تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 2 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):مومن همانند دو کفه ترازوست. هرگاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش نیز افزوده می ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1832347969




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

در گفت‌وگوی فارس با خادم شهدا عنوان شد پایان شیطنت‌های شاگردی بازیگوش با شگردی زیرکانه


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: در گفت‌وگوی فارس با خادم شهدا عنوان شد
پایان شیطنت‌های شاگردی بازیگوش با شگردی زیرکانه
یکی از خادمان شهدا که مدیر دبستان ابتدایی شاهد فجر نیز بود، گفت: یکی از شاگردانم در زنگ تفریح بیش از اندازه بازیگوش بود، با مسئولیت دادن به وی، به همه شیطنت‌هایش پایان دادم.

خبرگزاری فارس: پایان شیطنت‌های شاگردی بازیگوش با شگردی زیرکانه



به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، رسول ناصری متولد 1335 از سال 66 تا 76 به عنوان مدیر دبستان ابتدایی شاهد فجر پسران در ارائه خدمت به دانش‌آموزان شاهد و ایثارگر تلاش کرد و در شش ماه دوم سال 76 به دلیل کاهش آمار فرزندان شاهد با تبدیل شدن مدرسه ابتدایی به راهنمایی با سمت مدیر مدرسه راهنمایی شاهد فعالیت خود را تا سال 81 ادامه داد. وی از سال 82 تا 87 مسئول مدرسه غیرانتفاعی بود، سال 87 بازنشسته شد، اکنون نیز به عنوان همکار بنیاد شهید و امور ایثارگران و بنیاد جانبازان در قسمت انتشارات مشغول به فعالیت است. رسول ناصری با 25 سال سابقه مدیریت و 5 سال معلمی در مدرسه شاهد همواره تلاش کرد تا با محبت‌های پدرانه بر سر دانش‌آموزان دست نوازش بکشد و نبود پدر در خانه را به گونه‌ای برای آنها جبران کند، گفت‌وگویی با ایشان ترتیب دادیم که از نظرتان می‌گذرد. احساس شما از اینکه در مدرسه شاهد فعالیت می‌کردید، چه بود؟ افتخار می‌کنم در این مدرسه مشغول به فعالیت بودم و خوشحالم از اینکه با دادن خدمات به دانش‌آموزان شاهد مشکلات آنان را برطرف می‌کردم. در این مدرسه چه خدماتی به فرزندان شهدا ارائه می‌کردید؟ ارائه برنامه‌های آموزشی، پرورشی، اردویی و مشاوره به خانواده‌ها و رفع مشکلاتشان مهمترین خدمات ما به فرزندان شاهد بود. با فرزندان شاهد چگونه ارتباط برقرار می‌کردید؟ همواره در مدرسه شاهد تلاش کردم به عنوان برادر کوچک دانش‌آموزان شاهد و ایثارگر باشم و از راه‌های مختلف با دوست و همبازی شدن، به آن‌ها محبت کنم، از تنبیه کردن دوری می‌کردم و برای حل مشکلات اخلاقی به آن‌ها مسئولیت می‌دادم. برگزاری اردوها فرصت خوبی برای برقراری ارتباط تنگاتنگ و صمیمی بنده با دانش‌آموزان شاهد و ایثارگر بود، به همین دلیل بیشتر اوقات در اردوها حضور فعال داشتم و با همبازی شدن با آن‌ها گفت‌وگو می‌کردم. دانش‌آموزان نیز مرا به عنوان برادری بزرگتر قبول داشتند و با من درددل می‌کردند و با مطرح کردن مشکلاتشان، در رفع آن‌ها تلاش می‌کردم. اکنون نیز فرزندان شاهد مرا می‌بینند و اذعان دارند به موفقیت‌هایی که دست یافتند از تعلیم و تربیت موثر معلمان و مدیریت دلسوز دبستان شاهد بود. البته خودم اعتقاد قلبی دارم که موفقیت هر یک از فرزندان شهدا در گرو همت آنها در کسب علم و دانش و حمایت مادران‌شان در تحصیل بود. همیشه به فرزندان شاهد می‌گویم قدر خود و مادرتان را بدانید، چرا که مادران بعد از شهادت همسرانشان بیشترین زحمت را در مدیریت خانواده متحمل شدند و هر فرزند شهیدی که امروز به موفقیت رسیده، به برکت ایثار و گذشت این مادران صبور بوده است. پس از بازنشستگی مشغول چه کاری شدید؟ بعد از بازنشستگی با کم شدن مشغله‌های کاری‌ و علاقه و انگیزه به کسب دانش تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم، سال 91 دانشگاه علمی و کاربردی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین در رشته مدیریت امور فرهنگی کارشناسی قبول شدم، در ورود به کلاس با دانش‌آموزان دبستانی که مدیرشان بودم، همکلاس شدم که این موضوع برایم جالب بود. حضورم در این دانشگاه موجب شد تا دوباره 60 نفر از دانش‌آموزان مدرسه شاهد را ببینم و با بودن در کنارشان بیشتر آن‌ها را به ادامه تحصیل تشویق کنم. همچنین خودم نشاط و شادابی‌ام با دیدن آن‌ها دو چندان شد، همین موضوع اراده من را در کسب علم دو چندان کرد. خاطره‌ای از آن دوران برایمان بازگو کنید؟ یکی از فرزندان جانباز 70 درصد به نام علیرضا ربانی اول ابتدایی مشکل بینایی داشت، از عینک ذره‌بینی استفاده می‌کرد، این دانش‌آموز به دلیل فعالیت و جنب و جوش زیاد در مدرسه هر یک یا دو روز عینکش را می‌شکست. در زنگ تفریح بیش از اندازه ناآرام بود و در حین بازی به زمین می‌خورد و عینکش شکسته می‌شد، مادر و دوستانش از شیطنت‌هایش عاصی شده بودند، برای رفع این مشکل گویی به من الهام شد تا یک وظیفه‌ای را برای این دانش‌آموز تعریف کنم. ستونی در سالن مدرسه بود، به علیرضا گفتم مواظب این ستون باش تا کسی کسی به آن دست نزند، از آنجایی که 7 ساله بود، حرفم را باور کرد و سخت مواظب این ستون شد. بعد از این مسئولیت دیگر با بچه‌های کلاس هم بازی نمی‌شد و با به صدا درآمدن زنگ تفریح بلافاصله به سمت ستون می‌آمد تا کسی به آن دست نزند. بعد از اینکه دیدم رفتارش نسبت به گذشته بهتر شده، به او مسئولیت دادم تا درب سالن مدرسه بایستد و مواظب باشد تا کسی بدون اجازه داخل نشود، بعد از آن نیز مسئولیت دادم تا درب دفترم بایستد و اجازه ندهد کسی وارد شود، مگر اینکه از من اجازه بگیرد. به او یک کارت نماینده کلاس نیز دادم که از این موضوع خیلی خوشحال بود و کارتش را به رخ دوستانش می‌کشید. هر کسی از دانش‌آموزان یا معلمان با من کار داشت، به آن‌ها می‌گفت صبر کنید، ابتدا ورود شما را از مدیر اجازه بگیرم و بعد وارد شوید، مسئولیتی که به دوشش گذاشته بودم را به خوبی انجام داد و دادن همین مسئولیت‌ها منجر به بهبود رفتار و اخلاق او شد. در ماه چهارم بعد از دادن این مسئولیت‌ها دیدم مادرش با مشاور بنیاد شهید با یک جعبه شیرینی به دفترم آمدند، علت را جویا شدم، مادرش گفت اخلاق فرزندم خوب شده و دیگر عینک نمی‌شکند، شما چه کار با بچه‌ام کردید که رفتارش خوب شد، من او را پیش هر کسی بردم تا آرام شود، مداوا نشد. گفتم کار خاصی نکردم، بعد از شرح ماجرا هر دو خندیدند، مشاور بنیاد شهید گفت من که مشاوره به خانواده‌ها می‌دهم باید پیش شما بیایم درس بگیرم، مادرش نیز از کاری که انجام دادم، در حقم دعا کرد. از خوشحالی مادر علی‌رضا، شاد بودم و از اینکه توانستم مشکلی از فرزندان شاهد را برطرف کنم، ابراز رضایتمندی داشتم. اکنون بعد از گذشت سال‌ها، علیرضا ربانی مرا می‌بیند می‌گوید دیگر مرا نگهبان ستون نمی‌کنی و با گفتن این حرف، خاطرات گذشته برایم زنده می‌شود و با یکدیگر می‌خندیم. انتهای پیام/77009/ب40

94/02/23 - 10:48





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن