واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: زوج فیلم بهرام رادان و لیلا حاتمی بظاهر بدجوری آس و پاس هستند. یك پول سیاه برای آینده در جیبشان نیست و از خرید و تهیه مایحتاج زندگی خود عاجزند، اما منزلی دارند بسیار بزرگ و بسیار تازهساز و.... نگاهی به فیلم بیپولی، ساخته حمید نعمتاللهدر فیلمهایی كه ملودرام اجتماعی حرف اصلی است، گاهی داستانها حداقل به لحاظ مضمون به هم بسیار نزدیك میشوند. یكی از پراستفادهترین این مضامین همانا رشك و حسد طبقه فرودست به طبقه بالادستی است. به دیگر سخن، حسرت رسیدن به زندگی پر از امكانات وسرشار از ثروت و مكنت از سوی یك شهروند متعلق به قشر فرودست به وجهی بسیار كلان در سینمای ایران بازتاب داشته است. این البته به نوبه خود هرگز یك نقیضه نیست. همچنان كه بشر به امید زندگی میكند و پیشرفت برای هر كسی متصور است. از آن سو متمكن بودن هم اگرچه در جا یك امتیاز است، اما در ظاهر امتیازی خاص را برای یك شهروند ایجاد نمیكند. فیلمهای «بوتیك» و «بیپولی» ساخته حمید نعمتالله به گونه ای شرح این آرزوی بظاهر زیبا از سوی قشر فرودست جامعه است. اگر فیلم اول او را بوتیك به یاد بیاورید تقریبا مضمونش با دومین ساخته او یعنی بیپولی برابری میكند؛ البته باید بوتیك را فیلمی دانست كه به لحاظ نوع روایت تصویری و كلامی اثری كمی سیاه بود یا تلخ كه جلوهگریهای اینگونهاش مدام به تماشاگر سیگنالهای واكنشزا تزریق میكرد به گونهای كه اگرچه بوتیك در اصل به یك آرزو و سپس به شرح یك حسرت واقعی میپرداخت؛ اما بیانش از همان ابتدا به گونهای بود كه میگفت این حسرت وفاصلهها پر نمیشود و اگر هم بشود دمار از روزگار صاحب حسرت درخواهد آورد. در بیپولی اوضاع بكلی برعكس است؛ چرا كه بیپولی سرشار از طنز اگر نیست، اما زیرساختش به گونهای است كه میتوان ردپای طنز و فانتری را در آن سراغ گرفت و اینگونه است كه فیلم لحنی شاد به طور نسبی به خود گرفته است. اگر به كلمه نسبی توجه كنیم و آن را به داستان پیوند بزنیم پربیراه نیست؛ چرا كه اگرچه اوضاع اقتصادی خراب یك زوج را در فیلم میبینیم كه در فضای شاد روایت میشود؛ اما بعضی نكات به تلخی هم میزنند. جدای از این موارد تناقضات را نیز حداقل 2 مورد به داستان اصلی و چارچوب عناصر آن بیفزایید. زوج فیلم بهرام رادان و لیلا حاتمی بظاهر بدجوری آس و پاس هستند. یك پول سیاه برای آینده در جیبشان نیست و از خرید و تهیه مایحتاج زندگی خود عاجزند، اما منزلی دارند بسیار بزرگ و بسیار تازهساز و مدرن و شیك كه با فروش یك اتاقش میشود 5 سال راحت زندگی كرد.معلوم نیست این خانه گرانقیمت با بیپولی این 2 نفر چه ربطی میتواند داشته باشد. شاید این هم به همان طنز ماجرا ربط داشته باشد كه هرگز ندارد یا نعمتالله خواسته با نمایش یك تناقض عجیب و غیرمعمول بساط شادی به راه بیندازد و در بستر اصلی نمایش و در روند شكلگیری قصهاش كه این هم كه به نظر نمیآید نتیجهای جز تعجب تماشاگر را به همراه داشته باشد. داستان بیپولی اما مانند دیگر آثار اخیر طنز در یك محیط دنبال نمیشود. ما ردپای این زوج و مشكلشان یعنی همان بیپولی را هم در محیط منزل، هم در محیط حرفهای و كاریشان و هم در مكانهای اجتماعی مرتبط با دیگران شاهد هستیم و همان لحن شاد را نیز در این مكانها حس میكنیم. جالب اینجاست كه بیپولی در محیط كاری هم به موازات پرداخت به مقوله شخصی كاراكتر،زمینه های اجتماعی را نیز در این زمینه ارائه میكند. اولین صحنهای كه بهرام رادان را در محل كارش میبینیم به خاطر بیاورید. ابتدا منتظریم ببینیم او و دیگران قرار است در این محیط حرفهای اقتصادی چه كاری انجام دهند، اما انتظار بزودی به پایان میرسد و تماشاگر با یك طنز دیگر به این جواب میرسد كه این شركت ورشكسته است و كاری در آنجا برای پولسازی انجام نمیشود چرا كه اصلا كاری برای انجام دادن وجود ندارد و حضور فیزیكی كارمندان در آنجا هیچ حاصلی در بر ندارد جز یك علافی و سرگرمی بیخودی و صبح را به شب رساندن؛ البته همین شركت ورشكسته به همان زمینه های اجتماعی و اقتصادی هم تنه میزند كه نعمتالله خواسته در فیلمش معضلات اجتماعی را كاملتر بیان كند و البته شیوه طنزگونه هم كمك میكند تماشاگر، كاراكترها و قصه را بیشتر دنبال كند، چرا كه زوج فیلم اگر چه آس و پاس هستند با این كار الكیشان و همان منزلی كه در بالا ذكر شد بالاخره با خلقالله در ارتباطند. یا باید به آنها بگویند داستان از چه قرار است به گونهای كه حتی نان هم ندارند بخورند و شركتشان هم رفته روی هوا، یا اینكه گردنشان را بالا بگیرند و حرف مفت بزنند و اوضاع اقتصادی اسفناكشان را وارونه نشان دهند. یعنی علیرغم بیپولی خود را كلهگنده جا بزنند. به روایتی قبول نكردن این واقعیت كه مشكل اقتصادی برای همه هست و باید صادق بود، در بستر اصلی فیلم بیپولی نگاه و نظری به یك آسیب اجتماعی دارد و متاسفانه این روندی است كه بسیاری از زوجهای جوان طی میكنند، بدون اینكه به عاقبت كار فكر كنند و اینكه بیخود مشكلات خود را افزایش میدهند. این ادعای تمول و پولداری خوب از كار درآمده و رادان و حاتمی ادای یك زوج پولدار كه در اصل بدجوری بیپولند را مناسب قصه ارائه میكنند.قبول نكردن این واقعیت كه مشكل اقتصادی برای همه هست، در بستر اصلی فیلم بیپولی نگاه و نظری به یك آسیب اجتماعی دارد این ادعا را حالا پیوند بدهید به یك معضل اجتماعی دیگر كه در بیپولی نیز بوضوح قابل دریافت است و این كه پز دادنها سرانجام یقه اولین كسی را كه خواهد گرفت خود صاحب پز است ولاغیر. سكانس قمپز در كردنهای رادان در محل شركت و همچنین سور دادن و به روایتی مهمانی دادن او را به یاد بیاورید، در جایی و در حالی كه اصلا نه ضرورتی دارد و نه كلاسی به حساب میآید كه میزبان بیشتر از آدمهایی كه دعوتند سفارش بدهد. رادان دست به این كار میزند و چیزی نمانده كه حتی مفتضح شود كه در همان فضای طنز قضیه سمبل میشود و بخیر میگذرد. این مقوله پز بیحساب دادن و برگشت آن به سمت صاحب پز در مواقعی یقه هر 2 نفر را میگیرد. هم زن و هم شوهر به معنای یك زوج جوان بدین لحاظ آسیبهای شدید میبینند كه كار را میتواند حتی در این ابتدای زندگی مشترك به متاركه بكشاند. روندی كه نه به این شدت، اما در بیپولی هم به عینه شاهد هستیم. به هر روی اگر چه بیپولی را یك فیلم طنز یا شاید یك اثر فانتزی تلقی كنیم، اما دارای چنین انگارههای مثبتی هم بود كه به آنها اشاره شد. از سویی اگر بخواهیم منصفانه قضاوت كنیم باید نهتنها پایان فیلم، بلكه چارچوبهایی كه پایان فیلم را رقم زدند نیز ارزیابی كنیم. این كه ناگهان كسی از صفر به هزار برسد، آن هم بیهیچ منطق و دلیلی حتی در یك كار طنز آنچنان جالب به نظر نمیرسد. در بیپولی وضع زوج فیلم یكباره خوب میشود و گویی اصلا از آن همه بدبختی و بیچارگی خبری نبوده است. در واقع 20 دقیقه پایانی بیپولی بسیار بیحساب و كتاب كار شده است و تماشاگر میماند كه این همه جذابیت و كشش به كجا رفت و چرا اینقدر دم دستی این دقایق پایانی كه به تعبیری باید اصلیترین باشند كار شدهاند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 317]