محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827268026
جام جم ایام - حکایت شیخ شورشی در روزگار رضا شاه
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
روز اول اردیبهشت 1304 شیخخزعل و فرزندانش به دستور فضلالله زاهدی حاکم نظامی خوزستان دستگیر و تحتالحفظ به تهران انتقال داده شدند.
شیخ خزعل از قبیله اعراب بنی کعبه از تیره ی فرعی محسین و پسر سوم شیخ جابرخان نصرت الملک[1] بود که در 1280ه.ق. که از مادری به نام نوراخانم دیده به جهان گشود. شیخ خزعل القاب نصرت الملک، معزالسلطنه، سردار قدس، سردار ارفع و همچنین از دولت انگلستان و حکومت هند نشان ها و فرمان های مهم نظامی داشت و به رتبه ی امیر نویانی هم نایل شده بود. پدرش شیخ جابرخان نصرت الملک بنیان گذار مشایخ بنی کعبه پسر حاج یوسف بود. شیخ جابر پس از شکست ایران از انگلیس در جنگ خرمشهر در 1273ه.ق/1858م. از هواخواهی دولت ایران دل برکند و با بریتانیا روابط دوستانه برقرار کرده رسما تحت الحمایه آن دولت شد و بدین ترتیب حاکمیت محلی خود را مستقیما در زیر چتر حمایت انگلستان قرار داد؛ اما با همه ی این اوصاف نزد حکومت مرکزی ایران نیز عزیز و محترم بود و ناصرالدین شاه قاجار در 1284ه.ق. طی فرمانی از او ابراز رضایت و خشنودی کرده و او را از میرپنجی به رتبه ی سرتیپ اول ارتقاء داد. نکته قابل ذکر آن است که دولت مرکزی به خوبی آگاه بود که حاجی جابرخان و اولادش گرچه ظاهرا مطیع دولت مرکزی هستند و مالیات می دهد و عنوان سرحدداری دارند.[2] به قدرت رسیدن شیخ خزعل از شیخ جابرخان چهار پسر باقی ماند: شیخ محمد، شیخ مزعل، شیخ سلیمان و شیخ خزعل که از میان چهار نفر شیخ محمد و شیخ مزعل بر سر جانشنی پدر اختلاف داشتند. سرانجام شیخ مزعل به عنوان جانشین پدر انتخاب شد. شیخ مزعل هم همانند پدر روابط دوستانه ای با انگلستان برقرار کرد، در حالی که دم از طرفداری حکومت مرکزی ایران نیز می زد؛ اما دیری نپائید که روابط وی با دولت انگلستان به تیرگی گرایید. علت این امر رقابت با کمپانی لینچ در امر بازرگانی در رود کارون و مداخله نایب کنسول انگلیس و شکایت مزعل به دولت مرکزی بود؛[3] اما پس از مدتی شیخ خزعل با تحریکات انگلیس وارد صحنه ی رقابت با برادر شد. تا اینکه پس از ده سال روابط ظاهری با هم در سال 1315ه.ق. توانست به همراه چند تن از غلامانش، شیخ مزعل خان، معزالسلطنه را هنگامی که سوار کشتی خود می شد، با تیر تفنگ از پای درآورد. شیخ خزعل پس از آن که برادر خود را از پای درآورد، توانست قدرت را در دست بگیرد و در 1315ه.ق. حاکم محمره و اضافات آن گردد.[4] خزعل و سردار اکرم هنگامی که شیخ خزعل به حکومت رسید، عبدالله خان قراگوزلو پسر مصطفی خان اعتماد السلطنه، ملقب به سردار اکرم از سوی حکومت مرکزی به حکومت خوزستان منصوب شد. وی علیرغم اطلاع از اوضاع منطقه عملا با مسائل شیخ خزعل از قبیل نحوه ی انتخاب اجاره داران مالیات نواحی فلاحیه و جراحی روبرو گردید. حسین قلی خان نظام السلطنه، نواحی جراحی و فلاحیه را از حکومت مرکزی خریداری و زمین-هایشان را به کشتکاران عرب اجاره داده بود و شیخ خزعل انتخاب و تعیین اجاره داران را حق خود می دانست؛ اما سردار اکرم این امر را قبول نکرد. بدین ترتیب اختلاف بین آنها آغاز شد. سردار اکرم برای مبارزه با شیخ خزعل به قبایل بختیاری تکیه ورزید و شیخ خزعل به همکاری قبایل «لر» دل بست؛[5] اما قبایل بختیاری در موقع حساسی که باید پشت سردار اکرم را می گرفتند، از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردند و شرط همکاری را واگذاری ناحیه جراحی اعلام کردند. این امر و حمایت نکردن دولت مرکزی از سردار اکرم سبب شکست او از شیخ خزعل شد و در نتیجه از سمت خود معزول شد.[6] شیخ خزعل و گمرکات خرمشهر مسأله ی دیگر شیخ خزعل، گمرکات محمره بود که خاندان و پیش از 1318ه.ق. آن را برای حدود شصت سال اجاره کرده بودند، از بابت آن سودی حدود هشت هزار لیره سترلینگ به دولت مرکزی می پرداختند و در مقابل ظاهرا" به همان میزان خود نیز می بردند.[7] دیری نپائید که دولت مرکزی خواستار بهبود اوضاع گمرکات شد تا از این طریق عایدی خود را افزایش دهد. حکومت مرکزی در پی تحقق اهداف خود بر آن شد، تا اجاره داری عوارض گمرکی را ملغی و نظام جمع آوری مستقیم مالیات را پی ریزی کند.[8] به همین دلیل تعدادی بلژیکی به کار گرفت. شیخ خزعل از این امر به شدت ناراحت و دست به کار شد. از دولت انگلستان خواست که به حکومت مرکزی ایران فشار بیاورد، تا از پیشنهادهای اصلاحیش در مورد گمرک خوزستان درگذرد؛ اما تقاضای وی دولت انگلستان را با مشکل مواجه می ساخت؛ زیرا آنان تصور می کردند این کار ممکن است به آشوب های عشایری در منطقه بینجامد و منافع تجاری آنان را به خطر اندازد. بعد از مدتی شیخ خزعل را متقاعد کرد تا به دولت مرکزی به توافق برسد. روابط شیخ خزعل با ایل قشقایی و بختیاری ها ورود بختیاری ها به دایره حکومت مرکزی به ویژه وزارت کشور و سپس تعیین استانداران و فرماندهان جنوب کشور موجب تشویش و نگرانی رقیب یعنی ایل قشقایی شد. سردار اسعد بختیاری در مقام وزیر کشور، دست به اقداماتی زد که این نگرانی را تشدید می کرد و آن مداخله در امور داخلی ایل قشقایی بود. از این رو قشقایی ها با شیخ خزعل و غلامرضاخان سردار اشرف لر در لرستان دست اتحاد و دوستی دادند. با این حال گاه منافع شیخ خزعل در اتحاد با بختیاری ها در مقابله با حکومت مرکزی تأمین می شد. در تاریخ 1287(1908) قراردادی بین شیخ خزعل و خوانین بختیاری امضاء شد. با این هدف نیز دو سال بعد بین شیخ خزعل و صولت الدوله قشقاقی منعقد گردید. این در حالی بود که خوانین بختیاری به انگلستان نیز وفادار بودند و با سایر متحدین بریتانیا به ویژه شیخ خزعل همکاری می کردند. توافق نامه ای که در دسامبر 1915 بین وزیر مختار انگلستان و خوانین بختیاری امضاء شده بود، مقرر می داشت، خوانین بختیاری نظم را در منطقه خود حفظ کرده، علیه انگلستان دست به اسلحه نبرند و از ورود دشمنان انگلستان به منطقه جلوگیری کنند و رابطه دوستان خود را با شیخ خزعل حفظ کنند و در عوض دولت بریتانیا پس از جنگ، سرزمین آنها را به رسمیّت شناسد و از کمک آنها دریغ نمی ورزد.[9] کمک شیخ خزعل به سران قبایل لر قبایل لر در واقع بدون آن که شورشی کرده باشند یا به جنگی پرداخته باشند، ناحیه لرستان را به صورت یک دژ تسخیر ناپذیر درآورده بودند. تمام مردان لر، مسلح بودند و بدون آن که سوء نیتی داشته باشند و به منظور سدِّ جوع یا حتی به عنوان یک شغل شریف دست به سرقت روستاها و شهرهای اطراف می زدند و اگر کسی نیز از جان خود می گذشت و وارد خطه ی آنها می شد، می بایست از اموال خود بگذرد. در عین حال، رجال شورشی دیگر مانند شیخ خزعل یا سردار رشید نیز به آنها اسلحه فرستاد و آنها را تحریک به اغتشاش می کردند.[10] روابط شیخ خزعل با قاجار وضعیت خوزستان مظفرالدین شاه قاجار دچار وضعیتی بحرانی بود. از یک سو شیخ خزعل دست به هر کاری می زد، تا پایه های حکومت خود را مستحکم تر کند و از طرف دیگر خانان بختیاری در زمستان ها منطقه را مورد حمله و قتل و غارت قرار می دادند. شیخ خزعل نیز از این فرصت استفاده کرد و برای بسط قدرت و نفوذ خود در اطراف محمره به توسط مشاور و پیشکار خود حاج محمدعلی بهبهانی معروف به رئیس التجار به دولت مرکزی وارد گفتگو شد و سرانجام توانست حکمرانی اهواز را به دست آورد و جزیره آبادان، بهمنشیر، رود کارون، هندیجان، ده ملا و فلاحیه را به عنوان املاک شخصی صاحب گردد. اگرچه این املاک قابل فروش به بیگانگان نبود؛ اما اجاره دادن به آنان مانعی نداشت. خود این اصل بعدها زمینه ای برای ایفای نقش خزعل در حفظ منافع شرکت نفت ایران و انگلیس در خوزستان شد. از سوی دیگر وی، برای تحکیم پایه-های قدرت خود با خاندان قاجار وصلت کرد.[11] با وقوع انقلاب مشروطه در سال 1324ه.ق. میدان برای فعالیت هرچه بیشتر شیخ خزعل باز شد. وی مشایخ عرب از جمله حویزه، شیخ بنی طرف، شیخ آل کثیر، شیخ آل خمیس و ... را از میان برداشت و عشایر ایشان را تحت فرمان خود درآورد و آنان را مجبور ساخت که مالیات خود را به صورت تمام و کمال به شیخ بپردازد. دولت مرکزی ایران به علت نداشتن نیروی نظامی کارآمد و منظم در آن هنگام وقوع انقلال مشروطیت، در وضعیتی نبود که بتوند به اوضاع جنوب غربی کشور توجه داشته باشد. اگرچه شیخ خود را به دولت مرکزی وفادار نشان می داد و هرگز تمرد نمی کرد، لیکن اقدامات خود سرانه ای هم بدون اطلاع دولت ایران انجام می داد. از جمله گزارش هایی است که حاکی از ملاقات شیخ خزعل با امیرفیصل پادشاه عراق، سلطان عبدالعزیز پادشاه نجدالسلطان احمدشاه و سرپرسی کاکس دربند کویت است.[12] بنا به گفته شیخ خزعل محصول خرمایش آن چنان عایدی زیادی داشت که در هندوستان او را به همین جهت «ملک التمر» می نامیدند.[13] با این حال وی در محمره و آبادان و ناصری فروش نان و گوشت و چیزهای خوردنی را آزاد نگذاشته بود و به ضمانت کونتران می داد و از این راه سالانه سود گزافی می برد.[14] اوضاع بدین صورت سپری می شد، تا این که احمدشاه قاجار رسید. احمدشاه قاجار نیز به علت نداشتن لیاقت و سن کافی، برخوردی با خزعل نداشت تا این که رضاخان به قدرت رسید. روابط شیخ خزعل با انگلیس پس از کشف نفت در مسجد سلیمان و خوزستان توسط شرکت «سندیکای امتیازات» چند ماه بعد در ماه آوریل 1909م. «شرکت نفت ایران و انگلیس» با سرمایه 2 میلیون لیره تأسیس شد و در لندن به ثبت رسید و جانشین شرکت «سندیکای امتیازات» شد. این شرکت به یک سری قراردادها را با سران بختیاری و شیخ خزعل منعقد نمود. از جمله در سال 1909(1327ه.ق.) شرکت نفت قراردادی با شیخ خزعل منعقد نمود و یک مایل مربع از اراضی آبادان را برای ایجاد پالایشگاه از او خریداری نمود.[15] سال بعد ساختن پالایشگاه شروع و سه سال بعد خاتمه یافت. به موجب قرارداد دیگری که شرکت با شیخ خزعل داشت، وی حفاظت ناحیه آبادان را در مقابل مبلغی که شرکت می پرداخت، عهده دار بود و همین امر باعث پیشرفت روند رو به رشد کارهای در شرکت بود؛ اما حقیقت امر این بود که شرکت یعنی عامل سیاست امپریالیزم بریتانیا به جای آن که در تقویت دولت مرکزی بکوشد و از دولت ایران ایجاد امنیت را در منطقه نفت خیز بخواهد، صلاح خود را در این دیده بود که با دادن رشوه دل خوانین بختیاری و سران متنفذ خوزستان مانند شیخ خزعل را به دست آورد، تا هم از تجاوز احتمالی آنان به منطقه در امان بماند و هم دولت مرکزی ایران را ضعیف وانمود کند.[16] چنان که در سال 1919 (1298) خزعل را به درجه K.C.I.E که ظاهرا یک نشان سیاسی است، منحصر کرده بود. کنسول انگلستان در اهواز «جی بی بیل» طی نامه ای کاملا" محرمانه به مأمور سیاسی انگلستان در بوشهر مورخ 30 ژوئن 1923 از او می خواهد، برای حفظ حوزه های نفتی بر اساس پیش بینی شده در آن نامه، با شیخ خزعل همکاری صمیمانه و تنگاتنگی به عمل آورد. بیل در سپتامبر 1923 (شهریور 1302) در تلگرافی با خزعل مخابره می کند، او را اعلیحضرت خطاب کرده بود.[17] شیخ نیز برای باقی ماندنش در مسند حکمرانی و حفظ موقعیت خود در منطقه به خواسته های انگلیسیها جواب مثبت می داد. چنان که خود شیخ خزعل در این باره چنین اظهار داشته است: «من برای حفظ خود و دارایی که دارم چون مأیوس از دولتم چاره ندارم جز این که مناسبات خود را با انگلیسی ها محکم نماییم[18]». به همین جهت تصمیم به مذاکره با نماینده انگلستان در خلیج فارس در 1910م. با شیخ خزعل قراردادی بدین مضمون به امضا رساند. در این قرارداد دولت بریتانیا متعهد گردید، در صورت تجاوز ایران به قلمرو حکومتی وی از وی پشتیبانی کند، در عوض شیخ متعهد گردید بدون موافقت قبلی انگلستان دست به انتخاب جانشین و ولیعهد نزد.[19] جنگ جهانی اول و شیخ خزعل با آغاز جنگ جهانی اول در سال (1918-1917م) نیروهای انگلیس که به بهانه ی حفظ حکومت شیخ خزعل و مناطق نفتی جنوب و مقابله با دولت عثمانی، خوزستان را متصرف شدند. شیخ خزعل در لشکرکشی های انگلیس همدست آنان بود و خودسرانه با ترکان عثمانی دشمنی می کرد و اطلاعاتی درباره ی عملیات عثمانی ها در عراق به دولت انگلستان می داد. از سوی دیگر انگلستان برای درهم شکستن مقاومت عشایر و مردم بنادر خلیج فارس، به تقویت نیروهای نظامی خود در منطقه پرداختند و به تشکیل نیروی تفنگ داران جنوب ایران (پلیس جنوب) مبادرت کردند. [20] شیخ خزعل و رضاشاه بعد از کودتای 1299 تا سال 1304، شاهد قدرت یابی رضاخان و سقوط دولت قاجاریه (احمدشاه) در ایران هستیم که این رویداد به تغییر بافت، روابط قدرت در ایران منجر گردید. مبارزه بین رضاخان و شیخ از زمانی علنی شد که دکتر «آرتور میلسپو» مستشار امریکایی، مالیات های عقب افتاده ی خوزستان را مطالبه کرد. شیخ خزعل به محض دیدن نامه «میلسپو» سخت عصبانی شد و اظهار کرد به دولت ایران بدهکار نیست و اصلا" رضاخان و میلسپو را به رسمیت نمی شناسد و در ضمن تلگرافی به رضاخان او را فردی غاصب برشمرد. شیخ خزعل که موقعیت خود را بحرانی دید ابتدا با مخالفان رضاخان در تهران و نمایندگان اقلیت مجلس چون مدرس و شکرالله خانی قوام-الدوله در تهران رابطه برقرار کرد. از این رو، خزعل خود را طرفدار آزادی و قانون اساسی نشان داد و این امر برای همه بسیار غیرمنتظره بود، تا جایی که ملک الشعرای بهار وکیل مجلس و نماینده اقلیت هم از این اقدام شگفت زده شد. سپس شیخ به کمک سران قبایل بختیاری و بویراحمد و قشقایی و به کمک تمام عشایر جنوب عرب «قیام سعادت» را برپا کرد و بدین ترتیب و به کمک آن ها و بعضی از نمایندگان اقلیت مجلس به مبارزه علنی با حکومت مرکزی پرداخت. در واقع هدف این شورش بازگرداندن احمدشاه، خلع رضاخان و از همه مهم تر جدایی خوزستان در جنوب ایران بود. رضاخان برای تنبیه شورشیان به سوی خوزستان حرکت کرد. در این میان انگلستان برای حفظ منابع خود در ایران و نه حمایت از شیخ خزعل، در مورد رضاخان با شیخ تذکراتی انجام داد. از جمله کنسول انگلستان متذکر شده بود که مسئولیت مستقیم هرگونه آسیب به لوله های نفت ایران – انگلیس با دولت ایران و شخص رضاخان است! اما رضاخان سردار سپه که از برخورد کنسول بریتانیا سخت عصبانی شده بود، در حمله به خوزستان شتاب بیشتری نشان داد و اظهار داشت، قصد تجدید نظر در تصمیم خود ندارد و در تنبیه شورشیان، تأخیر بیشتر جایز نیست. هنگامی که رضاخان به خوزستان رسید «لورین» کنسول انگلیس در ایران عزم خود را جزم کرده بود که در این مذاکرات ابتکار عمل را به دست گیرد. وی با آهستگی تعهداتش در برابر شیخ فرا رسیده است؛ اما چنان چه این کار را کرده بود، ثمره آن فقط یک منازعه بی حاصل بین ایران و بریتانیا بود که فقط روس ها از آن سود می بردند. رضاخان در روز 13 آذرماه (1303ش.) به محمره (خرمشهر) رفت و در کاخ فیلیه خزعل سکونت کرد. بر اساس توافق حاصله بین رضاخان و شیخ خزعل به شیخ اجازه ماندن در خوزستان داده شد، مشروط بر آن که دستورهای خود را از حاکم ایالت بگیرد و پادگانی از قشون ایرانی در ایالت بماند و در مقابل دستور داد که مالیکت شیخ را بر امکلات و دارایی اش محترم شمارد و مراقبت کند تا شیخ و خانواده اش مورد آزار و اذیت قرار نگیرد؛ اما پس از مدتی به رضاخان خبر دادند که وی قصد دارد اموال خود را میان فرزندان خود تقسیم کند و به خارج از ایران برود از این رو رضاخان که نگران بود، شیخ به عراق رفته و ایجاد مزاحمت کند. طی ملاقانی با لورین، از وی درخواست کرد که خزعل باید به تهران بیاید و حضور وی صرفا" به سبب پاسخ به پرسش های متعدد درباره املاک و موقعیت وی برای تصویب در مجلس ذکر کرد. تسلیم شیخ به دولت مرکزی بر اساس این تفاهم صورت گرفت که رضاخان متعهد شود که هیچ گونه آسیبی به شیخ نرساند. از این رو شیخ به دلخواه خود به تهران آمد.[21] دستگیری شیخ محمره خزعل در 5 می 1925 راهی تهران شد و به زودی وارد پایتخت گردیدد. والاس موری کاردار سفارت آمریکا در تهران تردید ندارد که تنها گذاشتن و خیانت کردن به شیخ بیچاره، بخشی از سیاست جدید بریتانیا بود که در آن یک طرفدار پیر و قدیمی فدای رضا میشود. اما حوادث خوزستان به شدت از اعتبار رضا در نزد ایرانیان کاست: «رضا پس از این که قول داد شیخ و تمام برنامههای او را در هم بشکند یا خود در میدان جنگ کشته شود، راهی خوزستان شد، اما هیچ یک از این وعدهها عملی نشد و شکی نیست که این خلف وعده از اعتبار او در نزد تمام مردم هوشیار ایران بسیار کاست و این بدگمانی را بیش از پیش تقویت کرد که او خود را به طور جبران ناپذیری در دستان بریتانیا، یعنی همان ولینعمتان شیخ، انداخته است. از روزی که رئیسالوزرا از خوزستان بازگشته است، این احساس در میان مردم قوت گرفته است و به محض این که مشخص شود او شیخ را عفو و او را با تمام املاک و اموال گزاف خویش آزاد رها کرده است، هیچ یک از جشنها و پایکوبیها که به یمن ورود پیروزمندانه او برگزار گردید نمیتوانند شکست او در این جنگ را بپوشانند.» موری در مورد خیانت بریتانیا و دل کندن از شیخ محمره و خدمات ارزشمند و صادقانه او به انگلیسیها در روزهای سخت جنگ جهانی اول، چنین مینویسد: «در 3 می، با سر پرسی لورین در مورد شیخ و حوادث مربوط به او به گفت و گو نشستیم. وی صراحتاً در مورد دولت خود و منافع بریتانیا در خوزستان و حمایت از خزعل اظهارنظر میکرد. او گفت هنگامی که به عنوان وزیرمختار دولت شاهنشاهی بریتانیا کار خود را در تهران آغاز کرد، پیش از او سر پرسی کاکس در طول جنگ شرایط بسیار آشفتهای را برای شیخ به وجود آورده و موضع او را نسبت به دولت مرکزی بسیار دشوار گردانده بود. وی بارها این اوضاع را به مرحوم لرد کرزن، وزیر امور خارجه وقت، گزارش کرد و خواستار اصلاح این اوضاع نابسامان شد تا مگر بدین طریق جایگاه او در تهران تعدیل گردد. اما راه به جایی نبرد و موفق نشد. وی حتی، بر خلاف خواستههای لرد کرزن، به تدریج حمایت نیروهای انگلیسی را از شیخ کاست؛ ورود نیروهای دولتی به خوزستان در سال 1922 که در گزارش فصلی سفارت به تاریخ 20 آوریل 1923 ذکر شد، سبب این اقدام بود. همچنین ورود هیأت اقتصادی دولت مرکزی به ریاست مک کرمک برای وضع مالیات بر اموال شیخ در سال 1923، مزید بر علت شد. لرد کرزن اندکی پیش از مرگ به این نتیجه رسید که سیاستهای او در ایران کهنه و پوسیده شده است و میبایست تغییری در رفتار سیاسی خود نسبت به این کشور ایجاد کند. «از بین رفتن یکی از حامیان قدیمی» و «بیتفاوتی» انگلیسیها دلیلی بر این مدعاست که بریتانیا برای حفاظت از منافع قانونی خود در ایران، سیاستهای خود را تغییر داده و بیش از این به فرماندهان مزدور جزئی نیازی ندارد. به نظر من، سر پرسی کاکس دولت خود را از اوضاعی بسیار دشوار در ایران رهایی بخشید و به همین دلیل مستحق همه این سپاسگزاریها می باشد. با این حال، با مرگ او یکی از شاخصترین چهرههای [تأثیرگذار در] تاریخ امروز ایران، از میان رفت. پس از اینکه بریتانیا بر خلیج فارس و جنوب ایران تسلط یافت، وی موقعیت را مهیا دیده و با استفاده از آن قدرت و ثروت انبوهی به چنگ آورد و به جایگاهی استواری دست یافت و تا زمانی که دولت مرکزی ضعیف و ناکارآمد بود، خللی بر این جایگاه وارد نشد... وی نماد برتر اجرای سیاست «تفرقه بیانداز، حکومت کن» بود؛ سیاستی که به ابتکار لرد کرزن به وجود آمد و در ایران پیگیری میشد؛ کسی که به گفته سر پرسی «دو نشان، از نشانهای عالی شاهنشاهی به او ارزانی شد.» وی [شیخ خزعل] در دوران شکوفایی خود، ارتشی کاملاً مسلح و آماده از مزدوران عرب و تعدادی قایق توپدار و مسلح در اختیار داشت؛ جدای از این، خرید و فروش تمام خرمای خوزستان در اختیار وی بود که سالانه 250000 پوند برای او درآمد داشت. از آنجا که وی به کمک بریتانیا به چنین جایگاهی دست یافت، به نظر من سیاست کنونی و سیاستهای ایشان در قبال حامی پیشین خود، دلیل دیگری است بر عظمت نبوغ آنگلو ساکسونی: سازش. سیاستی که خزعل در قبال دولت ایران در پیش گرفت و به خوبی و صادقانه به انجام رساند، به همراه تمام آثار مهلک متصدی آن، مارکوس کرزن از کدلستون (Marquess Curzon of Keddleston)، به خاک سپرده شد. کسی به اندازه سر پرسی لورین از این قضیه خبر نداشت؛ کسی که به نظر من مسیری را مهیا نمود که دولت بریتانیا بتواند از طریق آن الزامات پیشین خود به شیخ را ملغی کرده و از آنها بازگردد. وی همچنین پیش از این که این مسیر را به وجود آورد، جایگاهی را برای عقبنشینی معین و آماده کرد: رضاخان. اینکه وی در تحقق این مورد اخیر موفق بوده است یا خیر، جای سؤال است، اما شکی نیست که وی توانست به خوبی بر دیکتاتور ایران فایق آمده و او را تحت کنترل خود درآورد.» در 10 می 1925، شیخ به تهران رسید و بدون تعلل خود را خاشعانه تسلیم رضاخان کرد و رضاخان نیز برخورد دوستانهای با او داشت و به شیخ اجازه داد در خانه سردارمحتشم مستقر شود که شیخ در تمام مدت اقامت موقت خود در تهران در آنجا ساکن شد. تفسیر موری از این قضیه چنین است: «با اینکه شیخ زندانی محسوب نمیشود، از روزی که وارد تهران شده است، تحت نظارت شدید قرار گرفته است و تا آنجا که بنده اطلاع دارم، تنها کسی که اجازه او را دارد، سر پرسی لورین، وزیرمختار بریتانیا میباشد. شیخ عطوفت و مهربانی که از جانب دولت ایران شامل حال او شده بود، برای سر پرسی لورین توضیح داد.» هنگامی که شیخ و رضا با یکدیگر ملاقات کردند «اتفاقی رخ داد که یادآور روزهای گذشته رضا و رفتار بیرحمانه و ظالمانه او بود.» موری این حادثه را چنین توصیف میکند: «خبر رسید یکی از روحانیون شهر به نام شیخ اسدالله خرقانی که از نفوذ زیادی در میان مردم برخوردار است و همچنین بر قوانین اسلامی اشراف کامل دارد، اخیراً رژیم فعلی را تقبیح کرده و مدعی شده «از زمانی که رضاخان قدرت را در ایران به دست گرفته است، این مملکت روی آرامش و نظم را به خود ندیده است.» از این رو، رئیسالوزرا دستور داد فوراً او را دستگیر کنند. بر حسب اتفاق و به احتمال زیاد طی یک برنامه از پیش تعیین شده، شیخ مذکور در هنگامی که رضا با شیخ شکست خورده محمره گفتگو میکرد، کت بسته وارد شد. این صحنه، صحنهای بسیار عالی برای هنرنمایی رضاخان بود و او نیز خود را مهیای بهرهبرداری از چنین فرصتی کرده بود. پس از اینکه چند فحش و ناسزا نثار شیخ کرد، مشت محکمی به صورت او زد و او را نقش بر زمین کرد و به مأمورین دستور داد که او را از خانه خارج کنند. ژنرال مرتضیخان، فرماندار نظامی تهران، موظف شد او را تحت پیگرد قرار داده و بدون معطلی هر مجازاتی که متوجه وی میباشد، اجرا کند «حتی اگر مجازات وی مرگ باشد!» رفتاری این چنین و تعیین مجازاتهایی اینچنینی برای کسانی که نارضایتی رضاخان را برانگیزند، چیزی نبود مگر رویدادی برای تحقیر کردن و اهانت نمودن به شیخ سالخورده.» موری میافزاید: «اقبالالسلطنه،خان شورشی ماکو، پس از اینکه اموالش توسط ارتش مصادره شد، در زندان به هلاکت رسید؛ شیخ با مدنظر قرار دادن سرنوشتی اینچنینی، احتمالاً خود را خوش اقبال و پیروز میبیند.» [22] مرگ شیخ خزعل شیخ در بدو ورود به تهران به خانه آصف الدوله رفت و سپس به باغ فخرالسلطنه همسر خود، دختر حسین قلی خان نظام السلطنه که واقع در امامزاده قاسم شمیران بود، روزگار را تا یازده سال بعد تحت محافظت گذرانید. بالاخره دفتر زندگانی شیخ بعد از یک دوره پر فراز و نشیب سرانجام در روز چهاردهم خرداد سال 1315ه.ش/ 25 مه 1939م بسته شد. این چهره ی سیاسی در هفتاد و پنج سالگی در منزل شخصی خود که همان باغ فخرالسلطنه بود به فرمان رضاخانی به دست چند تن از مأمورین شهربانی به قتل رسید. مرگ او بساط حکومت ملوک-الطوایفی را برچید و راه برای دیکتاتوری رضاخانی هموار گست. جسد شیخ در امامزاده عبدالله شهر ری به صورت امانت به خاک سپرده؛ سپس در حدود سال 1956م به نجف اشرف منتقل گشت. [23] _______________________________________ [1] - نجم آبادی ، حاج عبدالغفار، سفرنامه، به کوشش محمد دبیر سیاقی ، ص 78. [2] - بهار، محمدتقی ، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، انتشارات امیرکبیر، 1363، چاپ اول ، ص 144 . [3] - رک. سندشماره 22، مورخ 23 رجب 1323 بایگانی اسناد وزارت امور خارجه . [4] - شیخ الاسلامی، جواد، افزایش نفوذ روس و انگلستان در ایران، تهران: انتشارات کیهان، 1369، ص 44. [5] - همان، ص 112. [6] - انصاری ، مصطفی، تاریخ خوزستان، ترجمه :محمد جواهر کلام ، تهران: نشر شادگان ، 1377، ص 112. [7] - اعتماد السلطنه ، عبدالله بن مصطفی، کتابچه ی مسافرت عربستان و لرستان ، نسخه خطی، شماره 6285 آرشیو وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، ص 55-65. [8] - جمال زاده، گنج شایگان، ص 132. [9] - کارثویت، جن، راف ، تاریخ سیاسی و اجتماعی بختیاری ، ترجمه : سهراب امیری، تهران: انتشارات سهند، 1373، چاپ اول، ص 238. [10] - استارک، فریار، سفرنامه الموت ، لرستان و ایلام ، ترجمه، علی محمد ساکی، تهران: انتشارات علمی ، 1364، ص 21. [11] - خاطرات حسین قلی خان نظام السلطنه مافی ، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران: انتشارات نشر تاریخ ایران، چاپ اول . [12] - گزارش نمره 1791، مورخ 28 حمل 1301/ 25 شعبان 1345 ، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه ایران . [13] - کسروی ، تاریخ پانصد ساله خوزستان، انتشارات خواجو، چاپ اول، 1362، ص 228، 5- همان ، ص 228. [14] - همان ، ص 228. [15] - شمیم، علی اصغر، ایران در دوره ی سلطنت قاجار، انتشارات زریاب، 1384، صص 314-313. [16] - همان ، ص 594. [17] - از اسناد «مرکز» اسناد انقلاب اسلامی ، شماره کلاسه 59. [18] - شیخ الاسلامی ، جواد ، همان ، ص 36. [19] - رک. گزارش نمره 1908، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه . [20] . همان [21] . همان [22]. از قاجار به پهلوی ، دکتر محمدقلی مجد ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، ص 332 تا 335 [23] . گزارش نمره 1908 ، همان منبع: از قاجار به پهلوی ، دکتر محمدقلی مجد ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، ص 331 تا 335 305
سه شنبه 1 اردیبهشت 1394 ساعت 10:58
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]
صفحات پیشنهادی
جام جم ایام - شاهان قاجار چندتا زن داشتند؟
بنا به گزارشها و اسناد تاریخی برجای مانده دربار شاهان قاجار مکانی برای گردآمدن زنان متعدد بوده است اما هرچه این سلسله به پایان خود نزدیک می شد از تعداد زنان شاهان نیز کاسته می شد زنان فتحعلی شاه اوژن فلاندن در سفرنامه خود می نویسد «منوچهرخان در گرجستان در عنفوان شبابجام جم ایام - شاه دقیقهای چقدر درآمد داشت؟
افشاگری درباره رژیم پهلوی یکی از مهمترین اخبار رسانهها در دوران آغازین انقلاب بود که مدام از آوارگی شاه توطئه ساواک و برگزاری دادگاه ضد انقلاب خبر می دادند اخباری که در ایام عید طعم ویژهتری داشت رسانهها و مطبوعات در روزهای نزدیک به ایام نوروز 57 و 58 در حاشیه خبرهای منجام جم ایام - جاده چالوس در دوره ناصرالدین شاه
این جاده شاید یکی از باستانیترین جادههای مواصلاتی شمال البرز به جنوب آن باشد تهران هم به عنوان حد فاصل و مکانی جهت وصل آن به حساب میآمد عبور جنگجویان و شاهان بسیاری به خاطر این جاده مانده است و در زمان آرامش محل عبور کاروانهای بازرگانی و توشه و بار و کالاها بوده است شاید بیجام جم ایام - مراسم ازدواج لرها در زمان احمدشاه قاجار
بر پایی مراسم ازدواج همواره یکی از با شور و نشاط ترین مراسم اجتماعی در تاریخ ایران بوده چنانچه این امر در دوره قاجار نیز با حرارتی خاص و البته آداب و رسومی منحصر به فرد برگزار می شده است ویلسن درباره مراسم ازدواج قوم غیور و افتخار آفرین لر در زمان احمد شاه می نویسد وقتی که یکیجام جم ایام - عکسی که ناصرالدین شاه از خودش انداخت
ناصرالدین شاه قاجار در عین آنکه در زمره اولین چهره هایی است که در تاریخ عکاسی ایران تصویرش بر صفحه "داگرئوتیپ" ثبت شده است خود از پیشگامان تاریخ عکاسی در ایران به شمار میرود ناصرالدین شاه قاجار در کنار علاقه به شعر و نقاشی از اولین برخورد با دوربین عکاسی و قرار گرفتنجام جم ایام - اسرار قاصد ونیزی درباره شاه طهماسب
کتاب سفرنامه میکله ممبره با ترجمه ساسان طهماسبی سفر قاصد ونیزی به دربار شاه طهماسب صفوی را شرح میدهد کتاب سفرنامه «میکله ممبره» ترجمه دکتر ساسان طهماسبی عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور به شرح وقایعی از زمان شاه طهماسب صفوی میپردازد سفیران سفرنامهنویسجام جم ایام - دکترین شاه عباس در خلیج فارس
آزادسازی هرموز از چنگ پرتغالی ها شاید مهم ترین رویداد تاریخی در پیوند با تاریخ خلیج فارس است که در دوره ی صفویه و به طور مشخص در روزگار شاه عباس یکم رخ داد از این رو مورخان و پژوهشگران آن را به عنوان نقطه ی عطفی در تاریخ تحولات خلیج فارس می شناسند اما باید توجه داشت که از آغازجام جم ایام - نقشه قتل محمدعلی شاه و رویکرد روزنامه ها
طرح قتل محمدعلی شاه هنگامی صورت گرفت که همکاری محمدعلی شاه با مشروطیت در اوج خود بود نه تنها رهبران مشروطه بدین واقعیت اذعان دارند بلکه سفیر انگلیس و نه سفیر روس که شائبه حمایت از شاه را ایجاد کند می نویسد با توجه به اینکه در مدت اخیر رفتار خلاف مشروطگی از شاه دیده نشد اینجام جم ایام - بازخوانی حادثه ترور شاه در کاخ مرمر
محمد رضاشاه پهلوی در طول دوران زندگی خود دو بار مورد سوء قصد قرار گرفت که در هردوی این سوء قصدها جان سالم به در برد با این تفاوت که هر کدام از این سوء قصدها تاثیرات و نتایج متفاوتی را در پی داشت علاوه براین با وجود دلایلی که بر واقعی بودن این ترور ها ارائه گردیده اما رژیم نیز اجام جم ایام - روسها چگونه حرم امام رضا(ع) را به توپ بستند؟
روز دهم فروردین 1291 هجری شمسی آستان قدس رضوی یکی از جنایات نابخشودنی استعمار روس را شاهد بود در این روز بارگاه حضرت ثامنالحجج توسط نظامیان اشغالگر روسیه که درکشاکش نهضت مشروطه برای مبارزه با قیام مردم و سرکوب نهضت به شهرهای ایران تعرض کرده بودند گلولهباران شد مقاله زیر گزاجام جم ایام - چه کسی حافظ اسرار و محافظ اسباب شاه بود؟
روز 20 فروردین 1350 سپهبد حسین فردوست قائممقام سازمان اطلاعات و امنیت کشور و رئیس دفتر ویژه شاه به ریاست سازمان بازرسی کل شاهنشاهی منصوب شد حسین فردوست که به واسطه دوستی و همکلاس بودن با محمدرضا پهلوی از دوران کودکی در بسیاری از مقاطع زندگی آخرین شاه ایران با او همراه بودهجام جم ایام - "جنون نظامیگری"پهلوی/ معامله دو میلیارد دلاری شاه با امریکا
در یک مقطعی نیروی دریایی ایران بزرگترین ناوگان هاور کرافت را داشت که با این وجود باز هم سفارش خرید چهار ناوشکن امریکایی را به کمپانی آمریکایی سازنده آن داد بنا به تاکید یک پژوهشگر تاریخ معاصر شاه کاتالوگهایی که سلاح ها در آن معرفی شده بودند می گرفت و ورق می زد و وقتی از سلاحی خوجام جم ایام - اتاق فکر نظام شاهنشاهی
سال 57 که نهضت انقلابی مردم ایران به اوج خود رسید گروهی از نظامیان بازنشسته شاهنشاهی برای تدبیر امور به فکر ایجاد اتاق فکری افتادند که البته این اقدام تیری در تاریکی بود و ثمری برای آنان و حکومت پهلوی نداشت سال 1357 سال سختی برای رژیم پهلوی است در این سال بر خلاف 14سال پیش از آجام جم ایام - مظفرالدینشاه در کشتی شاه ادوارد / عکس
سفر مظفرالدین شاه قاجار به انگلستان در جریان دومین تور اروپایی در دوران سلطنتش با حاشیههایی چون خودداری شاه ادوارد از اعطای نشان "بند جوراب" به او و مراسم استقبال در عرشه کشتی تفریحی همراه بود مظفرالدین شاه قاجار که پس از ترور پدرش بر تخت سلطنت تکیه زد همانند او به سفجام جم ایام - سیر شاهنامه نگاری در ایران کتاب شد
در این کتاب نسخههای مختلف شاهنامه فردوسی که مزین به نگارگری هستند معرفی شدهاند این کتاب شامل تعدادی از مقاله های نویسنده است که در آن ها برخی نسخه های شاهنامه که دارای مجالس نفیس نگارگری هستند به تفصیل معرفی شده اند که برخی نگاره های این شاهنامه ها خود منحصر به فرد هستند یجام جم ایام - زندگی پرفراز و نشیب شاه مشروطه ستیز
روز 16 فروردین 1303 محمد علی شاه ششمین پادشاه قاجار و پسر ارشد مظفرالدین شاه به مرض دیابت درگذشت او که فرزند «ام الخاقان» دختر میرزا تقی خان امیر کبیر بود در 1249 بدنیا آمد در 28 دی 1285 تاجگذاری کرد 1 در دوم تیر 1287 با همکاری و مداخله موثر نظامیان روسیه مجلسجام جم ایام - نمایش عکسهای کمتر دیده شده قجری در عکاسخانه شهر
29 قطعه از عکسهای کمتر دیده شده از چهار عکاس دوره قاجار ـ ناصرالدین شاه ـ از امروز تا 19 اردیبهشت در عکاسخانه شهر به نمایش گذاشته میشود دوشنبه 17 فروردین 1394 دویست و دوازدهمین نمایشگاه موزه عکسخانهشهر با عنوان مجموعه ای از عکس های قدیمی عکس های کمتر دیده شده برگزار می&z-
گوناگون
پربازدیدترینها