واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: درونمایه فیلم، در 3محور پیش میرود كه هریك به گروهی از ساكنان یك آپارتمان میپردازد و گوشههایی از زندگی و در واقع روابط و موقعیتهایی كه این اشخاص درگیر آن هستند را به نمایش میگذارد؛ موقعیتهایی كه... مؤتمن در مجموعه كارهای خود نشانداده است كه هربار در كسوت فیلمسازی تجربهگرا ظاهر شده و در جستوجوی زبان نو و متفاوتی برای فیلم خود بوده، حاصل كار او به شكل بارزی چشمگیرتر بوده است؛ فرضی كه براساس آن میتوان گفت در «صداها» نیز توانسته به این افقها نزدیك شود و در مجموع كاری لااقل در خور توجه و بررسی را پدید آورد؛ بهویژه آنكه فاصله گذاریهای برشتی مورد علاقه او كه در اغلب كارهایش تعمدا به كار گرفته شده در «هفت پرده» بیش از دیگر فیلمهای او جا افتاده است و حالا نیز در صداها در بخش قابل توجهی از ایدههای موجود در فیلم رد آن را میتوان گرفت و نشانههایی از موفقیت در بهكارگیری این فاصلهگذاریها را میتوان دید؛ البته منهای آنچه در تیتراژ فیلم شاهد هستیم و بیننده را بهصورت سمعی دعوت به تماشای صداها میكند. بدیهی است كه در مورد فیلمی چون صداها كه قرار است كاری متفاوت لااقل در محدوده سینمای ایران باشد، دور از ذهن نیست اگر تماشاگر انتظار دیدن تیتراژی متفاوت را داشته باشد؛ تیتراژی كه از یك ارتباط درونی یا بیرونی با كلیت اثر برخوردار باشد؛ انتظاری كه در شرایط فعلی با تماشای تیتراژ صداها برآورده نمیشود. شاید بد نباشد اینبار برخلاف رسم رایج به جای پرداختن بهخود فیلم صداها، اشارهای داشته باشیم به نتایجی كه تماشای این فیلم پیش روی ما قرار میدهد؛ نتایجی كه البته پرداختن به آنها میتواند گویای احوال و كم و كیف این فیلم هم باشد، در عین اینكه تصویری از كلیت ویژگیهای كارنامه فرزاد مؤتمن پیش روی ما میگذارد. صداها پیش از هر چیز تاكیدی بر این است كه سعید عقیقی و فرزاد مؤتمن زوج موفقی برای نوشتن فیلمنامههای پر و پیمانی هستند كه از جمله نقاط قوت اصلی آثار موفق كارنامه مؤتمن بودهاند و در كنار هم بودن چنین زوجی كه میتوانند نقاط ضعف یا خلأهای كار یكدیگر را پوشش دهند تا چه اندازه میتواند در كیفیت نهایی یك فیلمساز مؤثر باشد، بدون آنكه تاثیر چنین حضوری مانعی باشد برای ردیابی ارزشهای كار یك فیلمساز؛ نكتهای كه شاید برخی از فیلمسازان سینمای ایران تعمدا از آن پرهیز دارند، مبادا آنكه شریكی برای موفقیتهای احتمالی خود داشته باشند یا خود در سایه حضور او قرار گیرند. دیگر نكته قابل اشاره آن است كه كارنامه پرفراز و فرود مؤتمن به روشنی حكایت از آن دارد كه او هر بار سراغ قصهگوییهای ساده و سرراست رفته است در آخر كار یا با شكست روبهرو شده یا اینكه در بهترین حالت فیلمی معمولی پیش روی مخاطب قرار داده كه نه تنها ویژگی ممتاز كنندهای از آثار دیگر فیلمسازان ندارد بلكه در این تجربه ساده و مبتنی بر اصول كلاسیك سینما توفیقی در زمینه جذب مخاطب نیز عاید او نشده و درواقع مجموعه شرایط بهگونهای نبوده است كه توجیهی جدی برای رفتن به سراغ این سینما وجود داشته باشد؛ در عین اینكه باید پذیرفت كه تداوم فعالیت برای فیلمسازی چون مؤتمن كه مهمترین شاخصههای كارنامه او از نسبت بسیار دوری با سینمای بدنه برخوردار است، تا چه اندازه دور از ذهن است. «جعبه موسیقی» بهعنوان بدترین فیلم كارنامه فرزاد مؤتمن علاوه برآنكه نشان میدهد تا چه میزان ساخت فیلمی سفارشی میتواند حاصل كار یك فیلمساز مستعد را تحتالشعاع قرار دهد تا آنجا كه حتی قابلیتهای متعارف آثار نهچندان شاخص مؤتمن را نیز نداشته باشد، همچنین از سوی دیگر با توجه به ناكامی جعبه موسیقی به یقین میتوان گفت كه مؤتمن هرگاه به سراغ سوژهها و حال و هوایی تلخ رفته با موفقیت بیشتری همراه بوده، بهویژه اینكه حالا با صداها مؤتمن در فیلمنامهای مشترك با سعید عقیقی، اثری با حال و هوای تلخ و همچنین برخوردار از ساختاری نامتعارف برای مخاطب ایرانی ارائه كرده است كه نشان میدهد با وجود افت و خیزهای محسوس كارنامه مؤتمن همچنان میتوان روی او بهعنوان چهرهای مستعد حساب باز كرد. اصلیترین شاخصهای كه صداها را به اثری متفاوت بدل میكند، شیوه روایت در آن است؛روایتی كه از انتها آغاز میشود. هرچند روایت فیلم از انتها و پیگرفتن آن از ابتدا و از كار در آوردن فرمی دایرهای چندان تازه و متفاوت هم بهنظر نمیرسد، اما حسن كار مؤتمن آن است كه از این شیوه دایرهای در روایت كه دیگر بسیار مستعمل شده استفاده نمیكند و از انتها به اول میرود؛ كاری كه اگر به شكل درستی به اجرا گذاشته نشود، تیر خلاصی خواهد بود برای فیلمهایی همچون صداها كه با صرفنظر كردن آگاهانه از مخاطب عام، ناآگاهانه آن مخاطب خاصی را هم كه میتواند داشته باشد از دست بدهد. تردیدی نیست كه وقتی فیلمی از آخر به اول میرود و صحنه پایانی آن نیز بهعنوان كلیدیترین لحظه داستان به حساب میآید، همان ابتدای كار دست خود را برای تماشاگر رو میكند. با این حساب چیزی كه برای جذب و نگهداشتن تماشاگر باقی میماند جذابیت روایت فیلم تا این صحنه پایانی است كه تعمدا ابتدا قرار گرفته است؛ جذابیتی كه گاه بیتردید از آن جنس جذابیتها نخواهد بود كه مناسب حال مخاطب عام به حساب میآیند، پس اگر از استثناءها بگذریم، صداها از جمله آن آثاری است كه در همان آغاز فیلم تكلیف خود را روشن میكند كه به كدام طیف از مخاطب نظر دارد؛ مخاطبی كه آمده است، حین خوردن چیپس و آبمیوه خود داستانی را سرراست و بیدردسر تماشا كند و از اتفاقات تلخ و شیرین آن لذت ببرد یا مخاطبی كه آمده است به جای خود داستان، چگونگی بازگویی سینمایی یك داستان و موقعیتهای سینمایی خلق شده در آن را به دقت دنبال كند و از ظرافتهای هنری آن لذت ببرد. با این فرض در همین ابتدای فیلم مؤتمن حركتی جسورانه را از خود به نمایش میگذارد و البته در ادامه تواناییهای خود را در معرض محكی جدی قرار میدهد، آن هم با ارائه كاری كه آنچنان از ساختاری حساب شده برخوردار است كه مخاطبان جدی فیلم را راضی نگه دارد؛ كاری كه بیاغماض مؤتمن تا اندازه زیادی در اجرای آن موفق بوده است؛ بهویژه اینكه مؤتمن سعی در پیمودن مسیری طی نشده در سینمای ایران را دارد و نهتنها داستان را از انتها به ابتدا بازگو میكند بلكه ساختاری پازلگونه را بهوجود آورده و با كنار هم قرار دادن قطعات این پازل در طول فیلم، سرانجام آن را كامل میكند.اما با وجود پذیرفتن اجرای موفق ایدهای كه مؤتمن برای ساختار فیلم خود درنظر گرفته و انسجام كلیت آن، وقتی به جزئیات این طرح كلی نگاه میكنیم، باوجود پازلی كه خوب طراحی شده، در محتوای آنگاه نكتههای زائدی نیز میتوان یافت. درونمایه فیلم، در 3محور پیش میرود كه هریك به گروهی از ساكنان یك آپارتمان میپردازد و گوشههایی از زندگی و در واقع روابط و موقعیتهایی كه این اشخاص درگیر آن هستند را به نمایش میگذارد؛ موقعیتهایی كه برخی از آنها اگر نگوییم زائد، لااقل فاقد آن دلالت و كاركردی هستند كه در چنین ساختاری كه همه چیزش حساب شده مینماید، انتظار داریم. یكی از نكتههای قابل اشاره فیلم كه در ارتباط با پیوند زدن این 3محور به یكدیگر نقش قابل توجهی دارد، كاركرد صداست، در سطحی كه میتوان پذیرفت بهصورت پارامتری دراماتیك جلوه میكند كه كاركردی مؤثر هم در فیلم دارد، هرچند كه این سطح بهره بردن از صدا كه در حد خود در خور تحسین است، با برخی ادعاهای مطرح شده از سوی فیلمنامهنویس آنكه ما را به تصور تماشای فیلمی كه به شكلی عجیب و غریب، خلاقانه و بدیع در استفاده از صدا، به سالن سینما كشاند، بسیار فاصله دارد. اما با این حال صداها در حد خود كاری است در خور ستایش، هم در فیلمنامه و هم در پرداخت سینمایی خود؛ همین قدر كه با داستان و فرمی متفاوت، آنهم در لوكیشنهایی داخلی تماشاگر را دچار ملال نمیكند، درخور تحسین است. البته بگذریم از اینكه علاقه به فاصلهگذاریهای برشتی و تاثیر آن در نوع بازی گرفتنهای مؤتمن و سردی تعمدی فضای آثار او همیشه جواب نمیدهد و امكان دارد، برایند آن در حاصل كار یك بازیگر، به فیلمهایش لطمه نیز وارد كند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 327]