واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: سيدعلي صالحي: هر چه در شعر و خلق آن صاحب خلوص هستيم در چيزي به نام نقد شعر ميلنگيم
خبرگزاري دانشجويان ايران - اهواز
سرويس: فرهنگ و ادب
سيدعلي صالحي ميگويد: بحران فراگير بياعتمادي و غلظت عميق فرهنگ شفاهي كه نتيجه نهايي آن مرگ متن به علت يورش حواشي است، نميگذارد اتفاق مكتوبي به نام « نقد » كارساز شود.
اين شاعر به خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خوزستان گفت: هنوز روابط عمومي از طريق فرهنگ زبان به زبان و سينه به سينه عملي ميشود و از آن اصول و ضوابطي كه لازمه « باور » در اين حوزه است هيچ خبري نيست. به همين دليل من هيچ نقش و تاثيري براي اين « حضور كلامي » سراغ ندارم. در جوامع پيشرفته، يك شاعر و شعر او ابتدا از طريق همين نقد و بررسي و معرفي است كه تثبيت ميشود اما در ايران ما اشاره به كل 100 سال اخير است؛ اول بايد شاعر و شعر او با حمايت مردم تثبيت شود تا بعد شايد مورد عنايت مثلا چند منتقد (معروف به منتقد) قرار گيرد. كمي مضحك است، زيرا وقتي كسي تثبيت شد ديگر چه نيازي به معرفي از سوي مثلا نخبگان و رسانهها؟
صالحي با بيان اين كه به عاريه گرفتن نشانههاي ناقص مدرنيزم، نقد علمي مولود جامعه مدرن و آزاد است، عنوان كرد: مدرنيزم وارداتي طي قرن گذشته چهره كميك خود را در حاشيه به ما تحميل كرده است. ما باني مدرنيزم نيستيم. نه فقط ما، در خاورميانه چيزي به نام نقد تحول وجود نداشته و ندارد. ريشه تاريخي موضوع به هزار سرشاخه ميرسد. جامعه ما برآمد فرهنگ نصيحت است؛ فرهنگ پند و اندرز نه دانش نقد. آيا در چنين بحثي ميتوان استبداد مزمن تاريخي را ناديده گرفت؟ به واژههاي « مصلحت »، « عافيت »، « خودسانسوري »، « عاقبت ، « رودربايستي » و تركيباتي از اين قبيل دقت كنيد. كاروانسالار همه اين معاني كهن سال چيست جز تعبير تازه « فرصت طلبي »؟ ما هر چه در شعر و خلق آن صاحب خلوص هستيم، در چيزي به نام نقد شعر ميلنگيم، درجه صداقت در همان سطح « يارگيري » متوقف مانده است. حالا نميخواهم به ضعفهاي دانش و تئوريك در اين سيطره اشاره كنم كه آن هم « خود را دور زدن ». است با كدام توش و توان؟ حتي اين مرقومات مباركه را نميتوان در حد « محاكات » پذيرفت.
وي با اشاره به عدم رشد نقد آكادميك و ارتباط آن با پديده جهاني شدن گفت: اين كه جهان يعني بشريت به يك خانوار بدل شده دروغ بيملاحظه فرهنگ سلطه است. هزاره سوم با ترور و خونريزي و جنگ به دنيا آمده است اما نقد در دانشگاههاي ما جايي ندارد و سطح سواد سقوط كرده است. دليل نبود نقد بومي و خلاقه، دانشگاهها در اين مبحث به كاركرد « ترجمه » ـ و آن هم بيشتر به مباني تئوريك و نظريهها – پناه بردهاند. صفحات نقد ادبي در رسانهها هم كشته مرده همين بزك اجباري است تا شرايط همه جانبه اجازه ندهد كه نهادهاي دمكراتيك و تشكلات تاثيرگذار اجتماعي به صورت مستقل به وجود بيايند. نقش نقد در محدوده « نصيحت » در جا خواهد زد. فرقي ندارد كه دانشگاه باشد يا كل جامعه.
اين شاعر در زمينه نقد ادبي بويژه نقد شعر در دانشگاهها اظهار كرد: نيازي نيست سرگرم تهيه تحقيقي در اين زمينه شويم. سرريز همه اين دانشها را ميتوان در جامعه مشاهده كرد. نبايد قاطع و مطلق زحمت استاد و دانشجو را ناديده گرفت اما انتظار لازم را برآورده نميكنند. در اين جامعه تا بوده نوابغ به صورت خود جوش ظهور كردهاند خاصه در جهان قلم. نااميد نيستم، چشم به راهم.
وي افزود: من براي هر نوع تكاپو در زمينه تدريس و نقد شعر ارزش قائلم اما عرض ميكنم كه ميشود به صورت عملي و كارگاهي به شاعر جوان ياري رساند كه بر كار خود اشراف عميقتري بيابد، اما نميشود شعر و خلاقيت شعر را درس داد. در مورد نقد اتفاقا اگر ضمن كار عملي بر سر شعر ( به صورت تجربي) بشود مباني نقد را مطرح كرد، حتما تاثير مورد قبولي از خود به جاي ميگذارد و شاعر، نه از دانشگاه و نه از ميان اين نوع جلسات به دنيا نميآيد، شاعر مستقيما از ميان مردم برميخيزد. منتقد غيرنويساي شعر هم خود مردم هستند. آن هوش جمعي و تاريخي خوب ميداند كه بايد حافظ را بر سلمان ساوجي ترجيح دهد.
او در پاسخ به اين پرسش كه سراغ داريد دفتر شعري را كه در سطحي گسترده نقد و بررسي و معرفي شده باشد اما مورد اقبال مردم واقع نشود يا به عكس؟ عنوان كرد: نبايد كسي را مايوس كرد. بي اسم عرض مي كنم، حوالي سال 83 خورشيدي دفتر شعر شاعري، 19 بار مورد نقد محبانه و بررسي دوستانه قرار گرفت ( سواي معرفيهاي رسانهاي)، اما نتيجه..؟ و عكس آن. سهراب سپهري ابتدا از سوي مردم پذيرفته شد. سپس عدهاي دست به قلم بردند رقتانگيز است اين رفتارها. در جامعه ما، مردم مهماند فقط مردم!
صالحي از وضعيت انتشار و نقد اشعار خود نيز خبر داد و گفت: تقريبا همه آثارم در شعر از چاپ دوم تا پنجم در بازار كتاب يافت ميشود. كليات يا مجموعه آثارم در دو هزار صفحه امسال از سوي موسسه انتشاراتي نگاه به چاپ سوم ميرسد. ناشر محترم گفته است حوالي خرداد ماه اگر مشكلي سد راه نشود، دفتر " قمري غمخوار" يعني همان هزار و يك هايكوي پارسي هم تازهترين كار من است كه در 3300 نسخه از جانب ناشر نامبرده منتشر شده است. در مورد نقد و نظر مكتوب درباره شعرم،اول اعتراف كنم كه در جواني غصه ميخوردم كه چرا « سكوت »؟ كلام من ارزش برخورد را دارد، اما آرام آرام متوجه ريشههاي اين سكوت شدم .احمقانه است اگر بگويم « توطئه سكوت »! من از اين نوع اوهام ندارم. ريشههاي سكوت به همين دلايلي برميگشت كه عرض كردم. دامنگير است، فراگير و بيدليل. مجموعا طي 37 سال كار شعر – تا آنجا كه به خاطر دارم – نقدهاي متوجهي كار من كمتر از انگشتان دو دست بوده است اما حقيقتا مردم، مردم، مردم ... به من ياد دادند كه كار خوب اصل است، با خلوص كامل. كيست كه دوست داشته باشد و دوست داشته نشود؟ مردم فرزندان خود را دوست دارند حالا اگر تاريخ مرا نقد نكند، غصه خواهم خورد.
شنبه 28 ارديبهشت 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 264]