محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826309015
انتقام عجیب و غم انگیز دختر 13 ساله از مادرش/ وقتی مردان مهربان عفت یک دختر را لکهدار میکنند
واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: انتقام عجیب و غم انگیز دختر 13 ساله از مادرش/ وقتی مردان مهربان عفت یک دختر را لکهدار میکنند
چه زود گل وجود "مریم" در آوردگاه حوادث به خشکی گرایده بود و اگرچه او دوباره در مسیر صحیح زندگانی قدم گذاشته بود، افسوس که این گذشته نافرجام با سیلی از وقایع تلخ هرگز از ذهن او زدوده نمیشد و آرام و قرار را از او ربوده بود، به گونهای که ناشنوایی فرزند خود را انعکاسی از گناهان گذشته خود میدانست.
آفتاب : اسم من مریم است. تنها 10 بهار از زندگی را سپری کرده بودم که پدرم بر اثر تصادف جان سپرد،فوت پدر ضربه سختی به روحیهام وارد ساخت. چه آرزوهایی که با رفتن پدر چهره در نقاب خاک کشید. من به همراه خواهر و مادرم برای همیشه از نعمت پدر محروم شدیم.
مادرم به شدت تلاش میکرد تا بتواند مخارج زندگی را تهیه کند. روزگار به سختی برای ما میگذشت مادرم از خیاطی کردن گرفته تا لباس شستن، هر کاری را انجام می داد تا ما احساس ناراحتی نکنیم. او دیگر برای ما هم پدر و هم مادر بود. با اینکه خیلی جوان بود و میتوانست ازدواج کند اما این کار را نکرد و حاضر شد تمام عمر خودش را برای بزرگ کردن ما بگذارد.
اما چه فایده که هر چه را کاشته بود به نیستی سپرد.
-خانوم مشاور: چرا؟
نپرسید چون که خودم هنوز دارم عذاب میکشم.
-خانوم مشاور: چه عذابی؟ بگو شاید بتوان کمکی کرد.!
"سکوت کرد. اشک در چشمانش هویدا شد. بغض راه گلویش را بسته بود و چشمانش حکایت از غم و رنج فراوان میکرد. کمی در اتاق قدم زد. خیلی دلهره داشت. دوباره روی صندلی مشاوره روبروی مددکار اجتماعی پلیس آگاهی نشست و گفت:" همه چیز از آنجا شروع شد.
خانوم مشاور: از کجا؟
در کودکی احساس میکردم همه دنیا آغوش گرم مادر است.
خانوم مشاور: مگه این طور نبود؟
نمیدانم.
خانوم مشاور: مگه مادرت همه وجودش را برای شما نگذاشته بود؟ چرا؟ پس مشکل کجا بود؟
مشکل از اون ارتباط نابخشودنی شروع شد.
خانوم مشاور: چه ارتباطی؟ واضحتر صحبت کن!
یک روز در کودکی وقتی که از مدرسه به سمت خانه بر میگشتم درحال نزدیک شدن به داخل خانه بودم که ناگهان صدای مردی را شنیدم. صدا از داخل اتاق میآمد. صحنهای را دیدم که ای کاش هرگز ندیده بودم.
خانوم مشاور: چه صحنهای؟
"دستانش شروع به لرزیدن کرد و پلکهایش پیوسته به هم میخورد". دیدم مردی با مادرم هم بستر شده است. چند لحظهای گذشت تا اینکه مرد از اتاق بیرون آمد و با دیدن من به سرعت به سمت من آمد و گفت: تو کی آمدی؟ ترسیده بودم چیزی نگفتم. لحظهای بعد مادرم هم به جمع ما اضافه شد. آنها با ترفندهای گوناگون به من فهماندند که نباید از این موضوع به کسی چیزی بگم. مادرم به شدت من را کتک زد و گفت: همیشه باید دهانت دوخته باشد. وای به حالت اگه چیزی به کسی بگی.
پس از آن ماجرا مادرم هر لحظه مراقب من بود. هر قدر که او بیشتر از من محافظت میکرد من نیز بیشتر آن صحنه شرم آور در ذهنم مرور میشد. دیگر از مادرم نفرت داشتم و مهر مادری برای همیشه ایام از دل من پرکشیده بود. مادری که همیشه ما را نصیحت میکرد اکنون خود در منجلاب فرو رفته بود. رطب خورده بود و منع رطب میکرد.
از آن لحظه به بعد با خودم عهد کردم هر طوری که شده باید از مادرم انتقام بگیرم.
خانوم مشاور: چگونه؟
سعی کردم با پسرهای مختلف دوست شوم و آبروی او را ببرم. سیزده سال بیشتر نداشتم که اولین تجربه دوستی خود را با یک پسر آغاز کردم. بعد از آن سه چهار رابطه دیگر نیز داشتم.
خانوم مشاور: مگه نمیدانستی دوستی و ارتباط نامناسب با جنس مخالف چه عواقبی دارد؟
نه این طور.
اوایل احساس میکردم که دوستی با پسرها همانند دوستی با دخترها بیخطر است. برای همین ترس این کار برایم ریخته شده بود. من احمق چه فکر میکردم و چه شد؟ درسته خانوم مگه نه؟ خود کرده را تدبیر چیست؟ "خانوم مشاور جوابی برای پرسشش نداشت. میدانستم از لحن کلامش پیداست سختیهای بسیار کشیده و دچار ناهنجاریهای رفتاری فراوانی شده است. هردو چندی سکوت کردند. مریم به پنجره بیرون اتاق خیره شده بود و به آواز روزگار دل سپرده بود گرچه روزگار چندان بخت را با او همراه نکرده بود. چای داغی برایش ریخت کمی از لیوان چای را خورد و باز ادامه داد:" یک روز سرد زمستانی در راه برگشت از مدرسه به خانه ماشینی جلوی پایم ترمز کرد و از من خواست سوار شوم.
خانوم مشاور: خب چه کار کردی؟ سوار شدی؟
بله سوار شدم.
خانوم مشاور: چرا راحت به او اعتماد کردی؟
"با نگاه طلبکارانه گفت:" چون مادرم حس اعتماد را برایم بیمعنی کرده بود.
خانوم مشاور: بعد از سوار شدن چه شد؟
راننده ماشین فردی به نام پرویز حدوداً چهل ساله بود. او من را تا درب منزل رساند و به من گفت که هر وقت دوست داشتم میتوانم با او به مدرسه بروم و برگردم. احساس میکردم که پرویز به مانند پدر برایم است و با ارتباط با او میتوانم جای خالی پدر را پر کنم. چندین بار با ماشین او از مدرسه تا خانه آمدم. دیگر خیلی به پرویز وابسته شده بودم و اگر یک روز او را نمیدیدم دیوانه میشدم. چندین بار من را به خانهاش دعوت کرده بود ولی من دعوت او را نپذیرفته بودم. میگفت دوست دارد من را با همسر و فرزندانش آشنا کند. با اصرار زیاد روزی من را به خانهاش برد. رفتن به خانه او همان و تکرار شدن آن صحنه نیز همان.
پرویز به مانند کرکسان به من حمله ور شد و عفت من را لکه دار کرد. پس از آن حادثه رنج آور سخت افسرده و پریشان احوال شده بودم. جرأت نداشتم موضوع را با مادرم مطرح کنم و من برای اینکه مادرم از ماجرا بویی نبرد به پرویز و دوستانش باج میدادم. پرویز من را تهدید میکرد که اگر با او و دوستانش قطع رابطه کنم همه چیز را بر ملا خواهد کرد. دیگر نه راه پس داشتم و نه راه پیش. تنها هیجده بهار از زندگانیم میگذشت که خود را دختری یافتم با کوله باری از دوستیهای نامشروع متفاوت با جنس مخالف که همگی شرم آور بود.
"میشد تپش قلب مریم را شنید هر لحظه بر هیجانش افزوده میشد. طفلک در دام شیادان روزگار گرفتار شده بود. گاه گاهی گریه کلامش را قطع میکرد. اندکی آرام شد و باز سخن آغاز کرد." نوزده ساله بودم که با پسر دیگری به نام بهزاد آشنا شدم. مدتی با او دوست بودم و تمامی اتفاقات زندگیام را برایش گفته بودم. با این وجود او در کمال تعجب همگان با تمامی مشکلات من کنار آمد و از من خواستگاری کرد.
بسیار خوشحال بودم. سرانجام میتوانستم فردی را به عنوان همسر داشته باشم و از حرف و حدیثهای مردم نجات یابم.
خانوم مشاور: با هم ازدواج کردید؟
بله. پس از انجام رسم و رسومات اولیه با هم عروسی کردیم.
خانوم مشاور: زندگیتان خوب بود با او خوشبخت شدی؟ خوشبخت؟!
"اندکی درنگ کرد و گفت:" چند سالی با خوشی با هم در حال زندگی بودیم او پسر بدی نبود. کار میکرد و اندک درآمدی داشت تا زندگی را با هم بگذرانیم. تا اینکه!
خانوم مشاور: تا اینکه چی؟ تو رو رها کرد؟
نه. او با من بود اما چه سود که فهمیدم معتاد است. بهزاد کراک میکشید و من تازه با خبر شده بودم. چون هیچگاه در خانه مصرف نمیکرد.
خانوم مشاور: چه کار کردی؟
نمیدانستم چه کار کنم اول خواستم او را رها کنم و از او جدا شوم. بعد کمی فکر کردم و دیدم که این کار من درست نیست و بهزاد با تمامی مشکلات من کنار آمده بود و از همه اسرار من آگاه بود و حاضر شده بود بر خلاف دیگران با من زندگی کند. نمیتوانستم او را ترک کنم.
خانوم مشاور: به زندگی با او ادامه دادی؟
بله. با هزاران بدبختی و دوا و درمان کمکش کردم تا ترک کرد. زندگی همچنان در حال گذشتن بود که خداوند فرزندی به ما بخشید و من در کمال ناباوری مادر شدم. زندگیمان خوب بود و با تمام فراز و نشیبهای زندگی در کنار هم خوشبخت بودیم. تا اینکه؟ "دوباره سکوت کرد."
خانوم مشاور: تا اینکه چی؟ باز چی شد؟
دو ماه بود که دخترم را برای معاینه پیش پزشک بردم و در آنجا متوجه شدم که یکی از گوشهایش ناشنواست. "مریم سکوت کرد. برای دلداری خانوم مشاور به او گفت: اشکالی ندارد خدا این طور خواسته. باید در مقابل مشکلات مقاوم بود. نه خانوم جان. هرگز. هرگز. گناه من نابخشودنی است. هرگز خدا من رو نمیبخشد!
خانوم مشاور: چه گناهی مریم؟ خواست خدا بوده که بچه ات ناشنوا باشه. تقصیر تو چیه؟
"در حالی که صدای گریه با کلامش آمیخته شده بود فریاد برآورد:" این همه بدبختی که در زندگی من به خاطر گناهانی است که در گذشته انجام دادهام. نمیشود حقیقت را نادیده گرفت. اگه امروز کودکم ناشنوا شده به علت گناهان مادرشه. تا این لکههای ننگ با من است همین ماجرا ادامه دارد.
بهزاد نیز بعد از اینکه متوجه شد فرزندمان ناشنواست دچار افسردگی شدید شد و دوباره همان مسیر رو ادامه داد؟
خانوم مشاور: باز رفت سمت مواد؟
بله خانوم. میدونید، چرا؟
خانوم مشاور: نه چرا؟
چون من گناهکارم یک مادر گناهکار. گناه از مادرم به من ارث رسید. باید خود را بکشم تا از بار سنگین این همه گناه نجات یابم. "نگاه مریم به بیرون خیره شده بود و غروب خورشید را با نگاه مظلومانه خود به نظاره مینشست و از اتاق خانوم مشاور بیرون رفت بیآنکه کلامی بگوید. "
"آری چه زود گل وجود مریم در آوردگاه حوادث به خشکی گرایده بود. و اگرچه او دوباره در مسیر صحیح زندگانی قدم گذاشته بود. افسوس که این گذشته نافرجام با سیلی از وقایع تلخ هرگز از ذهن او زدوده نمیشد و آرام و قرار را از او ربوده بود. به گونهای که ناشنوایی فرزند خود را انعکاسی از گناهان گذشته خود میدانست."
به گزارش باشگاه خبرنگاران، البته ناگفته نماند که مددکاران اجتماعی در تلاشند تا به این مادر جوان و خانوادهاش کمک کنند و همین طور خوانندگان باید بدانند که به خاطر مسائل اخلاقی از بیان مکان تهیه گزارش و استفاده از اسامی، خودداری شده است و به قول خانوم مشاور این داستان نوشته شد تا مردم بدانند، یک اشتباه در دوران بلوغ جوانان میتواند چه وقایع غم انگیزی را در آینده خلق کند و یک انسان را به نابودی بکشاند.
تاریخ انتشار: ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۸:۴۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]
صفحات پیشنهادی
انتقام عجیب و غم انگیز دختر 13 ساله از مادرش
انتقام عجیب و غم انگیز دختر 13 ساله از مادرش چه زود گل وجود مریم در آوردگاه حوادث به خشکی گرایده بود و اگرچه او دوباره در مسیر صحیح زندگانی قدم گذاشته بود افسوس که این گذشته نافرجام با سیلی از وقایع تلخ هرگز از ذهن او زدوده نمیشد و آرام و قرار را از او ربوده بود به گونهایوقتی مردان مهربان عفت یک دختر را لکهدار میکنند/ مادر و فرزنداش در آتش سوختند/ مکملهایی که بوی مرگ میدهند
در باشگاه شبانه بخوانید وقتی مردان مهربان عفت یک دختر را لکهدار میکنند مادر و فرزنداش در آتش سوختند مکملهایی که بوی مرگ میدهند در باشگاه شبانه امشب داستان مردان مهربانی را بخوانید که عفت دختر جوانی را لکه دار کردند و اعترافات تکان دهنده مردی را بشنوید که باعث شد تا همسر ودختر ۶ ساله شاهد مرگ مادرش بود/ اجناس چینی و کارگران افغانی، مهمترین معضلات/ وقتی بازیگر معروف راننده تاکسی م
در باشگاه شبانه بخوانید دختر ۶ ساله شاهد مرگ مادرش بود اجناس چینی و کارگران افغانی مهمترین معضلات وقتی بازیگر معروف راننده تاکسی میشود در باشگاه شبانه امشب داستان دختری را بخوانید که شاهد مرگ مادرش بود از تاثیر گذاری کارگران افغانی مطلع شوید که از معضلات ساختمان سازی هستانگیزه عجیب پسر جوان از قتل پسر 9 ساله
طبق گزارش پلیس ویلیام شولتز انگیزه عجیب پسر جوان از قتل پسر 9 ساله پلیس کالیفرنیا پسر 18 سالهای را به جرم چاقوکشی و قتل یک پسر 9 ساله بازداشت کرد به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از ایران جوان 18 ساله در خانه متعلق به والدین پسربچه حضور داشت و هنگامی که پسر 9 نحوه عجیب خواستگاری مرد 52 ساله از دختر 35 ساله! +عکس
پخش کردن تراکت نحوه عجیب خواستگاری مرد 52 ساله از دختر 35 ساله عکس به گزارش سرویس کشکول جام نیوز روش عجیب این مرد برای خواستگاری مورد توجه همه قرار گرفت مردی 52 ساله با پخش تراکت و اطلاعیه در مکان عمومی و مطرح کردن شرایط ازدواج از مخاطب خاص خود خواستگاری کرد &تصاویر/ بازگشت دختر 8 ساله به آغوش مادرش
با تلاش آتش نشانان تصاویر بازگشت دختر 8 ساله به آغوش مادرش آتش سوزی در یک ساختمان 5 طبقه مسکونی در شهرری با تلاش آتش نشانان سه ایستگاه خاموش شد و شش نفر از ساکنان آن از جمله یک دختر 8 ساله را هم نجات پیدا کردند ۰۹ ۰۲ ۱۳۹۴ - ۰۷ ۳۵دام دختر ۱۹ساله برای ۲مرد میانسال |اخبار ایران و جهان
دام دختر ۱۹ساله برای ۲مرد میانسال 2مرد میانسال که در شبکههای اجتماعی با دختر ۱۹ سالهای آشنا شده بودند فریب او را خوردند و پا در دنیای تبهکاران گذاشتند کد خبر ۴۹۷۰۴۷ تاریخ انتشار ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۲۲ ۲۴ - 03 May 2015 2مرد میانسال که در شبکههای اجتماعی با دختر ۱۹ سالهای آشندختر 10 ساله خواهرش را به دنیا آورد + عکس
دختر 10 ساله خواهرش را به دنیا آورد عکس دختر 10 ساله انگلیسی که کمکهای اولیه را در مدرسه یاد گرفته بود و مستندهای پزشکی را از طریق کامپیوتر نگاه کرده بود به نجات جان مادر خود و نوزاد دختر بدنیا آمدهاش پرداخت پارسینه شرایط اورژانسی حاد یک مادر در حال زایمان و خطر مرگ او و نوفتوای عجیب مبلغ سعودی درباره تماشای فوتبال از سوی زنان و دختران
فتوای عجیب مبلغ سعودی درباره تماشای فوتبال از سوی زنان و دختران شناسهٔ خبر 2567020 - یکشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۵ ۲۸ اخبار کوتاه > بین الملل خطیب یکی از مساجد عربستان مدعی شد که زنان و دختران نباید مسابقه فوتبال را تماشا کنند زیرا دیدن پای برهنه بازیکنان برای زنان و دختران جااز ازدواج دختر یک ساله تا عشق کمیاب ۳۰ ساله
از ازدواج دختر یک ساله تا عشق کمیاب ۳۰ ساله نگاهی به اخبار برخی سایت ها و خبرگزاری های داخلی و خارجی در ۶ اردیبهشت ۱۳۹۴ بوسه دختر اندونزیایی بر پرچم ایران ازدواج اجباری نوزاد یکساله شوخی دانشجویان با اوباما عشق کمیاب روستایی که مرد ندارد کشف شواهدی از دندانپزشکی مانور نظامی کوددختر عجیب الخلقه ای که هندی ها آنرا می پرستند! /تصاویر ۱۸+
دختر عجیب الخلقه ای که هندی ها آنرا می پرستند تصاویر ۱۸ روز نو دختر عجیب الخلقه ای که هندی ها آنرا می پرستند تصاویر ۱۸ نام این دختر لاکشمی بود لاکشمی ایزدبانوی ثروت در آیین هندیها است مدتی بعد اما دست و پاهای اضافی او در یک عمل جراحی برداشته شد تا او بتواند به صورت عدختر 10 ساله خواهرش را به دنیا آورد
یکشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۳ ۱۱ شرایط اورژانسی حاد یک مادر در حال زایمان و خطر مرگ او و نوزادش سبب شد تا دختر دیگر وی که تنها 10 سال سن دارد به یاری مادر و خواهرش بشتابد به گزارش ایسنا به نقل از پارسینه دختر 10 ساله انگلیسی که کمکهای اولیه را در مدرسه یاد گرفته بود و مستندهای پدام مجازی دختر ۱۹ساله برای ۲مرد میانسال
دام مجازی دختر ۱۹ساله برای ۲مرد میانسال ۲ مرد میانسال که در شبکههای اجتماعی با دختر ۱۹ سالهای آشنا شده بودند فریب او را خوردند و پا در دنیای تبهکاران گذاشتند روز نو ۲ مرد میانسال که در شبکههای اجتماعی با دختر ۱۹ سالهای آشنا شده بودند فریب او را خوردند و پا در دنیای تبهکارادام مجازی دختر ۱۹ساله برای ۲مرد میانسال |اخبار ایران و جهان
دام مجازی دختر ۱۹ساله برای ۲مرد میانسال کد خبر ۴۹۶۷۹۲ تاریخ انتشار ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹ ۵۶ - 03 May 2015 ۲ مرد میانسال که در شبکههای اجتماعی با دختر ۱۹ سالهای آشنا شده بودند فریب او را خوردند و پا در دنیای تبهکاران گذاشتند اين دختر كمسنوسال كه عاشق هيجان بود ميخواست بدانابهام در خودكشي دختر ١٢ ساله در ياسوج!
ابهام در خودكشي دختر ١٢ ساله در ياسوج مادر شيواي ١٢ سالهاش را بغل كرده بود و جيغ ميزد صورت دخترش كه از تخت حلقآويز شده بود به كبودي ميزد همسايه آنها ميگويد كه مادر دختر فكر ميكند شيوا كه چند روز پيش صحنه خودكشي دختري جوان را در واتسآپ ديده بود حالا خودش از تخت دومعمای مرگ دختر12ساله یاسوجی / آیا عکسی که درشبکه موبایلی منتشر شد عامل فوت اوست؟
معمای مرگ دختر12ساله یاسوجی آیا عکسی که درشبکه موبایلی منتشر شد عامل فوت اوست جامعه > حوادث - روزنامه اعتماد گفت ساعت ١٣ ٣٠ دوشنبه ٣١ فروردين امسال اهالي يكي از محلههاي ياسوج با صداي جيغ و فرياد زني جوان به كوچه ريختند مادر در حالي كه دختر ١٢ ساله&zwوالدینی دختر دوساله فوت شده خود را منجمد کردند! +عکس
سرطان مغزی بسیار نادر والدینی دختر دوساله فوت شده خود را منجمد کردند عکس به گزارش سرویس کشکول جام نیوز یک کودک دو ساله بر اثر تومور مغزی فوت کرد ولی اکنون به امید آنکه روزی با پیشرفت های پزشکی بتوان وی را احیا کرد منجمد شده است تصور می شود این دخترکوچولو به نام-
گوناگون
پربازدیدترینها