واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آیا انسان اختیار دارد؟پاسخ های مسئله شرّ
پاسخ مبتنی بر اختیار انسان بعد از اشاره به برخی راه حل های ارائه شده از سوی حکیمان مسلمان، اکنون سعی می کنیم در آخرین مقاله این بخش، به یکی دیگر از پاسخ های ارائه شده به مسئله اشاره ای کوتاه داشته باشیم. با نگاهی به دستورات الهی می توان فهمید که پیش شرط بسیاری از این فرامین و دستورات، وجود اختیار انسان در انجام یا ترک آنهاست. خداوند به انسان ها اراده آزاد اعطا نموده است و با ارسال رسل، وظایفی را برای تکامل آنها مشخص کرده است. آدمی با توجه به حق انتخاب خود، می تواند راه سعادت و یا شقاوت را در پیش بگیرد. با انکار اختیار، هدف خلقت به سرانجام نمی رسد. خلق انسان ها برای تکامل به سوی سعادت حقیقی است و تنها در صورتی این هدف می تواند محقق شود که انسان ها به اختیار خود راه خود را انتخاب کرده و مسئول اعمالشان باشند. حال با وجود حق اختیار در میان انسان ها، همیشه این احتمال وجود دارد که عده ای، مسیری برخلاف مسیر سعادت در پیش گیرند. این عده با اعمال و رفتار نادرست خود موجب ایجاد رنج و عذاب در عالم شده و دیگران نیز در اثر این رنج متالم می شوند. بنابراین، معتقدین به اختیار انسان می گویند؛ شرّ در جهان به دلیل شرارت خود انسان ها ایجاد می شود و نمی توان آنها را به خداوند نسبت داد. به عبارت دیگر، خداوند می توانست به دو گونه جهان را خلق کند: 1- جهانی که در آن انسان ها از اختیار برخوردار نبوده و همه امور همانگونه پیش می رفت که از پیش تعیین شده بود. در چنین دنیایی هیچگاه اعمال خلافی دیده نشده و تنها مسیر حق و حقیقت است که طی می شود2- جهانی که در آن انسان ها از حق انتخاب برخوردارند. هر انسانی می تواند با نیروی عقل و اراده مسیر زندگی خود را برگزیده و به پیش ببرد. مسلماً در چنین دنیایی، تنها راه صواب و حقیقت نیست که از طرفداران زیادی برخوردار است. بسیاری از انسان ها در چنین دنیایی می توانند دست به کارهای شریرانه بزنند. شما همین الان، حین خواند این نوشته، می توانید هر دو دنیای مذکور در بالا را تصور کنید. با تاملی کوتاه درخواهید یافت که در این دو دنیا، تفاوت های بنیادینی وجود دارد. بیایید با همدیگر هر دوی انها را تصور کنیم تا ببینیم کدامیک از آنها را بیشتر می پسندیم: ابتدا بیایید عالم شماره 1 را تصور کنیم؛ همه ما انسان ها تنها کسانی را مسئول عمل خود می شماریم که عملی را آزادانه و به اختیار خود انجام دهند. حتی امروزه، در محاکم قضایی، بسیاری از متهمین تلاش می کنند نشان دهند که حین ارتکاب عمل مجرمانه از اختیار برخوردار نبوده و عمل آنها ارادی محسوب نمی شده است. و پر واضح است در صورتی که این امر در محکمه اثبات شود متهم تبرئه می شود. به عبارت دیگر، مسئولیت پذیری فرع بر اختیار است. با توجه به این مطالب، می توان دریافت که در عالم شماره 1 هیچ ارزشی قابلیت تحقق ندارد. نه راستگویی ارزش محسوب می شود و نه دروغگویی ضد ارزش، نه کمک به فقرا ارزش به شمار می آید و نه قتل، دزدی، ظلم و ... ضد ارزش محسوب می شوند. در چنین دنیایی، هیچ نه می توان شخصی را مورد تحسین و تشویق قرار داد و نه می توان کسی را مورد عقاب و سرزنش. ارسال رسل، تلاش پیامبران برای دعوت به سوی حق و حقیقت و ... همگی پوچ و فاقد معنا خواهند شد.فرض کنید در چنین دنیایی در حال قدم زدن هستید؛ شخصی از راه می رسد و به گوش شما سیلی می زند؛ هرگز گمان نکنید که می توانید او را مورد بازخواست قرار دهید. و هرگز منتظر تحسین دیگران برای اعمال خیر خود نباشید. جهانی که در آن انسان ها از اختیار برخوردار نبوده و همه امور همانگونه پیش می رفت که از پیش تعیین شده بود. در چنین دنیایی هیچگاه اعمال خلافی دیده نشده و تنها مسیر حق و حقیقت است که طی می شودحال بیایید عالم 2 را تصور کنیم؛ برای تصور چنین عالمی کار سختی نخواهیم داشت، چرا که هم اکنون نیز در چنین جهانی زندگی می کنیم. اختیار انسان ها در این عالم منجر به تحقق ارزش های والای انسانی از جمله، کمک به مظلوم، ایستادگی در برابر ظالم، ایثار، فداکاری و ... شده است. انسان هایی را می توان در این عالم یافت که با از خود گذشتگی دست به تلاش های بشر دوستانه زده اند. همه این اقدامات از نظر ما قابل تحسین هستند، چرا که این افراد می تونستند تنها به فکر خود بوده و هیچ عملی در جهت بهبود وضعیت همنوعان خود انجام ندهند، ولی با این حال این کارها را انجام داده اند. مسلماً در چنین دنیایی، شما تنها با امور خیر مواجه نمی شوید. عده ای هستند که با استفاده از حق اختیار، دست به اقداماتی می زنند که شر محسوب می شود و بدین وسیله موجبات رنج و الم خود و همنوعان خود را فراهم می کنند. البته در چنین دنیایی هر کسی مسئول عمل خود شمرده می شود و می توان افراد را بخاطر اعمال دست یا نادرست مورد تحسین یا عقاب قرار داد.
بعد از تصور این دو عالم، از شما می پرسم، ترجیح می دادید در کدامیک از این دو عالم، زندگی کنید؟ دنیایی خالی از شر که اختیار در آن معنایی ندارد و یا دنیایی همراه با اختیار که مستلزم وجود برخی شرور است؟ فکر می کنم همه با هم موافق باشیم که زندگی در دنیای دوم دلپذیرتر است. این بیان همان است که برخی از فلاسفه برای حل مسئله شر از ان استفاده کرده اند. جان هاسپرز می گوید؛ «احتمالاً این راه حل، جدی ترین تلاشی است که برای رهایی از مسئله شر صورت گرفته است...» (فلسفه دین، هاسپرز، ص 118). ممکن است گفته شود، این پاسخ تنها شرور اخلاقی (مثل انواع گناهان و شرور حاصل از آنها) را توجیه می کند ولی شرور طبیعی مثل زلزله و .... را توجیه نمی کند. در پاسخ به این انتقاد می توان به این نکته اشاره کرد که بسیاری از قائین به این پاسخ، تنها آن را در برابر شبه? شرور اخلاقی بکار برده اند و نه تمام انواع شرور. ثانیاً بسیاری از شرور طبیعی ناشی از عملکرد نادرست یا گناه انسانی است که اگر به تصحیح آنها بپردازد، می تواند از بسیاری از شرور طبیعی جلوگیری کند (محمدرضایی، الهیات فلسفی:ص 409). خداوند در قرآن می فرماید: «ولو أن أهل القری آمنوا واتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض» (اعراف/96)«و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم»از این آیه و آیات مشابه چنین بر می آید که بسیاری از شرور طبیعی ناشی از معاصی و گناهان انسان است. از معروف ترین فلاسفه معاصری که به دفاع از این دیدگاه پرداخته اند الوین پلانتینجا است. راه حل او به راه حل «دفاع مبتنی بر اختیار» معروف شده است. او در این باره می گوید: «جهانی که واجد مخلوقات حقیقتا مختار است، به شرط یکی بودن سایر وجوه، ارزشمندتر از جهانی است که مطلقا فاقد مخلوقات مختار است. خداوند میتواند مخلوقات مختار بیافریند، امّا نمیتواند آنها را مجبور یا وادار کند که فقط فعل صواب انجام دهند؛ چرا که اگر چنین کند، آن مخلوقات دیگر به معنای واقعی مختار نخواهند بود؛ یعنی فعل صواب را مختارانه انجام نخواهند داد. بنابراین، لازمه خلق مخلوقاتی که بر انجام خیر اخلاقی قادرند، آن است که خداوند آنان را به انجام شرّ اخلاقی هم قادر بیافریند. و خداوند نمیتواند به این مخلوقات اختیار ارتکاب شرّ را ببخشد، امّا در عین حال آنها را از ارتکاب شرّ بازدارد. در واقع خداوند مخلوقات حقیقتا مختار میآفریند، امّا بعضی از این مخلوقات در حین اِعمال اختیارشان، مرتکب خطا میشوند و این امر، سرچشمه شرّ اخلاقی است. این حقیقت که مخلوقات مختار، گاه به ورطه خطا میلغزند، نه با قدرت مطلق خداوند منافات دارد و نه با خیریّت او؛ چرا که خداوند فقط با حذف امکان خیر اخلاقی است که میتواند از وقوع شرّ اخلاقی جلوگیری کند. (پلانتینجا، خدا، اختیار و شرّ ، ص 35)بنابراین، وجود شرور در جهان نمی تواند نقص و یا دلیلی بر وجود خداوند محسوب شود. نوشته بهرام علیزاده - گروه دین و اندیشه تبیانمنابع: 1. هاسپرز، جان، فلسفه دین، ترجمه محمد محمدرضایی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، 1370ش2. محمدرضایی، محمد، الهیات فلسفی، قم، بوستان کتاب، 13833. آلوین پلانتینجا، فلسفه دین (خدا، اختیار و شرّ)، ترجمه محمد سعیدیمهر، قم، طه، 1376برای مطالعه بیشتر: 1. توحید، متفكر شهید ،استاد مرتضی مطهری، چاپ اول : 12 اردیبهشت 1373 ،ناشر : انتشارات صدرا2. محمدرضایی، محمد، الهیات فلسفی، قم، بوستان کتاب، 13833. عبدالله جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا (قم، اسراء، 1375)4. جعفر سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام (قم، موسسه امام صادق(ع))5. آموزش فلسفه، محمد تقی مصباح یزدی، تهران، انتشارات امیرکبیر 6. جعفر سبحانی تبریزی، منشور عقاید امامیه، انتشارات امام صادق (ع)،
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 349]