تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دانش پيشواى عمل و عمل پيرو آن است. به خوشبختان دانش الهام مى‏شود و بدبختان از آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826636601




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خاطره‌ای از امام صادق(ع)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خاطره‌ای از امام صادق (علیه السلام)
ویژه نامه میلاد امام صادق علیه السلام
امام درخاطره ای از زمان تبعید امام موسی کاظم (علیه السلام) به شام به دستور هشام می‌فرمایند : یک روز همراه پدرم از خانه هشام بیرون آمدیم. به میدان شهر رسیدیم و دیدیم جمعیت بسیاری گردآمده اند. پدرم پرسید: این‌ها کیستند؟ گفتند: کشیش‌های مسیحی هستند که هرسال درچنین روزی اینجا اجتماع می‌کنند وبا هم به زیارت راهب بزرگ که معبد اوبالایاین کوه قرار دارد، می‌روند و سوالات خود را می‌پرسند. پدرم سرخود را با پارچه‌ای پوشاند تا کسی او را نشناسد و نزد آن‌ها رفت. راهب چنان پیر بود که ابروان سفیدش به روی چشمانش افتاده بود. با حریری زرد ابروان خود را به پیشانی بست و چشمانش را مانند مار افعی به حرکت در آورد. هشام جاسوسی فرستاده بود تا جریان ملاقات پدرم با راهب را گزارش کند. راهب به حاضران نگاه کرد و پدرم را دید و این گفتگو بین آن دو روی داد : راهب : تو از ما هستی یا از امت مرحومه (اسلام)!؟  امام باقر (علیه السلام) : از امت مرحومه (مورد رحمت خدا). راهب: از علمای اسلام هستی یا از بی سوادهای آنان!؟ امام: از بی سوادهای آن‌ها نیستم. راهب: آیا من سوال کنم یا تو؟ امام: تو. راهب رو به مسیحیان کرد و گفت: عجب است که مردی از امت محمد (صلّی الله علیه وآله) این جرأت را دارد که به من می‌گوید: تو بپرس. راهب 5 سوال کرد و امام یک به یک پاسخ داد. 1 ـ به من بگو آن ساعتی که نه از شب است، نه از روز چه ساعتی است؟ 2 ـ اگر نه از روز و نه شب است پس چیست؟ امام (علیه السلام) : بین طلوع فجر و طلوع خورشید (بین اول وقت نماز صبح و اول طلوع خورشید) است. وآن ازساعت های بهشت است که بیماران در آن شفا می‌یابند. دردها آرام می‌گیرند و... به من بگوآن دوبرادرچه کسی بودند که دریک ساعت دوقلواز مادر متولد شدند و در یک لحظه مردن د، یکی پنجاه سال ودیگری 150 سال عمر کرد. امام: عزیز و عزیر بودند که در یک ساعت به دنیا آمدند و سی سال به اهم بودند. خداوند جان عزیررا گرفت و او صد سال جزو مردگان بود، بعد او را زنده کرد و بیست سال دیگر با برادرش زندگی کرد. پس هردو دریک ساعت مردند 3 ـ این که می‌گویند: اهل بهشت می‌خورند و می‌آشامند ولی مدفوع وادرار ندارند، آیا نظیری در دنیا دارد؟ امام: مانند طفل در رحم مادرش.
میلاد امام صادق علیه السلام
4 ـ می‌گویند در بهشت ازمیوه ها و غذاها می‌خورند ولی چیزی کم نمی‌شود، نظیری در دنیا دارد؟ امام: مانند چراغ است که اگر هزاران چراغ از شعله آن روشن کنند از نور او چیزی کم نمی‌شود. 5 ـ به من بگوآن دوبرادرچه کسی بودند که دریک ساعت دوقلواز مادر متولد شدند و در یک لحظه مردن د، یکی پنجاه سال ودیگری 150 سال عمر کرد. امام: عزیز و عزیر بودند که در یک ساعت به دنیا آمدند و سی سال به اهم بودند. خداوند جان عزیر را گرفت و او صد سال جزو مردگان بود، بعد او را زنده کرد و بیست سال دیگر با برادرش زندگی کرد. پس هردو دریک ساعت مردند. در این هنگام راهب از جای برخاست و گفت : شخصی داناتر ازمن را آورده‌اید تا مرا رسوا کنید. به خدا تا این مرد درشام هست، با شما سخن نخواهم گفت. هرچه می‌خواهید از او بپرسید. می گویند: وقتی شب شد آن راهب نزد امام آمد و مسلمان شد. وقتی این خبر عجیب به هشام رسید و خبرمناظره در بین مردم شام پخش شد بلا فاصله جایزه‌ای برای حضرت فرستاد و او را راهی مدینه کرد وافرادی را نیز پیشاپیش فرستاد که اعلام کنند : کسی با دو پسر ابوتراب باقر و جعفر (علیهم السلام) تماس نگیرد که جادوگر هستند. من آن‌ها را به شام طلبیدم. آن‌ها به آیین مسیح متمایل شدند. هرکس چیزی به آن‌ها بفروشد، یا به آن‌ها سلام کند، خونش هدر است.بخش عترت و سیره تبیانمنبع: شبکه امام صادق(علیه السلام) 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 280]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن