واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پيام عاشورا (متن مجري)امروز براي شما معلمان امور تربيتي عزيز در مدارس، متني را آماده نموده ايم که بتوانيد از اين متن در اجراي مراسم سوگواري امام حسين (ع) استفاده نماييد.
صبور بايد بوداما اکنون فقط اين آغوش امام است که جان مي دهد براي گريستن، و خواهر آن قدر گريه مي کند که از هوش مي رود و برادر را نگران هستي خويش مي کند.امام به صورتش آب مي پاشد و پيشاني اش را بوسه گاه لب هاي خويش مي کند و خواهر با گوش جان مي شنود که:آرام باش خواهرم!!... صبوري کن تمام دلم!!مرگ، سرنوشتِ محتوم اهل زمين است. حتي آسمانيان هم مي ميرند. بقا و قرار فقط از آن خداست و جز خدا نيست کسي زنده بماند. اوست که مي آفريند، مي ميراند و دوباره زنده مي کند، حيات مي بخشد و بر مي انگيزد.جد من برتر بود، زندگي را بدرود گفت. پدرم که از من بهتر بود، با دنيا وداع کرد. مادرم و برادرم که از من بهتر بودند، رخت خويش از اين ورطه بيرون کشيدند. صبور بايد بود، شکيبايي بايد ورزيد، حلم بايد داشت... مولاي منصبوري مي کنيم، حتي اگر به مصيبت دچار گرديم!شکيبايي مي ورزيم در تمامي زشت و زيباي زندگيمان!حلم پيشه مي کنيم در همه حال!... و براين همه از تو ياري مي طلبيم.
راضي باش به رضاي خداامام اگر بگذارد، حرف هاي خواهر با او تمامي ندارد. سر خواهر را بر سينه مي فشارد و داروي تلخ صبر را جرعه جرعه در کامش مي ريزد:خواهرم! روشني چشمم! گرمي دلم!مبادا بي تابي کني!مبادا روي بخراشي! مبادا گريبان چاک کني!استوار صبر از استقامت توست؛حلم در کلاس تو درس مي خواند؛بردباري در محضر تو تلمّذ مي کند؛شکيبايي در دست هاي تو پرورش مي يابد؛تسليم و رضا دو کودکند که از دامان تو زاده مي شوند و جهان پس از تو را سرمشق تعبّد مي دهند؛ راضي باش به رضاي خدا که بي رضاي تو اين کار، ممکن نمي شود. آري!!راضي باش به رضاي خدا که بي رضاياو هيچ کاري ممکن نمي شود.
نماز شبراستي نکند که فردا در گيرودار معرکه، همين سپاه اندک نيز برادرت را تنها بگذارند؟ نکند خيانتي که پشت پدر را شکست، دل فرزند را هم بشکند؟ مگر همين چند صباح پيش نبود که معاويه فرماندهان و نزديکان سپاه برادرت مجتبي را يکي يکي خريد و او را تنها و بي ياور ناچار به عقب نشيني و سکوت کرد؟ اين را بايد به حسين بگويي.خوب است در ميانه ي نمازها سري به حسين بزني، هم ديداري تازه کني و هم اين نکته را به خاطر نازنينش بياوري. اما نه! انگار اين بوي حسين است، اين صداي گام هاي حسين است که به خيمه ي تو نزديک مي شود و اين دست اوست که يال خيمه را کنار مي زند و تبسم شيرينش از پس پرده طلوع مي کند. هميشه همين طور بوده است. هر بار دلت هواي او کرده، او در ظهور پيش قدم شده و حيرت را هم بر اشتياق و تمنا و شيدايي ات افزوده. تمام قد پيش پاي او بر مي خيزي و او را بر سجاده ات مي نشاني. مي خواهي تمام تار و پود سجاده از بوي حضور او آکنده شود.مي گويد:" خواهرم! در نماز شبهايت مرا فراموش نکني."و تو بر دلت مي گذرد: چه جاي فراموشي بردار؟ مگر جز تو قبله ي ديگري هم هست؟ مگر زيستن بي ياد تو معنا دارد؟ مگر زندگي بي حضور خاطره ات ممکن است؟ و اکنون:چه خوش است روشن ضميري کساني که درپس هر نماز خاضعنه مي ايستند و بر امامان خويش سلام مي دهند و صلوات نثار مي کنند:صلي الله عليک يا ابا عبداللهصلي الله عليک يا صاحب الزمان نماز، نماز، نماز...چه شبي است امشب زينب!عرش تا بدين پايه فرود آمده است يا زمين زير پاي تو تا جايگاه اوج گرفته است؟ حسين، اين خطه را با خود تا عرش بالا برده است يا عرش به زير پيکر حسين بال گسترده است؟اَلرَحمن عَليَ الَعَرش استَوي.اين جا کربلاست يا عرش خداست؟!اگر چه خسته و شکسته اي زينب!اما نمازت را ايستاده بخوان!پيش روي خدا منشين! زينب حتي پس از اين همه مصيبت نمازشب خود را نيز رها نکرد، چه برسد به نمازهاي واجب،پس به چه کساني تأسي مي کنيم؟!! بر گرفته از «آفتاب در حجاب، اثر سيد مهدي شجاعي» گروه مدرسه اينترنتي سايت تبيان - تنظيم: سميرا بادامستاني
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1196]