واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: كارگردان این اثر، جیمز ویل، ترس و انزجار را با چیرهدستی تركیب كرده و به خورد بیننده وحشتزده میدهد. خط روایی داستان با موسیقی لایت-موتیف بینظیر آهنگساز... برخی بر این باورند هنر حقیقی درست در نقطه اوج ابهام و سختی پدیدار میگردد. بر اساس این فرضیه دهه 30 را میتوان یكی از تاثیرگذارترین دورههای هنری تلقی كرد. ركود اقتصادی و جنگ جهانی دوم سبب گشتند تا اوضاع در دهه 30 به طرز فجیعی نابهسامان شده و آشوب و بلوا حكفرما گردد و فیلمهایی كه در این دهه عرضه شدند، خود مصداقی بر این ادعا میباشند. در این دهه، فیلمهای بهیادماندنی تاریخ سینمای جهان برای مردمی اكران شد كه مالامال از دلتنگی و دغدغه برای جهانی بودند كه به زودی داشت برای همیشه رنگ جدیدی به خود میگرفت. 1 - بر باد رفته: «بر باد رفته» برگرفته از رمان جاودان مارگارت میچل كه داستان كلاسیك عشقی در دوران جنگهای داخلی امریكاست، مبدل به سرگرمكنندهترین فیلمی گردید كه تاكنون پرده سینما به خود دیده بود. مكس استاینر با موسیقی بینظیری كه برای این فیلم نوشت، نبض فیلم را در صحنههای مختلف در دست میگیرد. 2 - جادوگر شهر اُز: بیش از آنكه این اثر یك فیلم موزیكال باشد، اُز یك مقصود معنوی است. دختر بچه و سگش، مرد حلبی، مترسك و شیر هر یك به دنبال آنچه فقدانش را در درونشان احساس میكنند، قدم در یك مسیر مشترك میگذارند. جودی گارلند، ری بالگر، برت لر و مارگارت همیلتون با چنان مهارتی در قالب نقشهایشان فرو میروند كه گویی تا آخر عمرشان شخصیتهای این فیلم را به دوش میكشند و در طول فیلم حس واقعی هر یك، مانند غمگین بودن لر، چنان بدیع و حقیقی به بیننده القا میشود كه تصور هر بینندهای بر این است كه او نمیتوانست هیچ كس دیگری باشد غیر از آن شیر مغموم. این فیلم لذت و شعف مطلق است؛ از صحنههای مزرعهای در كانزاس در اوایل فیلم با آن رنگهای قرمز – قهوهای گرفته تا رگبار رنگهای جورواجوری كه با باز كردن در مزرعه به طویله و وداع گریان دختر با همسفرانش صورت بیننده را نوازش میكند. آهنگ این فیلم بهنام «بر فراز رنگین كمان» ساخته هارولد آرلن و با ترانه سرایی وای هاربرگ بعد از گذشت سالها تبدیل به یكی از آهنگهای ماندگار شده است. 3-روشناییهای شهر: چارلی چاپلین در فیلم «روشناییهای شهر» نه در ظاهر یك ولگرد كوتوله بلكه ناخواسته در هیات یك جنتلمن تمام عیار ظاهر میشود و در خیابانهای شهر، عاشق دختر گلفروش كوری میشود كه فكر میكند چاپلین یك میلیونر است. حتی سنگدلترین بینندهها نیز با دیدن صحنه پایانی فیلم از لبخند لطیف، عاشقانه و فاتحانه چاپلین در برابر چشمان بینای گلفروشی كه برای اولین بار شوالیه آواره خود را میبیند، در هم میشكنند. شاید بتوان ادعا كرد فیلم «روشناییهای شهر» بهترین فیلم صامتی باشد كه چاپلین در پرونده حرفهای خود دارد. 4 - یك شب اتفاق افتاد: كلودت كلبرت در بهترین فیلم كمدی-رمانتیك زمان خود، در نقش دختر ثروتمند نازكنارنجی بازی میكند كه در تلاش برای فرار از زیر ذرهبین كنترلهای پدرش دل به جاده زده و در راه با كلارگ گیبل گزارشگر روزنامه اوریمن آشنا میشود. این فیلم در زمره بهترین فیلمهایی بود كه در دوران ركود اقتصادی امریكا ساخته شد و اولین فیلمی كه توانست پنج جایزه اصلی اسكار را از آن خود كند. 5 - عروس فرانكشتاین: هیولا برگشته است. بوریس كارلوف دوباره موتور آزمایشگاه اختراعاتش را راه میاندازد و این بار فریاد شوقش به دلیل اختراع یك عروس زیبا گوش همگان را كر میكند. كارگردان این اثر، جیمز ویل، ترس و انزجار را با چیرهدستی تركیب كرده و به خورد بیننده وحشتزده میدهد. خط روایی داستان با موسیقی لایت-موتیف بینظیر آهنگساز آلمانی تبار بهنام فراز وكسمن و همچنین فیلمبرداری شایان توجه جان مسكال كه در طول اثر بهترین استفاده را از نورپردازیهای رامبراندی كرده، همه و همه در كنار یكدیگر به زیبایی بیننده را در مسیر داستان پیش میبرند. اظهارات بینندگان اثر مبنی بر اینكه «پایانبندی این فیلم نوعی تكامل و ترقی در پرونده فیلمهای كلاسیك است» تنها40 سال بعد بر سر فیلم «پدرخوانده2» عینا تكرار شد و این خود گواهی بر این ادعاست كه در سالهای بعد، هیچ فیلمی به این قدرت و انسجام به پایان نرسید. 6 - دشمن مردم: در میان هنرپیشگان مرد خشنی كه كمپانی برادران وارنر در فهرست خود دارد، شاید چهره هیچكس به اندازه جیمز كاگنی از فرط خشونت و جدیت تاثیرگذار نباشد. در فیلم «دشمن مردم»، جیمز كاگنی در نقش تام پاورز، لات بیسروپایی در دوران تحریم اقتصادی ظاهر میشود. در پایانبندی اثر كه هنوز هم پس از گذشت سالها، لرزه بر اندام بیننده میاندازد، تصویری از تام را میبینیم كه در چارچوب در ظاهر شده و مادر عزیز و ناتوانش به انتظار بازگشت او از بیمارستان بالشهای تختش را مرتب میكند. 7 - آقای اسمیت به واشنگتن میرود: در دورهای كه سیاستمداران آمریكایی مانند ماشین كار میكنند، فقط در چنین فیلمی امكان دارد كه یك سناتور چنین راهی را در پیش بگیرد و چه كسی بهتر و قابل اعتمادتر از جیمی استوارت در نقش سناتور تازهكاری بنام جفرسون اسمیت كه در راه اهداف ایالتش میرود تا همه آرزوها و ایدهآلهایش را یكییكی به باد دهد. بیتردید استوارت تنها گزینه مناسب برای ایفای نقش در این اثر مفرح به كارگردانی فرانك كاپراست. 8 - سوپ اردك: «سوپ اردك» اثری است محیرالعقول از برادران ماركس دوران پارامونت پیش از آنكه دیوانه بازیهایشان را به كمپانی MGM ببرند. گروچو در نقش روفوس تی فایرفلای بهعنوان صدراعظم كشوری مجازی بهنام فریدونیا تعریفی نوین بر دیوانگی ارائه میدهد. یكی از معروفترین سكانسهای این فیلم، سكانس آینه است و در آخر نمیتوان بازی شایسته مارگارت دومونت در نقش خانم تیزدیل، حامی هوادار و شیفته گروچو را با آن بلاهایی كه برسرش آمد نادیده گرفت. 9 - موشها و آدمها: برگس مردیت و لن چانی جونیور در اقتباس سینمایی بزرگترین رمان جان اشتاینبك، در نقش جورج و لینی به زیبایی بازی میكنند. دو كارگر دامداری مهاجر كالیفرنیایی كه در تلاش برای جان بهدر بردن از مصائب دوران ركود اقتصادیاند. چانی با مهارت نقش عقبافتادهای متین و قوی را بازی میكند كه تنها دغدغهاش پرورش خرگوش است؛ نقشی متفاوت با آنچه در فیلمهای «مرد گرگ نما» (1941) و «روح مادرم» (1944) از او دیده میشود. ریش سفید آهنگسازان آمریكا، استاد آرون كاپلند نیز با موسیقی بینظیرش صحنههای مهیجی را برای بیننده خلق میكند. 10 - سفید برفی و هفت كوتوله: نسخه موزیكال داستان پریان برادران گریم ساخته دیزنی تلفیقی از شوخ و شنگی مفرط (كوتولههای سرخوش و شلخته)، حس تعلیق (جادوی ملكه ابلیس)، عشق (لحظات رمانتیك میان شاهزاده و سفید برفی) و آهنگهای بینظیر است. در تاریخ فیلمسازی دیزنی، بیشك «سفید برفی و هفت كوتوله» دركلام خودمانی بزرگترین لقمهای است كه تا بهحال برداشته است. به جهت مفهوم عمیق و سلیس این فیلم و همچنین محبوبیت جهانیاش، آكادمی علوم و هنر فیلمهای متحرك در سال 1939 جایزه اسكار افتخاری را به والت تقدیم كرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 488]