محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828673788
داستان زیبایی حسن کچل
واضح آرشیو وب فارسی:بیتوته:
داستان حسن کچل یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچکس نبود.
پیرزنی بود که یک پسر کچل داشت به اسم حسن. این حسن کچل ما که از تنبلی شهره عام و خاص بود از صبح تا شب کنار تنور دراز می کشید و می خورد و می خوابید.
ننه اش دیگه از دستش خسته شده بود با خودش فکر کرد چیکار کنه که پسرش دست از تنبلی برداره و یه تکونی به خودش بده.
تا اینکه فکری به خاطرش رسید بلند شد رفت سر بازار و چند تا سیب سرخ خوشمزه خرید و اومد خونه. یکی از سیب ها رو گذاشت دم تنور یکی رو یه کم دور تر وسط اتاق . سومی رو دم در اتاق چهارمی تو حیاط و …..آخری رو گذاشت پشت در حیاط تو کوچه.
حسن که از خواب پاشد بدجور گرسنه بود تا چشمش رو باز کرد سیب های قرمز خوش آب و رنگ رو دید و دهنش حسابی آب افتاد.
داد زد ننه جون من سیب می خوام.
ننه اش گفت: اگر سیب می خوای باید پاشی خودت برداری. یه تکونی به خودت بده .
حسن کچل دستش رو دراز کرد و اولین سیب رو برداشت و خورد و کلی کیف کرد کمی خودش رو کشید و دومی رو هم برداشت . خلاصه همینطور خودش رو
تا دم در خونه رسوند. ننه پیرزن یواشکی اونو نگاه می کرد و دنبالش می رفت همین که حسن خواست سیب تو کوچه رو برداره فوری دوید و در رو پشت سرش بست.
رنگ از روی حسن پرید و محکم به در زد و گفت : ننه این کارا چیه ؟ در رو باز کن بابا.
اما هر چی التماس و زاری کرد فایده ای نداشت.ننه اش گفت باید بری کار کنی تا کی می خوای تو خونه تنگ بغل من بشینی و بخوری و بخوابی؟؟؟
حسن کچل گفت : خب لااقل یه کم خوردنی به من بده که از گشنگی نمیرم.
ننه اش هم یه تخم مرغ و یه کم آرد و یک کرنا گذاشت تو خورجین و بهش داد.
حسن از ده بیرون رفت و راه صحرا رو در پیش گرفت.رفت و رفت تا چشمش به یک لاک پشت افتاد
اون رو برداشت و گذاشت تو خورجین. کمی که رفت یک پرنده رو دید که لای شاخ و برگ درختی گیر کرده و نمی تونست پرواز کنه. اون رو هم برداشت و گذاشت تو خورجین. همین موقع بود که هوا ابری شد و حسن نگاهی به آسمان کرد و گفت الانه است که بارون بگیره. آن وقت تمام لباس هاش رو در آورد و گذاشت زیرش و
نشست روش.ناگهان باران تندی گرفت. وقتی باران بند اومد حسن لباس هاش رو برداشت و تنش کرد بدون اینکه خیس شده باشند. خلاصه حسن راه افتاد و یک دفعه چشمش به یک دیو افتاد که جلوش سبز شد. دیو با تعجب به لباس های حسن نگاه کرد و گفت ببینم تو چرا زیر این بارون خیس نشدی؟
حسن کچل گفت: مگه نمی دونی بارون نمی تونه شیطان رو خیس کنه؟
دیو با تعجب گفت: یعنی تو شیطانی؟ اگه راست می گی بیا با هم زور آزمایی کنیم.
حسن گفت: زور آزمایی کنیم.
دیو سنگی از روی زمین برداشت و گفت الان این سنگ رو با فشار دست خرد می کنم. بعد چنان فشاری داد که سنگ خرد و خاکشیر شد.
حسن گفت اینکه چیزی نیست حالا نگاه کن ببین من چکار می کنم. بعد یواشکی آرد رو از خورجینش در آورد و فشار داد و به دیو نشان داد. خدایی دیوه خیلی ترسید. گفت : حالا بیا سنگ پرتاب کنیم ببینیم سنگ کی دورتر می ره. اونوقت یه سنگ برداشت و دورخیز کرد و تا اونجایی که می تونست با قدرت
سنگ رو پرتاب کرد سنگ رفت و تو یک فاصله خیلی دور به زمین افتاد.
حسن گفت: ای بابا این که چیزی نبود حالا منو ببین. دوباره یواشکی پرنده رو از خورجین برداشت و دورخیز کرد و پرنده رو پر داد پرنده هم نامردی نکرد همچین رفت که دیگه به چشم نیومد.
قصه ی زیبای حسن کچل
دیوه گفت نه بابا این راست راستی خود شیطونه. دو پا داشت دوپا دیگه قرض کرد و دررفت.
حسن کچل دوباره راه افتاد رفت و رفت تا رسید به یک قلعه بزرگ.
جلو رفت و در زد. ناگهان یک صدای نخراشیده و نتراشیده از اون تو بلند شد که : کیه داره در می زنه؟؟؟
حسن همچین جا خورد، ولی به روی خودش نیاورد و صداش رو کلفت کرد و داد زد: من شیطانم تو کی هستی؟
صدا گفت: من پادشاه دیوها هستم.
حسن گفت: خوب به چنگم افتادی تو آسمونا دنبالت می گشتم رو زمین پیدات کردم.
پادشاه دیوها خیلی ترسید اما جا نزد و گفت: بهتره راهتو بکشی و بری پی کارت من حوصله دردسر ندارم ، می زنم ناکارت می کنم ها.
حسن کچل گفت: اگه راست می گی بیا یه زور آزمایی با هم بکنیم.
پادشاه دیوها گفت: باشه.
بعد شپش خیلی بزرگی از لای در بیرون فرستاد و گفت : ببین این شپش سر منه!!!!
حسن کچل گفت: این که چیزی نیست. اینو ببین.
اونوقت لاک پشت رو از خورجین در آورد و فرستاد تو .پادشاه دیوها دلش هری فرو ریخت و گفت این کیه دیگه بابا. شپشش اینه خودش چیه؟؟
گفت: حالا ببین من با این سنگ چیکار می کنم.آن وقت سنگی رو برداشت و خاکش کرد و فرستاد بیرون .
حسن گفت: همین؟ حالا ببین من چطور از سنگ آب می گیرم.
آن وقت تخم مرغ و له کرد و فرستاد تو .
پادشاه دیوها که دیگه تنش به لرزه افتاده بود شانس آخر رو هم امتحان کرد و گفت: حالا بیا نعره بکشیم ،نعره من اینقدر وحشتناکه که تن همه به لرزه در می آد. اونوقت نه گذاشت و نه برداشت و همچین نعره ای کشید که خدایی نزدیک بود حسن بیچاره زهره ترک بشه.اما باز خودش رو جمع و جور کرد و گفت حالا گوش کن به این می گن نعره وحشتناک نه اون قوقولی قوقول تو ..بعد کرنا رو در آورد و همچین توش دمید که نزدیک بود خودش غش کنه.
پادشاه دیوها هم که دیگه داشت جون از تنش در می رفت فرار رو بر قرار ترجیح داد و حالا نرو کی برو . رفت و تا عمر داشت دیگه پشت سرش هم نگاه نکرد.
حالا بشنو ازحسن کچل که وارد قلعه شد و چشمش به قصر و جاه و جلالی افتاد که نگو ونپرس.
باغی بود و وسط باغ قصری بود و توی اتاقهای قصر پر بود از طلا و جواهر تازه کلی هم خوراکی های خوشمزه باب دل حسن کچل ما که دیگه واسه خودش حسن خانی شده بود. خلاصه حسن کچل چند روزی خورد و خوابید و بعد پاشد رفت دست ننه اش رو گرفت و با خودش آورد که بیا و ببین پسر دست گلت چه دم و دستگاهی به هم زده. ننه هم که دید پسرش به نان و نوایی رسیده آستین ها رو بالا زد و پسره رو زودی زن داد و همگی سالیان سال در کنار هم خوش و خوب و خرم زندگی کردند. رسیدیم به آخر قصه .قصه ما به سر رسید کلاغه به خونه اش نرسید. منبع:ninisite.com
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بیتوته]
[مشاهده در: www.beytoote.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 158]
صفحات پیشنهادی
داستانی زیبای بیمارستان روانی!
داستانی زیبای بیمارستان روانی برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتیم بیرون بیمارستان غلغله بود چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار میدادند وارد حیاط بیمارستان که شدیمجنجال تزریق ژل به بدن دوشیزه زیبایی برزیل! + عکس
دوشیزه زیبایی برزیل برای بزرگ کردن ران پاهایش اقدام به تزریق ژل و بوتاکس کرده بود که همین تزریق ژل باعث عفونت شدید در بدنش شده است دوشیزه 27 ساله به نام Andressa Urach که نفردوم مسابقات زیبایی برزیل بود با تزریق ژل برای بزرگ کردن باسن ها در قسمت ران پاها دچار عفونت های وحشتناک شعکس: زیبایی پنهان حیاط خلوت من!
عکس زیبایی پنهان حیاط خلوت من مجموعه عکسی که مشاهده می کنید سنجاقک های زیبایی هستند که در حیاط خلوت خانه من زندگی می کنند و چندین سال است که از آن ها عکاسی می کنم لاپلاس مجموعه عکسی که مشاهده می کنید سنجاقک های زیبایی هستند که در حیاط خلوت خانه من زندگی می کنند و چندین سال اسداستان زیبای راه رفتن سگ روی آب
داستان جالب راه رفتن سگ روی آب او و دوستش شكار را شروع كردند و چند مرغابي شكار كردند بعد به سگش دستور داد كه مرغابي هاي شكار شده را جمع كند در تمام مدت چند ساعت شكار سگ روي آب مي دويد و مرغابي ها را جمع مي كردشکارچی پرنده سگ جدیدی خریده بود سگی که ویژگی منحواکنش محسن یگانه به انتشار آلبوم جدیدش!
واکنش محسن یگانه به انتشار چهارمین آلبوم رسمی اش در ماه تولد این هنرمند را بخوانید آلبوم محسن یگانه که از نام دختر یگانه نگاه برگرفته شده شامل 13 قطعه است که تمام اشعار این آلبوم را خود یگانه سروده و آهنگسازی کل قطعات را نیز انجام داده است در این آلبوم علاوه بر یگانه که پنجچشمهایتان را دعوت میکنیم به تنفس زیبایی از راه دور! [عکس]
سفری تصویری به طبیعت بهاری کلیبر چشمهایتان را دعوت میکنیم به تنفس زیبایی از راه دور عکس جام جم سرا- شهرستان کلیبر در آذربایجان شرقی با آب و هوای معتدل و کوهستانی خود در روزها پوشیده شده از جنگلها و مراتعی سراسر سرسبز و زیبا به همین دلیل هم یکی از مناطق مناسب برای ییلاق عکاریکاتور/ کف بینی غرضی برای محسن رضایی!
کاریکاتور کف بینی غرضی برای محسن رضایی طنز و کاریکاتور > کاریکاتور - غرضی یکی از کاندیداها اگر صبر میکرد چهل میلیون رای داشت فرشید رجبعلی قانون 6060 کلید واژه ها محمد غرضی - محسن رضایی - کاریکاتور - یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 - 08 04 00دیدن زیبایی از منظر چشمانی که نمی بینند
دیدن زیبایی از منظر چشمانی که نمی بینند یک تارنمای اینترنتی در رومانی به نام لوک میدیا کمپینی به راه انداخته به نام زیبایی قابل دیدن است حتی توسط چشمانی که نمیتوانند ببینند که شامل تصاویری بینظیر از دخترانی نابیناست تاپ ناپ یک تارنمای اینترنتی در رومانی به نام لوک میدداستان مرد دانا و نانوا
داستان آمونده مرد نانوا مرد دانا صبح زود از مقابل مغازه نانوایی عبور می کرد دید نانوا عمدا مقداری آرد ارزان جو را با آرد مرغوب گندم مخلوط می کند تا در طول روز به مردم به اسم نان مرغوب گندم بفروشد و سود بیشتری به دست آورد مرد دانا از مرد نانوا پرسید آیا دوست داری با آنمحسن افشانی بر سر مزار پسر سیدحسن نصرالله+عکس
محسن افشانی بر سر مزار پسر سیدحسن نصرالله عکس سلفی محسن افشانی با مزار پسر سید حسن نصرالله سلفی محسن افشانی با مزار پسر سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان را می بینید صفحه شخصی محسن افشانی جمعه 18 اردیبهشتداستان زیبای دوست داری روی زمین چه کاره باشی؟
داستان آموزنده دوست داری چه کاره شوی همگی به صف ایستاده بودند تا از آنها پرسیده شود نوبت به او رسید دوست داری روی زمین چه کاره باشی گفت می خواهم به دیگران یاد بدهم پس پذیرفته شد چشمانش رابست دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ درآمده است باخودگفت حداستانهای خواندنی؛ نامزد و پدرجان عروس
داستانهای خواندنی نامزد و پدرجان عروس تصمیم گرفتهایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم در این مطلب شما را به خواندن داستان کوتاه نامزد و پدرجان عروس اثر آنتوان چخوف دعوت میکنیم &nbsسید حسن نصرالله عصر سه شنبه سخنرانی می کند
سید حسن نصرالله عصر سه شنبه سخنرانی می کند شناسهٔ خبر 2567607 - دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۲ ۱۷ بین الملل > خاورمیانه و آفریقای شمالی دبیرکل حزب الله لبنان عصر روز سه شنبه درباره تحولات این کشور و منطقه سخنرانی خواهد کرد به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از المنار سید حسن نصرالل- مراسم تشییع آیت الله میرزا حسن ابوترابی در یزد
مراسم تشییع آیت الله میرزا حسن ابوترابی در یزد مراسم تشییع آیت الله میرزا حسن ابوترابی با حضور جمعی از اقشار مختلف مردم دارالعباده برگزار و نماز ایشان نیز توسط آیت الله نوری همدانی از مراجع عظام تقلید اقامه شد 14 ارديبهشت 1394 12 30 عکس مسعود میرجلیلی ID 2852245 27 عکس نسخه اصرازهای زیبایی عروس خانم ها در شب عروسی
زیبایی رازهای زیبایی عروس خانم ها در شب عروسی همه دختر خانم ها مایل هستند که در مهمترین شب زندگیشان که شب عروسی است همچون الماس بدرخشند و زیباترین چهره را از خود ارائه دهند رسول اكرم صلى الله عليه و آله خداوند جوانى كه جوانى اش را در اطاعت از او بگذراند دوست دارد به گغرویان: مخالفان حضور سیدحسن خمینی در انتخابات خبرگان، با دیدگاههای امام مخالفند
غرویان مخالفان حضور سیدحسن خمینی در انتخابات خبرگان با دیدگاههای امام مخالفند حجت الاسلام غرویان به سایت نامه نیوز گفت آقای سیدحسن خمینی یکی از مدرسین و مجتهدین جوانتر حوزه علمیه هستند با پشتوانهای که در حوزه علمیه و خانوادگی دارند میتواند در آینده تحولات سیاسی- اجتماعی کفواید روغن آرگن بر زیبایی
زیبایی پوست فواید روغن آرگن بر زیبایی روغن آرگن از فشردن دانههای درخت آرگن که فقط در مراکش وجود دارند به دست میآید رسول اكرم صلى الله عليه و آله خداوند جوانى كه جوانى اش را در اطاعت از او بگذراند دوست دارد به گزارش سرویس خانواده جام نیوز روغن آرگن از فشردن دانههای د-
سرگرمی
پربازدیدترینها