تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماههاى دیگر تمام قر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836311039




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

من ۱۲۰ سال دارم


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار سه شنبه 13 آذر 1386 تعداد مشاهده : 125 بهرام زند جادوگر است و مثل هر جادوگری، بهای معجزه‌اش (دوبله‌های درخشان‌اش) را با قوای حیاتی‌اش پرداخته. به بهانه پخش مجدد دوبله «ناوارو» (نیمه شب‌ها، شبكه یك) و مدیریت دوبلاژ «مدار صفر درجه» با او حرف زده‌ایم. در مصاحبه‌ای كه می‌خوانید، زند بیش از هر چیز، از آمیختگی زندگی و هنرش به هم گفته و اینكه چطور ازجان‌مایه گذاشتن برای كارش در تمام این سال‌‌ها، منجر به شكل‌گیری احساس پیری زودرس در او شده. خیلی‌ها تصور می‌كنند دوبله كار راحتی است. بله، چند روز پیش سوار تاكسی شدم یكی همین حرف را زد؛ اما سخت است. واقعا باید جزء مشاغل خطرناك به حسابش آورد. غواص‌ها و شیشه‌پاك‌كن‌هایی كه روی آسمان‌خراش‌ها كار می‌كنند، از نظر جسمی درخطرند اما ما دوبلورها از نظر روحی. من ۶۰ سال دارم ولی از لحاظ روحی ۱۲۰ ساله‌ام؛ دوبرابر سنی كه دارم روح و حس خرج كرده‌ام چون باید با حس كار كنم. متاسفانه بعضی از كارهایی كه این روزها پخش می‌شود، خالی از حس شده؛ اگر قرار باشد كاری تاثیر بگذارد باید برای آن تلاش زیادی كرد. خیلی‌وقت‌ها شده من آن‌قدر از حس و روحیه‌ام خرج كرده‌ام كه زیر سِرُم رفته‌ام؛ برای همین احساس‌ پیری زودرس می‌كنم. سروصداهای معمولی، مثل صدای جوشكاری كه شاید بقیه را آن‌چنان ناراحت نكند، اذیتم می‌كند؛ آلودگی صوتی اذیتم می‌كند. ● واقعا رفتید زیر سرم؟ سر كدام كارها؟ ▪ سر فیلم «صخره‌نورد» جای استالونه بودم. یك جای فیلم كه دختره سقوط كرد، واقعا حالم بد شد. در «غلاف تمام فلزی» هم با اینكه دوبلور نبودم و مدیر دوبلاژ بودم اما تنظیم حرف‌های گروهبان – كه ۴۰دقیقه یك روند فرمان می‌داد و هوار می‌زد – خیلی سخت بود. قنبری را انتخاب كردم چون صدایش به حالت اعتراض‌گونه گروهبان می‌خورد. او باید با ریتم كند داد می‌زد. همپای او بارها تمرین كردم؛ هم با او و هم در ذهنم. در آن كار هم حالم بد بود. دوبله رابرت دنیرو در «تحلیلش‌كن» هم راحت نبود؛ گاهی می‌خندید، گاهی گریه می‌كرد و گاهی فریاد می‌زد. مل‌گیبسون در «شجاع‌دل»، راسل كرو در «گلادیاتور» و ژان‌رنو در «رودخانه سرخ»؛ همه اینها واقعا از من نیرو گرفت. ببینید، بازیگرها برای حرف‌زدن نفس می‌گیرند، برای بازی یك صحنه چند روز وقت دارند اما دوبلورها این‌طور نیستند. به عنوان مدیر دوبلاژ صداها را چطورپیدا می‌كنید؟ مثلا نویسنده‌ها از محیط اطراف یادداشت برمی‌دارند؛ دوبلورها برای پیدا كردن صداهای مناسب و تطبیق آن با كاراكتر چه كار می‌كنند؟ به خاطر سال‌ها كاركردن كنار همكارانم، صداهایشان در ذهنم حك شده و حالا اگر قرار باشد مدیر دوبلاژ فیلمی باشم به ذهنم می‌آید كه فلان صدا برای این شخصیت خوب است ولی آیا از قدرت گویندگی او هم برمی‌آید؟ می‌تواند با ریتم شخصیت حرف بزند؟ خیلی صداها روی صورت مچ هست اما شاید توان گوینده نرسد. اما اینكه چه صدایی را انتخاب كنیم، این به لحاظ سال‌ها ممارست و كار است كه در ذهنم حك شده. ● در انتخاب صدای مناسب به بن‌بست هم رسیده‌اید؟ ▪ بله، بارها اتفاق افتاده. ما در یك مقطع زمانی صداهای قابل‌قبول و خاصی داشتیم و اینها كار را یاد گرفتند و مردم نتیجه‌اش را دیده‌اند. می‌گویند یك زمانی دوبله خیلی خوب بوده، الان چرا بد شده؟ چون تعدادی از صداها را از دست داده و فقیر شده‌ایم.آن‌موقع صداها، مختلف بودند و طبقه‌بندی داشتند؛ یعنی مسن، جوان و... داشتیم اما الان صدای میانسال و كهنسال، یك‌مقداری كم داریم؛ بیشتر جوان‌ها هستند. مگر چقدر نقش جوان هست؟ خب، از نظر كاری هم زیادبودن‌شان باعث می‌شود كمتر به كار دعوت شوند و در عین حال اثرگذاری كمی هم داشته باشند. من معتقدم صدای هركس برای خودش بسیار مناسب است ولی مقوله سینما متفاوت است. نمی‌خواهم بگویم اغراق‌آمیز است؛ به‌هرحال خاص است و صدای خاص می‌طلبد كه هم تاثیرگذار باشد و هم حس را درك كند و برساند. الان ادا زیاد درمی‌آورند؛ ادای شما یا مثلا آقای خسروشاهی را. بعضی‌ها كه شبیه‌كاری می‌كنند بعدا راهشان را پیدا می‌كنند . شاید من هم اوایل الگوهایی داشتم اما بعدا فهمیدم باید خودم را جدا كنم و حتی بهرام زند هم نشوم؛ یعنی وقتی شما فلان شخصیت را دیدید، نباید یاد زند بیفتید؛ خود آن شخصیت را باید ببینید. فكر كنم كار درست همین است. این درست كه من زیاد جای مل‌گیبسون و بروس‌ویلیس حرف زده ام ؛ اینها نقش‌های متفاوتی دارند؛ درستش این است كه با شنیدن هیچ‌كدام از اینها یاد خود بهرام زند نیفتید ولی لذت ببرید؛ گلادیاتور را ببینید، شجاع‌دل را ببینید، شرلوك هلمز را ببینید، نه من را. فكر كنم شرلوك‌هلمز با ناوارو فرق داشته باشد، همین‌طور با جنگجویان كوهستان؛ همه بهرام زندند اما فرق دارند. ناوارو یك صدای خفه دارد؛ غر می‌زند و جدی است. هلمز ریتم بخصوصی دارد، بازی منحصربه‌فردی دارد. هر نقشی خاص و جدا از بقیه نقش‌هاست. آدم باید ریتم و حالت حرف‌زدن را پیدا كند. ● پیداكردن این حالت یك فن است. صدای هلمز را از بروس ویلیس چطور تفكیك می‌كنید؟ چطور این را پیدا می‌كنید؟ ▪ فكر می‌كنم دیدن جان شخصیت و روحش مهم است. من اعتقاد دارم در هر كار، یك «آن» وجود دارد. در یك «آن» به شما الهام می‌شود چه طور بگویید. در «آن» جان طرف را می‌بینید.نمی‌خواهم ماورایی بیندیشم ولی فكر می‌كنم باید درون‌شخصیت بروم. من باید خوب فیلم راببینم؛ این دیدن مهم است. یك فیلم بود dead man out، اسمش را «نوبت مرگ» گذاشته بودم؛ داستان یك زندانی كه بعد از كشتن ۴ نفر منتظر اعدام بود و تا وسط‌های فیلم حرف نمی‌زد. كار، ترجمه مزخرفی داشت. از دوستانم برای بهبود ترجمه كمك گرفتم و شاید ۲۰ روز طول كشید. دیالوگ‌ها را حفظ بودم. به خودم گفتم كی جای زندانی حرف بزند؛ دوست داشتم خودم بگویم اما گفتم شاید كس دیگری بهتر حرف بزند. اما بعد گفتم من باید برای كسی كه می‌خواهد دوبله كند، ۲۰بار فیلم را بگذارم. این كار الان مرسوم نیست، قبلا بود. من فیلم را برای كسی كه بخواهد دوبله كند می‌فرستم ببیند. از جایی تصمیم گرفتم حرف بزنم كه دیدم خیلی فیلم را دیده‌ام و جان و روح شخص را درك كرده‌ام. فیلم دوبله و پخش شد، تشكر هم شد اما وقتی خودم دیدم، فهمیدم فقط ۷۰ درصد جان شخصیت را دیده‌ام؛ ۳۰ درصد پیچیدگی شخصیت را ندیده‌ام. پس از پخش تلویزیونی، میمیك‌هایی را دیدم كه تا حالا ندیده بودم؛ این خنگی من نبود؛ درصد گیرایی من در این كار بد نبود. ● در مورد درگیری روحی‌تان با كار بیشتر توضیح می دهید؟ ▪ آن بخش كار كه صداها و ابعاد شخصیت را كشف می‌كنم، برایم خیلی جالب است؛ مثلا ناوارو با ۸ـ۷نفر زیردستش كار می‌كرد؛ آنها هر كدام فرق داشتند؛ یكی می‌خواست ازدواج كند، رویش نمی‌شد، همه‌اش با مادرش بود؛ یكی خانواده دوست بود و ۴ تا بچه داشت؛ یكی مشروب را ترك كرده بود اما هنوز در فكر الكل بود و مدیری هم بود كه میزش را دوست داشت. من براساس آنها دیالوگ می‌نوشتم؛ ترجمه شده بود اما من دیالوگ‌ها را خاص شخصیت‌ها بازنویسی می‌كردم و این جالب بود. شاید دیوانگی به نظر می‌رسید اما نتیجه‌اش این شد كه دوبلورهای آن نقش‌ها بعد از این سریال دیده شدند. چرا این كار خاص شده بود؟ چون گوینده‌ها جان كار را پیدا كرده بودند. ‌● دیالوگ‌ها را چه‌جوری می‌نوشتید؟ ▪ سعی می‌كردم هر كس در اندازه خودش باشد. مثلا ناوارو وقتی با دخترش حرف می‌زد یا وقتی با او شوخی می‌كرد فرق داشت؛ در واقع با رئیسش یك‌جور بود، با زیردست‌ها یك جور و با خلافكارها یك جور دیگر؛ همه فرق داشتند؛ هر چیزی سر جای خودش بود. شاید بگویید فیلم قشنگ است ـ كه این هم درست است ـ اما دوبله مؤثر است. دلیل ماندگاری دوبله اینها چه بوده؟ هم دوبلورها درست راهنمایی شده‌اند و هم انتخاب صدا مناسب بوده؛ ریتم درست پیدا شده. عزت‌الله مقبلی به من می‌گفت هر موقع ریتم را پیدا كردی، توی كارت موفقی. خودش هم جای لوئی دوفونس عالی بود؛ مقبلی نبود، دوفونس بود. پس لابد میانه‌تان باید با ادبیات خوب باشد؛ این همه دیالوگ نویسی از هر كسی بر نمی‌آید. من خیلی كتاب خوانده‌ام؛ خیلی كتاب خوانده‌ام، خیلی كتاب خوانده ام.ده بار!(ده بار را خودش اضافه می‌كند!) مدرسه كه می‌رفتم كتاب كرایه می‌كردم و شب تا صبح می‌خواندم؛ شبی یك ریال، هر شب ۳۰۰ـ۲۰۰ تا صفحه. شاگرد اول هم بودم. خیلی خواندم. رمان و تاریخ را خیلی دوست داشتم. خیلی تاریخ خواندم و كتاب‌‌های علمی. شاید ربط نداشته باشد اما الان می‌توانم راجع به ایزوتوپ برایتان حرف بزنم یا درباره عمر كره زمین. عاشق نجوم بودم؛ با اینكه رشته‌ام ادبیات بود. در كارهایتان مثل ناوارو بداهه هم می‌گفتید؟ چــون به نظر می‌آید تكه انداختن او آنی و بداهه است. حتما بوده. یك جایی می‌خواستند به‌اش رشوه بدهند، بسته را روی میز گذاشتند، من گفتم: «به من زیرمیزی می‌دی؟»؛ حالا روی میز بود. در عین جدی بودن، این حرف می‌چسبید. یك بار وقتی ناوارو با بورلی كه مشروب را كنار گذاشته بود و بد عنق بود، صحبت می‌كرد، با دست روی هوا یك مستطیل كشید و غرغر كرد. در یك آن گفتم انگار رفتی عكس گرفته‌ای، عكس آنكادر شده؛ مثل عكس ۴×۶ شده‌ای. ● از بین این كاراكترها كه به جایشان حرف زده‌اید، كدام شخصیت بیشتر بر شما تاثیرگذار بود و دوست‌اش داشتید؟ ▪ همه را دوست داشتم. ‌● یعنی شرلوك هلمز و ناوارو با مل گیبسون و دنیرو برایتان در یك ردیف قرار می‌گیرد؟ ▪ شما خیلی ریز به قضیه نگاه می‌كنید و جالب است. نه، ‌اینها با هم فرق دارند. همین كه با هم فرق دارند و فرقشان دیده می‌شود و باید با آن فرق، اجرا و گفته شوند، مهم است. هلمز یك چیز است، ناوارو یك چیز دیگر ولی هر كدامشان در جای خودشان درستند. با این حال، نوع حرف زدن شرلوك هلمز یك‌جور دیگر است؛ مثل حركات موزون نمایشی یك‌جور خاص است. یادم هست رفتم گفتم این سریال را زبان اصلی پخش كنید، حیف است دوبله شود. ● در بازی شرلوك هلمز چی دیدید؟ كلیدهای دوبله‌اش كجا بود؟ ▪ اول ۱۱ قسمت بود، بعد ۱۰ قسمت دیگر آمد؛ بخش‌بخش بود. من اول دیالوگ ۱۱ قسمت را آماده كردم، بعد كار را دوبله كردیم؛ برای همین به شناخت خوبی رسیده بودیم. كار از لحاظ داستانی و بازی بسیار خوب بود. فقط هلمز نبود، همه درخشان بودند. به یك شناختی رسیده بودم اما دوبله را كه شروع كردم، در قسمت سوم چهارم دیدم تازه دارم چیزهای جدیدی می‌بینم. شاید برای مخاطب معلوم نباشد اما از نظر خودم از قسمت‌های چهارم به بعد به شناخت كامل‌تری رسیدم. در قسمت‌های آخر به شناخت خوبی رسیده بودم. یادم هست یك جا رفته بود كفش‌اش را واكس می‌زد، واتسون كنارش بود و او هم در حال واكس زدن مدام حرف می‌زد. چون كشفی كرده بود، تند حرف می‌زد اما ضرب داشت و ملودی رویش بود. بسیار ذوق‌زده بود بابت كشفش، اصلا نمی‌خندید؛ اجرای این راحت نبود مگر با كار مداوم. من ۵ صفحه دیالوگ جلویم بود ولی از حفظ گفتم. در واقع باید حفظ باشی تا بتوانی با آن ریتم تند بگویی. ● لهجه شخصیت‌ها چقدر مؤثر است؟ هلمز انگلیسی اصیل است، ‌ناوارو فرانسوی و دنیرو آمریكایی... ▪ فرق دارد؛ بروس ویلیس حرف‌هایش را می‌خورد؛ به وضوح جرمی برت حرف نمی‌زند. برت وقتی جمله‌ای می‌گوید كه آخرش «man» است، راحت می‌توانید كلمه «مرد» را جایش روی دهانش بگذارید اما برای ویلیس این اتفاق نمی‌افتد. در ناوارو هم همین‌طور. مثلا در فرانسه دیالوگ‌ها ۲ خط است ولی فقط به اندازه نصف خط گفته می‌شود؛ حرف‌های بی‌صدا و خوانده‌نشده زیاد دارد و وقتی هم ترجمه می‌كنیم، ما ۲ خط ترجمه داریم ولی فقط برای نصف خط دیالوگ، زمان داریم. خب، شما باید مفهوم ۲ خط را در نصف خط بیاورید و سینك كنید. لیپ سینك (هماهنگ‌كردن كلمات با دهان بازیگر) كردن‌اش سخت‌تر است. این اتفاق در ناوارو افتاد؛ هجای انگلیسی به هجای فارسی می‌خورد اما فرانسه نمی‌خورد چون ایجاز داشت؛ نیم‌خط حرف معادل ۲ خط دیالوگ است. حالا در سینك كردن باید مواظب باشیم مفهومش عوض نشود. حوصله می‌خواهد. فقط ناوارو نبود، بقیه شخصیت‌ها را هم درست كردم. روی روان‌شناسی شخصیت‌ها هم كار كردم؛ یكی رئیس، یكی خانواده‌دوست و یكی هم آنكه الكل را ترك كرده. او با ناوارو حرف می‌زد اما فكرش جای دیگری بود. اینها در كنار هم سخت بود؛ هیچ‌كس این را از من نخواسته بود. وجدانم و حس مسئولیت بود؛ اینكه مردم خوششان بیاید. مردم شاید ندانند چی شده اما باید خوششان بیاید. فقط عشق و وجدان پدر درآر می‌تواند این كار را بكند. ● حالا می‌ارزد كه این‌قدر به خودتان فشار می‌آورید؛ تویش پول هست؟ ▪ خیلی‌ها كه اینها را شنیدند گفتند تو دیوانه‌ای، ۲۲قسمت سریال را برداشتی دیالوگ نوشتی كه چی؟ اینها می‌گذرد و به جایی می‌رسد كه اگر ۱۰ تا كار باشد، ‌برای ۹ تایش قطعا به سراغ تو می‌آیند. تلافی‌اش را خدا سال‌ها بعد درآورده، بدون اینكه بفهمم و اصلا فكر ۱۰سال بعد باشم؛ خدا جای حق نشسته. ● آنهایی كه با شما كار می‌كنند چی؟آنها هم از لحاظ حسی با كار درگیر می‌شوند ؟ ▪ سعی می‌كنم این اتفاق بیفتد. شاید مقداری بی‌تفاوتی بشود اما چون ما با هم بده بستان دیالوگی داریم، طرف اگر نخواهد هم مجبور می‌شود اسیر موقعیت بشود و كم نیاورد. در آخر برای خودش هم جالب می شود و می‌گوید این فیلم برایم جالب‌تر شد. ● با چه دوبلورهایی راحت‌ترید؟ ▪ با همه. من تیم ندارم، دوست دارم كار بگردد. ● جای چه بازیگری دوست دارید حرف بزنید؟ ▪ بعضی‌ها از نظر بازی رویم تاثیر می‌گذارند؛ مثلا مل گیبسون، ‌بروس ویلیس و به‌خصوص دنیرو، راسل كرو و خیلی‌های دیگر. یادم هست مجله‌ای نوشته بود فلانی روی دنیرو خوب حرف می‌زند، ‌خدا كند دفعه بعد هم او دوبلور دنیرو باشد. خود مردم این چیز ها را می‌فهمند. در دوبله‌های قدیم، هر بازیگری یك دوبلور خاص داشت اما الان این‌طور نیست؛ یك بازیگر را چند نفر جایش حرف می‌زنند. هنوز هم این‌طور هست اما كمرنگ شده. متاسفانه بعضی‌ها بی‌تفاوت از این ماجرا می‌گذرند و برایشان مهم نیست اما مردم انتخاب‌شان را كرده‌اند. بارها شده آمده‌اند مرا پیدا كرده‌اند و ابراز رضایت كرده‌اند از فلان كار. خب، این ارزش دارد. ● تعصب خاصی روی دوبله بازیگر خاصی ندارید؟ ناراحت نمی‌شوید كس دیگری به جای شما نقش آن بازیگر را دوبله كند؟ ▪ نه، ‌شده من خودم مل گیبسون را داده‌ام به كس دیگری ولی فیلمی هم بوده كه دیده‌ام و ناراحت شده‌ام و احساس كرده‌ام من حسش را بهتر درمی‌آوردم. شاید این غرور و زیاده‌‌خواهی من باشد. فكر می‌كنم حسم به من دروغ نمی‌گوید؛ نه به خاطر اینكه خودم ناراحت شده باشم؛ به خاطر اینكه فكر می‌كنم آن فیلم از دست می‌رود؛ چون اعتقاد دارم این كار را ما باید درست تحویل مردم بدهیم. اگر این اتفاق نیفتد بد است. ● سینك كدام یك سخت‌تر است؟ ▪ زبان فرانسوی‌ها، چون هجاهایشان فرق دارد. در همین «مدار صفر درجه» من با ۵ زبان درگیر بودم؛ مجار، فرانسه، انگلیسی، عربی و آلمانی. ● آن وقت با آن همه زبان های متنوع چطور سر وكله زدید؟ ▪ انگلیسی آسان بود ولی‌ مجار برای ما ناشناخته بود. سارا كه فرانسوی بود، فتاحی هم لبنانی بود و ریز حرف زده بود. حالا من باید این ۵ زبان را تبدیل به فارسی‌ای می‌كردم كه از زبان شهاب حسینی بیرون می‌آمد، طوری كه معلوم نباشد. من در فیلم‌خارجی اجازه دارم این جمله را برای اینكه اندازه كنم، دست به‌اش بزنم؛ دستم برای این كار باز است اما اینجا نه؛ ‌چون حسن فتحی خودش نویسنده بود، ‌حساسیت زیادی هم درباره دیالوگ‌ها داشت و اصلا دست زدن من به دیالوگ‌ها برایش قابل قبول نبود. ولی من این كارها را كردم با آن همه دیالوگ. حرفه‌ای‌ها این موضوع را می‌فهمند. من به جز حساسیت روی حس، سعی می‌كنم زبان‌ها را درست فارسی كنم؛ طوری كه باور كنید. در «مدار صفر درجه» به جز درآوردن حس، حساسیت های حسن فتحی هم بود. ببینید، متن را داده بودند به بازیگر مجاری و او دیالوگ‌های فتحی را به زبان مجار می‌گفت. مترجمی هم آنجا بوده و تایید می‌كرده كه پس و پیش و كم و زیاد نگفته باشد. درباره بقیه بازیگرها هم همین‌طور. ببینید من با حساسیت حسن فتحی چه كشیدم! مقوله آوردن بازیگر در اتاق دوبله برای دوبله نقش خودش هم حرف دیگری است؛ اینكه حس سر صحنه را در اتاق دوبله بگیرند فرق دارد؛ طوری باید دیالوگ ها را بگویند كه بیننده فكر نكند تئاتر و دكلمه است. از طرف دیگر دوبلور حرفه‌ای را برده‌ام و به حس سر صحنه فیلم‌برداری رسانده‌ام. سعی كرده‌ام با همه بازیگرها و دوبلورها كنسرت خوبی جمع كنم. شاید بعضی بازیگرها نتوانند در اتاق دوبله به حس سر صحنه برسند. شاید عده‌ای نرسند اما آنها كه باید خودشان حرف بزنند باید به این حس برسند. مثلا لعیا زنگنه حسش را خوب بروز داده بود. فكر كنم اتفاقا بهتر از سر صحنه بود. آفرین! می‌خواستم این را از زبان شما بشنوم. خودم می‌دانستم بهتر از سر صحنه درآورده. نمی‌گویم كارهای او را مقایسه كنیم، نحوه كار فرق دارد. در «اغما» هم دیدم. برای بقیه هم بود اما كمرنگ‌تر. ● بازیگرها در دوبله همكاری می‌كردند؟ ▪ بله، چون می‌دانند به كار خودشان لطمه می‌خورد. صحنه‌های درگیری راد و زنگنه به راحتی به دست نیامد. شاید دو طرف به حال سكته افتادند بس كه حس تكرار شد تا از دست نرود. صحنه دادگاه و فلاش بك‌ها خیلی سخت بود؛ حس خرج‌شان شد. زنگنه سردرد گرفته بود. به آقای راد فشار آمد، با اینكه تئاتری بود. در تئاتر، بازی هم هست اما اینجا فقط صداست و نباید از تصویر عقب افتاد. ● شده در خیابان حرف بزنید، نشناسندتان و بگویند ادای ناوارو را درنیار؟ ▪ نه. ناوارو خفه حرف می‌زد، غر می‌زد و پایین بود. شرلوك هلمز هم فصیح و شمرده بود ولی با این حال خب، در مغازه و تاكسی خیلی‌ها با شنیدن یك كلمه متوجه می‌شوند. ● تجربه بازی و اجرا داشته‌اید؟ ▪ خیلی كم. در «مسابقه حافظه برتر» بودم. نقش تیمورتاش فیلم «میرزا كوچك‌خان» را هم «مرتكب شدم». راضی نیستم نباید این كار را می‌كردم. ● نظرتان راجع به استفاده از لهجه در دوبله چیست؟ شما خودتان در «ملاصدرا»، شاه‌عباس را با لهجه تركی گفتید. ▪ این سلیقه‌ای بود. من اصلا یك كلمه تركی بلد نیستم. از من خواستند و سعی كردم بهترین كار را بكنم. به نظرم اگر آن كار نگرفت به خاطر لهجه نبود؛ شاید به خاطر مباحث فلسفی و تعدد شخصیت ها و پراكندگی تاریخی بود كه مردم حوصله‌اش را نداشتند. من خودم با ورود لهجه مخالفم. هیچ‌چیز مثل فارسی سلیس نیست مگر اینكه ایجاب كند و آن هم باید سر صحنه باشد چون دوبله‌اش خیلی سخت است. ● شما كه این‌قدر به زیر و بم صدا واردید، احتمالا تا اطرافیان‌تان حرف بزنند خیلی چیزها را از نوع حرف‌زدن‌شان می‌فهمید؟ ▪ نه آن‌جور ولی خب، خیلی وقت‌ها چیزی را كه می‌شنوم، ناخودآگاه تجزیه و تحلیل می‌كنم و بعد می‌فهمم درست است. من ماورایی نیستم اما چون زیاد شنیده‌ام و دیالوگ خوانده‌ام، توجه‌ام به جنس صدا و منظور حرف‌ها جلب می‌شود.و خب خیلی وقت‌ها اذیت می‌شوم. برای مراقبت از صدایتان چه می‌كنید؟شده عصبانی شوید اما به ملاحظه صدایتان هم كه شده داد نزنید. مراقبت خاصی نمی‌كنم. عصبانی شوم داد می‌زنم، هرچی هم بخواهم می‌خورم. اصلا به این چیزها فكر نمی‌كنم. می‌گویند سیگار صدا را خوب می كند. نه، تازه تنفس را مشكل می‌كند. قبل‌تر فكر می‌كردند صدا را بم‌تر می‌كند چون یك دوره، بمی صدا مد بود. وقتی كسی با شما حرف می‌زند به حالت صدایش بیشتر توجه می‌كنید یا حرفی كه می‌زند؟ هردوتا اما اگر صدایش خاص باشد، توجهم جلب می‌شود. در خارج از كار بیشتر سعی می‌كنم بشنوم تا حرف بزنم؛ تا بیشتر یاد بگیرم. اصلا فكر می‌كنید چرا دارم كار دوبله را ادامه می‌دهم؟ چون در هر فیلمی، چیز جدیدی وجود دارد؛ امروز می‌روم گویندگی، كار دیروز و هفته قبل را نمی‌كنم؛ یك زندگی دیگر می‌كنم؛ یك حس دیگر است برای اینكه این شخصیت، شخصیت دیگری است؛ پس نو است؛ پس من امروزی كار تازه‌ای می‌كنم كه روزمره نیست. ولی كلا فكر می‌كنم دوبله دچـار روزمرگـــی شده. احسان ناظم بكائی علی به‌پژوه مصاحبه: همشهری آنلاین




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 218]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن