واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دنیای ویژه فروشندگان اجساد
بازگشت جان لندیس پس از 10 سال به یک کمدی تلخ؛"لندیس"، کاراکترهای "سایمون پگ و اندی سرکیس" و به واقع "برک و هیر" را در حالی برای ما به تصویر میکشد که در زاغهها و مناطق فقیرنشین جنوب شهر ادینبورو اسکاتلند رژه میروند و دائماً چشم به فقرای پیری دارند که در این بیغولهها میلولند و هر لحظه بوی مرگشان میآید. پیکر رو به زوال آنها وسیلهای برای درآوردن خرج زندگی آنها است.جان لندیس فیلمساز معروف که حالا مسن هم شده و کارهای او در اواخر دهه 1970 و در طول دهه 80 تا حدی مؤلفههای عامهپسند سینما را در آن ایام عوض کرد، بعد از فزونتر از 10 سال دوری از کارگردانی فیلم تازهای را در این مقام رو کرده است و این در قدم نخست میتواند به خودی خود برای کشاندن مردم به سالنهای سینما در غرب کافی باشد. اینکه آنها چقدر از دیدن حاصل کار جدید او که فیلمی به نام «برک و هیر» و کاری از ژانر کمدی سیاه است، احساس رضایت خواهند کرد البته مسئلهای دیگر است و شاید درخصوص آن نتوان رأی چندان مثبتی داد. اولین عاملی که باعث فروش قابل قبول فیلم در هفتههای اخیر شده نوستالژی برخاسته از کارهای سابق لندیس و اشتیاق تماشای چیزی است که او در آخرین روزهای سال 2010 جانشین آن فیلمها ساخته است. آنجا که این حس نوستالژی پاسخ گفته میشود و تماشاگر با کنار گذاشتن آن به فیلم چشم بدوزد و کیفیت آن را جستوجو کند و فقط در خود فیلم تعمق نماید «برک و هیر» ضعفهای خود را آشکار میسازد. بدیهی است که انتقال این حس و برداشت از طریق گفتوگوی سینماروها با یکدیگر و رساندن پیام ضعف نسبی فیلم، فروش آن را هم در روزهای آینده کاهش خواهد داد ولی دنیای «برک و هیر» براساس توضیحاتی که در پی برای شما میآوریم، آن قدرها فاقد جذابیتهای اولیه و برخی نکات جالب نیست. قضیه چیست؟ اما «برک و هیر» که از بازی سایمون پگ و اندی سرکیس در رلهای اصلی و هنوز شمار چشمگیری از بازیگران آشنای بریتانیایی و تعدادی هنرپیشه هالیوودی در رلهای جنبی بهره میگیرد. واقعاً چیست و چه میخواهد بگوید؟ ماجرا از این قرار است که دو مرد فرصتطلب که ظاهری شادمان و خندهرو و بیخیال هم دارند دائماً افراد پیر و نزدیک به موت را در میان زاغهنشینهای شهر ادینبورو اسکاتلند زیرنظر دارند تا به محض مرگ آنها، اجسادشان را به پزشکان متخلفی که اعضای بدن آنان را به قصد تحقیقات علمی خود بهکار میگیرند و روی آنها کالبدشکافی و کارهای علمی انجام میدهند، بفروشند. جان لندیس فیلمساز معروف که حالا مسن هم شده و کارهای او در اواخر دهه 1970 و در طول دهه 80 تا حدی مؤلفههای عامهپسند سینما را در آن ایام عوض کرد، بعد از فزونتر از 10 سال دوری از کارگردانی فیلم تازهای را در این مقام رو کرده است و این در قدم نخست میتواند به خودی خود برای کشاندن مردم به سالنهای سینما در غرب کافی باشد.موضوع فوق نه تخیل صرف جان لندیس و همکاران او، بلکه برگرفته از رویدادهای حقیقی است، ولی برک و هیر واقعی دزدان ویژه و خردهپا و قاتلان فاقد اصولی بودند که بهواقع منتظر مرگ پیران در شهر ادینبورو هم نمیماندند و چون حوصلهشان سر رفته بود، خودشان آن افراد را میکشتند و سپس اجساد آنان را به پزشکان شاغل در کالج عالی پزشکی این شهر میفروختند. آن جنایات و اقدامات خشک و بیرحمانه بود و در تاریخ نیز به ثبت رسیده و پروندههای آن هنوز در اداره پلیس و دادستانی شهر ادینبورو محفوظ است و جای خدشه و تردیدی هم در این خصوص وجود ندارد، اما لندیس و گروه فیلمنامهنویسان او شامل پییرس اشوورت و نیکمورکرافت که سری فیلمهای اخیر «سنتتری نیان» حاصل کار آنان بوده، به این موضوع تلخ وجهی شیرین بخشیده و کار جدی و سبعانه آن قاتلان را در قالب یک اثر کمدی رو کردهاند و بهتر بگوییم کوشیدهاند بپرسند که اگر آن اتفاقات و قتلها و فروختن پیکر آدمها در قالب کمدی و مسخره روی میداد، چه میشد. در اعماق دل از نگاه آنها برک و هیر یعنی همان دو قاتلی که پیکر مقتولان خود را راحت و بدون کوچکترین افسوسی به پزشکان و تحقیق گران ادینبورو فروختند، آدمهای شاد و راحتی بودهاند که انقضای یک شغل کمدردسر پردرآمد آنها را به این سمت و سو کشانده است و برای اینکه موضوع توجیه شود، همانطور که پیشتر گفتیم، کاراکترهای سایمون پک و اندیسرکیس به جای اینکه سلاح در دست گیرند و آدمهای پیر را بکشند و پیکر آنها را وسیله کاسبی خود و امرار معاش قرار دهند، صرفاً برای مرگ پیرترین مردان و زنان بدون فامیل و خانواده منطقه انتظار میکشیده و سپس دست به کار میشدهاند و از چهرهشان راحتی و سروری میبارد که فقط مختص سرد و گرم چشیدههایی بیتفاوت است. در فیلم لندیس، این دو نفر آدمهایی هستند که هر چند کار زشتی میکنند، اما شریر و بدسیرت نیستند و در اعماق دلشان میتوان رنج و غم کاری را که انجام میدهند و گونهای از نیکسیرتی ولو کمرنگ را حس کرد و اگر میخندند، فقط لبخندی زهری و تلخ است که به روزگار و به آینده میزنند و گاهی هم از سر ناامیدی و تن دادن به قضا و قدر است. رو به زوال لندیس، کاراکترهای سایمون پگ و اندی سرکیس و به واقع برک و هیر را در حالی برای ما به تصویر میکشد که در زاغهها و مناطق فقیرنشین جنوب شهر ادینبورو اسکاتلند رژه میروند و دائماً چشم به فقرای پیری دارند که در این بیغولهها میلولند و هر لحظه بوی مرگشان میآید. پیکر رو به زوال آنها وسیلهای برای درآوردن خرج زندگی آنها است زیرا همیشه پزشکان نافرمان غیرمتعهدی در شهر هستند که حاضر باشند برای ذرهای پیشرفت در تحقیقات علمی خویش نیز هر بها و قیمتی را جهت اکتساب اعضای بدن این مردگان بپردازند.لندیس با استفاده درست از بازی خوب و واقعگرا و در عین حال سرخوش سرکیس و پگ و همچنین بهرهگیری معقول از اسپشیال افکتی که معمولاً در این گونه فیلمها چندان کاربردی ندارد، توانسته است فضای فقیرانه و تلخ مورد بحث را به تصویر بکشد و اگر از واژههای کمدی سیاه برای توصیف و ژانربندی این فیلم استفاده شده، به همین سبب است. بداقبالهای زمانه از نگاه لندیس افراد پیری که در مسیر دو فرصتطلب معاملهگر قرار میگیرند و سرانجام پیکر بیجانشان به دست آنها و پزشکان خلافکار خرید و فروش میشود و به پول توی جیب برگ و هیر بدل میگردد، آدمهای بداقبال زمانهاند اما از منظری اجتماعی و کلیتر میتوان پرسید که اگر هم این دو مرد سودجو از راه نمیرسیدند و پیکر مرده آنها را به پزشکان فاقد اصول نمیفروختند، چه چیزی ممکن بود شامل حالشان شود؟ شاید لندیس و سایر اعضای گروه وی میخواهند بپرسند آیا حق بهرهگیری از مردهها برای سالمهایی که هنوز زندهاند و در این دنیا زندگی میکنند، وجود ندارد(؟!) و اگر دارد، با کدامین ابزار و فلسفه و استدلال میتوان کاراکترهای پگ و سرکیس را کوبید و غیرانسان و جانورمانند توصیف کرد و آیا اصولاً این کار امکانپذیر است؟ پاسخ این سؤال هر چه باشد، با نگاه و اقدام لندیس و البته بازی دلنشین سایمون پگ، کاراکتر برک حال و هوایی چارلز دیکنزی و به سبک و روال کاراکترهای کتب رمان این داستانسرای مشهور و قدیمی بریتانیایی دارد. او مردی ساده دل است که فکر میکند با همین ابزار کوچک و روشهای کوچکتر میتواند توشهای برگیرد و دل زن محبوبش جینی (با بازی ایزلافیشر) را بهدست بیاورد و او را که یک بازیگر درجه چندم سینما است و مثل او فقط درآمد اندکی را از این جهان پهناور بر میگیرد، به ازدواج با خود ترغیب کند و از این طریق خانوادهای را برای خود تشکیل دهد. این هم از ظرفیت کار جان لندیس و نویسندگان وی است که این بازیگر زن را در شرایطی برای ما به تصویر میکشند که او در حال تدارک و به صحنه بردن یک نسخه کاملاً زنانه از نمایش مشهور «مکبث» شکسپیر است. سایر مسائل کاراکتر اندی سرکیس در رل هیر در این فیلم نیز مردی پر فیس و افاده است که پیوسته شلوغ و ماجراهای کوچک را بزرگ میکند. وی همسری به نام لاکی (جسیکا هاینز) دارد که هم آدمی پر توقع است و هم در عین حال عیبی بر کسب و کار شرم آور شوهرش نمیگذارد و او را بابت آن ملامت نمیکند و هر گاه صحبت آن پیش میآید، ترجیح میدهد راجع به سایر مسائل حرف بزند. در چنین فضایی ما تام ویلکین سون و تیم کاری را هم داریم که در رل دو پزشک اصلی خریدار متاع غیر عادی برک و هیر نه عذاب وجدانی دارند و نه از کنار زدن یکدیگر به قصد دستیابی به بخش بیشتری از اجساد مردگان ابا دارند. با حضور آنها «برک و هیر» همانطور که پیشتر هم گفتیم فیلم درخشانی نیست و نقاط خالی و نشانههای ضعف در متن قصه کم نشان نمیدهد اما لندیس میتواند به خود ببالد که بعد از فترتی طولانی، کاملاً هم فاقد استعداد نشده است. دیدن «برک و هیر» لااقل این حسن را دارد که میتوان به ظهور مجدد کمدیهای کم شمار شده 30سال پیش در دنیای کنونی دل بست و بهرغم بدکرداریهای کاراکترهای اصلی این فیلم با رضایت نسبی در دنیای گذشته سر کرد و بطور موقتی و گذرا نقبی به آن ایام زد و برای دقایقی خوشبود. این چیزی است که سینما و سایر هنرهای نمایشی حتی به نمونههای ضعیف و متوسط آن از قبیل «برک و هیر» نیز بشدت نیازمند هستند.منبع : شبکه ایرانتنظیم برای تبیان : مسعود عجمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 293]