تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس نيّتش خوب باشد، توفيق ياريش خواهد نمود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804308637




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تاپيك ويژه " سهراب سپهري " شاعر و عارف آب و آيينه


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: online-amir05-10-2006, 10:44 PMبه نام آفريدگار شقايق هدف ار ايجاد اين تاپيك مكاني براي تبادل بحث و نظرات در رابطه با سهراب سپهري مي باشد. توضيحات بيشتر در آينده نزديك ... . http://sohrabsite.tripod.com/sohrab 2.jpg Boye_Gan2m06-10-2006, 01:15 AMدر دل من چيزي است مثل يك بيشه ي نور مثل خواب دم صبح و چنان بي تابم كه دلم ميخواهد بروم تا سر كوه بدوم تا ته دشت.... دور ها آوايي ايست كه مرا ميخواند online-amir06-10-2006, 06:09 AMزندگي نامه سهراب سپهري http://www.sohrabsepehri.com/0_sohrabsepehri_com/PHOTOGALLERY/041125123340.JPG سهراب سپهري نقاش و شاعر، 15 مهرماه سال 1307 در كاشان متولد شد. خود سهراب ميگويد : ... مادرم ميداند كه من روز چهاردهم مهر به دنيا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صداي اذان را ميشنديده است... (هنوز در سفرم - صفحه 9) پدر سهراب، اسدالله سپهري، كارمند اداره پست و تلگراف كاشان، اهل ذوق و هنر. وقتي سهراب خردسال بود، پدر به بيماري فلج مبتلا شد. ... كوچك بودم كه پدرم بيمار شد و تا پايان زندگي بيمار ماند. پدرم تلگرافچي بود. در طراحي دست داشت. خوش خط بود. تار مينواخت. او مرا به نقاشي عادت داد... (هنوز در سفرم - صفحه 10)درگذشت پدر در سال 1341 مادر سهراب، ماه جبين، اهل شعر و ادب كه در خرداد سال 1373 درگذشت. تنها برادر سهراب، منوچهر در سال 1369 درگذشت. خواهران سهراب : همايوندخت، پريدخت و پروانه. محل تولد سهراب باغ بزرگي در محله دروازه عطا بود. سهراب از محل تولدش چنين ميگويد : ... خانه، بزرگ بود. باغ بود و همه جور درخت داشت. براي يادگرفتن، وسعت خوبي بود. خانه ما همسايه صحرا بود . تمام روياهايم به بيابان راه داشت... (هنوز در سفرم - صفحه 10) سال 1312، ورود به دبستان خيام (مدرس) كاشان. ... مدرسه، خوابهاي مرا قيچي كرده بود . نماز مرا شكسته بود . مدرسه، عروسك مرا رنجانده بود . روز ورود، يادم نخواهد رفت : مرا از ميان بازيهايم ربودند و به كابوس مدرسه بردند . خودم را تنها ديدم و غريب ... از آن پس و هربار دلهره بود كه به جاي من راهي مدرسه ميشد.... (اتاق آبي - صفحه 33) ... در دبستان، ما را براي نماز به مسجد ميبردند. روزي در مسجد بسته بود . بقال سر گذر گفت : نماز را روي بام مسجد بخوانيد تا چند متر به خدا نزديكتر باشيد. مذهب شوخي سنگيني بود كه محيط با من كرد و من سالها مذهبي ماندم. بي آنكه خدايي داشته باشم ... (هنوز در سفرم) سهراب از معلم كلاس اولش چنين ميگويد : ... آدمي بي رويا بود. پيدا بود كه زنجره را نميفهمد. در پيش او خيالات من چروك ميخورد... خرداد سال 1319 ، پايان دوره شش ساله ابتدايي. ... دبستان را كه تمام كردم، تابستان را در كارخانه ريسندگي كاشان كار گرفتم. يكي دو ماه كارگر كارخانه شدم . نميدانم تابستان چه سالي، ملخ به شهر ما هجوم آورد . زيانها رساند . من مامور مبارزه با ملخ در يكي از آباديها شدم. راستش، حتي براي كشتن يك ملخ نقشه نكشيدم. اگر محصول را ميخوردند، پيدا بود كه گرسنه اند. وقتي ميان مزارع راه ميرفتم، سعي ميكردم پا روي ملخها نگذارم.... (هنوز در سفرم)مهرماه همان سال، آغاز تحصيل در دوره متوسطه در دبيرستان پهلوي كاشان. ... در دبيرستان، نقاشي كار جدي تري شد. زنگ نقاشي، نقطه روشني در تاريكي هفته بود... (هنوز در سفرم - صفحه 12) از دوستان اين دوره : محمود فيلسوفي و احمد مديحي سال 1320، سهراب و خانواده به خانه اي در محله سرپله كاشان نقل مكان كردند. سال 1322، پس از پايان دوره اول متوسطه، به تهران آمد و در دانشسراي مقدماتي شبانه روزي تهران ثبت نام كرد. ... در چنين شهري [كاشان]، ما به آگاهي نميرسيديم. اهل سنجش نميشديم. در حساسيت خود شناور بوديم. دل ميباختيم. شيفته ميشديم و آنچه مياندوختيم، پيروزي تجربه بود. آمدم تهران و رفتم دانشسراي مقدماتي. به شهر بزرگي آمده بودم. اما امكان رشد چندان نبود... (هنوز در سفرم- صفحه 12)سال 1324 دوره دوساله دانشسراي مقدماتي به پايان رسيد و سهراب به كاشان بازگشت. ... دوران دگرگوني آغاز ميشد. سال 1945 بود. فراغت در كف بود. فرصت تامل به دست آمده بود. زمينه براي تكانهاي دلپذير فراهم ميشد... (هنوز در سفرم) آذرماه سال 1325 به پيشنهاد مشفق كاشاني (عباس كي منش متولد 1304) در اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) كاشان استخدام شد. ... شعرهاي مشفق را خوانده بودم ولي خودش را نديده بودم. مشفق دست مرا گرفت و به راه نوشتن كشيد. الفباي شاعري را او به من آموخت... (هنوز در سفرم)سال 1326 و در سن نوزده سالگي، منظومه اي عاشقانه و لطيف از سهراب، با نام "در كنار چمن يا آرامگاه عشق" در 26 صفحه منتشر شد. ...دل به كف عشق هر آنكس سپرد جان به در از وادي محنت نبرد زندگي افسانه محنت فزاست زندگي يك بي سر و ته ماجراست غير غم و محنت و اندوه و رنج نيست در اين كهنه سراي سپنج... مشفق كاشاني مقدمه كوتاهي در اين كتاب نوشته است. سهراب بعدها، هيچگاه از اين سروده ها ياد نميكرد. سال 1327، هنگامي كه سهراب در تپه هاي اطراف قمصر مشغول نقاشي بود، با منصور شيباني كه در آن سالها دانشجوي نقاشي دانشكده هنرهاي زيبا بود، آشنا شد. اين برخورد، سهراب را دگرگون كرد. ... آنروز، شيباني چيرها گفت. از هنر حرفها زد. ون گوگ را نشان داد. من در گيجي دلپذيري بودم. هرچه ميشنيدم، تازه بود و هرچه ميديدم غرابت داشت. شب كه به خانه بر ميگشتم، من آدمي ديگر بودم. طعم يك استحاله را تا انتهاي خواب در دهان داشتم... (هنوز در سفرم) شهريور ماه همان سال، استعفا از اداره فرهنگ كاشان. مهرماه، به همراه خانواده جهت تحصيل در دانشكده هنرهاي زيبا در رشته نقاشي به تهران ميايد. در خلال اين سالها، سهراب بارها به ديدار نميا يوشيج ميرفت. در سال 1330 مجموعه شعر "مرگ رنگ" منتشر گرديد. برخي از اشعار موجود در اين مجموعه بعدها با تغييراتي در "هشت كتاب" تجديد چاپ شد. بخشهايي حذف شده از " مرگ رنگ " : ... جهان آسوده خوابيده است، فروبسته است وحشت در به روي هر تكان، هر بانگ چنان كه من به روي خويش ... سال 1332، پايان دوره نقاشي دانشكده هنرهاي زيبا و دريافت مدرك ليسانس و دريافت مدال درجه اول فرهنگ از شاه. ... در كاخ مرمر شاه از او پرسيد : به نظر شما نقاشي هاي اين اتاق خوب است ؟ سهراب جواب داد : خير قربان و شاه زير لب گفت : خودم حدس ميزدم. ... (مرغ مهاجر صفحه 67) اواخر سال 1332، دومين مجموعه شعر سهراب با عنوان "زندگي خوابها" با طراحي جلد خود او و با كاغذي ارزان قيمت در 63 صفحه منتشر شد. تا سال 1336، چندين شعر سهراب و ترجمه هايي از اشعار شاعران خارجي در نشريات آن زمان به چاپ رسيد. در مردادماه 1336 از راه زميني به پاريس و لندن جهت نام نويسي در مدرسه هنرهاي زيباي پاريس در رشته ليتوگرافي سفر ميكند. فروردين ماه سال 1337، شركت در نخستين بي ينال تهران خرداد همان سال شركت در بي ينال ونيز و پس از دو ماه اقامت در ايتاليا به ايران باز ميگردد. در سال 1339، ضمن شركت در دومين بي ينال تهران، موفق به دريافت جايزه اول هنرهاي زيبا گرديد. در همين سال، شخصي علاقه مند به نقاشيهاي سهراب، همه تابلوهايش را يكجا خريد تا مقدمات سفر سهراب به ژاپن فراهم شود. مرداد اين سال، سهراب به توكيو سفر ميكند و درآنجا فنون حكاكي روي چوب را مياموزد. سهراب در يادداشتهاي سفر ژاپن چنين مينويسد : ... از پدرم نامه اي داشتم. در آن اشاره اي به حال خودش و ديگر پيوندان و آنگاه سخن از زيبايي خانه نو و ايوان پهن آن و روزهاي روشن و آفتابي تهران و سرانجام آرزوي پيشرفت من در هنر. و اندوهي چه گران رو كرد : نكند چشم و چراغ خانواده خود شده باشم... در آخرين روزهاي اسفند سال 1339 به دهلي سفر ميكند. پس از اقامتي دوهفته اي در هند به تهران باز ميگردد. در اواخر اين سال، سهراب و خانواده اش به خانه اي در خيابان گيشا، خيابان بيست و چهارم نقل مكان ميكند. در همين سال در ساخت يك فيلم كوتاه تبليغاتي انيميشن، با فروغ فرخزاد همكاري نمود. تيرماه سال 1341، فوت پدر سهراب ... وقتي كه پدرم مرد، نوشتم : پاسبانها همه شاعر بودند. حضور فاجعه، آني دنيا را تلطيف كرده بود. فاجعه آن طرف سكه بود وگرنه من ميدانستم و ميدانم كه پاسبانها شاعر نيستند. در تاريكي آنقدر مانده ام كه از روشني حرف بزنم ...تا سال 1343 تعدادي از آثار نقاشي سهراب در كشورهاي ايران، فرانسه، سوئيس، فلسطين و برزيل به نمايش درآمد. فروردين سال 1343، سفر به هند و ديدار از دهلي و كشمير و در راه بازگشت در پاكستان، بازديد از لاهور و پيشاور و در افغانستان، بازديد از كابل. در آبانماه اين سال، پس از بازگشت به ايران طراحي صحنه يك نمايش به كارگرداني خانم خجسته كيا را انجام داد. منظومه "صداي پاي آب" در تابستان همين سال در روستاي چنار آفريده ميشود. تا سال 1348 ضمن سفر به كشورهاي آلمان، انگليس، فرانسه، هلند، ايتاليا و اتريش، آثار نقاشي او در نمايشگاههاي متعددي به نمايش درآمد. سال 1349، سفر به آمريكا و اقامت در لانگ آيلند و پس از 7 ماه اقامت در نيويورك، به ايران باز ميگردد. سال 1351 برگذاري نمايشگاههاي متعدد در پاريس و ايران. تا سال 1357، چندين نمايشگاه از آثار نقاشي سهراب در سوئيس، مصر و يونان برگذار گرديد. سال 1358، آغاز ناراحتي جسمي و آشكار شدن علائم سرطان خون. ديماه همان سال جهت درمان به انگلستان سفر ميكند و اسفندماه به ايران باز ميگردد. سال 1359... اول ارديبهشت... ساعت 6 بعد ازظهر، بيمارستان پارس تهران ...فرداي آن روز با همراهي چند تن از اقوام و دوستش محمود فيلسوفي، صحن امامزاده سلطان علي، روستاي مشهد اردهال واقع در اطراف كاشان مييزبان ابدي سهراب گرديد. آرامگاهش در ابتدا با قطعه آجر فيروزه اي رنگ مشخص بود و سپس سنگ نبشته اي از هنرمند معاصر، رضا مافي با قطعه شعري از سهراب جايگزين شد: به سراغ من اگر مياييد نرم و آهسته بياييد مبادا كه ترك بردارد چيني نازك تنهايي من ... كاشان تنها جايي است كه به من آرامش ميدهد و ميدانم كه سرانجام در آنجا ماندگار خواهم شد... و سهراب .... ماندگار شد منبع : سايت سهراب سپهري (http://www.sohrabsepehri.com) online-amir06-10-2006, 10:31 PMفیلم و صدای سهراب فیلم 1 (http://www.tebyan.net/Adabi-Honari/83/03/movie/SOHRAB%20SEPEHRI1-830231-64.WMV) فیلم 2 (http://www.tebyan.net/Adabi-Honari/83/03/movie/SOHRAB%20SEPEHRI2-830231-64.WMV) فیلم 3 (http://www.tebyan.net/Adabi-Honari/83/03/movie/SOHRAB%20SEPEHRI3-830231-64.WMV) فیلم 4 (http://www.tebyan.net/Adabi-Honari/83/03/movie/SOHRAB%20SEPEHRI4-830231-64.WMV) صدای سهراب 1 (http://www.tebyan.net/Adabi-Honari/83/03/sound/830231-SOHRAB-SOUND 1-64K.WMA) صدای سهراب 2 (http://www.tebyan.net/Adabi-Honari/83/03/sound/830231-SOHRAB-SOUND 2-64K.WMA) صدای سهراب 3 (http://www.tebyan.net/Adabi-Honari/83/03/sound/830231-SOHRAB-SOUND 3-64K.WMA) منبع : وبلاگ ببرسي آثار سهراب سپهري با عنوان " كفشهايم كو (http://www.kafshhayamkoo.persianblog.com/) " Asalbanoo07-10-2006, 03:37 AMبه سراغ من اگر مي آييد پشت هيچستانم پشت هيچستان جايي است پشت هيچستان رگ هاي هوا پر قاصدهايي است كه خبر مي آرند از گل واشده دورترين بوته خاك روي شنها هم نقشهاي سم اسبان سواران ظريفي است كه صبح به سرتپه معراج شقايق رفتند پشت هيچستان چتر خواهش باز است تا نسيم عطشي در بن برگي بدود زنگ باران به صدا مي آيد آدم اينجا تنهاست و در اين تنهايي سايه ناروني تا ابديت جاري است به سراغ من اگرمي آييد نرم و آهسته بياييد مبادا كه ترك بردارد چيني نازك تنهايي من magmagf07-10-2006, 06:26 AMالبته بعضي شعراي سهراب را هنوزم دوست دارم پشت كاجستان برف برف يك دسته كلاغ جاده يعني غربت باد اواز مسافر و كمي ميل به خواب شاخ پيچك و رسيد و حياط مي نويسم و دو ديوار و چندين گنجشك مي نويسم و فضا ...... درست بود ؟ اين تيكه را خيلي دوست دارم اخه online-amir07-10-2006, 09:19 AMدکلمه اشعار دکلمه اشعار از خسرو شکیبایی برای دانلود روی لینکها کلیک راست کنید و ...Save Target As را بزنید. صداي پاي آب (http://www.avayeazad.com/sohrab_sepehri/sound/sedayepayeab.zip) روشني من گل آب (http://www.avayeazad.com/sohrab_sepehri/sound/h2.zip) و پيامي در راه (http://www.avayeazad.com/sohrab_sepehri/sound/h3.zip) ساده رنگ (http://www.avayeazad.com/sohrab_sepehri/sound/h4.zip) در گلستانه (http://www.avayeazad.com/sohrab_sepehri/sound/h6.zip) پيغام ماهي ها (http://www.avayeazad.com/sohrab_sepehri/sound/h8.zip) نشاني (http://www.avayeazad.com/sohrab_sepehri/sound/h9.zip) شب تنهايي خوب (http://www.avayeazad.com/sohrab_sepehri/sound/h14.zip) نداي آغاز (http://www.avayeazad.com/sohrab_sepehri/sound/h21.zip) دوست (http://www.avayeazad.com/sohrab_sepehri/sound/h23.zip) منبع : وبلاگ بررسي آثار سهراب سپهري با عنوان " كـفشهايم كـو (http://www.kafshhayamkoo.persianblog.com/) " online-amir07-10-2006, 09:33 AMراستی...آقا..من با مشیری هم خیلی حال میکنم. به زودي عهم يه تاپيك براش ميزنم... مشتاق ديدار... . موفق باشيد... . شعرهاي سهراب كه عاليه حالا تصور كنيد يكي از شعرهاشو با صداي آسماني استاد ناظري بشنويد بله...! استاد ناظري اشعار سهراب را در آلبومي با نام " در گلستانه " مدح نموده اند. حتمن در آينده نزديك آلبوم ايشان براي دانلود قرار خواهد گرفت. ممنون از حسن توجه شما دوست گرامي... . البته بعضي شعراي سهراب را هنوزم دوست دارم پشت كاجستان برف برف يك دسته كلاغ جاده يعني غربت باد اواز مسافر و كمي ميل به خواب شاخ پيچك و رسيد و حياط مي نويسم و دو ديوار و چندين گنجشك مي نويسم و فضا ...... درست بود ؟ اين تيكه را خيلي دوست دارم اخه نام شعر : جنبش واژه زيست پشت كاجستان ، برف. برف، يك دسته كلاغ. جاده يعني غربت. باد، آواز، مسافر، و كمي ميل به خواب. شاخ پيچك و رسيدن، و حياط. من ، و دلتنگ، و اين شيشه خيس. مي نويسم، و فضا. مي نويسم ، و دو ديوار ، و چندين گنجشك. يك نفر دلتنگ است. يك نفر مي بافد. يك نفر مي شمرد. يك نفر مي خواند. زندگي يعني : يك سار پريد. از چه دلتنگ شدي ؟ دلخوشي ها كم نيست : مثلا اين خورشيد، كودك پس فردا، كفتر آن هفته. يك نفر ديشب مرد و هنوز ، نان گندم خوب است. و هنوز ، آب مي ريزد پايين ، اسب ها مي نوشند. قطره ها در جريان، برف بر دوش سكوت و زمان روي ستون فقرات گل ياس. با كمي خلاصه بندي شما شعر رو درست نوشته ايد. ممنون از توجه شما... . online-amir07-10-2006, 10:50 PMhttp://www.hamed-bd.com/sohrab/center.gif 15 مهر ماه تولد يگانه مرد بيشه عشق و شقايق سهراب سپهري بر همگان به خصوص دوستداران و طرفدارانش مباركباد. www.sohrabsepehri.com www.Kafshayamkoo.persianblog.com (http://www.Kafshayamkoo.persianblog.com) :laughing: :laughing: :laughing: :rolleye: lahij_web15-10-2006, 03:49 AMدست خط سهراب : http://lahijweb.persiangig.com/image/NewWeblog/Monasebatha/ra-sohrab-khat.gif online-amir08-11-2006, 09:02 AMهمه شعراش قشنگه من با اون شعر پشت دریا شهریست خیلی حال میکنم نام شعر : پشت درياها قايقي خواهم ساخت قايقي خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد از اين خاك غريب كه در آن هيچ‌كسي نيست كه در بيشه عشق قهرمانان را بيدار كند. قايق از تور تهي و دل از آرزوي مرواريد، هم‌چنان خواهم راند. نه به آبي‌ها دل خواهم بست نه به دريا-پرياني كه سر از خاك به در مي‌آرند و در آن تابش تنهايي ماهي‌گيران مي‌فشانند فسون از سر گيسوهاشان. هم‌چنان خواهم راند. هم‌چنان خواهم خواند: "دور بايد شد، دور." مرد آن شهر اساطير نداشت. زن آن شهر به سرشاري يك خوشه انگور نبود. هيچ آيينه تالاري، سرخوشي‌ها را تكرار نكرد. چاله آبي حتي، مشعلي را ننمود. دور بايد شد، دور. شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست." هم‌چنان خواهم خواند. هم‌چنان خواهم راند. پشت درياها شهري است كه در آن پنجره‌ها رو به تجلي باز است. بام‌ها جاي كبوترهايي است كه به فواره هوش بشري مي‌نگرند. دست هر كودك ده ساله شهر، خانه معرفتي است. مردم شهر به يك چينه چنان مي‌نگرند كه به يك شعله، به يك خواب لطيف. خاك، موسيقي احساس تو را مي‌شنود و صداي پر مرغان اساطير مي‌آيد در باد. پشت درياها شهري است كه در آن وسعت خورشيد به اندازه چشمان سحرخيزان است. شاعران وارث آب و خرد و روشني‌اند. پشت درياها شهري است! قايقي بايد ساخت. قايقي بايد ساخت vahide14-11-2006, 11:53 AMمصاحبه ای با عبدالعلی دستغیب در رابطه سهراب سپهری ------------------ مؤلفه‌هايي كه براي شناخت و سپس نقد شعر سپهري لازم است، چيست؟ تفاوتي ميان سپهري با ديگر شاعران در اين زمينه نيست. همان پارامترهايي كه براي نقد شاملو و نيما و فروغ و ديگران لازم داريم، براي سپهري هم لازم است. البته در ايران درباره سپهري كتاب زياد نوشته شده است، اما غالباً اسلوب ندارند. فردي او را بچه‌اشرافي بودايي خوانده است. ديگري او را عارف دانسته، و يكي ديگر مي‌گويد فارغ از تعهد اجتماعي است. اينها ربطي به نقد و تجزيه و تحليل شعر ندارد. اول از همه بايد از هرگونه توصيف اغراق‌آميز يا كوچك كننده پرهيز كنيم. بين بچه بوداي اشرافي، عارف و شاعري فارغ از تعهد اجتماعي، كدام يك را در سهراب قوي‌تر مي‌بينيد؟ اين اوصاف اغراق‌آميز است. بايد ديد كه برچه اساسي بايد شعر سپهري را نقد و كاوش كرد. مي‌دانيم كه هر شاعر موفقي صاحب سبك است و زبان خاص خودش را دارد، يعني روشي دارد كه نويسنده يا شاعر براساس آن، تجربه‌ها و انديشه‌هايش را رنگ واقعيت مي‌دهد يا رئاليزه مي‌كند. سهراب سپهري سبك خاصي دارد، همچنانكه نيما و فروغ و شاملو دارند. بايد ببينيم كه عوامل سازنده اين زبان خاص چيست. يكي از اين عوامل تعبير اشياء و رويدادهاست؛ يعني بيان مجازي رويدادها و اشياء. البته در شعر تعابير حقيقي هم وجود دارد، اما اساس كار تعابير مجازي است. شاعر با مجاز، استعاره و كنايه به تعبير رويدادها و اشياء مي‌پردازد. از شاخصه‌هاي شعر سپهري فراواني استعاره و تشبيه و بيان حجازي است. به خصوص در چهار كتاب اول، دليلش اين است كه او نقاش هم بود و در شعر تصويرسازي هم مي‌كرد، يعني شعرش ايماژيستي است. مثلاً در تصوير كردن كاشان و بيابان‌هاي اطراف آن اين كار را بسيار انجام داده است. ويژگي ديگر شعر او، بستگي صميمانه اوست با اشياء و پديده‌هاي اطرافش. او اشياء و باشندگان ديگر را با نظر مهرباني مي‌بيند. حتي تعجب مي‌كند كه چرا در قفس هيچ كسي كركس نيست. اين ويژگي سپهري حاكي از نوعي طبيعت‌گرايي رمانتي‌سيسم است. در كتاب نيلوفر خاموش دكتر صالح حسيني يكي از خاصه‌هاي رمانتي‌سيسم برجسته شده است و آن همين نزديك شدن به طبيعت است. بودلر هم مي‌گويد: طبيعت معبري است. بنابراين وقتي سپهري مي‌گويد: آب را گل نكنيم، يعني طبيعت را مانند رمانتيك‌ها، معبري مي‌بيند. تا آنجا كه به نوعي عرفان و وحدت وجود مي‌رسد، بويژه نوعي وحدت وجود كه در او پانيشادها و فلسفه‌هاي هند وجود دارد. اما رمانتي‌سيسم فقط اين نيست. شاخصه عمده رمانتي‌سيسم عصيان است. از اينجاست كه رمبو مي‌گويد: شاعر باشنده مطرود و ملعون است. يعني كسي است كه قراردادها و اعتبارهاي مرسوم و رايج اجتماعي را قبول ندارد. در شعر سپهري اين ويژگي خيلي كمرنگ است. رمانتي‌سيسم سپهري در چهار كتاب اولش نزديك شدن به طبيعت است از دريچه فلسفه هندي و زاويه ديد ذن بوديسم. گفتيد كه فلسفه هندي بر سهراب تاثير گذاشته است. آيا اين تاثير مانعي بر نقد آثار او هست؟ سپهري در دوره آغازين كارش، چيزهايي از او پانيشادها و متن‌هاي بودايي خوانده و بعد به ژاپن و هند مي‌رود و زير تاثير ذن‌بوديسم است و آنها را ترجمه مي‌كند. در چهار كتاب اول سپهري تعبيرات فارسي نيست. كلمات فارسي است، اما تركيب و تعبير فارسي نيست و متعلق به فرهنگ ديگري است. تعبيرات فارسي آن هم به گونه‌اي است كه كمپوزيسيون قطعه براي خواننده عادي شعر نامعهود است. براي يك ايراني بسيار دشوار است كه به چهار كتاب اول سپهري انس بگيرد. مثلاً وقتي مي‌گويد: پنجره‌ام به تهي باز شد و من ويران شدم به نظر من وقتي يك خواننده كه نه به ذن‌بوديسم آشناست و نه به مفهوم هيچي و تهي بودگي ذن‌بوديسم و آيين بودا، از اين شعر چيزي نمي‌فهمد و هيچ ارتباط و درگيري با آن نخواهد داشت. شعر و فلسفه ما نفي‌گرا نيست. البته خيام و حافظ و ديگران شك‌هايي كرده‌اند، اما اينكه مانند بودا نيست. يا در فلسفه هندي مايا وجود دارد، يعني سراب بودن زندگي. سهراب در اين شعر مي‌گويد: وقتي خواستم با جهان ارتباط برقرار كنم، پنجره و دريچه ارتباطي را باز كردم و به خلاء يا تهي رسيدم (nothingness). بنابراين من ويران شدم. اينها در عبارات فارسي نامانوس است و با تجربه‌هاي ما و شاعران فارسي زبان همخوان نيست. به نظرم در چند كتاب نخست مجموعه هشت كتاب، سپهري به بسياري شاعران همدوره‌اش مانند شاملو، اخوان و فروغ و نويسنده اي چون هدايت شباهت دارد. چگونه از اين فضا فاصله مي‌گيرد؟ در حالي كه آنها به اين فضا ادامه دادند. به نظر اصلاً شبيه اينها نيست. عده‌اي بودند به نام خروس جنگي! كه اعتقاد داشتند حتي نيما كهنه شده است (در حدود سال‌هاي 28 و 1327) كه نيما در ايران تازه داشت شناخته مي‌شد. كساني بودند چون ضياءپور، رحمت‌الهي و هوشنگ ايراني كه انجمني ادبي ـ هنري به وجود آوردند و عده اي تك و منفرد بودند. سپهري كه در آغاز كار از قالب و طرز بيان نيما استفاده مي‌كرد، شروع كرد به دور شدن از شعر نوعي فارسي كه در آن زمان رايج بود. شاملو هم از نيما دور مي‌شود، اما از تم‌هايي كه نيما بيان مي‌كند، دور نمي‌شود؛ مانند آزادي، عشق، مسئول بودن درباره جامعه و... اخوان نيز همين طور. اما سپهري نه فقط از نظر فرم و شكل و طرز بيان، بلكه از نظر محتوا هم از نيما دور مي‌شود. بنابراين از همان آغاز جز در موارد اندك كه توجهي به نيما دارد و اوصاف او را هم تكرار كرده، فاصله او با نيما پيداست. در مرگ رنگ شعري است به نام قير شب. مي‌گويد: «نفس آدمها سر به سر افسرده است روزگاري است در اين گوشه پژمرده هوا هر نشاطي مرده است.» شباهت زيادي به زمستان اخوان دارد. نمونه‌هاي ديگر هم هست. اين تحت تاثير نيما است. سهراب در اشعار اولش از نيما زياد تاثير گرفته است. شما اين تاثيرپذيري را بيشتر از نيما مي‌دانيد؟ او مقداري از تازه‌جويي نيما استفاده كرده، اما اصلاً در عالم ديگري است. نيما يك شاعر متعهد اجتماعي است. سپهري قالب را گرفته، ولي چيز ديگري مي‌گويد، مثلاً مي‌گويد: دنگ...، دنگ... ساعت گيج زمان در شب عمر مي‌زند پي در پي زنگ. زهر اين فكر كه اين دم گذر است مي‌شود نقش به ديوار رگ هستي من. اين در حالي است كه وقتي ساعت نيما زنگ مي‌زند، منظورش انقلاب اجتماعي است، اما سهراب از گذر عمر حرف مي‌زند. تفاوت ديگر شعر سپهري با نيما اين است كه شعر سپهري انضباط شعر نيما را ندارد. پايان‌بندي شعرهايش هم سست است. سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3283]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن