تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفی...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803596970




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آب


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: آب شهلا حسن کلهری  «و جعلنا من الماء كل شي ء حي» ما حیات و زنده بودن موجودات را به واسطه آب قرار دادیم.تقدّس آب بر اساس اساطیر ایران و جهان و بازتاب آن در شاهنامه ی فردوسی

واژه ی اسطوره کلمه ای معرّب است که از واژه ی یونانی هیستوریاHistoria به معنی جستجو ،آگاهی،و داستان گرفته شده است.در فهم عامه در برخی از فرهنگ ها،اسطوره معنی<<آنچه خیالی و غیر واقعی است و جنبه ی افسانه ای محض دارد یافته است امّا اسطوره را باید داستان سرگذشتی <<مینوی>>دانست که معمولا اصل آن معلوم نیست و شرح عمل،عقیده،نهاد یا پدیده ای طبیعی است به صورت فراسویی که دست کم  بخشی از آن سنت ها و روایت ها گرفته شده،با آئین ها و عقاید دینی پیوندی نا گسستنی دارد.در اسطوره وقایع از دوران اولیّه نقل می شود به عبارت دیگر سخن از این است که چگونه هرچیزی پدید می آید و به هستی خود ادامه می دهد.شخصیّت های اسطوره را موجودات مافوق طبیعی تشکیل می دهند و همواره هاله ای از تقدّس،قهرمانان آن را فرا گرفته است. حوادثی که در اسطوره نقل می شود همچون داستان واقعی تلقی می گردد،زیرا به واقعیّت ها برگشت داده می شود و همیشه منطقی را دنبال می کند اسطوره گاهی به ظاهر حوادث تاریخی را روایت می کند،امّا آنچه در این روایت ها مهم است صحت تاریخی آن ها نیست بلکه مفهومی است که شرح این داستان ها را برای معتقدان آن ها دربر دارد.همچنین از این جهت که دیدگاه های آدمی را نسبت به خویشتن و جهان و آفریدگار بیان می کند دارای اهمیّت است.اسطوره نیمه تاریخی عبارت است از:تحوّل و تکامل حوادث و وقایع ابتدایی و همچنین شرح کارهای فوق العاده ای که به دست آدمیان زورمند انجام گرفته و اندک اندک شاخ و برگ یافته و به صورت داستان های پر از عجایب و غرایب در آمدند.به تدریج هاله ای از تقدّس دینی به دور آن ها حلقه زده و جنبه ی الوهیّت پیدا کرده اند.1 دلیل وجود اسطوره واکنشی از ناتوانی انسان است در مقابله با درماندگی ها و ضعف او در برآوردن آرزو ها و ترس او از حوادث غیر مترقبه.قدرت تخیّل نهایت فعالیّت خود را در این زمینه انجام می دهد.خدایان به این ترتیب خلق می شوند و سپس به شهریاران و پهلوانان زمینی تبدیل می گردند گاهی به عکس از شخصیّتی تاریخی یا قهرمانی معمولی،موجودی اسطوره ای و خارق العاده شکل می گیرد.اسطوره نشانه ای از عدم آگاهی بشر است از علل واقعی حوادث.انسان به پیروی از تخیّل خود برای رویداد ها علّت و انگیزه می تراشد و به این ترتیب،تخیّل را با واقعیّت پیوند می دهد.برای دست یابی به اسطوره های ایران نخست باید منابع مورد استفاده را معرفی کرد.این منابع را می توان به صورت ذیل دسته بندی کرد:الف)منابع هندی ب)منابع اوستایی ج)منابع مانوی/پهلوی ه)منابع عربی و فارسی و)نگاره ها ز)نوشته های مورّخان ایرانی.2ویژگی عمده ی اساطیر ایرانی ثنویّت است.مضامین اساطیری عبارت اند از:ارباب انواع،ارواح،توتم ها،رمز های جاندار مینوی که بازیگران و عناصر حوادث و وقایعی هستند که اسطوره ها را حکایت می کنند.3شخصیّت های اساطیری ایران بیشتر در یشت ها وصف شده اند.مهم ترین اسطوره،گرد ایزدان باستانی،ایزدان آئین های دینی و قهرمانی دور می زنند.4در تحوّل اساطیری ایرانی یه حماسه،برخی خدایان چهره ی انسانی به خود می گیرند مثلا ویو سونت به ویونگهان،پدر جمشید،ثریته،آبتیه به صورت فریدون و آبتین در آمده است یا شخصیّت ایندرا به رستم انتقال یافته است.تقدیر گرایی در اساطیر شاهنامه تحت تاثیر تقدیر گرایی غیر زرتشتی است که در کیش زروانی راه یافته بوده است.داستان های شاهنامه بنیادی اساطیری دارند.تقسیم سه هزاره ی سه گانه در اسطوره ی آفرینش ایرانی در شاهنامه به سه هزاره ی مستقل بدل شده است:هزاره ی نخست از کیومرث تا جمشید،هزاره ی دوم پادشاهی ضحّاک،هزاره ی سوم از فریدون تا کیخسرو را دربر می گیرد. درون مایه ی اساطیر شاهنامه نیز نبرد نور و ظلمت،خیر و شر و پیروزی نهایی خیر دقیقا برابر مضمون اصلی زرتشتی منطبق با اساطیر اوستایی و متون پهلوی است.5 دلایل اصلی کلیّ تبدیل اسطوره به حماسه را بر پایه ی منابع ایرانی خصوصا شاهنامه در چند دسته می توان تقسیم بندی کرد:نخست این که با تکامل تمدّن فرهنگ انسان به تبع آن،جهان بینی ها و باور هایش و نیز تغییراتی که در محیط پیرامونی او پدید آمده،حرکت فکری بشر از عصر اسطوره زیستی/باوری اساطیر مبنای باور ها و استنباط های انسان در متن زندگی فردی و اجتماعی او بود و آن ها را به عنوان حقایق مطلق،ازلی و مقدّس می نگریست.امّا در دوره دیگر،اسطوره ها به تاثیر از نگاه خردمدار تر و تعقّلی انسان به آن ها،اندک اندک جنبه  باور شناختی و مینوی خود را تا حدی از دست داده است و تفکّر اسطوره باوری بشر نسبتا ضعیف تر شده،لذا اسطوره ها برای این که ملموس تر شوند و بتوانند در چنین فضایی باقی بمانند به قالبی در آمده اند که بیشتر به زندگی و شرایط انسان نزدیک بوده است،چنین آئین ها و معتقدات،ارزش اعتقادی و آسمانی خود را به شکل این جهانی امّا مثالی و نمونه وار ترسیم کرده اند و طبیعی است که در این ساختار جدید،رنگ و بویی از ویژگی های تاریخی و اجتماعی هر دوره را نیز پذیرفته اند.6سرزمین ایران از نظر جغرافیایی و آب و هوایی در شمار مناطق خشک و پیوسته با مشکل کم آبی و خشک سالی روبه رو بوده است،وهمواره مردم ایران زمین با دیو خشکی و بی آبی در مبارزه بوده اند.هنتینگتن که در زمینه ی بنیاد جغرافیایی و تاریخ پژوهش می کند بر پیوند میان خشکی آب و هوا و فروپاشی شهریاری ها از یک سو و پدیداری شهریاری های بزرگ در منطقه ی پر آب از سویی دیگر تاکید می ورزد.زامیادیشت به عنوان نخستین سند آدمیان این ادعا را تایید می نماید.این اثر دریاچه های بزرگ را کانون های قدرت و پیروزی ایرانیان می نامد و از دریاچه  ی سیستان به عنوان پایگاه قدرت هفت شهریار و شهریار زاده خاندان کیانی نام می برد.فرّه پادشاهان و فرّه آریاییان با دریاچه ها گره خورده همانگونه که فرّه کیخسرو با دریاچه ی چیچست در پیوند است به بیانی دیگر پیروزی کیانیان در ارتباط مستقیم با مناطق پر آب و خوش آب و هوا بوده است.پادشاهان به دلیل ازرش آب در کنار دریاچه ها به الهه ی آب قربانی پیشکش می نمودند.آنان عقیده داشتند که فرّه کیانی می تواند مانند سیلاب سهمگین سرزمین انیران را ریشه کن و نابود سازد.هرتسفلد فرّه آریایی را به عنصر آب وابسته می داند.نویسنده  ی کتاب بنیادهای اسطوره و حماسه فرو پاشی قدرت ایرانیان در عصر فریدون و آغاز شهریاری کیانیان را هم به احتمال بسیار با خشک شدگی رودخانه در ارتباط می داند و می گوید:<<تورانیان نیز با دریای واروکش در روزگار افراسیاب و ارجاسب ارتباط و پیوند داشته اند واپسین عصر زرین دودمان اخیر دوران شهریاری شاه گشتاسب و پهلوانی برادرش زریر را نیز با رود دایتیا و دریاچه  ی فرزدانو در ارتباط می خواند.7اینک دلایل تقدّس آب، رودخانه و دریاچه ها را در ایران زمین و سایر ملل بر اساس باور های اقوام بر می شماریم:خشک سالی از دیدگاه ایرانیان باستان دیو و نماد اهریمنی و حاصلخیزی و آب نماد اهورایی است اصل آفرینش مادی را از آب می دانستند و بر این نصوّر بودند که رنگین کمان ارواح دیوان هستند و مانع از باران سازی می شوند و برای باران ایزدانی داشتند.ایزد آذر،باد(وای)هوم،فروهراشون،اردیبهشت،بهمن،امشاسبند،آتش و...و باور آن ها بر این بود که ایزدان به یاری باد،آب را درون ابر ذخیره می کنند و باران به همراه باد و تگرگ و ابر چهار اسب نر گردونه ی آناهید ایزد بانوی آب را تشکیل می  دهند .آب در فرهنگ ایرانیان و از نظر مذهبی نیز دارای ارزش و اعتباری خاص بوده است.ایرانیان از گاه باستان آب را مظهر پاکیزگی می دانستند و این باور در نوشته های اوستایی مورد تایید می باشد.در شاهنامه ی فردوسی به این امر اشاره دارد هنگامی که کیخسرو و کیکاووس برآنند که به آتشکده ی آذرگشنسب وارد شوند و با خدای خود نیایش کنند پس از آن به قصد یافتن افراسیاب روانه گردند در هنگام ورود به آتشکده دست و پا و سر و تن خود را می شویند پس ازآن وارد می شوند. ناهید/آناهید(اردوی سوره آناهیتا)ایزد بانوی آب و باران و باروری در مذاهب ایران باستان است وی خدای محبوبی است و همیشه علاقه و احترام عمیق پیروان بسیاری را به خود جلب کرده است.تیشتر/تیشتریهTishtariya در بندهش آمده:همان تیر است خدای مستقلی بوده است با صفاتی همانند تیشتر و متعلق به نواحی غربی ایران و بعدها این دو به صورت خدای واحدی در آمده اند.بر باور ایرانیان خدایی است که با باران ارتباط دارد و از این رو،اصل همه ی آن ها،سرچشمه  ی باران و باروری است.در تیشتر یشت اوستا،نبرد این ایزد با اپوش که دیو خشکسالی و خشکی است روایت شده است این دیو باران را از باریدن باز می دارد.تیشتر به یاری مینوی خرد و با همکاری ایزد باد آب را به بالا می راند و به یاری ایزد برز اپم نپات و فروهر(روح پاسبان آدمی)و به یاری ایزد هوم و بهمن امشاسپند به نبرد این دیو خشکسالی می رود.8اپوش ظاهرا به معنای از میان برنده یا پوشاننده ی آب،دشمن تیشتر و کارش باز داشتن او از فرا بردن آب های باران ساز به آسمان است قدمت ستایش آناهید به دوره های بسیار پیشین و جتّی به زمان پیش از زرتشت می رسد.اردوی به معنی رطوبت، در آغاز،نام رودخانه ی مقدّسی بوده است و به پیروی از اصل شناخته شده ای در اساطیر،نام رودخانه شخصیّت خدایی پیدا کرده است.او را همتای ایزد بانوی سرس وتی در آئین ودائی می دانند.برخی بر این عقیده اند که اردوی در اصل صفت سرس وتیSarasvati بوده است که در هند به رودخانه ی کوچک مقدّسی در ناحیه ی پنجاب کنونی اطلاق می شد،سوره یا سورا بخش دیگر نام اردوی سوره آناهیتا معنی نیرومند و پر زور دارد و آناهیتا پاکی بی آلایشی معنی می دهد.این ایزد بانو در کتیبه ی اردشیر دوم در بسیاری از متن ها به صورت خلاصه شده ی آناهیتا در می آید..او نخست بر رودخانه ی اردوی سروری داشت کم کم بر همه ی آب ها سروری می یابد و بنا بر بندهشن،پدر و مادر آن ها می شود و از  اپام نپات پیشی می گیرد و شخصیّت اپام نپات در شخصیّت او تحلیل می رود.تجسم او در آبان یشت اوستا زنی است جوان،خوش اندام،بلند بالا،زیبا چهره،با بازوان سپید و اندامی برازنده و کمربند بر میان بسته و....9تندیس هایی از او در دوره ی هخامنشی موجود بوده است و با صفات نیرومند و زیبایی به صورت الهه ی عشق و باروری نیز در می آید.اپام نپاتApam.napat،یا برز ایزد،ایزدی است بسیار قدیمی به معنی تخمه ی آب ها و در کنار اهورمزدا و میترا یکی از سه خدای بزرگی است که لقب اهورا داشتند و این خودگویای اعتبار اوست،برز ایزد که نامی آشنا در اسطوره های ایرانی است در حقیقت لقبی یرای اپام نپات به شمار می آید.اپام  نپات اوستایی فرشته ی آب هاست و در اعماق آب ها زندگی می کند در زامیادیشت اپام نپات عنوان ایزدی نیرومند بلند بالا و دادرس دادخواهان ستایش می شود.صفت تند یا تیز اسب دارد و خواسته ی او این است که به فرّه ای که در نبرد ایزد آتش با اژدهای سه پوزه بد دین ضحّاک به سوی دریای فراخکرد گریخته است دست یابد.او نگهبان روشنی و فرّه در بن آب هاست.این ایزد کم کم در برابر اوردویسور آناهید رنگ می بازد و قدرت و ویژگی هایش را به این ایزد بانو منتقل می کند در وداها او خداییست آتشین در میان آب ها و نامش خود به معنای فرزند آب هاست.او بی سوخت در آب می درخشد.(جکسن می گوید:سنت پسین پهلوی جایگاه او را در دریاچه ی خزر می شمارد سخن وی ما را آگاه می سازد که وارورکش دریای اسطوره ای نبوده بلکه نشان مرزی جغرافیایی واقعی بر سر راه آریاییان کوچنده بر ایران بوده است.)اپام نپات دارای کالبدی زرین و از زهدانی زرین زاده شده است.میان او و اگنی خدای آتش ارتباطی عمیق است بی گمان اپام نپات ودائی و ایرانی به دوره فرهنگ هند و ایرانی باز می گردند.آتش اعماق آب ها آذرخشی است که از دل ابرهای پر باران پدید می آید آتش زمین را که به صورت طبیعی،گاه از آذرخش پدید می آید،طبعا به این ایزد مربوط دانسته می شده است.10در آبان یشت درباره ی ایزد بانوی آب ها می خوانیم که:اوست که بر گردونه نشسته،لگام بر دست گرفته و گردونه می راند همانندی شگفت این توصیف با آنچه درباره ی گردونه ی مادینه خدای آب ها در اسطوره های چینی می خوانیم سزاوار تامل است.بر پایه ی گزارش آبان یشت،پهلوانان و شهریاران ایرانی و تورانی آئین پیشکش بردن به نزد ایزد بانوی آب ها را در کرانه های رودها و دریاچه و در کوهپایه ها یا بر فراز کوه برگزار می کردند کیخسرو درکنار دریاچه ی چیچست این آئین را برگزار کرد.تیشتر ایزدی است که یشت هشتم اوستا از آن اوست بنابراین یشت،تیشتر ستاره ایست سپید درخشنده و دور پیدا او آب سرشت و تواناست نژادش از اپام نپات است او سرور همه ی ستاره هاست و هیچ جادویی نمی تواند بدو آسیب برساند و در شایسته ستایش و نیایش بودن هم سنگ اورمزد آفریده شده است اگر او را بستایند دشمن و گردونه ها و درفش های ایشان به سرزمین آریایی وارد نخواهد شد و همچنین بیماری.طلوع او همزمان با تازش دوباره ی چشمه های آب است مهم ترین ایزد باران ساز است در ابتدای آفرینش در نبرد با اهریمن تیشتر نقش اساسی داشت به دریای فراخکرد شد و در آنجا با دیو اپوش بر سر بارش باران نبرد کرد.11 از سویی دیگر ربیهوینRabihwin ایزد به معنای نیم روز،سرور و نگهبان گرمای نیم روز است که زمانی مقدّس در اسطوره های ایرانی است.آفرینش در این لحظه از زمان صورت می گیرد و بازسازی جهان نیز در این زمان خواهد بود و ربیهوین همکار لازم و سود بخشی برای ایزد تیشتر است هر زمان که دیو زمستان به جهان هجوم آورد ربیهوین در زیر زمین پناه می گیرد و آب های زیر زمینی را گرم نگه می دارد تا گیاهان و درختان از بین نروند.او نماد گرمای نگاهبان زمین و حیاط نباتی است.برای رفتن آن به زیر زمین در زمستان و باز آمدنش باید نیایشی به جای آورد که آن را آفرینگان رفتون می نامند.بازگشت سالانه ی او در بهار بازتابی از پیروزی نهایی خیر است که وی بر آن سرپرستی خواهد داشت.آمدن ربیهوین زمانی است برای شادی و امید به رستاخیز و نمادی از برتری آفرینش نیک است.جشن ربیهوین بخشی از جشن نوروز است و هنگامی است که دیو سرما می رود و ربیهوین شادمانه به زمین باز می گردد.12 از بندهای 51،57،63 یشت پی می بریم که فرّه قوم آریایی یا ایرانی به ویژه با دریای بزرگ وارورکش پیوستگی داشته است،زیرا پهلوان و شهریار تورانی افراسیاب می کوشد تا فر را ا این دریا به چنگ آورد.پاره ای از پژوهندگان این دریا را با دریای خزر و برخی با دریای سیاه اینهمان می انگارند.با این انگاره ی یکی شمردن میهن پیشین آریاییان و جایی در کرانه ی دریای سیاه همخوانی دارد.بر پایه ی درون مایه ی این یشت فرّه آریاییان چند بار پیاپی در برابر تازش افراسیاب،به شاخابه هایی از دریای بزرگ وارورکش می گریزد و در دریاچه های خسرو،ونگهزاده و اوژدان ون پناه می جوید.از این گزارش پیداست که آریاییان بارها در حالت پدافندی قرار گرفته بوده اند و دریا ها از همان نخستین روزگاران چه اهمیّتی در زندگی مردمان داشته است.با ژرف نگری بیشتر در این سرود،از میان جاهایی که به نام آن ها اشاره رفته است دو کانون پی در پی قدرت آریاییان را بر می گزینیم.در بند 56 یشت چنان که پیشتر گفته شد به نام دریاچه ی خسرو به منزله ی یکی از پناهگاه های فرّه آریاییان بر می خوریم و در بند هشت می خوانیم که این دریاچه در چهار فرسنگی دریاچه ی چیچست گستره ی پیروزی کیخسرو بر افراسیاب تورانی جای داشته است.وا پسین کانون از کانون های چهار گانه ی آریاییان نیز جایی است که رود هیرمند به دریاچه ی کیانسه فرو می ریزد.این دو کانون ثابت در تاریخ زندگی آریاییان دارای اهمیّت بسیار بوده زیرا در ناحیه ی دریاچه های خسرو و چیچست است که آریاییان با جابه جایی تازندگان تورانی که از شمال قفقاز و از تنگه و یا گذرگاه مشهور داریال می آمدند بایست از کوچ به سوی خاور باز مانده باشند طبیعی است که نماینده ی بزرگ آریاییان-شهریار کیخسرو-بایست در همان جا با پهلوان نامدار تورانی افراسیاب رو در رو شده و بر او چیرگی یافته باشد.13در آبان یشت آمده است دو گروه ایرانیان و تورانیان چون ارجاسپ،گشتاسب،توس و پسران ویسه و افراسیاب تلاش می کردند تا از یاری ایزد بانوی آب ها آناهیتا بر خوردار شوند.و برای این ایزد بانو پیشکش می برند از جمله اسب سفید، پادشاهان خانواده ی هان،یک اسب و یک انگشتری از یشم سبز رنگ را در رودخانه پرتاب می کردند. در لین دزین پرستشگاه رودخانه ی زرد پیشکشی در زمان یخبندان برده می شد از جمله گاو نر،گوساله و گاهی نخستین برداشت محصول غله از جمله پیشکشی ها بود و گاو سر سفید جز آن ها قرار داشت آن ها را در آب می افکندند و نثار مادینه خدای آب می کردند. چیچست دریاچه ای افسانه ایست که با دریاچه ی ارومیه تطبیق داده شده است.کیخسرو در ساحل همین دریاچه ایزد ناهید درواسب را نیاز می آورد و از آن ها حاجت می خواهد که او را شهریار همه ی سرزمین ها نماید این دریاچه با دریای فراخکرد پیوسته است و آتشکده ی آذرگشنسب در ساحل آن قرار گرفته است.مولفان یشت 5 و 9 و 17 آن را با دریای فراخکرد(وارورکش)یکی دانسته اند.بر ساحل این دریاچه بت کده هایی بود همچنین کیخسرو ایزد گوش(ایزد نگهدار و نیروی چهارپایان مفید)را در کنار این دریاچه نیاز می آورد و از او می خواهد تا او را بر افراسیاب تورانی پیروز گرداند و ایزد گوش این توانایی را به او می دهد.کیخسرو بت کده ی کنار دریاچه ی چیچست را ویران می کند و تیرگی و تاریکی را از میان می برد وی شاه پر فرّه و بی مرگ است.14دریاچه در اسطوره های ایرانی نقش بنیادین دارد در جایی دیگر از کیخسرو(دریا)نیز سخن به میان آمده است:نام خلیجی در دریای فراخکرد است طبق بندهای 56-63 زامیادیشت افراسیاب تورانی برای به دست آوردن فرّه(نیروی کیهانی و ایزدی و جهان انسانی است.فرمانروایان،موبدان،آریاییان،زرتشت و ...فرّه مخصوص به خود دارند.تا زمانی که فرّه ی ایزدی با فرمانروایان همراه باشد،پیروزی با آنان یار است و به مجرد این که فرّه از آنان بگریزد،بخت از آنان روی می تابد.)در آب این دریا فرو رفت و بدین ترتیب خلیج هئوسره(خسرو)پدید آمد.دائیتیDaiti رودی افسانه ایست در ایرانویچ (نخستین جایگاه قوم آریایی)جریان داشته است کیومرث و ساقه ی گیاه هوم بر ساحل رود قرار داشته و پوروشسپ پدر زرتشت به دنبال این ساقه به ساحل رود دائیتی آمد و آن گیاه را یافت و در کنار این رود است که زرتشت با اورمزد دیدار می کند و به دین آوری برگزیده می شود و به همین سبب سرور رودها می گردد.اروند رود-در اساطیر ایرانی این رود افسانه ای را با رود ارنگ یکی می دانند در نزد ایرانیان مقدّس شناخته می شده است اروند از البرز کوه در سمت شمال جاری می شود.اروند و وهرود(نام رودی اسطوره ای که در ادبیّات پهلوی با سند یکی دانسته اند.)هر دو گرد زمین را طی می کنند از دریا می گذرند همه ی کشور ها از آب این دو رود سیراب می شوند و باز به دریای فراخکرد می رسند،به همان چشمه ای که از آن به وجود آمدند و این باور وجود دارد که به سبب دوستی بین ارنگ و وهرود مینوی(مثال روحانی و صورت مثالی هر چیزی است،از معانی مینو روح و روان است)اروند از هرمزد خواست که هر خوشبختی را که موجب نیکی برای وهرود است بیافریند به ارنگ نیز بی مرگی بدهد (در سنت کهن ایران بی مرگان،جاودانان،نامداران و به خصوص قهرمانانی که نمی میرند و چون زمان معمول زندگیشان به سر می رسد یا به خواب فرو می روند یا در جایی پنهان می مانند در هنگام لازم و در فرشگرد(دوران بازسازی جهان)به یاری بزرگان دین و مردم می شتابند.)مینوی وهرود نیز همین درخواست را برای ارنگ کرد و خواست هر دو اجابت شد.باور بر این بود که برز ایزد در ژرفای ارنگ رود قرار دارد و در روز رستاخیز مردمان از آب رود ارنگ خواهند خاست و کار مردمان را از نو خواهد ساخت باد نیز به سرچشمه ی ارنگ رود بر بلندی می گذرد.هجده رود از ارنگ و وهرود منشعب می شود و برز ایزد همراه باد فرّه ی آب را تقسیم می کنند.کیانسهKasaoya نام دیگر دریاچه ی هامون در سیستان است بنابر اسطوره نطفه ی زرتشت در این دریاچه قرار دارد و نطفه ی فرّه ی سه پسر زرتشت مانند چراغ در بن دریا می درخشد به همین دلیل این دریا را سه تخمه می نامند و باور داشتند که ایزد نریو سنگ به همراه اردو یسور آناهید از این فرّه و نطفه پاسداری می کنند.تا این که در راس هر هزار سال پس از درگذشت زرتشت دوشیزه ای پانزده ساله و پارسا در این دریاچه آبتنی می کند و نطفه ی زرتشت در وجودش جای می گیرد و به این ترتیب سه منجی زرتشتی یعنی اوشیدر اوشیدرما و سوشیانس زاده می شوند.در این دریا هزار سرچشمه ی آب و چشمه ی زراومند قرار دارد.مقدس بودن این دریاچه به زمانی قبل از ظهور زرتشت می رسد. 15دریاچه ی کیانسه در تاریخ ایران چندان آشکار بوده که تاریخ نگار نامداری همچون هرتسفلد این ناحیه را زادگاه کیش زرتشتی شناخته است .در زامیادیشت نیز از دریای وارورکش و شاخه های دریاچه های گرداگرد آن و درّه ی هیرمند(سیستان)جایگاه اصلی آریاییان نام برده شده به همانگونه که در پیش ذکر شد منظور از دریای وارورکش منطقه و دریاچه ی آرال خزر و دریای سیاه است که بزرگ ترین و کهن ترین زد و خورد های میان آریاییان به طبع بایست در آن جا روی داده باشد.بر پایه ی زامیادیشت،این منطقه ی دریایی پایگاه فرّه آریایی بود ک افراسیاب با شناوری در دریا می خواست آن را فر چنگ آورد.این بیان را می توان چنین گذارد که نه تنها گروه های سواران جنگ آور تورانی به همه ی کرانه های دریا و فراگیر شمال ایران و قفقاز می تاختند بلکه شاید گونه ای از اردو کشی های دریایی به سوی این منطقه در کار بوده است.(بنیاد های اسطوره و حماسه)در آبان یشت درباره ی ایزد بانوی آب ها می خوانیم که:...اوست که بر گردونه نشسته،لگام بر دست گرفته و گردونه را می راند.همانندی شگفت این توصیف با آنچه درباره ی گردونه ی مادینه خدای آب ها در اسطوره های چینی می خوانیم،سزاوار تامل است.در سنگ نگاره هایی که در ناحیه ی جان دنکCan-Tong بر جای مانده،مادینه خدای آب ها سوار بر گردونه ای است که ماهیان آن را به پیش می برند و همه ی آبزیان با رزم افزار آن را همراهی می کنند.این نکته نیز افزودنی است که گردونه خود از جمله چیزهایی است که به مادینه خدای آب ها پیشکش می کردند و گاه این گردونه های پیشکشی را چهار کرّه اسب کهر با یال های سیاه می کشیدند.پهلوانان و شاهان چینی نیز آئین پرستش و نیایش قربانی بردن برای مادینه خدای آب ها را بر فراز کوه ها و در کرانه ی رودها به جا می آوردند.تنها سببی که برای کار در هر سنت کهن ایرانی و چینی می توان انگاشت،این است که کوه ها و رودها هر دو در پدید آوردن باران و از میان بردن خشکسالی تاثیرگذارند.چینیان می پنداشتند که قربانی های ایشان و کوه هاو کرانه ی رودها،آنان را از گزند بیماری ها نیز رهایی خواهد بخشید.در تیریشت جنگ سختی در میان اسب سفید نماد ایزد تیشتر و آب و اسب سیاه نماد اپئوش،دیو خشکسالی روی می دهد.گذشته از این در جای دیگر از همان یشت،نیشتری به کالبد ورزائی(گاو نری)پدیدار می شود.در چین افسانه ای همسان این هست که اژدهایی در رودخانه ها و دریاچه ها پنهان شده بود و سیلاب های بسیاری پدید می آورد که ناحیه ی گیانگ-سیKiangsi را در خود فرو می بردند وب ه ویرانی و تباهی می کشانیدند.شو جن جونHsu-cen-cun اژدهاکش دامن همّت بر کمر زد تا آن اژدهای تباه کار را از میان بردارد.امّا اژدها از عزم او آگاه شد و خود را به کالبد ورزای زردی درآورد و روی در گریز نهاد.پهلوان اژدهاکش نیز به پیکر ورزای سیاهی درآمد و سر در پی ورزای زرد گذاشت.ورزای زرد به چاهی جست.ورزای سیاه نیز به دنبال او در چاه رفت.ورزای زرد از چاه برآمد و به کالبد آدمی نمایان شد.امّا این بار در تنگا قرار گرفت و ناگزیر به شکل دریاچه ای  درآمد و پیمان بست که دیگر کار زیان بار گذشته اش را از سر نگیرد.در یک افسانه ی چینی دیگر نیز مادینه خدای آب ها به کالبد ورزائی با موهای زرد یا زرین در می آید.17نشانه هایی از افسانه ی قدیمی نبرد پیروزمندانه ی ایزد با هیولای آبزی که نماد و تجسّمی ازآشوب های ازلی است در مراسم نوروز یهودی نیز بر جای مانده است.تحقیقات جدید درباره ی عناصر آئینی و اشارات بندهشنی رستاخیزی مذکور در کتاب مزامیر داوود نشان داده است که در جشن سال نوی یهودی،که یادگاری بوده از غلبه ی یهوه در راس نیروهای نورانیبر قوای ظلمانی(بر آشوب دریا،هیولای ازلی رهب)به دنبال این پیروزی،مراسم بر گاه نشستن یهوه به عنوان شهریار برگزار می شده سپس تکرار فعل خلقت.کشتن هیولای رهب و غلبه بر آب(که در واقع سامان مند کردن گیتی است)معادل بوده است با آفرینش جهان در عین حال با نجات بشر.یعنی چیرگی بر مرگ و تامین روزی آفریدگان در طی سال جاری و...هرجا که به رستاخیز و معاد جسمانی باور دارند،بدین اصل نیز معتقدند که رستاخیز در نوروز یعنی در آغاز دوره ی جدید از زمان به وقوع خواهد پیوست.همچنین قزوینی روایتی نقل کرده که مطابق آن در نوروز بود که خداوند مردم را احیا کرده ارواح آنان را به آنان پس داد و به آسمان فرمود:که بر آنان ببارد و از این روست که مردم رسم آب پاشیدن را در این روز اختیار کردند.ارتباط بسیار نزدیک میان پنداشت های مربوط به خلقت جهان از آب و تولّد رستاخیز را روایت زیر که:در تلمود آمده تایید می کند:<<خداوند را سه کلید است:از باران،از ولات و از حشر اموات.>>بدین ترتیب رسم سبزه رویاندن ایرانیان در ایّام نوروز در نظام کلیّ باور های ایرانی مربوط به آفرینش و رستاخیز،که چنین رسمی را مفروض انگاشته توجیه می کند جای دارد.در شب نوروز آتش بی شمار می افروختند و در این روز برای پالودگی از گناه تن خود را می شستند و آب بر هم دیگر می پاشیدند تا سالی که در پیش است باران فراوان ببارد.18همچنین در کتاب اسطوره ی بازگشت جاودانه آمده است:این که مراسم نوروزی به گونه ای با توفان و یا کلا با عنصر آب ارتباط دارند،به وجهی متقن به وسیله ی زور و فدیه های نوشیدنی که به مناسبت جشن سال نو نثار می شود ونیز از راه پیوندی که بین این مراسم و بارش باران وجود دارد ثابت می شود.بنا به روایتی از ربیّ ایلعاذر ذر کتاب تلمود<<عالم در ماه تشریت خلق شد>> و بنا به روایتی دیگر از ربیّ یوشع در همان کتاب<<ماه نیسان>>و می دانیم که هر دوی این ها،ماه های بارندگی بوده اند.حضرت مسیح آب ها را در روز عید تجلّی تقدیس می کند و از سوی دیگر می دانیم که در صدر مسیحیّت،زمان مرسوم برای اجرای مراسم غسل تعمید ایام عید فصح(آغاز سال بوده است)غسل تعمید معادل است با مرگ انسان کهن و سپس تولّد دوباره ی او....19ایستادگی و پایداری در برابر هجوم بیگانگان همواره یکی از آرزو های بزرگ نیرومند ترین شهریاران و پهلوانان ایرانی بوده است.هوشنگ شهریار اساطیر پیشدادی در نیایش خود در برابر ایزد بانوی آب ها خواستار آن می شود که بتواند دو سوم از دیوان مزندری را در خاک افکند.توس پسر دلیر و جنگ آور نوذر بر پشت اسب خویش،نیایش کنان از ایزد بانوی آب می خواهد که به او توانایی براندازی سرزمین های تورانی را ببخشدو سرانجام جنک بزرگ و پیروزی بلند آوازه ی کیخسرو توانست بدین کشمکش دراز پایان بخشد.در جایی دیگر ما درباره ی شاهزاده ی ارمنی اشوز می خوانیم که نیایش کنان در برابر ایزد بانوی آب می خواهد که اور را در کارزار جهان و بر تورانیان و...چیره گرداند.20در جنوب ایران گستره ی عظیم آبی،دریاچه های ارمنستان قرار دارند و این همان نقطه ی جفرافیایی است که در اوستا آن را جای پایان یافتن دوران افراسیاب به دست کیخسرو می شناسد.در زامیادیشت می خوانیم شکل گیری شاخه های دریای وارورکش یا دریاچه ها به هر روی باید دهشی به مردمان آریایی برآورده باشد،زیرا گفته شده است که فرّه آریایی پیوسته جا به جا می شود و خود را به این شاخابه ها می رساند سپس درباره ی بنیاد گذاری شهریاری کیانی در سرزمین های آباد گرداگرد دریاچه ی کیانسه و جای فرو ریختن رود هیرمند سخن می گوید از زامیادیشت چنین بر می آید که پاره ای از قوم های آریایی به کانون تازه ای از قدرت در درّه ی هیرمند روی آورده و همان گونه که کاسی ها و میتانی ها شهریاری خود را در درّه ی اروند(دجله)و فرات بنیاد نهادند آن ها نیز دودمان کیانی را در آن جا(سیستان)بنیاد نهاده سپس بازماندگان آنان،دنباله ی همان شهریاری آریایی را در کرانه ی چیچست برپا کرده باشند.در اساطیر مصر می خوانیم که مصریان رود نیل را به مثابه ی یک خدا،وبه نام هاپی می پرستیدند  و در موزه ی واتیکان مجسمه ی مشهوری از نیل خدا وجود دارد.این مجسمه،نیل خدا را حالتی نشان می دهد که لمیده است و چند سمبله و یک شاخ برکّت(جسم قیف مانندی است لبریز از میوه،گل و غله که نماد فراوانی و برکّت بوده است.در اساطیر یونان،این شاخ،شاخ بزی است که زئوس از آن شیر مکیده است.)در دست دارد و گرد او را شانزده کودک،هر کدام به بلندای یک ذراع فرا گرفته اند.نکته گفته شده خود،نماد این حقیقت است که چنان چه سیلاب نیل کمتر از شانزده ذراع بالا می آمد،قحطی رخی می داد.روی مقبره ای در آبیدوس تصویری از دو نیل وجوددارد که باخود پاپیروس،نیلوفر آبی و انواع گوناگون خوراک و نوشیدنی می آورد.در سرود مشهور آخ-ان-اتون برای اتون یا قرص خورشید،اسطوره ی دو نیل آمده است.در این سرود چنین اعلام می شود که اتون یک نیل در جهان زیرین می آفریند و برای نگاهداری مردم مصر آن را ظاهر می کند.اتون یک نیل آسمانی نیز می آفریند تا به اقوام بیگانه آب برساند.امّا مهم ترین و برجسته ترین جنبه ی اساطیر مربوط به نیل پیوستگی آن با اسطوره ازیریس است.21هاپی ایزد رود نیل به راستی ایفاگر هر دو نقش نیل جنوبی و نیل شمالی است.این دو ایزد بانو به هم پیوسته نمایانگر سواحل رودخانه به شمار می رفتتد و گاه آنان را در نگاره ها میابیم که در کنار هم ایستاده،دست ها را گشوده اند که گویی خواهان آبند تا بارور شوند.22ازیریس پادشاه مصر ایزیس را شهبانوی خویش کرد.در بیست و هشتمین سال شهریاری ازیریس،این باشنده ی متعال در پی دسیسه های توطئه گران سقوط کرد و همسر وفادار او جسدش را یافت و به مصر بازگرداند،ایزیس،با بهره گیری از قدرت افسونگری و به یاری توث،آنومیس و هوروس موفّق شد که کالبد مرده ی همسرش را به حیات مجدّد باز گرداند.ازیریس به زودی به اتهامات ست پاسخ گفت و در برابر نشست ایزدان به رهبری گپ،از حقانیّت خویش دفاع کرد.ازیریس که از آن جهان بازگشته،از تهدید مرگ در امان بود،می توانست تاج و تخت خویش را از نو باز یابد و به فرمانروایی خویش بر زندگان ادامه دهد.امّا ترجیح داد از این حیات خاکی دست شوید.پس کناره گرفت و به کشتزاران الیسی رخت بربست و در آنجا ارواح دادگران را به گرمی پذیرا شد و بر مردگان فرمانروا گشت.چنین است افسانه ی ازیریس می توان خاستگاه واقعی او را این گونه بر شمرد که وی بت یک طایفه ی پیروز بود ازیریس همچون روح نباتی که می میرد و بی وقفه باز زاده می شود،نمودگار ذرت،تاک و درختان است.او همچنین رود نیل به شمار می رود که هر سال فراز و فرود دارد.در اسطوره ی ازیریس آمده که وی نمودگار دشت های ثروتمند مصر بود و با سیلاب سالانه ی رود نیل که همان ازیریس است،آن را بارور ساخت و از هنگامی که ست،ازیریس را از او جدا کرد،خشکسالی پدید آمد.آئین وی کم کم رشد کرد و اهمیّت یافت تا نهایتا همه یآئین های ویژه ی دیگر ایزد بانوان را جذب کرد،حتّی از مرز های مصر نیز پا فراتر نهاد،دریانوردان بازرگانان یونانی-رومی آئین وی را تا سواحل راین گستراندند و اورا ایزیس،ستاره ی دریا و ایزد بانوی پشتیبان مسافران،خواندند.در درّه ی نیل نیز تا عصر مسیحیّت پرستندگانی داشت.تا میانی سده ی ششم میلادی،به دوران پادشاهی ژوستی نین،پرستشگاه فیلائه هنوز در شمار پرستشگاه های مهم جنوب کشور بود و پس از آن به کلیسا تبدیل شد.رامسس چهارم در سرودی خطاب به ایزیریس می گوید:<<تو نیل هستی،خدایان و آدمیان از برون ریزی تو می زیند.>>یکی از عناصر اسطوره ای ایزیریس غرق شدن وی و یافتنش به دست ایزیس است.پلوتارک روایت می کند که:<<در ماه اتیر کاهنان شبانه به کنار رود می رفتند و ظرف طلایی را از آب شیرین پر می کردند.به هنگام انجام این کار حاضران فریاد می کشیدند،ایزیریس پیدا شد.هم غرق شدن و هم پیدا شدن ایزیریس در رود نیل،اهمیّت زیادی در آئین های فصلی مصر داشت.23مرگ و زندگی دوباره ی ایزیریس را می توان با اسطوره ی کیخسرو به نوعی تطبیق داد.همچنین زمانی که رود نیل طغیان می کرد پیروان ایزیریس می گفتند که سیلاب رود نیل به سبب اشک های ایزیس است که در مرگ شوی خود گریسته است زیرا ایزیریس را برادر شرورش ست،خائنانه کشته بود.مصریان برای آن که بلندای رود نیل به شانزده ذراع برسد در ماه ژوئن هدایایی نذر هاپی می کردند و با ساز و آوازی که اغلب دارای اشعاری شورانگیز بود،به ستایش وی می پرداختند.هاپی در پرستشگاه ها،نقشی ثانوی دارد و همچون پریستاری که محصولات رودخانه را به ایزدان بزرگ پیشکش می کند،ظاهر می شود.در بنای ساختمان ها ما اغلب به مراسمی طولانی مربوط به ایزدان و ایزد بانوان بر می خوریم که همانند هاپی هستند و به ایزدان نیل معروفند.24طبق اسطوره های مصر نون و نو پدر ایزدان نامیده می شوند،امّا او پنداری کاملا مینویی بوده و پرستشگاه یا پرستنده ای نداشت.گاه او را به گونه ی شخصیّتش تصویر کرده اند که تا کمر در آب جهیده و دست هایش را بالا گرفته تا ایزدانی را که از سوی او فرمان یافته اند نگاه دارد.25گایا نخستین الهه ی بزرگ یا الهه ی مادر در اساطیر یونان-مادر زمین،که پرورش دهنده یا بار آورنده ی زندگی است بی آن که شریک یا همسری داشته باشد،اورانوس یا پدر آسمان را به وجود آورد.وی آسمان را مرتبتی همسان خویش داد تا او را از هر سوی در بر بگیرد و جایی برای موجودات فناپذیر به وجود آورد گایا یا اوریا کوهساران و پونتوس یا دریا را هم به وجود آورد آنگاه گایا با اورانوس یا آسمان پیوند نمود،پس از آن اورانوس بر همه چیزی که بعد از آن به وجود آمد فرمان راند.26در جایی دیگر در اسطوره های یونان آمده است:پونتوس(دریا)با گایا(زمین)یگانه گشت و نرئوس(راستکاری)تائوماس غول آسا،فورسیس بی پروا وستوی دارای گونه های زیبا و اویبیای دارای ذل فولادین را زادند.از پیوند نرئوس با دوریس،دختر اقیانوس پنجاه دختر به نام نرئی زاده شدند تیتیان(نخستین نژاد ایزدی)همچنین در وصلت با خواهر خود و پریان فرزندانی به وجود آوردند اقیانوس و تیتس سه هزار پسر که شامل ایزدان رود و نیز سه هزار دختر که شامل پریان دریایی بودند.27مطابق اساطیر روم ژانوس با خدا بانویی به نام ژوتورنJuturn که چشمه و رواق او در نزدیکی معبد ژانوس در فوروم قرار داشت ازدواج کرد.از این ازدواج پسری زاده شد که همانا فونسFons یا فونتوسFontus خدای چشمه ها بود فونسFons در نزدیکی پورتافونتینالیسPortafontinalis دروازه ی سروینServien در شمال کاپیتول معبدی داشت و در نزدیکی آرامگاه فرضی نوما بر دامنه ی ژانیکول نزدیک مذبحی بود که آن مذبح را فونش می نامیدند و عید او،عید چشمه ها و فونتینالیاFontinalia نام داشت.گفته شده:ونوس نام کهن زوی آفردیت به روایتی از کف دریا بر می آید و زادگاه او نزدیکی پافوسPaphos در قبرس است.28در اساطیر پولی نزی ها می خوانیم که در آغاز فقط  آب های ازلی بودند غوطه ور در ظلمت گیهانی.آنگاه ایزد برین به نام یو yu که در فراخنای سپهر ساکن بود اظهار اشتیاق کرد که از آرامش خود سر بر آورد،بی درنگ روشنی پدید آمد باز ایزد یو خواست که آب ها از هم جدا شده بپراکنند تا آسمان ها ساخته شوند و زمین پدید آید و بدین سان خدا گیتی آفریده شد.29(بر اساس این باور اصل آفرینش آسمان و زمین آب است)در اساطیر هند گنگا نخستین دختر هیماون و منا رود مقدّسی است که سه بار شهر برهما را بر قلّه ی مرو دور می زند.گنگا با خدایان ازدواج می کند و تا زمانی که با تلاش بهاگیراتهBhagiratha نوه ی ساگاره شهریار ایودهیا به زمین جاری می شود و در آسمان ها جا دارد.ساگاره از تبار خورشید خدای قدرت مندی بود و سی هزار سال بر زمین فرمان راند و با همه ی تلاش خویش نتوانست گنگ را بر زمین جاری سازد پس از او آنسومان بر تخت نشست امّا او و بعد او پسرش دپلی پهDilipa نیز در این راه موفّق نشدند شهریار بعدی پسر دیلی په،بهاگیراته با دست یازیدن به ریاضت کشی به مقامی دست یافت که توانست از برهما تمنّا کند گنگا رابر زمین جاری سازد و برهما به گنگ فرمان  داد بر زمین جاری شد.گنگا از ترس آسمان ناخوشنود بود و خدایان دریافتند اگر گنگ با همه ی قدرت از آسمان بر زمین فرو افتد همه ی زمین را نابود می کند.پس برهما،بهاگیراته را از خطر آگاه ساخت و از او خواست از شیوا یاری جوید.بهاگیراته به درگاه شیوا به نیایش پرداخت و از او یاری خواست و شیوا به او وعده داد با فرود آوردن گنگ بر قلّه ی کیلسا و جاری ساختن آن از درون انبوه موهای خویش از قدرت گنگا بکاهد.بدین سان برخلاف میل گنگا می خواست زمین را به اعماق پاتالا فرو برد گنگ با فرو افتادن بر کیلسا و گذر از درون موهای شیوا به هفت شاخه تقسیم شد.رود گنگ یکی از هفت شاخه ی مقدّس است که امروز هم بدین نام مشهور است و بهاگیراته سوار بر گردونه ی خویش گنگ را به قلمرو ی زیرین راهنمایی می کند.بهاگیراته در راه خویش ناخواسته از باغ فرزانه ی عارف جهنو گذشت گنگ این باغ را ویران ساخت و جهنو خشمگین شد همه ی آب گنگ را فرو بلعید بهاگیراته از جهنو پوزش خواست و جهنو اجازه داد بار دیگر گنگ از گوش های او جاری شود.گنگ به گودالی که شش هزار پسر ساگاره کنده بودند فرو ریخت و اقیانوس ساگاره راپدید آورد.پس گنگ به تالا جاری شد و با جاری شدن بر خاکستر پسران ساگاره آنان را پالود و آنان را رها به آسمان ایندرا سورگ روان ساخت.در روایتی سرچشمه ی رود جمنا Jahmu یمی خواهر دوقلوی یمه دختر سوریا و سارانیو و چنان که دیدیم سرسوتی است.جز این رود ها مشهورترین رود های مقدّس سوتودری Sutudri سوتلج Sullej نام دارد و در روایتی گنگا همسر ویشنو است و هر زمانی که ویشنو داشتن یک همسر را ترجیح می دهد او را به شیوا وامی گذارد.در روایتی دیگر گنگا مادر کرتی کیا پسر شیوا است و در جایی دیگر گفته شده گنگا از آگنی صاحب پسری می شود و در جایی دیگر آمده که با شهریاری میرا به نام سانتانو ازدواج کرد گنگا از سانتانو که شهریاری پیر بود صاحب هفت پسر شد و بی درنگ هر یک از آنان راکشت و نوزادان گنگا او را از کشتن هشتمین فرزند خود بهیشما باز داشتند و بهیشما پس از بزرگ شدن یکی از قهرمانان مهابهاراته شد و بعد از مرگ نیز به مقام واسوئی و مشاوری ایندرا دست یافت.واسوها وعده داده بودند در برابر خدمت گنگا هر یک،یک هشتم قدرت خویش را به آخرین پسر گنگا بدهند و چنین بود که بهیشما به مقام قهرمانی دست یافت.30بسیاری از تالاب ها و آبگیر ها مقدّس اند و به خدای خاص با یا که آپسره(خوری)تعلق دارند.این خدایان نیایش کنندگان خویش را فرزانگی و الهام می بخشند و غالب این خدایان ساکن همین آّگیر ها هستند.برخی از آن آبگیرها به خدا بانوی بزرگتر تعلق دارند و از این شمار است تالاب هایی که به ویشنو یا سرسوتی خدابانوی آب ها نسبت داده می شود.صاحبان این آبگیر ها غالبا خدایانی مطلوبند امّا اقیانوس قلمرو ارواح خبیث و مقر فرمانروایی وارونا در کنترل این ارواح است.جز آپسره،حوریان دیگری نیز در آسمان و دامنه های کوه مرو وجود دارند و یکی از زیباترین و مشهورترین آنان تاپاتیTapati دختر سوریا و همسر دوم چایهChhaya است.در افسانه ها آپسارها(حوریان بهشت ایندرا)حوریان دریایی و بسیاری از آنان ساکن رودها و تالاب های مقدّس می باشند.31در چین باستان نیز به ویژه در ناحیه ی دزینTsin پیشکش های بسیار،همانند آنچه گزارش آن را در آبان یشت می خوانیم به نزد مادینه خدای آب برده می شده است.همان گونه که پهلوانان ایرانی رودخانه ها یا کوه هایی را که در نزدیکی آن پیشکش خود را نثار ایزد بانو می کردند،ورجاوند می شمردند،جنگ آوران چینی نیز به دریاچه ی تسونگکیTsongki و کوه یانگ یوYang-Yu که نیاکان آن ها از یویYu بزرگ به بعد همواره در کنار آنها پیشکش به نزد مادینه خدای آب ها برده بودند،به دیده بزرگ داشت می نگریستند.مادینه خدای آب ها در دوره های دراز سرداران دزین را در برابر دشمنان پاس و در کشمکش های خانوادگی بدیشان یاری رسانیده بود.بسیاری از پهلوانان چین در پهنه ی نبرد و به هنگام درگیری با هم آوردان خویش،دست یاری خواهی به سوی این خدا دراز می کردند و از پشتیبانی او بر خوردار می شدند.پرستش و نیایش این مادینه خدا،تنها ویژه ی شاهزادگان دزین و دوستان آن ها نبود.دشمنان آن ها،شاهزادگان چو Tchou نیز که در آغاز از پرستش مادینه خدای هم آوردان خود روی می گردانیدند سرانجام هم دوش با سرداران دزین راه پرستش این مادینه خدا را در پیش گرفتند تا مگر به آرزوی دور و دراز خود برسند.32در اساطیر خاورمیانه-انکی Enki خدای فرزانگی بابل غذای زندگانی و آب حیات به جهان زیر می فرستد و از گورگارو Kurgarru و کالاتورو Kalaturru می خواهد تا شصت بار غذای زندگانی و آب حیات را بر جنازه ی ایناننا بپاشند آنان چنین می کنند و زن-خدا بار دیگر به زندگی بر می گردد در جایی دیگر آمده است نام مو Nammu اقیانوس آغازین،که مادر خدایان به شمار می رود،او را از خواب بیدار می کند با رهنمود های انکی،نام مو و نین ماه Ninmah زن-خدای زایش به کمک خدایان<<سرشت گران خوب و شکوهمند خاکی>> که در بالای مغاک است ممزوج می کنند و انسان را در وجود می آورند.در اسطوره ی سومری خدای انکی که آب-خداست و زن خدای نین هورسارک Ninhursag که زمین-مادر است.دیلمون مکانی روشن و پاک و پاکیزه که جانوران آن در صدد آزار یکدیگر نیستند و بیماری و پیری راه در آن نیست تنها چیزی که دیلمون ندارد آب شیرین است که آن را هم انکی به خواهش نین هوراسک فراهم می آورد.در اسطوره ی آفرینش به روایت بابلی لوح نخست با شرحی از وضع آغاز عالم،به زمانی که هیچ چیز جز آیسو،اقیانوس آب شیرین و تیامات،اقیانوس آب شور وجود نداشت و از پیوند این دو خدایان به وجود آمدند.در مصر پادشاه نماینده ی خدا نبود خود خدا بود در زمان حیات هوروس بود و پس از مرگ ایزیریس،یعنی خدای مردگان می شد بخش بزرگی از اسطوره های مصری به سلطنت و چرخه ی ایزیریس-هوروس مربوط می شود.هم دوش با کیش ایزیریس و شاید هم کهن تر از آن کیش خورشید خدای رع وجود داشت به مرور زمان هر دو کیش به هم پیوند خوردند ایزیریس خدای گیاهان =تموز خدای میرنده و زنده شونده در مراسم بلند کردن درخت جد که نشانگر درخت افرا در این اسطوره است،رستاخیز ایزیس در شکل آئینی آن به نمایش در می آمد درخت جد در ال تنه ی کاج یا درختان دیگر خانواده ی کاج بوده است امّا در دوران کلاسیک مصر به ستونی با چهار سر ستون تغیر یافت بنابر پاره ای از متن ها نماد ستون فقرات ایزیریس است و جد نماد ثبات محسوب می شود.این ستون اکنون در محراب مشهور معبد اتیر Athyr یا هاتورHathor زن-خدای آسمان است.وی دختر رع و هوروس بوده است حامی زنان بود و همتای او افروتید یونانی سمبل عشق و لذّت محسوب می شود.34در اسطوره ی بعل و آب ها ال خدای متعال و پدر خدایان است و کشتزار ال در سرچشمه ی همه ی رود ها مسکن دارد،پسر او بعل خدای باروری است پس از وی یم-نهر Yam-Nahar خدای دریا ها و رودها است.بعل نمایانگر جنبه ی بخشنده ی آب ها به شکل باران است.بر،ابرها می راند،در نماد پردازی،یم-نهر بانخوت خود نمایانگر جنبه ی خصمانه ی دریا ها و رودها است که زمین را به غرق و ویرانی تهدید می کند.در اساطیر عبری اسطوره بعل را گرفته اند و یهوه نسبت داده اند.35مورّخ رومی تاسیتوس در آغاز گسترش آئین مسیح در گزارشی مفصل از سفر بانو خدا نرتوس Nerthus یا آنکو به زمین مادر شهرت داشت سخن گفته است و او بانو خدایی بود که تندیس او را در دانمارک پیرامون زمین های زراعی می گردانیدند تندیس این بانو خدا را نر گاوی حمل می کرد و تنها کاهنان او حقّ دیدار وی را داشتند.پس از پایان سفر کاهنان تندیس خدا بانو را در دریاچه ای مقدّس شستشو می دادند.در جایی دیگر آمده است بانو خدا نرتوس همسر نیورد و نیورد بیش از پیوند با زمین با آب پیوند دارد در جایی دیگر از خدای دریا و بانوی او  خدا-�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 787]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن