تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز، از آيين‏هاى دين است و رضاى پروردگار، در آن است. و آن راه پيامبران است. ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845523809




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تحلیل و بررسی اصطلاح سنت در نظر سنت گرایان


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
تحلیل و بررسی اصطلاح سنت در نظر سنت گرایان
سنت واژه ای است که قلمرو معنایی وسیعی دارد، در حوزه دین، آداب و رسوم اجتماعی و غیر آن. اما به خصوص از دهه های نخستین قرن بیستم کاربرد خاصی یافت که توسط سنت گرایان به کار گرفته شد.

خبرگزاری فارس: تحلیل و بررسی اصطلاح سنت در نظر سنت گرایان



بخش دوم و پایانی/ مقایسه معنایی واژه های سنت و «tradition» اکنون با  توجه به معنای لغوی دو واژه «سنت» در زبان فارسی و «tradition» در زبان انگلیسی روشن می گردد که این دو واژه در دو معنای اصلی شان با یکدیگر متفاوت اند؛ زیرا اولی به معنای راه و روش و دومی به معنای انتقال است؛ اما راه و روش با انتقال ملازم است. به نظر می رسد همین تلازم و قرابت سبب شده است تا واژه سنت به عنوان برابرنهاده فارسی «tradition» پیشنهاد گردد. گویا این پیشنهاد را سیدحسین نصر برای نخستین بار مطرح نمود و پس از آن استعمال این واژه رواج یافت. (نصر، 1386: 18) بااین همه، واژه «tradition» در فرهنگ های لغت  انگلیسی ـ عربی به «السنّه» ترجمه نشده و این امر حاکی از آن است که معنای دقیقِ لغوی «السنّه» غیر از معنای دقیقِ لغوی «tradition» است. در زبان عربی جدید، در برابر سنت، سنتی و سنت گرا ـ که در فارسی رایج است ـ به ترتیب واژه های التقلید، التقلیدیه و التقلیدیون به کار می رود. یک نمونه خوب برای این استعمال، کتاب نظام التعلیم فی علم اللاهوت القویم از آثار نگاشته شده در دهه های پایانی قرن نوزدهم است که به زبان عربی، در موضوع الهیات مسیحی نوشته شده است. (امیرکانی، 1890: 53 ـ 41) چیستی سنت در نظر عالمان سنت گرا پس از مباحث مقدماتی، اکنون، جای این پرسش است که مراد از سنت به نحو دقیق چیست؟ در همین آغاز، ذکر این نکته بایسته است که مکتب سنت گرا به تبعیت از گنون که نقش بنیان گذار را در این مکتب دارد، برای اشاره به معنای موردنظر خود از واژه «Tradition» بهره می جویند که برای متمایز ساختن این واژه از سایر کاربردهایی که دارد، حرف نخست آن را بزرگ (T) می نویسند. نصر در این زمینه می گوید: استفاده از این واژه [Tradition] برمی گردد به گنون. او از کاربرد اصطلاحاتی که «مذهب» را می رساند، پرهیز داشت. به هرحال، واژه «Tradition» به معنای خاص آن به وجود آمد. (1386: 19 ـ 18) گویا خود گنون واژه «tradition» را با حرف «t» کوچک به کار می برده است؛ اما دیگر پیروان او، واژه مزبور را با حرف «t» کوچک برای اشاره به مواریث دینی و معنوی مختلف ـ آنچنان که در طول تاریخ جلوه کرده اند ـ به کار گرفتند و برای اشاره به سنت در معنای حقیقتِ ازلیِ مطلق از حرف «T» بزرگ بهره  گرفتند. بنابراین تفکیک مزبور پس از گنون رخ داده است. (Oldmeadow, 2000: 61) خود همین دو کاربرد متفاوت ناظر به دو معنای سنت است. به طورکلی در نظر سنت گرایان، سنت دارای چهار معنای متمایز و مرتبط است: (Ibid: 60-61) 1. حقیقت مطلق، بی صورت و فرازمان سنت در نخستین و ناب ترین معنای خود عبارت است از حقیقتی مطلق، لایتغیر، فراصورت، همه جایی و همیشگی. بنا به تعابیر اُلدمدو، سنت در این معنا دارای شأن نوعی واقعیت بنیادی، مأخذ کیهانی و علت نخستین (نامشروط و مجرد از شرایط ممکنات، علت نخستین همه سنت ها، نه علت نخستین کل هستی) است که به اساس و بنیاد عالم گره خورده است. سنت ازآن جهت که بداهت و اعتبار ذاتی دارد، اصلی برهان پذیر نیست و در مواجهه با آن فقط فهم یا عدم فهم آن ممکن است. علت نخستین چون ذاتاً بی علت است، امری محتمل نیست؛ بلکه اصلی موضوعی است. بنابراین سنت ازلی یا حکمت خالده دارای خاستگاهی فرابشری است و به هیچ وجه فرآورده اندیشه بشری نیست؛ بلکه حقی است که بشر قبل زاده شدن در جهان از آن بهره مند شده است. سنت ازلی بی شکل و ذاتاً فراشخصی بوده، ازاین رو از هر گونه تعریف دقیقی برحسب واژگان و اندیشه بشری تن می زند. (Ibid: 60) تعابیر متعدد از سنت ازلی از نظر سنت گرایان، بشر همواره و تا بدانجا که به یاد دارد، از این حقیقت، که دارای منشأ الهی است، سخن گفته است. در شرق، غرب، عرصه ادب و فلسفه و قلمرو دین، به زبان اسطوره، افسانه، رمز، نماد یا به لسان حکمت و دانش. ازاین رو، تعابیر متعددی از این حقیقت وجود دارد: حکمت نخستین/ ازلی، (1) سنت نخستین / ازلی، حکمت جاودان، فلسفه جاودان، دین حق، (دین الحق) دین فطرت، (دین الفطره) سنتانه ذرمه، (2) عقل جاودان/ قانون جاودانِ حاکم بر همه اشیا (3) و حکمت مقدس. (4) (Shah Kazemi, 43; Oldmeadow, Ibid: 59 - 60) همه این تعابیر با این معنا از سنت مترادف خواهند بود؛ مشروط به آنکه مراد از آنها حقیقتی باشد که نا مخلوق بوده، در گذشته، حال و آینده واحد است؛ (Ibid: 59) یعنی حقیقتی سرمدی که در ورای همه مفهوم سازی ها و تصورات قرار دارد و بنابراین نه آغازی دارد و نه انجامی. (Shcuon,1984: 43) فرض وحدت بنیادین تعالیم ادیان بزرگ، بر همین منشأ واحد و بی صورت استوار است، منشئی که در ادیان به صورت های متفاوت متجلی می گردد و از طریق آنها به ساحت بشری انتقال می یابد. سنت ازلی و حقایق ازلی در ادیان اشاراتی که ادیان مختلف به ازلی بودن برخی حقایق دینی خویش نموده اند، به معنای نوعی وجود پیشینی این حقایق در همین منشأ بی صورت ازلی است. برای نمونه، کریشنا (هشتمین اَوتارَه [تنزل/ تجلی ویشنو/ حق در عالم محسوسات] و یکی از مظاهر بزرگ و اصلی ویشنو) از وجود پیشین پیامش در بْهَگَوَدْکَی تا، در سپیده دمان تاریخ خبر داده است؛ (شایگان، 1362: 220 ـ 214؛ ویتمن، 1382: 49 ـ 47) به طرز مشابهی، عیسی مسیح، به هنگام سخن گفتن از نقش کیهانی اش به عنوان تجسد حقیقت، چنین اظهار می دارد: «همانا، به شما می گویم، از پیش از زمانی که ابراهیم بود، من هستم.» (یوحنا: 8: 58؛ Oldmeadow, 2000: 59) همانند این سخن در متون و منابع اسلامی درباره پیامبر اسلام(ص) و در منابع شیعی، افزون بر پیامبر اسلام، در خصوص حضرت زهرا÷ و امامان دوازده گانه شیعه امامی(ع) نیز با تعابیر مختلف آمده است. در این منابع از نور یا حقیقت محمدیه ای سخن گفته می شود که پیش از آفرینش آدم ابوالبشر و بلکه به تعبیر عرفا در مقام واحدیت الوهی و حتی برتر از آن، در مرتبت مقام احدیت حضرت حق وجود و حضوری جاودانه داشته و دارد. امام خمینی(رحمه الله علیه)، در اثر عرفانی مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه درباره این موضوع مطالب مفصلی دارند. ایشان در این اثر به تکرار گفته اند که «مرتبه و مقام حضرت ختمی نبوت، فیض اقدس است.» ایشان پیامبر اسلام را خلیفه اعظم خداوند و سایر انبیا را خلفا و مظاهر ذات شریف او دانسته و مطالب مشابهی نیز در مورد امام علی و اهل بیت بیان کرده اند. (امام خمینی(رحمه الله علیه)، 1372: 83 به بعد) از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است که او و اهل بیتش، نخستین کسانی بوده اند که خداوند آفرید. (مجلسی، 1403: 16 / 375) ابن عربی نیز سخنان بسیاری در این زمینه دارد. برای نمونه، وی در رساله نقوش الفصوص با عنوان فصّ حکمه فردیه فی کلمه محمدیه می گوید: «]خداوند[ کلمه جامعه محمدیّه(ص) را ازآن جهت به حکمت فردیه مخصوص گردانیده که به مقام جمعی الهی منفرد است.» موسی و هارون ندیم و عیسی و یحیی حریف حضرتش یکتای بی همتاست بشنو ای شریف اول فیض که به فیض اقدس از حضرت ذات فایض شد، او بود و به عین ثابته از جمیع اعیان، اول او متعین گشت که: «اول ما خلق الله تعالى العقل» و «حقیقت روح محمد نزد اهل کمال مسمی است به عقل اول». (ابن عربی، 1367: 138 ـ 137) اعتراف به ربوبیت حق در عهد الست و سنت ازلی نویسنده مقاله: «سنت در مقام کارکرد معنوی» در مورد این معنای سنت، نکات قابل ملاحظه ای دارد. ایشان با کمک گرفتن از «آیه ذرّ»، به  حقیقت ازلیِ انسان اشاره می کند که در نشئه خاصی، در مواجهه با حق به ربوبیّت او اعتراف نمود. بنا به توضیح ایشان، در این مواجهه و اقرار روحانی، رابطه انسان و سنت ازلی حق برقرار گشت و مهر و نشان این سنت بر دل و جان آدمی حک گردید. چنان که قرآن می فرماید: و هنگامی که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریّه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی دادیم تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این ]امر[ غافل بودیم. (اعراف / 172) او در ادامه می گوید: «این سنت ازلی، فی حدذاته، صورت بیرونی محسوس یا نظم و قاعده ای ندارد؛ بلکه نحوه کاملی از هستی مطلق است.» ازنظر وی، مُهر و نشان این سنت ازلی و جاودانه (5) در درون قلب انسانِ ازلی است. (Shahkazemi, 44) «Tradition» و حقیقت فرا صوری ازلی اکنون ممکن است این پرسش مطرح گردد که چرا از این حقیقت فرا صوری ازلی و نخستین با عنوان «tradition» یاد می گردد؟ حال آنکه به گفته شوان «tradition» در اصل لغوی خود، بیشتر به یک جنبه ظاهری و به یک منظرِ معطوف به گذشته اشاره دارد و یک سنت برای آنکه سنت گردد، باید در دو یا سه نسل انتقال یابد. (Schuon, 1984: 144) پاسخ آن است که آن حقیقت فرا صوری در ذات خود، بیرون از زمان و مکان است؛ اما، همچنان که پیش تر اشاره شد، انسان ازلی یا همان حقیقت قدسی انسان، با آن حقیقت آسمانی و الوهی، مستقیماً ازجانب خداوند مواجهه ای روحانی یافت. در این مواجهه، آن چنانکه قرآن ـ به باور سنت گرایان ـ آن را در آیه ذرّ تصویر کرده است، حقایق الهی ازلی به انسان انتقال می یابند. تصویری را که قرآن ارائه کرده است، می توان این گونه فهمید: آگاهی از واقعیت مطلق همراه با لازمه آن، یعنی آگاهی از وابستگی تام و تمام واقعیت های نسبی به این واقعیت مطلق، به درون هر روح انتقال یافته است. (Shahkazemi, 45) از این بیان، تا حدی مناسبت انتخاب واژه «tradition» که مفهوم انتقال را با خود دارد، روشن می گردد. افزون بر این، قرآن در بیان ماجرای خلقت آدم ابوالبشر، به موضوع تعلیم اسما اشاره کرده است. (بقره / 31) انتخاب واژه «tradition» همچنین با تعلیم اسما که در هر صورت، انتقال نوعی علم و حکمت از عالم ملکوت به عالم ناسوت است، نیز مناسبت دارد. در این ماجرا حقایق مطلق به موجودات نسبی انتقال یافتند. بدین ترتیب، انسان از طبیعت و ذاتی واحد و ازلی که متمایل به حق مطلق است، بهره مند گردید که در این سخن منسوب به پیامبر اسلام(ص) منعکس گردیده است: «کل مولود یولد على الفطره حتى یکون ابواه یهوّدانه و ینصّرانه.» (مجلسی، 1403: 3 / 281) در این سخن مشهور، هم اشاره ای به طبیعت ازلیِ واحد در درون انسان وجود دارد که متناظر با حقیقت واحد و جاودان در درون ادیان وحیانی است و هم اشارتی به تعدد و اختلاف ادیان رفته است که امری عارضی و ظاهری است. بنابراین سنت در معنای نخست، ناظر به منشأ آسمانی خود، یعنی ناظر به حقیقت الوهی و مقام اطلاق و بی نام و نشان و فاقد صورت خویش است. سنت در این مقام، مرتبه و حقیقتی وجودی و غیر قابل بیان به زبان عادی بشری است و فقط با زبان نمادین و رمزی می توان از آن سخن گفت. سنت در این معنا، همان مبدأ الوهی است که وحی از تنزلات و تجلیات و از ظروف انتقال آن است. از همینجاست که می توان به  معنای دوم سنت انتقال یافت. 2. تجلی صوری حقیقت های الوهی ازلی در زمان و مکان، از طریق ظواهر و قوالب اسطوره ای و دینی کلید معنای دوم سنت، مفهوم انتقال است که پیش تر تأکید زیادی بر آن رفت که به لحاظ لغوی، واژه «tradition» به معنای «انتقال» است. آنچه انتقال می یابد، باید دارای صورت خاصی باشد و تا زمانی که فاقد صورت و فوق زمان و مکان است، قابل انتقال نخواهد بود. این ضرورت، ناشی از واقعیتِ ذهن و زبان بشر است که خود ملازم زمان، مکان، قوالب، صور و پدیدارهای حسی است. بر همین اساس، کانت می گفت ازآنجاکه معرفت آدمی محصول تعامل اعیان حسی ازیک سو و قوالب فاهمه و ذهن او ازسوی دیگر است، تور معرفتی وی توان شکار حقایق فرا حسی را ندارد. (کانت، 1370: 158) هرچند این موضع معرفت شناسانه کانت از سوی سنت گرایان مورد نقادی قرار  گرفته است، (Schuon, 1984:34) به نظر می رسد اصل این مطلب مسلم باشد که دست کم در شرایط عادی و طبیعی ـ و به گفته سنت گرایان، تاآنجاکه معرفت به قلمرو عقل استدلالی و نه عقل شهودی محدود گردد ـ معرفت انسانی با شرایط و محدودیت های زمانی، مکانی، صور، قوالب و طرق خاصی ملازم است. بنابراین سنت که در اصلِ خود حقیقتی الوهی است و در مقام اطلاق قرار دارد، از طریق خاصی مثل وحی بر انسان تجلی می نماید و از این طریق به عالم انسانی ـ که عالم تقییدات است ـ انتقال می یابد. آنگاه در زمان ها، مکان ها، شرائط و اوضاع مختلف در اشکال و صور گونه گون جلوه می کند: شعائر و مناسک، (6) آیین ها و آموزه ها، نمادها، پیکره ها (7) و اسطور  ها. (8) اُلدمدو، این جلوه ها را ابعاد و جنبه هایی از آن حقایق مطلق می داند و برای توصیف آنها از تعبیر حقایق جزئی (9) نیز بهره می گیرد، اگرچه آن را دقیق نمی داند. (Oldmeadow, 2000: 60) سرّ این مطلب در این است که آن حقایق مطلق، چون به همان نحو که در ذات خود هستند، قابل انتقال به صور و قوالب نیستند، در پدیده تجلّی تنزل یافته، در هر جلوه ای جنبه ای از آنها انعکاس می یابد. چنانکه شوان اشاره می کند، جلوه از آن حیث که جلوه و انعکاس است، ممکن و مشروط است. برای نمونه، اگر خورشید به عنوان نماد موردنظر باشد، ازیک سو نشان دهنده یک محتواست، که همان درخشندگی، گرمادهی، موقعیت مرکزی، و سکون آن نسبت به سیاراتی است که گرداگردش حرکت می کنند؛ از سوی دیگر، خورشید نحوه ای تجلی دارد، که ماده، چگالی و محدودیت فضایی آن است. (شوان، 1377: 135) این درحالی است که حقیقت یا حقایق مطلق، هیچ گونه محدودیت و مشروطیتی ندارند. بنابراین صورت ها، جلوه ها و قوالبِ سنت، به دلیل محدودیت، تنها ابعادی از سنت نخستین و ازلی را منعکس می نمایند. به این ترتیب، سنت در معنای دوم عبارت است از: تجلی و تجسم صوری حقیقت های الوهی ازلی در خلال زمان و مکان، از طریق ظواهر و قوالب اسطوره ای و دینی. این تجلی یا انتقال از طریق وحی به نبی ـ بنا به تعبیر ادیان ابراهیمی ـ یا به اَوَتاره ها، به تعبیر آیین هندو ـ یا از طریق لوگوس ـ که تعبیری یونانی است ـ صورت می گیرد. این «مرحله نخست انتقال» است و عبارت است از انتقال سنت ازلیِ مطلق و فرازمان به عرصه محدودیت و زمان مندی که شخصی همچون پیامبر آن را دریافت می کند. در فرآیند وحی، سنت به نحوی بر نبی آشکار می گردد. «در مرحله بعد» او آن را به دیگر انسان ها منتقل می سازد و سپس این انتقال در نسل های متوالی و متمادی استمرار می یابد. پس سنت در اینجا به زنجیره ای می ماند که مبدأ را به زندگی و اندیشه انسان های سنتی و اینان را به مبدأ پیوند می دهد. نسبت دین و سنت در نظر سنت گرایان، دین گاهی اعم از سنت و گاهی اخص از آن است. اُلدمدو معتقد است اگر چه سنت و دین نسبت نزدیکی دارند، هرگز یکی نیستند. سنت گاهی نسبت به دین شمول دارد و دین یکی از صور سنت است. سنت می تواند در قالب هایی جلوه کند که دقیقاً دینی نیستند. برای نمونه، گاهی سنتی در ترکیبی اسطوره ای ـ شعائری مجسم می شود که بهتر است سنتی خوانده شود تا دینی. یا آنجا که سنت از حکمتی باطنی برآمده باشد که در عین پیوند با اشکال دینی از آنها متمایز است. مانند سنت فیثاغوری یا سنت کیمیاوی. (Oldmeadow, 2000: 61 - 62) در این معنا سنت هر آن چیزی است که پیوندی به عالم برین دارد و لذا نسبت به دین عمومیت دارد؛ اما اگر مراد از دین اصول وحیانی باشد، در این صورت سنت را می توان در معنایی محدودتر اطلاق کرده، آن را به کار گیری این اصول دانست. (نصر، 1385: 156) ویژگی افقی بودن سنت در معنای دوم سنت عروهالوثقایی (10) است که از سپهر لاهوت به برهوت ناسوت ارسال شده تا در دسترس جویندگان تعالی قرار  گیرد که البته این اتصال همیشگی نیست؛ بلکه گاهی از طریق وحی به پیامبران یا اشراق و الهامی به اولیا برقرار می گردد. این بعد عمودی سنت است؛ اما هنگامی که سنت در طول زمان و عرض مکان در قالب صور مختلف انتقال می یابد، در بعد افقی قرار می گیرد که البته این رشته افقی باید همواره به مبدأ و خاستگاه خود متصل باشد. شوان ضمن بیان دو معنای اول و دوم سنت به دو بعد یادشده نیز اشاره می کند و می گوید: «سنت که در معنای نخست بی زمان است، «عمودی» و منقطع است و در معنای دوم که زمان مند است «افقی» و متصل می باشد.» سپس با یک تشبیه رسا، هم ویژگی عمودی و افقی و هم ویژگی انقطاع و اتصال را روشن می کند: اولی به بارانی می ماند که هرلحظه ممکن است از آسمان فرو بارد و دومی به جویباری می ماند که هماره از سرچشمه جاری است. (10 1995 A:) متعالی و حلولی بودن سنت دو تعبیر دیگر، نیز مترادف با افقی و عمودی وجود دارد: متعالی و حلولی. بعد حلولی ناظر به جلوه  های بیرونی است که رنگ وبوی زمان و مکان را به خود می گیرد و به همین دلیل، تعدد و تفاوت در آن راه می یابد. بعد متعالی بعدی است که سنت را با همه تداومی که در زمان یافته و با همه پراکندگی و گونه گونی ای که در عرض مکان پیدا کرده است، وحدت و یگانگی می بخشد. همین دلیل بر آن است که این بعد، هر چند در زمان قرار دارد، زمانی نیست و متعالی از آن است. (Keeble, 2005: 32-33) همین بعد تضمین کننده اعتبار، اصالت و حجیت سنت نیز هست؛ زیرا همین جنبه است که حقیقت است و به حقیقت مطلق اتصال دارد و حقیقت مطلق است که مبدا هر گونه اصالت، اعتبار و حجیت خواهد بود. به علت صیانت از همین اصالت و حجیت است که پس از خود انتقال سنت، روش انتقال آن اهمیت بسیاری دارد. انتقال سنت باید به روشی انجام پذیرد که ضامن صیانت محتوای قدسی و وحیانی آن باشد. درست به همین دلیل است که در اسلام، طبقات متعدد انتقال حقایق وحیانی شکل گرفته است. نمونه روشن آن، طبقات راویان و ناقلان احادیث اند. طبقات متکلمان، فقها و اصولیان، مفسران، صوفیان و حتی اطبا را می توان ذکر کرد. در همه این موارد، هر طبقه ای حامل و نیز ناقل حقیقت قدسی و وحیانی اسلامی در جنبه ای خاص است. این طبقه به مثابه یک حلقه از زنجیره ای است که تا مبدأ سنت اسلامی (وحی و پیامبر اسلام) امتداد دارد. دانش رجال، عهده دار شناسایی وثاقت کسانی است که در طبقات مختلفِ احادیث منقول از پیامبر اسلام(ص) قرار گرفته، اسناد معتبر را از غیر معتبر تفکیک می کند. همچنین مسلمانان دانش های دیگری را درباره حفظ و صیانت سخنان و سنن نبوی، که به «علوم الحدیث» شناخته می شوند، پدید آورده اند. این امر حاکی از اهتمام تام و تمام مسلمانان در حفظ حقایق وحیانی اسلام و انتقال آنها به  صورت دست نخورده به نسل های بعدی است. انتقال سنت در این روش از طریق استاد به شاگرد، به نحو مستقیم و شفاهی است. این نحوه انتقال همان چیزی است که مورد توجه و نظر سنت گرایان است؛ یعنی سنت نخستین که امری فرازمان، تغییر ناپذیر و بی صورت است، با وساطت «وحی الهی» ابتدا بر کسی همچون پیامبر نازل می شود و آنگاه نسل به نسل از او به اصحاب و بعد به شاگردان آنان و سپس در طول زمان به نحو متصل به پیروان انتقال می یابد. سنت و تمدن سنتِ نخستین، رفته رفته در صور مختلف متجلی شده، یک تمدن سنتی را پدید می آورد. تمدنی که در همه مؤلفه های فرهنگی، هنری، دینی، سیاسی، حقوقی و اجتماعی اش مُهر و نشان آن سنت اولیه به وضوح دیده می شود. نکته مهم در اینجا آن است که همچنان که سنت نخستین با «وساطت وحی» به بشر انتقال می یابد، یک «تمدن سنتی» با همه وجوه، ابعاد و زوایایش با «وساطت سنت» به وحی متصل می گردد؛ یعنی وحی به واسطه سنت به نسل های متمادی انتقال می یابد. شوان در آنجا که سنت را از نظر گنون توضیح می دهد، در اشاره به همین نکته می گوید: «سنت هر آن چیزی است که آنچه را انسانی است، به حقیقت الوهی پیوند می زند.» (1995 A:7) تمدن با همه ابعادش، محصول خلاقیت آدمی است و اگر در همه ابعادش با حقیقت الوهی در پیوند باشد، تمدنی سنتی است، و گرنه تمدنی غیر سنتی و صرفاً بشری خواهد بود. در یک تمدن، برای نمونه، موسیقی، شعر، معماری، خط، نقاشی و به طورکلی هنر در همه ابعادش و نیز فلسفه، کلام، نوع حکومت، نحوه تعامل مردم با یکدیگر، حتی شیوه کشاورزی و باغداری و اموری از این قبیل در اثر نبوغ و خلاقیت انسان ها پدید می آید. حال اگر شکل گیری یک تمدن در پرتو سنت و به تعبیری تحت تأثیر امور قدسی و وحیانی بوده باشد، آن تمدن سنتی است؛ یعنی تمدنی است که سنت نخستین و ازلی در آن در همه عرصه ها و ابعاد آن متجلی شده است. به هر گوشه ای از آن که بنگریم، حضور سنت را حس می کنیم. (ر.ک: نصر، 1386: 21 ـ 20) روشن است که سنتی در اینجا به معنای امر مربوط به گذشته نیست؛ بلکه به معنای پیوند با حقایق الوهی است. 3. خودِ فرآیند زنده انتقال (11) پیش تر ذکر شد که به لحاظ لغوی، واژه «tradition» گاهی به معنای خود فرآیند انتقال است و این معنا در دیدگاه سنت گرایان نیز ملحوظ است. از این منظر، گاهی به  خود جریان زنده و پویای انتقال سنت نیز سنت گفته می شود. (Oldmeadow, 2000: 61 - 62) فرآیند انتقال سنت شامل جریانی می شود که از مبدأ سنت آغاز می گردد و سلسله انتقال سنت، صور مختلف سنت، طرق و مجاری مختلفِ انتقال آن را دربر می گیرد؛ اما به طور طبیعی هرکسی که بخواهد به جریان زنده انتقال سنت متصل گردد، با توجه به تعدد سلسله ها و مجاری مختلف انتقال، با یکی از آنها ارتباط خواهد یافت، نه با همه آنها. کارآمدی و اثربخشی وحی و سنت در زندگی فردی و اجتماعی انسان از این طریق است که به بار می نشیند، وگر نه سنت به قوانین، عرف و آداب و روش هایی بی روح تبدیل خواهد گردید که توان متحقق ساختن انسان را به حقایق وحیانی و الوهیِ منطوی در خود این سنت از دست خواهد داد: این طریق تأیید / تصدیق ]زنده[ است که ... سنت دریافت شده را به «واقعیت زنده» تبدیل می کند و این آن عنصری است که بدون آن، سنت، چیزی بیش از یک کالبد تهی، یک ایدئولوژی یا مجموعه ای از قراردادهای اجتماعی نخواهد بود. (ShahKazemi, 47) این موضوع، همان نکته ای است که در بیان مهم و معروف مارکوپالیس به عنوان عنصر سوم سنت ذکر گردیده است: راهی برای تحقق که وقتی از سر ایمان و اخلاص پیروی گردد، انسان را به موقعیت هایی پی درپی رهنمون می سازد که در آن موقعیت ها می تواند حقایقی را که وحی منتقل می کند، [در خود] تحقق بخشد. (Nasr, 2005: 7) این امرِ تحقق از  طریق فرآیند زنده انتقال سنت قابل تحصیل است. فرآیند انتقال زنده سنت و و متحقق شدن به حقایق الوهی فرآیند انتقال زنده سنت اولاً، به خوبی سنتِ دینی و سنت مورد نظر سنت گرایان را از هر  سنت دیگری ممتاز می گرداند؛ زیرا در سنت های عرفی و غیر از آن انتقال پویا و زنده سنت مدنظر نیست. ثانیاً، این ابزار، شیوه کارآمدی برای انتقال معنویت به آحاد انسان ها و درونی نمودن آن است. آنچه یک سنت دینی را از هر نوع سنت دیگر متمایز می نماید، دقیقاً همین عنصر تحقق شخصی است که به انتقال درونی منتهی می گردد و ثمره آن نجات یا رستگاری در آخرت است؛ رستگاری ای که از طریق محقق شدن به  حقایق معنوی در همین دنیا نیز مورد انتظار می تواند بود. پایداری در انجام تکالیف یک سنت وحیانی، تا آنجا که آن سنت طریق یک واقعیت معنوی است، مستلزم انطباق و همنوایی با آن است. (ShahKazemi, 48) به نظر می رسد انتقال سنت در طول سلسله و در فرآیند مستقیم و حضوری از یک نسل به نسل دیگر سبب نوشدن و تجدید حیات آن می گردد. سنت هنگامی که از استاد به شاگرد منتقل می گردد، شاگرد آن را نه به عنوان امری مربوط به گذشته و میراثی از اسلاف، بلکه به عنوان رهاوردی تازه دریافت می کند و گویی او خود، مهبط است و حقیقتِ مضمون در سنت و حقیقت قدسی و وحیانی را دریافت می کند. چنان که گفته شده است، تلاوت کننده قرآن باید آن را به گونه ای تلاوت کند که گویی در همان لحظه قرآن به او وحی می گردد و او مخاطب مستقیم قرآن است و خداوند، بی واسطه، با او در حال سخن گفتن است. یک دریافت کننده سنت با تغییر درون خود، از طریق همنوا شدن با سنت یعنی از طریق پیروی آنچه سنت از او مطالبه می کند، سنت را درونی می سازد. این است که سنت یک رسم صرف، عادت یا قانون حقوقی و اجتماعی نیست؛ بلکه کانون تحول درونی و متحقق شدن به حقایقی است که متعالی، وحیانی و غیر بشری است. چنین است که سنت همواره زنده و پویاست. بیان هنری کربن در این زمینه بسی گویاست: یک سنت خود را همچون امری سرزنده انتقال می دهد؛ زیرا آن یک موکب تشییع جنازه یا یک دفتر ثبت دیدگاه های موافق نیست؛ بلکه وحی و الهامی پیوسته نوشونده است. حیات و ممات امور معنوی همان پیروی ما از آنهاست؛ جای آنها در گذشته نیست، مگر از طریق غفلت های ما؛ یعنی از این طریق که مانع تغییر ماهیت خود شویم که اگر بناست آن امور معنوی «در زمان حال» برای ما باقی بمانند، لازمه قهری آنها تغییر ماهیت ما خواهد بود. (Quoted in: ShahKazemi: 48) 4. طریق و مجرای انتقال سنت مراد از سنت در اینجا سلسله و طریق خاص انتقال سنت است. برای انتقال و دریافت سنت، سلسله ها و مجاری مختلفی در طول تاریخ یک سنت خاص شکل می گیرد. ازآنجاکه هر سلسله و طریق ابزاری است که به یاری آن سنت ها انتقال می یابند، گاهی از این معنا به «ابزار انتقال» تعبیر شده است. (Oldmeadow, 2000: 61) تعدد مجاری انتقال سنت در طول تاریخ بشری، مجاری متعددی برای انتقال سنت پدید آمده است. کثرت این ابزار و طرق تا حدی امری طبیعی به نظر می رسد؛ زیرا اولاً: هر وحی و دینی ـ به عنوان منشأ سنت ـ دارای ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، فقهی، ظاهری، باطنی و ... اینهاست. بنابراین در روند تبدیل آن وحی و دین به سنت، سنت های مختلف متناسب با ابعاد مختلف آن دین پدید می آید. به علاوه، ابعاد مختلف فرهنگی مثل ادبیات، هنر و معماری نیز که در پرتو ابتکار انسانی، در خدمت دین و وحی خاص قرار می گیرند، به نوبه خود، سنت های ادبی، هنری و معماری خاصی را رقم می زنند. ثانیاً: ازآنجاکه در هر دینی، افراد متعددی با مهبط و کسی که در رأس قرار دارد، در ارتباط بوده اند و هرکدام در انتقال سنت های آن دین به نسل های بعد نقش داشته اند، خود این امر، سبب پدید آمدن طرق فراوان و مختلف برای انتقال آن سنت ها و اتصال به مبدأ آن گردیده اند. ثالثاً: امور دیگری از قبیل اختلاف برداشت ها و تفسیر ها، اختلاف روش ها، طبایع و سلایق سبب پدید آمدن سنت های مختلف درباره یک دین و وحی خاص می گردد. این امر، موجب پدید آمدن طرق و کانال­ های گوناگون انتقال سنت گردیده است. با توجه به این گونه عوامل در اسلام ـ برای نمونه ـ سلسله های مختلف فقهی، کلامی، تفسیری، حدیثی و نیز طرق مختلف انتقال سنت در هنر، ادب، معماری، موسیقی و ... وجود دارد. همچنین برای نمونه، در تصوف اسلامی، سلسله های گوناگون و فراوان انتقال سنت های صوفیانه که بیشتر ناظر به بعد باطنی دین هستند، وجود دارد. نتیجه سنت واژه ای است که قلمرو معنایی وسیعی دارد، در حوزه دین، آداب و رسوم اجتماعی و غیر آن. اما به خصوص از دهه های نخستین قرن بیستم کاربرد خاصی یافت که توسط سنت گرایان به کار گرفته شد. با توجه به آثار و منابع مختلف سنت گرایانی چون گنون، شوان، سوامی چهار معنا را می توان برشمرد که عبارتند از: طریق و مجرای انتقال سنت؛ خودِ فرآیند زنده انتقال؛ تجلی صوری حقیقت های الوهی ازلی در زمان و مکان، از طریق ظواهر و قوالب اسطوره ای و دینی؛ حقیقت مطلق، بی صورت و فرازمان. این معانی در آثار سنت گرایان پراکنده و دیریاب است. این نوشتار عهده دار بیان روشن و مشروح این معانی بوده و به این صورت نخستین بار به زبان فارسی آنها را تبیین می کند. گستره معانی این واژه توجه دقیق تر محققان را در کاربرد آن می طلبد.   پی نوشت: [1]. Primordial Wisdom. 2. Sanatana Dharma. 3. Akalika Dharma. 4. Hagia Sophia. 5. Primordial Tradition. 6. Ritual. 7. Iconography. 8. Myth. 9. partial truths 10. Saving Rope 11. Living process of transmition itself. منابع و مآخذ قرآن کریم، 1376، ترجمه محمدمهدی فولادوند، تهران، دارالقرآن الکریم.
ابن عربی، 1367، ده رساله مترجم، مقدمه، تصحیح و تعلیق، نجیب مایل هروی، تهران، مولی، چ اول.
امام خمینی(رحمه الله علیه)، سید روح الله، 1372، مصباح الهدایه الى الخلافه و الولایه، مقدمه سیدجلال الدین آشتیانی، تهران، مؤسسه حفظ و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله علیه)، چ اول.
امیرکانی، القس جیمس انس،1890م، نظام التعلیم فی علم الّاهوت القویم، بی جا، مطبعه الامیرکان، چ دوم.
بعلبکی، منیر، 1989، موسوعه المورد، بیروت، دارالعلم للملایین، چ بیست و سوم.
جوهری، اسماعیل بن حماد، 1376ق، الصحاح، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دار العلم للملایین، چ سوم.
دهخدا، علی اکبر، 1373، لغت نامه دهخدا، تهران، مؤسسه لغت نامه دهخدا، چ اول (از دوره جدید).
رازی، فخرالدین محمد، 1405ق، تفسیر کبیر، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چ سوم.
زبیدی، محمدمرتضی، 1306ق، تاج العروس، بیروت، مکتبه الحیاه، الطبعه الاولی.
شایگان، داریوش، 1362، ادیان و مکتب های فلسفی هند، تهران، امیرکبیر، چ سوم.
شوان، فریتیوف، 1377، «زیباشناسی و رمزپردازی در هنر و طبیعت»، ترجمه الف. آزاد، نقد و نظر، ش3 و4، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، ص 136 ـ 127.
طباطبایی، محمدحسین، 1393ق، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، الطبعه الثانیه.
طبرسی، ابوعلی، الفضل بن الحسن، 1408ق، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفه، الطبعه الثانیه.
کانت، ایمانوئل، 1370، تمهیدات، ترجمه غلامعلی حداد عادل، تهران، نشر دانشگاهی، چ دوم.
کرمی، طیبه، 1384، «معنای سنت از دیدگاه سنت گرایان»، مقالات و بررسی ها، دفتر77(2) فلسفه، تهران، دانشگاه تهران، ص 223 ـ 201.
لگنهاوزن، محمد، 1377 ـ 1378، «سنت گرایی و تجدد», نقد و نظر, سال پنجم, شماره اول و دوم, دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، ص 32 ـ 4.
مجلسی، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء.
مصاحب، غلامحسین، 1381، دایره المعارف فارسی مصاحب، تهران، امیرکبیر، چ چهارم.
نصر، سیدحسین، 1385، معرفت و معنویت، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران، نشر سهروردی، چ سوم.
ـــــــــــــــــــ ، 1386، «گفتگو»، هفت آسمان، ش33، قم نشر دانشگاه ادیان و مذاهب، ص 38 ـ 7.
ویتمن، سیمن، 1382، آیین هندو، ترجمه علی موحدیان عطار، قم، مرکز مطالعات تحقیقات ادیان و مذاهب، چ اول. 22. Editorial Staff, 1961, Webster(ص)s Third New International Dictionary of the English Language Unabridged, Encyclipedia Britanica inc., Chicago. 23. Fichtner, J.A., 2003 , Tradition (In the Bible), In New Catholic Encyclopedia 2nd ed., eds., Vol. 14, Gale, Washington D.C. 24. Gyekye, Kwame, 1997, Tradition and Modernity, Oxford University Press, Inc., New York. 25. Hammer, Dean C., 1992, Meaning (رحمه الله علیه) Tradition, Polity, Vol. 24, No. 4. 26. Keeble, Brain, 2005, Tradition and the Individual, In: The Betrayal of Tradition, ed. By Harry Oldmeadow, World Wisdom, bloongmiton. 27. Nasr, Seyyed Hossein (ed.), 2005, The Essential Writings of Schuon, World Wisdom, Bloongminton, Indiana. 28. Oldmeadow, Kenneth, 2000, Traditionalism: Religion in the Light of Perennial Philosophy, First Published: SriLanka Institute of Traditional Studies, , Colombo. 29. Schuon , Frithjof, 1995 B, The Transfiguration of Man, World Wisdom Books, Inc. 30. __________ , 1984, Light on the Ancient Word, Tr., Lord Northbourne, Second Ed., World Wisdom Book Inc.Bloongminton. 31. __________ , 1984, Logic and Transcendence, Tr., Peter N.Tawnsend, First ed., Harper and Row publisher Inc., New York. 32. __________ , 1995 A, Rene Guenon: Definitions, Sophia , Vol.l, Number2, The Foundation for Traditional Studies,Oakton. 33. ShahKazemi, Reza, Tradition as Spiritual Function : http://religioperennis.org/documents/kazemi/tradition.pdf. 34. Shils, Edward, 1971, Tradition, Comparative Studies in Society and History, Vol. 13, No.2, Special Issue in Tradition and Modernity. 35. Valleire, Paul, 1984, Tradition, In Mircea Eliade, ed., Encyclopedia of Religion, Vol. 15, (Macmillan Publishing Company, New York. 36. Yagod, Leon J., 1996, Tradition, In Encyclopedia of Judaica, eds. Vol. 15, Encyclopedia Judica Jerusalem, Jerusalem. محمد جاودان: عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب قم فصلنامه علمی ـ پژوهشی اندیشه نوین دینی 32 انتهای متن/

94/02/27 - 01:48





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 102]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن