تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 8 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):اگر نزد خداوند عبادتى بهتر از شكرگزارى در همه حال بود كه بندگان مخلصش با آن عبادتش ك...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819076452




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد رسالت: واكاوي منطق معترضين انتخابات دهم «واكاوي منطق معترضين انتخابات دهم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم دكتر امير محبيان است كه در آن مي‌خوانيد؛دموكراسي سه ضلع دارد كه فقدان هر يك مشكلاتي را در برابر فرايند انتقال دموكراتيك قدرت پديد مي آورد. 1. رقابت جدي 2. مشاركت گسترده 3. پذيرش تبعات و نتايج انتخابات رياست جمهوري دهم عليرغم شروع استثنايي خود در مناظره ها و مشاركت بي مانند در هنگام راي دادن متاسفانه در بخش پذيرش تبعات و نتايج دچار اشكالات جدي شده است. چرا؟صورت مسئله چيست؟ 1 .در مناظرات انتخاباتي چالش هاي جدي ميان كانديداها پديد آمد كه هم موجب جلب توجه توده هاي مردم شد ، هم بر مشاركت به شكل چشمگيري افزود و هم البته موجب اتهاماتي شد كه افكار عمومي را عليه افرادي چه كانديدا و چه خارج از دايره رقابت انتخاباتي تهييج كرد. 2. مشاركت گسترده و مدل هاي جديد به صحنه كشاندن هواداران باعث دو قطبي شدن انتخابات ميان آقايان مير حسين موسوي و احمدي نژاد شد. به گونه اي كه سطح توقع كانديداها و بويژه هواداران را دامن زد. 3. با اعلام نتايج ،سه كانديداي غير پيروز به انحاء گوناگون به اين نتيجه اعتراض كردند . در اين ميان موسوي بدليل آن كه رقيب اصلي بود واكنش بيشتري نشان داد. 4. هواداران موسوي به فرمان وي به خيابانها ريختند و به نتيجه اعتراض كردند موسوي هم خود را پيروز انتخابات خواندو خواهان ابطال اصل انتخابات شد. پرسش ها: 1. اعتراض كانديداها يا كانديداي معترض به چيست؟به فرايند مقدماتي پيش از انتخابات نظير مناظره ها و اتهامات و سخنان رد و بدل شده؟ به نحوه برگزاري انتخابات در همان روز ؟ يا نحوه اعلام نتايج؟ 2. اگر اعتراض به نحوه اجراي مناظره ها بوده است؛ چرا همان زمان رسما و بصورت جدي اعلام نشده است؟وآيا اگر امروز مهندس موسوي پيروز انتخابات بود آيا باز هم شاهد اعتراض به مناظره مي بوديم؟اگر اعتراض به اتهامات ذكر شده در مناظره هاست؛ مي توان از طريق قانوني بابت اتهامات اقدام كرد واين حق براي همگان وجود دارد. 3. چنانچه اعتراض به نحوه برگزاري انتخابات است ؛در قانون نظارت شوراي نگهبان بر انتخابات رياست جمهوري اسلامي ايران ماده 1 آمده است:طبق اصل 99 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران شوراي نگهبان نظارت بر انتخابات رياست جمهوري را برعهده دارد . لذا اعتراضات بايد از طريق شوراي نگهبان پيگيري شود.اما ممكن است معترضين نه به جايگاه قانوني شوراي نگهبان بلكه به بي طرفي شوراي نگهبان اعتراض داشته باشند. در اين حالت چند پرسش ديگر پديد مي آيد:آيا اعضاي شوراي نگهبان و منش آنها از قبل براي كانديداها شناخته شده نبود؟اگر اعضا يا منش آنها را قبول نداشتند ؛ چرا وارد روندي شدند كه آن را اساسا قبول نداشتند؟از سوي ديگر چرا هنگامي كه آقاي خاتمي از همين مسير دو دوره رئيس جمهور ايران شدند اعتراضي صورت نگرفت؟اگر در آن زمان آقاي ناطق نوري اعتراض مي كرد و انتخابات را زير سوال مي برد ؛ واكنش رقبا چه مي بود؟ 4. حال ممكن است اعتراض به روند تجمع آرا و نحوه اعلام آن باشد. در اين حالت نحوه اعتراض كه البته حق قانوني معترض است بر حسب قانون مشخص است؟در اين حالت رسيدگي شده ودر صورت تخلف صندوق ها يا حتي آراء حوزه هايي ابطال مي گردد.لذا نيازي به اعتراضات خياباني با وجود راهكارهاي قانوني نيست.اما عليرغم اين روند روشن كانديداي معترض خواهان ابطال انتخابات و حضور هواداران آن هم با هزينه سنگين جاني ومالي در خيابان هاست ؛ چرا؟ به اين پرسش و پرسش هاي ديگر در نوشتار هاي آينده پاسخ خواهيم داد. آفتاب يزد: جوهره! «جوهره !»عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛ چند ماه قبل مهدي كروبي با صــدور نـامـه‌اي سـرگـشـاده، موضع‌گيري‌هاي علني يكي از موثرترين افراد بر انتخابات را مورد اعتراض قرار داد. در آن زمان بلافاصله عده‌اي به تكرار حرف‌هاي كليشه‌اي پرداختند تا اعتراض كروبي را ناموجه جلوه دهند. كمتر از سه ماه بعد از صدور نامه كروبي، اين بار نوبت علي لاريجاني بود كه موضع‌گيري انتخاباتي بعضي از اعضاي شوراي نگهبان را يكي از عوامل مناقشه‌هاي اخير در كشور بنامد. رئيس اصولگراي مجلس كه موضع‌گيري‌هاي رسانه ملي در زمان رياست او بارها مــوجــب اعتـراض اصلاح طلبـان شـده بود علاوه بر اعتراض به موضع‌گيري مناقشه برانگيز بعضي اعضاي شوراي نگهبان، رفتار صدا و سيما در حوادث اخير را نـيـز مـورد اعـتـراض قرار داد. مجموعه اظهارات لاريجـانـي نشـان مي‌داد كه او نيز مانند بسياري از اصلاح طلبـان، بـه اين نتيجه رسيده است كه نـهـادهاي اجماعي، نبايستي با موضع‌گيري‌هاي يكطرفه، پيشاپيش بي‌طرفي خود را زيرسوال ببرند و مردم را نسبت به عادلانه بودن برخي اقدامات عمـومي همچون انتخابات، دچار ترديد نمايند. اظهارات صريح لاريجاني، اين اميدواري را ايجاد نمود كـه در سطوح عالي تصميم‌سازي و تصميم‌گيري كشـور، خـطـرات عـدم بي‌طرفي يا اظهارات و اقداماتي كه افراد موظف به بي‌طرفي را در مظان خروج از بي طرفي قرار مي دهد درك شده‌است. اين اميدواري، به اين معني بود كه حتي اگر كساني واقعاً بي طرف نيستند لااقل براي آرام نگاه داشتن جامعه، تظاهر به عدم بي‌طرفي نخواهند كرد يا از هرگونه اظهارنظري كه مي‌تواند توسط دوستان، رقبا و دشمنان به عنوان نشانه خروج از بي طرفي تلقي شود، خودداري خواهند كرد. اما اين خوش گماني سازنده، زياد به طول نينجاميد. تنها ساعاتي پــس از پـخــش مـسـتـقيـم اظهـارات لاريجـانـي در تلـويزيون، يكي از ناظران موثر در انتخابات، حوادث اخير در كشور را بهانه قرار داده و به جاي عـمـل بـه تـوصـيه رئـيـس اصـولگراي مجلس براي شـنيدن سخن تظاهركنندگان، حملات خود را متوجه كانديداي مـعـتـرض نمود. او بـه هـمـيـن بـهانه، تحركات اخـيــر مــوســوي را مـوجب نـشـان داده شـدن جوهره او دانست. اگر كسي سوابق مربوط به تحولات ربع قرن گذشته كشور را نداند ممكن است گمان كند كه اين اظـهـارنـظر، فاقد هـرگونه پيشينه‌اي است و تنها به خاطر حمايت مـوسـوي از تظاهركنندگان يا اصرار او بر پيگيري شكايت‌هاي انتخاباتي خود، بيان شده است. اما با يك عقبگرد 24 ساله، مي‌توان ريشه‌هاي ديگري براي برخي اظهارنظرهاي نه چندان دوستانه و غيرسازنده در شرايط بحراني كنوني پيدا كرد. شايد نگاهي به آن حوادث، بتواند جوهره موسوي و برخي مخالفان امروزين او را نيز آشكار سازد. از اواسط تابستان 1364 و هم زمان با برگزاري چـهـارمـيـن دوره انـتـخـابـات ريـاست جمهوري، زمزمه‌هايي در خصوص تغيير نخست‌وزير، مطرح شـد. بـا فرا رسيدن پاييز و هنگامي كه قرار بود رئيس‌جمهور منتخب، نخست وزير پيشنهادي خود را به مجلس معرفي كند سران جناحي كه آن روز به عنوان محافظه‌كار شناخته مي‌شدند تحركات براي حذف موسوي را آغاز كردند. مهم‌ترين تحرك، ديدار سه تن از روحانيون سرشناس آن جناح با رهبر فقيد انقلاب بود كه نهايتا به اظهارنظر كتبي ايشان و تاكيد بر اين نكته منجر شد كه تغيير نخست وزير به مصلحت نــيــست. قبل و بعد از اين اظهارنظر، امام (ره) بارها حمايت و حسن نظر خود به موسوي را ابراز كـردنـد تـا مـشخص شود او از چه جوهره‌اي برخوردار است. اما افراد ديگري هم در همان ايام، جوهره خـويـش را بـه نمايش گذاردند. آنها ابتدا، براي نخستين‌بار در سال‌هاي پس از انقلاب، براي تعريف رابطه خود با ولايت فقيه، از عبارت جديدي استفاده كردند تا عدم تبعيت خود از رهبر فقيد انقلاب را توجيه كنند. شخصيت پرنفوذي كه رفتار موسوي را معرف جوهره او مي‌داند حتما به ياد مي‌آورد كه در سال 64، چه كساني اعلام كردند كه نظر امام در مورد ادامـه نـخـست‌وزيري موسوي، ارشادي است نه مولوي! پس از آن هم براي آنكه ثابت كنند به اين ارشاد نيازي ندارند به همراه ساير اعضاي گروه موسوم بـه 9 نفر در مجلس دوم، به نخست وزيري ميرحسين، راي منفي دادند. البته در انتخابات مجلس سوم كه منجر به تسلط اصلاح طلبان فعلي بر قوه مقننه گرديد رفتار نظريه پردازان مولوي- ارشادي به گونه‌اي بود كه رهبر فقيد انقلاب مستقيماً به ميدان آمد و با دستوري مولوي برخلاف نظريه شوراي نگهبان زمينه تاييد انتخابات در حوزه انتخابيه تهران را فراهم كرد. آن روزها گذشت و با رحلت رهبر فقيد انقلاب، پرونده دسته‌بندي دستورات ايشان به مولوي و ارشادي بسته شد. اما تا زماني كه امام در قيد حيات بود موسوي كلامي نگفت كه نشانه تغيير جوهره او باشد. پس از آن هم تا زمان كانديداتوري براي انتخابات،‌حركتي انجام نداد كه حتي مخالفان قسم خورده و با نفوذ، بتوانند او را به تغيير جوهره‌اي كه موجب حمايت و تحسين مكرر رهبر فقيد انقلاب از او شده بود، متهم كنند. در مقابل، كساني كه در دهه 60 حتي حاضر نشدند توصيه امام (ره) در مورد موسوي را بپذيرند نيز نشانه‌اي از خود بروز ندادند كه ثابت كند از رفتار آن روز خود پشيمان هستند. پس مي‌توان گفت: جوهره موسوي تغيير نكرده و مخالفان او نيز جوهره خود را حفظ كرده‌اند. البته اين سخن نه به معناي معصوم دانستن موسوي است و نه به‌‌‌‌‌‌ معناي نفي كامل كساني كه مخالفت آنها با موسوي، سابقه بيست و چند ساله دارد. پس بهتر است به جاي جوهره شناسي كه انجام بي خطاي آن تنها با علم غيب الهي امكان‌پذير است، هر كس به فكر انجام وظايف امروزين خود باشد؛ براي كساني كه مسئوليتي در امر انتخابات دارند يكي از وظايف حتمي آن است كه از هرگونه اظهارنظري كه مردم را نسبت به عدم بي طرفي آنها نااميد مي‌كند، خودداري نمايند. اگر اين توصيه مورد توجه قرار گيرد جوهره قانون‌پذيري همه افراد كشف خواهد گرديد. كيهان: سپرت كو پهلوان؟! «سپرت كو پهلوان؟!»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛«آيا مردم گمان مي برند واگذاشته شده اند كه بگويند ايمان آورديم و در فتنه آزموده نشوند. و حال آن كه همه افراد پيش از شما را در فتنه آزموديم تا خداوند راستگويان و دروغگويان را معلوم كند». وقتي اين آيات از سوره عنكبوت نازل شد امير مؤمنان(ع) از ماهيت فتنه اي كه در آيه خبر داده شده بود سؤال كرد و پيامبر فرمود «يا علي، بعد از من، امت من دچار فتنه مي شوند». علي دلتنگ شد و عرض كرد «اي رسول خدا! آيا در جنگ احد كه جمعي از مسلمانان به شهادت رسيدند و بر من سنگين آمد كه شهادت نصيبم نشده، نفرمودي تو را به شهادت در آينده بشارت باد؟». رسول خدا فرمود «آري چنين است. در آن هنگام (شهادت) چگونه صبر و تحمل خواهي كرد؟». امام در خطبه 156 نهج البلاغه مي فرمايد «گفتم اي پيامبر خدا، اين نه موضع صبر بلكه جاي بشارت و شكر است. و رسول خدا فرمود اي علي! اين قوم با اموال خود به فتنه مي افتند و به خاطر ديني كه پذيرفته اند بر خداوند منت مي گذارند و با اين حال رحمت او را آرزو مي كنند. و خويش را از خشم و غضب او در امان مي بينند در حالي كه حرامش را با شبهه هاي دروغين و هواهاي غفلت آور حلال مي شمارند... آنان را در جايگاه فتنه قرار داده نه جايگاه مرتدان». انسان مدام از حالي به حالي مي شود. مدام در حال صيرورت و «شدن» است. اوضاع ديگرگون مي شود تا آدمي -هر كه مي خواهد باشد- آزمايش شود. گاه فضا غبارآلود مي شود. فتنه با ظاهري فريبا و باطني زشت و نازيبا هجوم مي آورد. تو مي ماني و فتنه و فتوت، مردي و نامردي. مرد! انتخاب با توست. پس سلاح و سپرت كجاست پهلوان؟! خلع سلاح نيامده باشي؟! ميدان رزم است نه نوبت بزم. مبادا زمين دشمن و جبهه خودي را در اين غبار گم كرده باشي؟ «بين شما و اهل قبله ]پيمان شكنان و از دين بيرون شدگان[ باب نبرد گشوده شد و اين پرچم را بر دوش نمي كشد مگر آن كه اهل بصيرت و صبر و علم به جايگاه حق باشد. پس انجام دهيد آنچه مأمور مي شويد و باز ايستيد از آنچه نهي مي شويد. و شتاب و عجله نكنيد در چيزي كه آن را بررسي و روشن نكرده ايد چرا كه آنچه شما منكرش هستيد ما را قدرت تغيير آن هست. بدانيد دنيايي را كه آرزو مي كنيد و بدان رغبت داريد، و دنيايي كه گاه شما را به خشم و گاه به خشنودي مي آورد، نه خانه شماست و نه منزلي كه براي آن آفريده شده ايد... در دنيا براي آخرتي كه به آن دعوت شده ايد بر يكديگر پيشي گيريد و با عمق دل از دنيا روي برگردانيد و نبايد كسي از شما به خاطر چيزي از دنيا كه از او گرفته شده، چون كنيز بنالد» (خطبه 172 نهج البلاغه) مي توان ابوذر و عمار و ميثم و مقداد و اويس و مالك اشتر شد. مي شود آدمي «سلمان محمدي» شود كه وقتي مي گفتند خودت را معرفي كن، به مال و منال و طايفه و تبار نمي نازيد بلكه مي گفت من منت دار رسول خدا هستم «برده و فقير و گمراه بودم پس خداوند به بركت محمد(ص) مرا آزاد و توانگر و اهل هدايت گردانيد» و در عمل تا روز آخر اين منت داري و فروتني را نشان داد. و مي توان طلحه يا زبير شد و خون در دل علي كرد. مي توان علي را به بليغ ترين الفاظ ستود و به اصرار و اجبار، حجت را براي به دست گرفتن زعامت مسلمين بر او تمام كرد اما به وقت آزمون، زير همه اعتراف ها و شهادت ها و بيعت ها زد. مگر آن هنگام كه در مدينه با علي بيعت مي كردند، نشنيدند كه مي فرمايد «عهده دار و در گروي سخني هستم كه مي گويم و بدان ضامن و پايبندم. بدانيد روزگار دگربار شما را در بوته آزمون نهاده به همان شكل خود در روز بعثت پيامبر. به خدايي كه او را به حق مبعوث كرد در هم آميخته و غربال مي شويد و همچون محتواي ديگ جوشان بالا و پايين مي شويد تا آنكه پايين است فراز آيد و آن كه بالاست، پايين افتد.» (خطبه 15 نهج البلاغه). مگر ناگهاني بيعت كردند؟ «بيعت شما با من ناگهاني نبود. و كار من و شما يكي نيست. من شما را براي خدا مي خواهم و شما مرا براي خود!» (خطبه 136) دردشان چه بود و درمانش كدام؟ اينها كه به اختيار بيعت كرده بودند؟ «به خدا سوگند نتوانستند گناهي را به من نسبت دهند و بين من و خودشان با انصاف داوري نكردند... اول كاري كه از موضع عدالت بايد بكنند اين است كه عليه خود حكم كنند. به يقين بصيرتم با من است، نه امر را بر كسي مشتبه كرده ام و نه هيچ چيزي بر من پوشيده است. اينها همان قوم ستمگري هستند كه در ميانشان لجن و زهر عقرب و شبهه تاريك است... براي بيعت با من هجوم آورديد مانند ماده شتراني كه مشتاقانه به جانب فرزندان خود رو كنند. فرياد زديد بيعت! بيعت! دستم را جمع كردم و بستم، براي بيعت گشوديد. و دستم را عقب بردم، شما پيش كشيديد. خدايا! طلحه و زبير با من قطع رحم كردند و ستم روا داشتند و بيعتم را شكستند و مردم را بر مردم شوراندند. ابن عباس! برخيز و سراغ زبير برو و حجت تمام كن «با طلحه ملاقات مكن زيرا او را همچون گاوي ببيني كه شاخش را روي گوشش كج كرده است. بر مركبي چموش سوار مي شود و مي گويد رام است! اما به ديدار زبير برو زيرا او را طبيعتي نرم است. به او بگو پسردايي ات مي گويد مرا در حجاز شناختي ]و بيعت كردي[ و در عراق انكار كردي و نشناختي؟! چه چيز تو را از آن چه- بيعت- كه با من داشتي و آشكار كردي بازداشت؟» (خطبه 31) «او (زبير) گمان مي كند با دستش با من بيعت كرده اما قلبش بيعت نكرده است. پس به بيعت با من آشكارا اقرار كرده و نسبت به آن چه پنهان است ادعا مي كند. بايد كه بر اثبات ادعايش دليل قابل قبولي بياورد وگرنه به همان بيعتي كه از او سر زده بازگردد» (خطبه 8) ... اينجا «ذي قار» است، منزلي بر سر راه آوردگاه جمل. امير سپاه ايمان و عدالت، نشسته و نعلين پاره خويش را وصله مي زند. جاي وصله هم مانده؟! «ابن عباس اين نعلين چقدر مي ارزد؟» هيچ! «به خدا سوگند اين نعلين پاره در نظرم از حكومت بر شما محبوب تر است مگر آن كه بتوانم حقي را اقامه و باطلي را دفع كنم.» فتوت و حريتي چنان بايد كه مولا بتواند مقابل سپاه خويش بايستد و با شجاعت تمام بگويد «به خدا سوگند در ميان جمعيت اين لشكر بودم كه به سپاه كفر هجوم برديم تا فرار كردند. از جنگ عاجز نشدم و نترسيدم. اين بار هم وضع من مانند آن زمان است، بي شك باطل را، مي شكافم تا حق از پهلوي آن برون آيد» (خطبه 33). و چون سران و سپاهيان جمل به هلاك افتادند، خطاب به همان ها فرمود «برجاي و استوار باد دلي كه خوف خدا از او جدا نگردد. پيوسته در انتظار خيانت و عهدشكني شما بودم و علامت فريب خوردگان را در سيماي شما مي ديدم. چشم پوشي ام از شما به خاطر پنهان بودنتان زير لباس دين بود در حالي كه صدق باطنم مرا از پنهان شما خبر مي داد» (خطبه 4 نهج البلاغه) مي توان سلمان و ابوذر و مالك اشتر و عمار بود براي علي. شما را نمي دانم. من اما در همين روزهاي هجوم فتنه، كام جانم شيرين از شهادت هاي بالابلندي است كه 7 مرداد سال گذشته از آقاي هاشمي رفسنجاني در مصاحبه با روزنامه جام جم خواندم «زير آسمان آبي به هيچ كس به اندازه آيت الله خامنه اي اعتماد ندارم... ايشان بر من حق ولايت دارند... به ياد دارم در زمان رياست جمهوري يك بار در نمازجمعه اعلام كردم حاضرم كاغذهاي سفيدي را امضا كنم و به ايشان بدهم تا هرچه خواستند در اين كاغذها بنويسند... من معتقدم اگر در كشور بحراني پيش بيايد باز هم ولي فقيه است كه مي تواند بن بست شكني كند» يا آن كلمات حجت آوري كه همان بزرگوار 4آذر 84 در همايش «30سال انقلاب، دستاوردها و آسيب ها و فرصت ها» در دانشگاه شريف گفت «عشق من آقاي خامنه اي است. در موارد اختلاف ميان من و رهبري، قانونا و شرعا بايد از رهبرم اطاعت كنم. من نمي توانم صرفا به نظر خود عمل كنم، زيرا حجت دارم و بايد قانونا و شرعا تبعيت كنم.» شايد بگوييد خوش باوري زيادي است اما من خودم حديث معصوم(ع) را از زبان آقاي ميرحسين موسوي در تلويزيون شنيدم كه «مؤمن ممكن است دزدي و گناه بكند اما قطعا دروغ نمي كند». من هنوز هم باور نمي كنم كه او در اين تبليغات 3 ماهه اخير به دانشجويان و مردم در شهرهاي گوناگون درباره ارادت و اعتقادش به ولايت فقيه و شخص رهبري دروغ گفته باشد. نه، موسوي مي گفت دروغ بد است. اغلب آن 13ميليون نفري هم كه به او راي دادند با شنيدن همين وفاداري هايش به ولي فقيه راي دادند؛ عباراتي مثل: «ولايت فقيه همواره جامعه ما را از كودتاها و ديكتاتوري ها حفظ كرده و اين قطعا عقيده سياسي بنده است. بدون ولايت فقيه به فرصت هاي امروز نمي رسيديم. ممكن است بعضي ها نظر مرا قبول نداشته باشند ولي اين نظر من نسبت به ولايت فقيه است و به آن متعهد و پايبند هستم»، «ما بدون ولايت فقيه در 30 سال گذشته در برابر تهديدها آسيب پذير بوديم و هر لحظه ممكن بود كشور به فضاي قبل از انقلاب بازگردد. من با قبول ولايت فقيه وارد انتخابات شده ام»، «من همواره از ولايت فقيه دفاع كرده ام و هم اكنون نيز بهترين رابطه را با رهبر معظم انقلاب دارم»، «سخن گفتن از اطاعت از ولي فقيه ساده است اما اصل، اجراي آن و انطباق رفتار و اعمال با نظر ولي فقيه است.» از اين كلمات شيرين در كلام بسياري از رجال مي توان يافت، در كلمات خاتمي و كروبي و پنجمي و ششمي و... تاريخ ورق خورده و روزگار پيش آمده. حالا نوبت ماست. زنگ انشا تمام شد. زنگ حساب است و نوبت ديكته نوشتن. قلم ها را برداريد! بنويسيد «فتوت»! خط تيره «فتنه»! خط روشن «ارادت و عدالت علي»! نقطه سر سطر!... چه كسي بود آن 5/24ميليون راي و آن 40ميليون راي را نخواست ببيند و «همه» را غلط نوشت؟ جمهوري اسلامي: مبارك ادامه دلالي براي صهيونيسم «مبارك ادامه دلالي براي صهيونيسم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛حسني مبارك رئيس رژيم مصر تاكيد دولتمردان آمريكائي براي برقراري باصطلاح صلح ميان فلسطيني ها و رژيم صهيونيستي را « فرصتي نادر » دانست كه بايد قدر آن دانسته شود و از آن به نفع مردم فلسطين استفاده گردد. رئيس رژيم مصر كه از سخنراني 14 خرداد اوباما در قاهره بسيار خرسند است با ارسال مقاله اي به روزنامه « وال استريت ژورنال » كه به صورت سرمقاله در آن روزنامه به چاپ رسيده است نوشت : « باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا خواهان به دست گرفتن زمام تحقق طرح صلح است و جهان عرب به وي پاسخ مثبت خواهد داد » . وي در ادامه افزود : « حل و فصل تاريخي روند صلح درحال بررسي است و اين همان صلحي است كه به فلسطيني ها كشورشان را اعطا مي كند و موجب مي شود از اشغال آزاد شوند و در همان حال اسرائيل نيز به رسميت شناخته مي شود و شاهد امنيت خواهد بود » . آنچه در اين مقاله و در اظهارات جديد حسني مبارك درباره باصطلاح صلح فلسطيني ها با رژيم صهيونيستي آمده حاوي چند عنصر مشخص است كه عبارتند از تشكيل كشوري در بخشي از فلسطين كه اداره آن در اختيار مردم فلسطين باشد. به رسميت شناخته شدن رژيم صهيونيستي تامين امنيت رژيم صهيونيستي اين هر سه عنصر درست همانهائي هستند كه صهيونيست ها طراح آن هستند و باراك اوباما نيز نقشي غير از اجراي نقشه آنان برعهده ندارد. درباره عنصر اول يعني تشكيل كشوري در بخشي از خاك فلسطين كه توسط مردم فلسطين اداره شود اظهارات هفته گذشته نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي همه چيز را روشن كرده است . نتانياهو با صراحت اعلام كرده است براي چنين كشوري شروطي دارد كه اينها هستند. كشور جديد بايد غيرمسلح باشد و در چارچوب منافع و امنيت رژيم صهيونيستي تعريف شود فلسطيني ها رژيم صهيونيستي را به رسميت بشناسند شهرك سازي توسط صهيونيست ها ادامه يابد بيت المقدس مركز حكومتي رژيم صهيونيستي باشد موضوع بازگشت آوارگان فلسطيني براي هميشه منتفي شود تمامي گروه هاي فلسطيني خلع سلاح شوند و كشور جديد فلسطيني نيز هيچگونه سلاحي در اختيار نداشته باشد. روشن است كه چنين كشوري فاقد قدرت دفاعي و اراده و هويت خواهد بود و هرگز امنيت نخواهد داشت . وجود رژيم صهيونيستي با در اختيار داشتن ارتش مجهز به پيشرفته ترين سلاح ها و تضمين امنيت از طرف فلسطيني ها خطري دائمي براي امنيت كشوري خواهد بود كه مردم فلسطين بدون داشتن سلاح و ساير امكانات و اختيارات مسئول اداره آن مي شوند. ادامه شهرك سازي هر چند در اظهارات حسني مبارك به عنوان يكي از عوامل ادامه تشنج امري منفي دانسته شده لكن از جمله شروط بنيامين نتانياهو برشمرده شده است . ادامه شهرك سازي ها يعني افزودن بر تعداد صهيونيست هائي كه رژي� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 309]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن