تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):زراعت در زمين هموار مى رويد، نه بر سنگ سخت و چنين است كه حكمت، در دل هاى متواضع...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826737155




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عزت الله انتظامي، بازيگر هامون


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عزت الله انتظامي، بازيگر هامون
عزت الله انتظامي، بازيگر هامون نقشم کوتاه شدانتظار براي فيلمبرداري هامون يک سال به درازا کشيد تا سال 1367 بود و به خاطر روابطي که با مهرجويي داشتم، چند پيشنهاد بازي را رد کردم. مثلاً قرار بود در روز باشکوه(کيانوش عياري) کار کنم. عياري حتي پيش مهرجويي هم رفت و مهرجويي به اوگفت که ما مهر شروع خواهيم کرد. اين مصادف با زماني بود که در مسير تندباد را تمام کرده بودم. مهرجويي به عياري گفته بود که ما فقط يک ماه با انتظامي کار داريم و بعد مي تواند سر فيلم شما بيايد. اما نشان به آن نشان که آن يک ماه، يک سال طول کشيد تا فيلمبرداري شروع شود، در حالي که تمايل زيادي داشتم که در روز باشکوه کار کنم. اين به جز فيلمنامه هاي ديگري است که به خاطر مهرجويي رد کردم. علت به تعويق افتادن کار را دقيقاً يادم نيست. من ماه ها بي کار بودم تا بالاخره فيلمبرداري هامون در پاييز 1368 شروع شد. فيلمنامه را با دقت خوانده بودم و روي نقش خودم ـ با اين که نقش اول نبود ـ بسيار کار کرده بودم و شخصيت مورد نظر را ساخته بودم. پس از يک سال انتظار، درست وقتي فيلم شروع شد، به شدت بيمار شدم و به دليل ناراحتي پروستات ناگزير شدم به عمل جراحي تن بدهم. بنابراين در همه جريان فيلم حضور نداشتم. تصورم اين بود که معالجه ام زود تمام مي شود و اصلاً فکر نمي کردم که اين قدر حاد شود که نتوانم کار کنم. شروع فيلم با شروع بيماري من مصادف شده بود. دل دردهاي شديدي داشتم. در همان خانه خالي کار مي کرديم که در اوايل فيلم مي بينيم. فرش مي آوردم و در گوشه اي مي انداختم تا بتوانم موقعي که فيلمبرداري نيست، روي آن بخوابم. همان زمان رخشان بني اعتماد هم براي پول خارجي سراغم آمد که نشد. وقتي فيلمبرداري هامون شروع شد، من هنوز براي عمل جراحي نرفته بودم. دکتر گفته بود که چهار روز در بيمارستان بستري هستي و يک هفته هم بايد در خانه استراحت کني. بعد بلند مي شوي و راه مي افتي. من هم ديدم که در اين فيلم صحنه هايي مثل اسب سواري و مانند اين ها ندارم، تصور کردم که دو هفته بعد دوباره سر کارم و در اين مدت هم آن ها صحنه هاي ديگر را مي گيرند. البته قبل از اين که براي جراحي بروم، صحنه دفتر وکالت مرا (در دفتر پخشيران)گرفتند که حدود يک هفته طول کشيد. در اين صحنه بود که شخصيت وکيل کاملاً شناسانده مي شود، ولي آن را به کلي حذف کردند که به حضور من در اين فيلم لطمه اساسي زد. ايراد بزرگي که به من گرفته مي شود، اين است که بود و نبودت در اين فيلم يکي است و نمي دانند که من اول"بودم"، ولي بعداً با حذف اين صحنه و چند فصل ديگر ،"نبود" شدم! معمولاً مهرجويي شخصيت پردازي بسيار خوبي در فيلم هايش دارد، ولي به هر حال شخصيت وکيل لطمه اساسي خورد.در آن صحنه چه اتفاقي مي افتاد؟صحنه دفتر وکالت خيلي هم اجراي مشکلي داشت و سراسر آن با تراولينگ کار شد. شکيبايي براي طلاق به دفتر وکالت مراجعه مي کند و در حرف هايي که ردوبدل مي شود، شخصيت واقعي وکيل را مي شناسيم. حالا اصلاً معلوم نيست که او چرا خودش را قاطي ماجرا مي کند. پس از گرفتن اين صحنه براي جراحي رفتم و دکتر کريم رحيميان مرا اشتباهي عمل کرد و از فرداي عمل به جاي اين که خوب شوم، روز به روز بدتر شدم و بدنم شروع کرد به باد شدن. او لوله اي را که کليه را شست و شو مي دهد و مواد زائد را دفع مي کند، به جاي که اين که بيرون بگذارد، در داخل گذاشته بود و اين مواد زائد دوباره به بدن من برمي گشت از روز يکشنبه که عمل شدم تا پنجشنبه اين وضع ادامه داشت و به طور مرتب حالم بدتر مي شد، به طوري که به حالت خفگي افتادم و عمل دوم را روي من انجام دادند. خلاصه، آخرهاي هامون بود که دوباره به فيلم رسيدم. طي اين مدت آن ها کارشان را ادامه داده بودند. به هر حال روزي که پس از عمل دوم از بيمارستان بيرون آمدم، شب تماس گرفتند که دوشنبه به بندر انزلي بروم و اين زماني بود که هنوز تحت معالجه دکتر بودم. دکتر گفت اگر بروري، زخمت عفوني مي شود و مي ميري، چون هنوز بخيه ام را نکشيده بودند و از آن جا که يک محل را دوباره شکافته بودند، دير جوش مي خورد. با اصرار من که مي خواستم سر فيلمبرداري حاضر شوم، دکتر گفت که بايد به يک دکتر در آن جا تماس بگيرم و ببينم که چه داروهايي بايد با خودت ببري تا درآن جا هم زير نظر باشي. فرداي آن روز از خانم منشي صحنه خواهش کردم که يک روز ديرتر بروم و روز بعد هم مسعود رشيدي(دستيار کارگردان) و رضا مهاجر(عکاس)آمدند و با يک تاکسي اجاره اي مرا به بندر انزلي بردند. روزهايي بود که واقعا درد مي کشيدم و هر حرکتي برايم دردناک بود. آن روزها هيچ وقت يادم نمي رود. نبايد مرا با تاکسي مي بردند و حتماً بايد با هواپيما مي رفتم. صحنه هاي اول و آخر فيلم در ساحل که باد و توفان مي شود، اصلاً نمي توانستم راه بروم و نبايد هم مي دويدم. چند بار وسط کار از فشار درد، ناگزير از قطع کار شدم. قرار بود روي کشتي هم کار کنم که خوشبختانه مهرجويي گفت لازم نيست. طي اين مدت يکي دو دفعه هم با دکترم تماس گرفتم و او گفت که مواظب باش زخمت عفونت نکند. جاي عمل اذيتم مي کرد و با توجه به سن و سال من، جوش نمي خورد. به هر حال پس از يک هفته که صحنه هاي ساحل را گرفتيم، مهرجويي مرا مرخص کرد و با همسر او با اتوبوس به تهران آمدم و اوشاهد بود که مسير انزلي تا تهران را با چه مشقتي تحمل کردم. بگذريم... نمي خواهم آن خاطرات تلخ را به ياد بياورم.فقط صحنه دفتر وکالت از بازي شما حذف شد؟نه، سه چهار صحنه مهم بود. آن يکي را کلاً حذف کردند، از بقيه هم مقدار زيادي زده شد. يکي صحنه اي است که با شکيبايي کباب مي پزند و شام مي خورند و نامه پسرش را مي آورد. وکيل که همه بچه هايش در فرنگ هستند، در اين صحنه گوشه هاي ديگري از شخصيتش را بروز مي دهد. وقتي عکس نوه اش را مي بيند، با تعجب مي گويد «اين با چشم آبي و موي بورش اصلاً از خون من نيست» و متأثر مي شود. نکته مهم در صحنه دفتر وکالت، شلوغ بودن دفتر و آمدوشد در آن است. چه وقت متوجه شديد که اين صحنه ها حذف شده؟وقتي فيلم را به طو کامل ديدم. من هيچ وقت راش ها را نمي بينم. وقتي فيلم را ديدم، به مهرجويي اعتراض کردم و او پاسخ داد: «زيادي بود و حذفش کرديم.» در حالي که شخصيت وکيل کاملاً معلق مي ماند و معرفي نمي شود. يکي ديگر از صحنه هايي که پس از جراحي گرفتند، صحنه دادگستري است. من با آن وضع جراحي شده روي صندلي هاي دادگستري مي خوابيدم تا نوبتم شود.تا چه حد با ويژگي هاي شغل وکالت آشنايي داشتيد، يا پيدا کرديد؟پيش از عمل جراحي، يکي از دوستان مرا به دادگاه خانواده معرفي کرد. اما آقاي معممي که مسئول آن جا بود با حضور من در جلسات دادگاه مخالت کرد وگفت "ممنوع است". حق هم داشت، به هر حال مسائل خصوصي زندگي مردم در اين دادگاه ها مطرح مي شود. برايش انگيزه ام را توضيح دادم و او بالاخره موافقت کرد و من يک هفته تمام صبح ها تا بعد از ظهر مي رفتم و دادگاه ها را تماشا مي کردم، مهرجويي هم مي دانست.کساني که پرونده شان در جريان بود، اعتراض به حضور شما نداشتند؟نه، عده اي تصور مي کردند از تلويزيون براي تهيه گزارش رفته ام. آن هايي که مرا مي شناختند هم عکس العملي نشان نمي دادند، چون تصور مي کردند که من هم درگيري دارم و منتظر نوبت نشسته ام. اين يک هفته برايم بسيار پربار بود و رابطه ها را مي ديدم. يک بار زني با دو بچه اش آمده بود تا از شوهر معتادش طلاق بگيرد و دادگاه هنوز رأي نداده بود. قاضي به آن زن گفت «براي آقاي انتظامي تعريف کن که جريان چيست.» يک بار هم زن و شوهر جواني آمده بودند تا طلاق بگيرند و جلسه آن ها بسيار خنده دار شد. چون همه اش به شوخي و بگو و بخند گذشت و مدام با هم شوخي مي کردند آخر سر هم رفتند که با هم آشتي کنند.براي الگو سازي مي رفتيد؟نه، فقط اطلاعات مي خواستم. معمولاً براي اين گونه کارها من کمي اتود مي کنم. اين کار به پيشنهاد مهرجويي بود؟نه، خودم هم علاقه داشتم.نظرتان درباره کل فيلم چيست؟به نظرم هامون از کارهاي فوق العاده خوب مهرجويي است. کار شکيبايي عالي است و خانم بيتا فرهي هم آن نقش را بسيار خوب و در واقع خودش را بازي کرده است. کار بقيه هم تقريباً خوب بود.البته ايرادهايي هم دارد. مثلاً به نظرم آن مسابقه رانندگي مقداري اضافي دارد. صحنه دکتر را هم که روي چرخ در کريدورها مي گردد، زياد معقول نمي دانم. اما در مجموع، فيلمي بسيار خوب است.فکر نمي کنيد با حذف آن صحنه ها، آقاي دبيري به نقش هميشگي تان نزديک شده است؟بله، تقريباً همين طور است. هر کس به هر حال خودش است. مثلاً بوي خوش زن را ببينيد. شخصيت اصلي با آن که کور است، همان آل پاچينوي هميشگي است. البته مسائل جسماني در کيفيت کار تأثير داشت. اين که در آخر فيلم بايد مي دويدم و نتوانستم، يا چيزهايي از اين قبيل.پس با اين ترتيب و با توجه به حذف آن صحنه ها، هامون بايد از فيلم هايي باشد که از بازي در آن راضي نيستيد.تقريباً. خب، دلم نمي خواست اين طور شود. کوچکي و بزرگي نقش برايم مهم نيست. از ابتدا هم هميشه براي مهرجويي نقش هاي کوچک را بازي کرده ام، ولي دلم مي خواهد که بتوانم همان نقش کوچک را خوب دربياورم. اين امر ربطي به نقش اول و دوم و دهم ندارد. مثلاً اگر مقايسه کنيم، شخصيت علي عابديني در فيلم به خوبي درآمده، ولي دبيري از هم گسيخته است. شايد هم نظر مهرجويي درست است و اين امر به نفع فيلم باشد. نمي دانم، من نظر خودم را مي گويم و در نهايت تصميم با کارگردان است. من هميشه با کوتاه کردن فيلم موافق بوده ام. طرفدار زياده گويي و لفت و لعاب نيستم، اما هر نقشي به هر حال بايد دربيايد و بريده حرف زدن هم بايد منطق خود را داشته باشد.منبع:صنعت سينما- 91/ن
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 617]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن