واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: او معتقد است كه مشكلات زندگی شهری آدمها را مرتب از یكدیگر دور میكند و روابط خانوادگی در اثر توسعه و پیشرفت تكنولوژی در حال از بین رفتن است و به شكلی هنرمندانه به اعتراض علیه... كیومرث مرادی، در اجرای نمایش جدیدش با عنوان «خانه»، راهی متفاوت نسبت به آثار پیشین گروه تئاتر «تجربه» در پیش گرفته و به سمت آثار مینیمالیستی با رویكردی مدرن پیش رفته است. او معتقد است كه مشكلات زندگی شهری آدمها را مرتب از یكدیگر دور میكند و روابط خانوادگی در اثر توسعه و پیشرفت تكنولوژی در حال از بین رفتن است و به شكلی هنرمندانه به اعتراض علیه این جریان پرداخته است. مرادی در نمایش «خانه» خانوادهای را به تصویر كشیده كه در عین جمع بودن در یك خانه، از هم دور هستند و هر یك در جزیرههای تنهاییشان به سر میبرند. با او گفتوگویی انجام دادهایم كه در ادامه میخوانید. نمایش «خانه» یك پیشروی كامل به سوی آثار مینیمالیستی است. این اقدام را صرفا باید به دلیل نگاه و رویكرد مدرن به اثر دانست یا منطق دیگری برای این رویكرد داشتید؟ این مسئله از نمایشنامه ناشی شده و در واقع نمایشنامه اینگونه است. در نمایش «خانه» میخواستیم راجع به یك خانواده با یك زندگی طولانی صحبت كنیم؛ بنابراین این فشردهگویی بخشی از محتوا بود اما بخشی در فرم به خاطر حضور جذابیتهای تصویری و ایجاد خلاقیتهایی بود كه امكان حضور برای آنها وجود داشت. علاقه خیلی زیادی به نشانه و تاویل نشانهها دارم؛ به همین دلیل مینیمالیسم در این بخش به من كمك زیادی كرد؛ مثل آن آشپزخانه كه یك واحد كوچك و جمعوجور است اما خود آن فشردگی، نشانهای از شخصیت «رؤیا» مادر خانواده است. حمام، سفیدی دكور، چمدان پدر و... همه نشانههایی تاویلبرانگیز است كه معنا ایجاد میكند و این معناها، معناهای خود نشانههاست و این نشانهها میتواند صرفا در این اجرا، این معناهای خاص را داشته باشد و در اجراهای دیگر معانی دیگری را بروز دهد. در نمایش «خانه» هر تماشاگری میتواند بسته به ذهنیت، رویكرد و جهانبینی خاص خودش، تاویل، تفسیر و برداشتهای خودش را از عناصر مختلف صحنه داشته باشد. فكر نمیكنید این آزادی تاویل، به ذهنیت كلی شما درباره نمایش خدشه وارد كند؟ برای جلوگیری از تفسیرهای متفاوت، راهكارهایی اندیشیدهاید؟یك وجه مشترك در نمایش وجود دارد كه اجازه نمیدهد هر كسی از نمایش خیلی دور شود و آن وجه مشترك عنصر اصلی نمایش یعنی خود خانه است. نمایش با یك خانه آغاز میشود و با همان خانه به پایان میرسد. در ابتدای نمایش، یك نمای كلی از خانه را میبینیم؛ خانهای كه كهنه و فرتوت است. سپس وارد خانه میشویم و میبینیم كه آدمهای داخل خانه هم، آدمهایی تنها، فرتوت و منزوی هستند. در نهایت هم این هامون است كه آرزو میكند تا خانه دوباره ساخته، بازسازی و احیا شود. تنها نشانهای كه هامون در این جریان از خود باقی میگذارد همان آلات خانهسازی اسباببازی هستند. در واقع چون یك محور اصلی در نمایش وجود دارد و بقیه داستانها بر پایه این محور شكل میگیرد، خودبهخود این جریانات به هم وصل میشود و تماشاگر هم طی این مسیر به تاویلهای ثابتی دست پیدا میكند. به قول شما خانه محور نمایش است اما در این خانه هیچوقت شاهد خانواده نیستیم!خانه محور نمایش نیست بلكه ریسمانی است برای این خانواده كه به همدیگر دوخته شدهاند. این خانواده، هیچ وقت دور هم جمع نمیشوند مگر در صحنه آخر كه یك قاب از خانواده میبینیم. این اتفاق به خاطر همان نگاه مینیمالیستی است كه به نمایش داشتهاید؟ نه! به خاطر ساختار داستان است كه خانواده دور هم جمع نمیشوند. در ابتدای نمایش همه دنبال هامون میگردند و تماشاگر صدای اعضای خانواده را میشنود. هامون هم میگوید كه اینها هیچوقت من را پیدا نمیكنند. در ادامه به گذشته میرویم؛ آنجا با شخصیت هامون آشنا میشویم و دلیل اینكه چرا او را پیدا نمیكنند مشخص میشود. در عین حال این سؤال مطرح میشود كه چرا خانواده، هامون را گم كردهاند. سپس به اتاقهای مختلف میرویم كه من اسم آنها را جزیرههای آدمها میگذارم و درگیریهای آنها در جزیرهها و تنهاییهایشان مشخص میشود. با تمام تغییراتی كه در این نمایش نسبت به سایر كارهای گذشته شما صورت گرفته است، اما هنوز نتوانستهاید یا نخواستهاید كه از مكتب رئالیسم جادویی فاصله بگیرید و همانند سایر آثارتان رئالیسم جادویی یكی از اصلیترین و اساسیترین شاخصههای نمایش «خانه» است؛ علت این وفاداری و علاقهمندی به «رئالیسم جادویی» را چگونه باید بررسی كرد؟ صرفا نیاز متن به این سبك است یا یك علاقه شخصی نویسنده یا كارگردان؟شاید هم یك اجبار است (میخندد). شاید رئالیسم جادویی به ما كمك میكند خیلی هنرمندانهتر آنچه را قصد داریم، برای مخاطب بیان كنیم؛ مثل این است كه از ماركز بپرسیم پس از گذشت 30سال چرا هنوز رئالیسم جادویی مینویسی؟! فكر میكنم ماركز یك رابطه را پیدا كرده كه در این رابطه خیلی به ماجرا واقف است. منتها یك تفاوت عمده بین دنیای این نمایش و دنیای كارهای قبلی ما وجود دارد. در آثار قبلی همیشه 2 داستان، همزمان به طور موازی كنار هم حركت میكرد كه توسط رئالیسم جادویی به همه ربط مییافت و در یك فضا این 2داستان به هم متصل میشد و 2 زمان متفاوت كه 2 برهه تاریخی متفاوت را به هم وصل میكرد. اما در نمایش خانه قضیه كاملا متفاوت است در این نمایش خیلی ساده درباره یك خانواده ایرانی معاصر صحبت میكنیم كه در سال 1388 در كنار هم در حال زندگیكردن هستند. اینبار داستان تفكیك شده و به قول شما به چند جزیره تبدیل شده. دقیقا همینطور است؛ آدمهای این نمایش مانند همه آدمهای امروز جامعه هستند و این اتفاق (جدایی اعضای خانواده از یكدیگر) در تمام خانوادههای امروزی وجود دارد. دور بودن آدمها از همدیگر و غوطهورشدن در تنهایی در جوامع امروزی به خاطر مشكلات زندگی شهری خیلی بیشتر شده و در عین حال با حمله تكنولوژی به جوامع و زندگیها این مسئله شدت بیشتری هم پیدا كرده است. پدیدهای مثل sms باعث شده تا آدمها حتی كمتر صدای همدیگر را بشنوند! در واقع در جامعه امروزی، آدمها به طور مداوم در حال دور شدن از یكدیگر هستند و اتفاقا لطمات این رویدادها را مشاهده میكنیم. به نظر من این جریانات باعث شده تا تراژدیهای زیادی در زندگیهای امروزی جاری شود. در نمایشهایی كه تاكنون كار كردهاید، نوعی پیشروی تدریجی به سوی جامعه امروزی معاصر دیده میشود. در نمایش خانه از امروز هم گذر كردهاید و نوعی پیشروی بهسوی آینده را رقم زدهاید. این هم در راستای تكرار تجربیات گروه است؟ در ادامه، این روند ادامه خواهد داشت؟ فكر میكنم در این نمایش بهشدت در حال تعریف زمان معاصر هستم. نتیجه گذشته را در این نمایش در آینده پدیدار كردهام. در واقع این نمایش كاملا معاصر است و عناصر به كار گرفته شده در این نمایش و شخصیتهایی مثل هامون و پرنیان و حتی موسیقیهایی كه در باب آنها به كار گرفتهام كاملا معاصر و امروزی است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 436]