واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دعاى مضطرّ اجابت مىشود!محتوای سوره نمل
قرآن براى مردم قابل درك است!بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِطس تِلْكَ آیاتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِینٍ (نمل1) هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِینَ (نمل2) الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (نمل3)طا، سین. آن است آیات قرآن و كتاب روشنگر. كه (وسیلهى) هدایت و بشارت براى اهل ایمان است. كسانى كه نماز برپامىدارند و زكات مىپردازند و تنها ایشانند كه به آخرت یقین دارند. نكتههای آیات:زكات دو معنا دارد: یكى معناى خاص كه زكات معروف است و دیگرى معناى عام كه كمك به نیازمندان به هر نحو است. در این آیه مراد معناى دوّم زكات است، زیرا این سوره در مكّه نازل شده و دستور زكات رسمى در مدینه صادر شده است. «یُؤْتُونَ الزَّكاةَ» كلمهى «مُبِینٍ» از «ابانة»، هم به معناى «روشن» به كار مىرود كه به اصطلاح فعل لازم است و هم به معناى «روشنگر» كه فعل متعدّى است. پیامهای آیات:1ـ یكى از سنّتهاى الهى این است كه وحى را با برترى و مقامى كه دارد در دسترس انسان قرار دهد. «تِلْكَ» 2ـ دایرهى ارشاد از طریق گفتن و شنیدن، گستردهتر از نوشتن و خواندن است. (كلمهى قرآن قبل از كتاب آمده است) «الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ» 3ـ حركت انبیا فرهنگى و با قرائت و كتابت همراه است. «آیاتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ» 4ـ قرآن، كتابى بس بزرگ است. ( «كِتابٍ»، بدون «الف و لام» و همراه با تنوین نشانهى عظمت است) 5ـ قرآن براى مردم قابل درك است. «كِتابٍ مُبِینٍ» 6ـ ارشاد و تبلیغ، باید با محتواى روشن و شیوهاى صریح و قاطع همراه باشد. «تِلْكَ مُبِینٍ» 7ـ هدایت، درجات و مراحلى دارد: هدایت ابتدایى: «هُدىً لِلنَّاسِ» هدایت تكمیلى: «هُدىً ... لِلْمُؤْمِنِینَ» 8ـ از امتیازات قرآن، مكتوب بودن: «كِتابٍ» روشن و روشنگر بودن: «مُبِینٍ» هدایت كردن: «هُدىً» و بشارت دادن است. «بُشْرى» 9ـ رسالت اصلى قرآن، هدایت و بشارت است و توجّه قرآن به علوم و مسائل دیگر جنبى است. «هُدىً وَ بُشْرى» 10ـ ایمان، كلید هدایت و نجات است. «هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِینَ» 11ـ در هدایت شدن، قابلیّت شرط اصلى است. «لِلْمُؤْمِنِینَ» 12ـ براى ترویج خوبىها، از خوبان تجلیل كنیم. «الَّذِینَ» ...13ـ در تجلیل، محور كردار مردم است، نه نام و عنوان آنها. «یُقِیمُونَ ... یُؤْتُونَ» ...14ـ عمل، نشانهى ایمان است. «لِلْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یُقِیمُونَ» ...15ـ حتّى مؤمنان اهل نماز و زكات براى تداوم كار خود به هدایت الهى نیاز دارند. «هُدىً ... لِلْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ» ... در قیامت نیز انسان به مرحلهاى از هدایت محتاج است. «یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ» (یونس، 9)16ـ نمازى ارزش دارد كه با شرایط صحّت و كمال انجام گیرد. «یُقِیمُونَ» (معناى اقامهى نماز، انجام دادن آن با شرایط است) زكات دو معنا دارد: یكى معناى خاص كه زكات معروف است و دیگرى معناى عام كه كمك به نیازمندان به هر نحو است17ـ رابطه با خداوند بر رابطه با مردم مقدّم است. «یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ» (نماز، قبل از زكات آمده است)18ـ چون نماز و رابطه با خدا، زمینهساز سایر كارهاى خیر است، نام آن در ابتدا آمده است. «الصَّلاةَ»
19ـ تداوم عمل، به عمل ارزش مىدهد. «یُقِیمُونَ یُؤْتُونَ» (فعل مضارع نشانهى استمرار و تداوم است) 20ـ یكى از امتیازات اسلام این است كه مسایل الهى و مردمى، معنوى و مادّى، این جهانى و آن جهانى را در كنار هم قرار داده است. «الصَّلاةَ- الزَّكاةَ» 21ـ در تبلیغ، اوّل كارهایى را مطرح كنید كه براى مردم خرج ندارد. (اوّل نماز، بعد زكات) «الصَّلاةَ الزَّكاةَ» 22ـ مؤمن در برابر مسائل اجتماعى و نیاز محرومان و گرسنگان، احساس مسئولیّت مىكند. «یُؤْتُونَ الزَّكاةَ» 23ـ هر كجا حسّاسیّت لازم است، كلام را تكرار كنید. (نماز و زكات با یك كلمه «الَّذِینَ» آمده، ولى یقین به معاد با دو بار كلمهى «هُمْ» بكار رفته است.)24ـ نماز و زكاتى ارزش دارد كه با ایمان به معاد همراه باشد. «وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ» 25ـ اهل یقین، تنها گروه خاصّى هستند. «هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ» تكرار كلمهى «هُمْ» نشانهى این است كه این گروه، گروه خاصّى هستند.26ـ مؤمنین برنده هستند با نماز خودسازى مىكنند و با زكات مشكلات جامعه را حل و با یقین به معاد، آیندهى خود را تأمین مىكنند. «یُقِیمُونَ الصَّلاةَ ... الزَّكاةَ ... یُوقِنُونَ» 27ـ علم، به فراموشى تبدیل مىشود ولى یقین، با توجّه دائمى همراه است. «یُوقِنُونَ» 28ـ گمان و دانستن كافى نیست، باور قلبى و یقین لازم است. «یُوقِنُونَ» مضطر در كتاب اللَّه كیست؟أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلیلاً ما تَذَكَّرُونَ (نمل62) یا كسى كه دعاى مضطرّ را اجابت مىكند و گرفتارى را برطرف مىسازد، و شما را خلفاى زمین قرار مىدهد آیا معبودى با خداست؟! كمتر متذكّر مىشوید! اینجا سخن از حل مشكلات، و شكستن بنبستها و اجابت دعاها است، مىفرماید:"آیا معبودهاى بى ارزش شما بهترند یا كسى كه دعاى مضطر و درمانده را به اجابت مىرساند و گرفتارى و بلا را بر طرف مىكند"؟! (أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ).آرى در آن هنگام كه تمام درهاى عالم اسباب به روى انسان بسته مىشود كارد به استخوانش مىرسد، و از هر نظر درمانده و مضطر مىگردد، تنها كسى كه مىتواند قفل مشكلات را بگشاید، و بنبستها را بر طرف سازد، و نور امید در دلها بپاشد، و درهاى رحمت به روى انسانها درمانده بگشاید، تنها ذات پاك او است و نه غیر او.از آنجا كه این واقعیت به عنوان یك احساس فطرى در درون جان همه انسانها است، بت پرستان نیز به هنگامى كه در میان امواج خروشان دریا گرفتار مىشوند تمام معبودهاى خود را فراموش كرده، دست به دامن لطف" اللَّه" مىزنند همانگونه كه قرآن مىگوید: فَإِذا رَكِبُوا فِی الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ:" هنگامى كه سوار كشتى مىشوند خدا را مىخوانند در حالى كه پرستش را مخصوص او مىدانند (عنكبوت- 65).سپس مىافزاید:نه تنها مشكلات و ناراحتیها را بر طرف مىسازد بلكه" شما را خلفاى زمین قرار مىدهد" (وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ)." آیا با اینهمه معبودى با خدا است"؟ (أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ)." ولى شما كمتر متذكر مىشوید" و از این دلائل روشن پند و اندرز نمىگیرید(قَلِیلًا ما تَذَكَّرُونَ) در آن هنگام كه تمام درهاى عالم اسباب به روى انسان بسته مىشود كارد به استخوانش مىرسد، و از هر نظر درمانده و مضطر مىگردد، تنها كسى كه مىتواند قفل مشكلات را بگشاید، و بنبستها را بر طرف سازد، و نور امید در دلها بپاشد، و درهاى رحمت به روى انسانها درمانده بگشاید، تنها ذات پاك او است و نه غیر اومضطرى كه دعاى او به اجابت مىرسد كیست؟
گرچه خداوند دعاى همه را- هر گاه شرائطش جمع باشد- اجابت مىكند ولى در آیه فوق مخصوصا روى عنوان" مضطر" تكیه شده است، به این دلیل كه یكى از شرائط اجابت دعا آن است كه انسان از عالم اسباب بكلى چشم پوشی كند و تمام قلب و روحش را در اختیار خدا قرار دهد، همه چیز را از آن او بداند و حل هر مشكلى را به دست او ببیند، و این درك و دید در حال اضطرار دست مىدهد.آرى اگر انسان به این مرحله برسد مهمترین شرط اجابت دعا را فراهم ساخته است.در بعضى از روایات این آیه تفسیر به قیام حضرت مهدى (صلوات اللَّه و سلامه علیه) شده.در روایتى از امام باقر (علیه السلام) مىخوانیم كه فرمود:«و اللَّه لكأنی انظر الى القائم و قد اسند ظهره الى الحجر ثم ینشد اللَّه حقه ... قال هو و اللَّه المضطر فى كتاب اللَّه فى قوله: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ»:" به خدا سوگند گویا من مهدى (صلوات اللَّه و سلامه علیه) را مىبینم كه پشت به حجر الاسود زده و خدا را به حق خود مىخواند ... سپس فرمود: به خدا سوگند مضطر در كتاب اللَّه در آیه أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ ... او است" (تفسیر" نور الثقلین" جلد 4 صفحه 94)در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام) چنین آمده:«نزلت فى القائم من آل محمد علیهم السلام هو و اللَّه المضطر اذا صلى فى المقام ركعتین و دعا الى اللَّه عز و جل فاجابه و یكشف السوء و یجعله خلیفة فى الارض»:" این آیه در مورد مهدى از آل محمد (صلوات اللَّه علیهم) نازل شده، به خدا سوگند مضطر او است، هنگامى كه در مقام ابراهیم دو ركعت نماز بجا مىآورد و دست به درگاه خداوند متعال بر مىدارد دعاى او را اجابت مىكند، ناراحتىها را بر طرف مىسازد، و او را خلیفه روى زمین قرار مىدهد" (تفسیر" نور الثقلین" جلد 4 صفحه 94)بدون شك منظور از این تفسیر- همانگونه كه نظائر آن را فراوان دیدهایم- منحصر ساختن مفهوم آیه به وجود مبارك مهدى (صلوات اللَّه و سلامه علیه) نیست، بلكه آیه مفهوم گستردهاى دارد كه یكى از مصداقهاى روشن آن وجود مهدى (صلوات اللَّه و سلامه علیه) است كه در آن زمان كه همه جا را فساد گرفته باشد، درها بسته شده، كارد به استخوان رسیده بشریت در بن بست سختى قرار گرفته، و حالت اضطرار در كل عالم نمایان است در آن هنگام در مقدسترین نقطه روى زمین دست به دعا برمىدارد و تقاضاى كشف سوء مىكند و خداوند این دعا را سرآغاز انقلاب مقدس جهانى او قرار مىدهد و به مصداق وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ او و یارانش را خلفاى روى زمین مىكند. آمنه اسفندیاریبخش قرآن تبیانمنابع:تفسیر نور ج 8تفسیر نمونه ج 15تفسیر" نور الثقلین" جلد 4
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 353]