و مرزی قائل نیست، (5) طبیعت را تجلی و ظل باری تعالی می دانند. پی نوشت: [1]. این ادعا که محتوای قاعده بسیط الحقیقه خود یکی از راهکارهای ارزشمند جهت مواجهه با بحران های محیط زیست، نه یک سخن گزاف که حقیقتی انکارناشدنی است. آنچه ما را متقاعد می کند که چنین اعتقادی داشته باشیم، عدول متفکران مطرح غربی از انسان گرایی زیست محیطی به سمت کل گرایی است. در واقع آنها نیز به خوبی دریافته اند که آنچه می تواند محیط زیست را از گزند آسیب های انسانی در امان بدارد، طرح «ارزش گرایی اخلاقی کلی» برای تار و پود طبیعت است. همچنین رجوع برخی دیگر از متفکران غربی به اسطوره ها برای قدسیت به کل طبیعت، یکی دیگر از دلایل ما دراین باره است. این دسته بر این باورند که اعتقاد به «همه خداگرایی زیست محیطی» از راه های نجات طبیعت و محیط زیست است. (برای مطالعه بیشتر ر.ک: کتاب دین و نظم طبیعت تألیف دکتر سید حسین نصر، فصل های اول، دوم، ششم و هفتم) حکمت متعالیه صدرایی با طرح قاعده بسیط الحقیقه نه به دنبال اسطوره سازی است و نه اعتقاد به همه خداگرایی طبیعت دارد. این قاعده به بهترین وجه، ارتباطی تنگاتنگ بین حوزه متافیزیک و فیزیکال هستی برقرار کرده و به واقع با مبنایی دینی و نه تخیلی، بنیانی را برای طرح اندیشه نوین زیست محیطی به نحوی که هم انسان و هم محیط زیست در آن دیده شود، ارائه داده است. شرح این راه حل در متن مقاله به تفصیل ذکر شده است. 2. Albert Schweitz. 3. Thomas Birch. 4. Ethical Holism. 5. ملاصدرا بین دو حوزه فیزیکال و متافیزیکال تفاوت قائل است. طبقه بندی و تفاوت در عوالم عقل، مثال و ماده نزد وی جایگاه والایی دارد؛ لکن تأکید ایشان بر قاعده بسیط الحقیقه و حتی دیگر قواعد فلسفی نظیر وحدت تشکیکی وجود و وحدت شخصی وجود بر جنبه ظهوری عالم ماده (طبیعت) و اینکه این عالم در واقع سایه و ظلی از عالم علوی است، ما را بر آن می دارد که علی رغم اعتقاد به این انفکاک در دو حوزه مذکور، با نگرشی متافیزیکی این دو را ظل خداوند متعال محسوب بداریم. (برای آگاهی بیشتر ر.ک: صدرالدین شیرازی، 1981: 2 / 82 ـ 46 ؛ 7 / 138 ـ 106) علاوه بر اینها ملاصدرا در اسفار نیز آنجا که قصد دارد بین ظاهر و مظهِر پیوند برقرار نماید، در عین اعتقاد به تفاوت این دو به یگانگی این دو حوزه نیز اشاره نموده است: «فما به المتجلی و المتجلی له کلها شیء واحد ... .» (صدرالدین شیرازی، 1410: 9 / 246) بنابراین ملاصدرا در عین نگهداشت تفاوت های ماهوی بین این دو حوزه، با نگرشی عرشی از نوعی یگانگی بین آنها نیز پرده برمی دارد. منابع و مآخذ قرآن کریم.
نهج البلاغه، 1383، ترجمه محمد دشتی، قم، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، چ 1.
آشتیانی، سید جلال الدین، 1380، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، قم، نشر بوستان کتاب.
ابراهیمی دینانی، غلامحسین، 1365، قواعد کلی در فلسفه اسلامی، تهران، مؤسسه تحقیقات و مطالعات فرهنگی.
جوادی، محسن، 1378، «انسان محوری در اخلاق زیست محیطی با تأکید بر نگرش اسلامی»، فصلنامه علمی ـ پژوهشی علوم انسانی مقالات و بررسی ها، انتشارات دانشگاه تهران، ش 90.
خورسندیان، محمدعلی، 1386، «علم موجودات مادی و علم به موجودات مادی از نظر ملاصدرا»، فصلنامه اندیشه دینی، شیراز، دانشگاه شیراز، ش 23.
سبزورای، ملاهادی، 1388، اسرارالحکم، قم، نشر مطبوعات دینی.
شریف، زهرا، 1389، «تبیین قاعده بسیط الحقیقه و دو ساحت مختلف از آن در مکتب صدرایی»، فصلنامه علمی ـ پژوهشی پژوهش های فلسفی ـ کلامی دانشگاه قم، ش 44 ـ 43.
صدرالدین شیرازی، محمد، 1363، مفاتیح الغیب، با تعلیقات ملاعلی نوری، تهران، مؤسسه مطالعات فرهنگی.
ـــــــــــــــ ، 1364، سه رساله فلسفی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
ـــــــــــــــ ، 1981 م، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
ـــــــــــــــ ، 1340، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، چ 4.
ـــــــــــــــ ، 1385، الشواهد الربوبیه، ترجمه و تفسیر جواد مصلح، تهران، چ 4.
مدرس زنوزی، آقاعلی، 1376، بدایع الحکم، قم، الزهراء.
نصر، سید حسین، 1391، دین و نظم طبیعت، ترجمه انشاالله رحمتی، تهران، نشر نی، چ 4.
نوری، ملاعلی، 1378، التعلیقات علی مفاتیح الغیب، تهران، مؤسسه تحقیقات و مطالعات فرهنگی.
Attfield, R. 1983 , “The Ethics of Environmental Concern”, Oxford: Blackwell.
Birch, T. 1993 , Moral Considerability and Universal Consideration: Enviromental Ethics, 15 (4).
Carson, R., 1962 , Silent Spring , New York: pengain.
Elliot, R. and Arran, G, eds, 1993, Enviromental Philosophy: A Collection of Reading, University of Queensland press .
Good Paster, k. 1978, “On Being Morally Considerable”, Journal of Philosopy , 75.
Schweitzer, A. 1923 , Civilization and Ethics, London: A and C. Black
Taylor, p. 1986, “Respect for Nature”, Princeton university press,USA.
Beauchamp. TOM L. 1996, “Applied Ethics”, in the Encyclopedia of philosophy, Editor in chief Ronald M. brocher , Macmillon, Robert Elliot, “Enuiromental Ethics” , in a Companian to Ehics, ed . Peter Singer , Blackwell Publishers Ltd.
Wenz, P.S, 2001 , Enviromental Ethics, New York: Oxford university press.
Alain de Benoist, La nature et sa “Valeur Intrinseque”, sur: www.alaindebenoist.com/pdf/la natureetsavaleurintrinseque.pdf محمد بیدهندی: دانشیار الهیات و فلسفه اسلامی و رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان. علی کرباسی زاده: استادیار گروه فلسفه دانشگاه اصفهان. محسن شیراوند: پژوهشگر و دانشجوی مقطع دکتری فلسفه اخلاق زیستی دانشگاه فدرال کازان (KFU)، کشور روسیه. فصلنامه علمی ـ پژوهشی پژوهش نامه اخلاق 22 ادامه دارد...

94/02/28 - 03:15





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 129]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن