واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: �قات پليس از دو قاچاقچي كالا كه همدست خود را با برچسب ناموسي كشتهاند ادامه دارد. به گزارش آخرین نیوز به نقل از تهران امروز، چندي پيش مرد جواني به پليس شيراز مراجعه و گفت: امروز صبح برادرم سعيد براي گرفتن طلبش از دو نفر از دوستانش از خانه خارج شده و هنوز برنگشته است.او به تلفن همراهش هم پاسخ نميدهد. خيلي نگرانم، او موقع خروج از منزل به من گفت اگر برنگشتم بدان كه دوستانم مرا كشتهاند و برو به پليس اطلاع بده. با اظهارات اين مرد پروندهاي با موضوع مفقودي تشكيل و جست و جو براي پيدا كردن سعيد آغاز شد.اين تلاش خيلي زمان نبرد چرا كه فرداي آنروز جسد سوختهاي در حوالي اين شهر پيدا شد كه برادرسعيد با مشاهده اين جنازه كه براثر آتش به سختي قابل شناسايي بود برادر خود را شناسايي كرد. با حضوربازپرس ويژه قتل روابط مقتول با اطرافيان مورد بررسي قرار گرفت و مشخص شد كه سعيد 25 ساله از مدتها قبل خانهاي اجاره كرده و بهطور مجردي زندگي ميكرده است. سعيد روز حادثه بعد از تماسهاي مكررفردي ناشناس دچار شك و ترديد شده و به برادرش گفته به اين تلفنها مشكوك است و حس ششمش خبر بدي به او ميدهد. او سپس از خانه خارج شده و فرداي آنروز جنازه سوختهاش كشف شده بود. چند روز بعد از اين ماجرا زني به نام مينا به پليس مراجعه كرد و گفت ميداند چه كساني برادرش را كشته اند. اين زن شوهر و برادرش را عاملين اين جنايت معرفي كرد و ادامه داد: شوهرم عباس به رابطه من و سعيد مشكوك شده و فكر ميكرد ما با هم روابط غير اخلاقي داريم. هر چه من انكار ميكردم فايدهاي نداشت. او برادرم علي را هم مجاب كرده بود كه من به او خيانت ميكنم. روز حادثه عباس و علي مرا مجبور كردند به سعيد زنگ بزنم و از او بخواهم به خانه بيايد. من كه چارهاي جز اطاعت نميديدم به سعيد زنگ زدم. سعيد اول قبول نميكرد اما وقتي با اصرار مكرر من روبهرو شد به خانه ما آمد. با وارد شدن سعيد، عباس و علي كه در گوشهاي پنهان شده بودند به او هجوم برده و با استفاده از يك دستمال او را خفه كردند. هر چند اين زن بعد از ساعتي پشيمان شده و گفت اعترافاتش دروغ است اما بلافاصله پليس دست به كار شده و عباس و علي را دستبند به دست به دادسراي جنايي شيراز آورد. عباس در همان بازجوييهاي اوليه به اين قتل اعتراف كرده و انگيزه اين جنايت را ناموسي دانست: من و علي و سعيد قاچاقچي كالا بوديم و جنس از اين طرف و آن طرف به شيراز آورده و سود زيادي ميكرديم.ما با سعيد روابط خوبي داشتيم و در شراكتمان هم مشكلي پيش نيامده بود. اما بعد ازچندي من به روابط سعيد با مينا مشكوك شدم. سعيد بيشتر از گذشته به خانه من ميآمد و مدت طولاني تري هم آنجا ميماند. من به اين قضيه مشكوك شده و به بررسي وسايل همسرم پرداختم. يكروز در ميان وسيلههاي او عكس همسرم و نامهاي از او را پيدا كردم كه ادعاي مرا ثابت ميكرد. با علي صحبت كردم اما او ميگفت به خواهرش اطمينان دارد و ميداند او اهل خيانت نيست. اما من آنقدر اصرار كردم كه او هم پذيرفت كه اين موضوع واقعيت دارد و بايد از سعيد كه از اعتماد ما سواستفاده كرده انتقام سختي بگيريم. نقشه قتل او را با كمك علي كشيديم و قرار شد مينا با او تماس گرفته و به بهانهاي سعيد را به خانه بكشاند. مينا زنگ زد ولي سعيد كه به قضيه مشكوك شده بود قبول نميكرد به آنجا بيايد. سرانجام اصرارهاي مينا كارساز شد و سعيد به خانه آمد. به محض ورود، من و علي به سمت او رفته و پارچهاي را دور گردنش پيچيده و آنقدر فشار داديم تا نفسش بند آمد و چهرهاش سياه و كبود شد. بعد آنرا به حمام برديم و تا شب در آنجا نگه داشتيم. حوالي نيمه شب جنازه را داخل پتويي پيچيده و به بياباني در اطراف شهر برديم. مقداري بنزين روي او ريخته و آتشش زديم. به خانه كه برگشتيم متوجه شديم مينا خيلي بدحال است و آرام و قرار ندارد.اما فكر نميكرديم او به پليس اطلاع دهد چون به نوعي پاي خودش هم گير بود هرچند كه در به قتل رساندن سعيد نقشي نداشت. علي هم براين اعترافات صحه گذاشت و هر دو متهم جهت انجام تحقيق بيشتر به كارآگاهان اداره آگاهي سپرده شدند. سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 353]