واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
طنزپردازان از «فیض بوک» گفتند کتابی پُر از اکسیژن چهارمین نشست «عصر اثر» به همت موسسه شهرستان ادب در حالی برگزار شد که چهرههای شناخته شده طنز کشورمان به نقد و بررسی یکی از پرفروش ترین کتابهای ادبی سال گذشته یعنی «فیض بوک» نوشته ناصر فیض پرداختند؛ طنزپردازی که به دلیل حضور و داوری در برنامه «قندپهلو» شبکه آموزش بسیاری از مردم، دیگر نام و سیمای او را میشناسند.
اما حضور بهاءالدین خرمشاهی، اسماعیل امینی و شهرام شکیبا در کنار خود فیض باعث شد مباحث خوبی دربگیرد که نقل فرازهایی از این جلسه قطعا می تواند خواندنی باشد. در این نشست خرمشاهی از قدرت طنز برای ایجاد لبخند روح سخن گفت و شهرام شکیبا از معیار دانستن طنز برای شناخت منافق از صادق. امینی نیز از باورهای غلط درباره طنز گفت و این که طنزهای امروز از نظر دستگاه فکری و زبانی و بلاغی ضعیف هستند و گاهی به سخیف ترین سطح رسیده اند. کیمیای طنز و تحمل پذیری رنج بهاء الدین خرمشاهی، حافظ شناس و مترجم قرآن که البته خود سابقه آفرینش ادبی در حوزه طنز را هم دارد ابتدای این نشست به سخنرانی پرداخت و گفت: طنز مانند اکسیژن است و تنفس را به لحاظ فیزیکی و معنوی برای جامعه آسان می کند. بسیاری از رنج ها با کیمیا و اکسیر طنز قابل تحمل می شوند. گرچه فکاهه است که قهقهه برمی انگیزد و کار طنز آن نیست که قهقهه برانگیزد، ولی اگر هم موجب خنده دیگران شود، اشکالی ندارد. بهترین طنز، طنز کمرنگ است. همان گونه که حافظ در اشعار خود طنز کمرنگی را به کار برده است که برای اولین بار، مرحوم خانلری به آن اشاره کرده و بعدها دیگران درباره آن تحقیق و پژوهش کردند. طنز دل ها را به هم نزدیک و زندگی را زیستنی تر می کند. جامعه ای که در آن طنز و فکاهی وجود نداشته باشد، عبوس می شود. طنزپردازان خدمت مضاعفی به مردم می کنند، یکی آن که شعر خوب می سرایند و دیگر آن که طراوت و تازگی به ذهن مخاطب می دهند. طنز یک لبخند روحی پدید می آورد. نکته آخر این که با ردیف و قافیه سخت، شعر تازه پدید می آورد و با قافیه و ردیف بیات، شعرهای بیات. طنز با وزن نیز انس زیادی دارد. خاطرم هست من یک بار در پی یکی از اشعار نیمایی که در آن گفته می شود: «من چه سبزم امروز» طنزی سرودم که: «من چه زردم امروز / در اتوبوس چه بوی بدنی می آید» خرمشاهی که از خواندن اشعار ناصر فیض در فیض بوک لذت فراوان برده است، درباره شیوه شاعری او گفت: فیض سیر و سلوک سنجیده ای در شعر دارد. طنز او استادانه و سطح بالاست و از سیر با سلوک او خبر می دهد و نه مانند برخی که سیر های بدون سلوک دارند. او پیش از پیری به پختگی و در زمان حیات خود به جاودانگی رسیده است. تکثیر ابوالفضل زرویی ها شهرام شکیبا، مجری و شاعر هم درباره اهمیت طنز در این جلسه گفت: تجربه این سال ها به من نشان داده مهم ترین اثر طنز در دنیای امروز، تمایز میان منافق و دوست است. قطعا کسانی که از طنز و نقد شدن کارهایشان می ترسند، خود را در گروه اهل قدرت جا داده اند. اینان از منافقان هستند که به جای تشکر و قدردانی از طنزپردازان، از آنان شکایت می کنند. او درباره کتاب فیض بوک افزود: ناصر فیض سبک خاص خود را در شعر دارد و همین موجب شده آثار او شناسنامه دار باشد. در حالی که سبک شاعری در زمان ما بسیار کم دیده می شود مگر در آثار شاعرانی مانند ابوالفضل زرویی که اتفاقا بسیاری از او تقلید کردند و ما مدت ها درگیر تکثیر زرویی ها شده بودیم. زیرا استاد زرویی به شکلی هوشمندانه بحرهایی را (خصوصا در مثنوی) انتخاب می کنند که بیشترین کلمات در آنها بگنجد. ناصر فیض شاعری سیاسی نیست، ولی مرور آثارش نشان می دهد نگاه خاصی به مسائل سیاسی و اجتماعی دارد و بیش از همه به موضوعات اجتماعی می پردازد. از آنجا که از دوستان طنزپرداز دعوت های بیشتری صورت می گیرد و پاکت های بیشتری به آنان تعلق می گیرد، اکنون شاعرانی داریم که گرچه علم داران طنز هستند، ولی هر بیتشان مثالی مناسب برای اشتباهات شاعری است. آفت دیگر جلسات امروز آن است که اگر شاعر طنزپردازی را دعوت کردند و مردم به شعر او بسیار خندیدند، او را بسیار احترام می کنند و به قول معروف، کارش می گیرد. گرچه برخی از اشعار فیض مخاطب را به خنده وا می دارد ولی هیچ ضعفی در اثر او راه ندارد. زیرا فیض از تمام امکانات شاعری در زبان و اندیشه استفاده کرده است. خلاصه آن که نادیده گرفتن ناصر فیض در طنز، نادیده گرفتن طنز در دوران معاصر است. چه کسی گفت به هم نخندیم؟ اسماعیل امینی، مدرس دانشگاه و طنزپرداز هم در این نشست به سخنرانی پرداخت. او بر این باور بود که اندیشه های نادرست درباره طنز، مانع شناخت آثار خوب و بهره بردن از طنز شده است. یکی از این باورهای غلط، به آنجا بازمی گردد که شاعر طنزپرداز باید اثر مشتری پسند داشته باشد. یعنی هر چه را مردم دوست داشته باشند، در اشعارش به طنز بیان کند، آن هم در پایین ترین سطح. مثلا در جمع جوانان از رابطه دختر و پسر و مشکلات آنان درباره آزادی سخن بگوید تا مخاطبانش فقط بخندند و در جمع کارمندان از حقوق پایین و پارتی بازی. با این نگاه طنزپرداز همواره باید شعری از جنس دغدغه های ساده و سطحی داشته باشد. طنزپردازی که خواسته های سطحی مخاطب خود را بیان نمی کند با مقاومت او مواجه می شود. باور غلط دیگر، از آنجا نشأت می گیرد که ذهن ما به حکایت عادت کرده است که در آن شخصیت ها حالت تیپیکال دارند؛ برای نمونه، کسی داناست و دیگری احمق. در ادبیات فارسی معدود حکایت هایی وجود دارد که با خواندن آن بسادگی مشخص نمی شود که نویسنده یا شاعر طرف کدام یک از شخصیت ها را گرفته است. نشان دادن این کنش و واکنش و واگذاری داوری آن به عهده خواننده موجب شده تا حتی برخی داستان های مثنوی هیچ گاه شهرت نیابند. مثلا در حکایت موسی و شبان، مولوی در نهایت نمی گوید حق با کدام یک بوده است. سعدی نیز در جدال مدعی و درویش، درون انسان ها را بدون قضاوت و حمایت خاص بیان می کند. ذهن ما در سینما نیز به دنبال حکایت می گردد. سینمای خالی از حکایت معمولا بدون مخاطب می ماند. نکته آخر امینی هم این بود که طنزپرداز، ما را به تماشای خودمان باید ببرد. همه ما دلمان می خواهد از نبود فجایع و اشتباهات در خود، احساس آرامش کنیم. درست همان گونه که تماشاگر تراژدی آسوده خاطر است که فجایع بیرون از اوست. اگر طنزپرداز توانست ما را به نقدهای شخصی برساند، در کار خود با موفقیت عمل کرده است. حورا نژادصداقت / جام جم
 
پنج شنبه 3 اردیبهشت 1394 ساعت 02:30
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 105]