واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: برهان صدیقین براهین وجود خدا (12)
برهان صدیقین از برهانهای اثبات وجود خداست که با بهره گیری از مفهوم " اصالت وجود"، وجود خدا را اثبات میکند. در این برهان، تلاش فیلسوف بر آن است تا از مقدمات تجربی و حسی بهره نگرفته و تنها وجود خدا را با خود خدا و بدون واسطه اثبات کند. برهان صدیقین از راه معلول به علت نمی رسد و برای اثبات ذات خالق از مخلوق به عنوان واسطه ای در اثبات استفاده نمی شود. اصطلاح "برهان صدیقین" را نخستین بار ابن سینا برای برهانی بکار برد که برای وجود خدا بیان کرده بود. ولی بعدها فیلسوفان دیگر صورت های کامل تری از آن ارائه کردند. هر کدام از فلاسفه اسلامی با توجه به رویکردی که در فلسفه خود داشته اند تقریر متفاوتی از این برهان ارائه کرده¬اند و این برهان به اشکال متفاوتی بیان شده است. ملاصدرا از کسانی است که با نقد برهان بوعلی معتقد است هرچند این برهان نزدیک به مشی و مرام صدیقین است ولی به معنای واقعی برهان صدیقین نیست. «برهان بوعلی نزدیکترین برهان به برهان صدیقین است ولی... خود برهان صدیقین نیست. زیرا در برهان صدیقین ما نظر در حقیقت وجود است و حال آنکه در اینجا [برهان ابن سینا] نظر در مفهوم موجود است» 1او خود صورت دقیق تری از این برهان را ارائه می کند و معتقد است هرچند که راهها به سوی خدا فراوان است ولی بعضی از این راهها محکمتر، بهتر و نورانیتر از بعض دیگر است. و محکمترین و بهترین برهان، برهانی است که حد وسط آن غیر از واجب نباشد، در این صورت راه با مقصد یکی خواهد بود، و آن راه صدیقین است که آنان از خود او بر خودش استشهاد میکنند و سپس از ذات بر صفات و از صفات بر افعال: «او لم یکف بربک انه علی کل شیء شهید»2 تقریر ملاصدرا از برهان صدیقین 3در این برهان ملا صدرا از حقیقت هستی و وجود به ضرورت و وجوب آن پی میبرد. به نظر صدرا، وجود، حقیقتی خارجی، واحد و بسیط است. اختلاف میان افراد این حقیقت یا به کمال و نقص و شدّت و ضعف آنها و یا به امور زائد بر وجود میباشد، مانند اختلاف میان افراد مندرج تحت یک ماهیت نوعی. قویترین مراتب حقیقت وجود، همان وجودی است که وابسته به غیر خود نیست درحالیکه هر وجود ناقصی وابسته به غیر خود است. پس وجود، بر دو قسم است: 1. وجودی که از غیر خود بینیاز است: واجب الوجود یا همان حق تعالی2. وجودی که نیازمند به غیر است: ماسوای حق تعالیاما به بیان مفصل تر می توان این برهان را چنین بیان کرد: مقدّمه اوّل: نخست همان فحوای "اصالت وجود" است. بنابر اصالت وجود، آن چه که تحقق دارد، حقیقت وجود است. همانطور که مفهوم وجود بدیهی است و نیازی به تعریف ندارد تحقق خارجی وجود هم بر همه کس معلوم و نیازی به اثبات ندارد، و هیچ انسان عاقلی چنین توهّمی نمیکند که جهان هستی هیچ در هیچ است.مقدم? دوم: صدر المتالهین عقیده دارد که وجودهای خارجی چه قوی و چه ضعیف، چه علت و چه معلول همه مراتب یک حقیقت هستند که به آن تشکیک وجود میگویند.مقدم? سوم: بساطت وجود: وجود، حقیقتبسیطی است که نه جزء دارد و نه جزء چیزی است، چون چیزی غیر از وجود نداریم.برهان بوعلی نزدیکترین برهان به برهان صدیقین است ولی... خود برهان صدیقین نیست. زیرا در برهان صدیقین ما نظر در حقیقت وجود است و حال آنکه در اینجا [برهان ابن سینا] نظر در مفهوم موجود استنتیجه بر اساس این مقدمات برهان صدیقین از نظر ملا صدرا چنین تقریر میشود:
مراتب وجود به استثنای عالیترین مرتبه آن که دارای کمال نامتناهی و بی نیازی و استقلال مطلق میباشد، عین ربط و وابستگی است; و اگر آن مرتبه اعلی تحقق نمیداشت، سایر مراتب هم تحقق نمییافت; زیرا لازمه فرض تحقق سایر مراتب بدون تحقق عالیترین مرتبه وجود این است که مراتب مزبور مستقل و بینیاز از آن باشند، در حالی که حیثیت وجودی آنها عین ربط و فقر و نیازمندی است. به عبارت دیگر اگر همه مراتب مادون که همه وابسته و عین ربط-اند به یک وجود مستقل و غنی منتهی نشوند لازم میآید که آن مراتب مادون نیز متحقق نشود، ولی چون موجودات وابسته وجود دارند باید وجود مستقل غنی نیز وجود داشته باشد;زیرا چگونه وجود ربط بدون مستقل تحقق پیدا میکند. مرحوم حاجی سبزواری در حواشی خود بر اسفار می گوید: 4«محکمترین و کوتاهترین تقریر برهان صدیقین آن است که بعد از اثبات اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت گفته شود که حقیقت وجود که همان واقعیت و عینیت است، حقیقت صرف و مرسلهای است که محال است عدم را بپذیرد زیرا هیچ مقابلی مقابل خود را نمیپذیرد.(یعنی وجود، مقابل خود را که عدم است نمیپذیرد و عدم مقابل خود را که وجود است نمیپذیرد. یا به عبارت دیگر: هیچ ضدی، ضد خود را نمیپذیرد). این حقیقت مرسل که ممتنع است عدم را بپذیرد واجب الوجود بالذات است، پس حقیقت وجود که مرسل، مطلق، و یا صرف است، واجب الوجود بالذات است و همین مطلوب ماست». علامه طباطبایی نیز در پاورقی اسفار می گوید : 5واقعیت هستی، واقعیتی است که با آن سفسطه را رد میکنیم و مییابیم که هر موجود با شعوری ناگزیر از اثبات آن است. این واقعیت هستی، ذاتا زوال و رفع را نمیپذیرد. حتی فرض زوال و رفع آن مستلزم ثبوت و وضع آن است. (حتی اگر فرض کنیم واقعیت زایل شده است، در فرض بطلان و زوال هم او را تصدیق کردهایم) و چون اصل واقعیت ذاتا عدم و بطلان را نمیپذیرد پس واجب الوجود بالذات است. پس واقعیتی که واجب الوجود بالذات است اثبات شد. و اشیایی که واقعیت دارند در هستی خود محتاج و قائم به واجب الوجود هستند.(یعنی وقتی در واقعیت اشیاء نظر میکنیم میبینیم یا سابقه زوال یا لاحقه زوال دارند و از اینجا میفهمیم که اینها واجب الوجود بالذات نیستند بلکه به واقعیت مطلق و واجب، قیام دارند) پس روشن شد که اصل وجود واجب الوجود بالذات، برای انسان ضروری است و براهینی که بر وجود او اقامه شده است در حقیقت منبهات هستند. به طور خلاصه پذیرش اصل واقعیت در مقابل سفسطه امری بدیهی است چون همین که خواستیم واقعیت را اثبات کنیم معلوم میشود اندیشهای و گویندهای و شنوندهای است و اصل واقعیت زوال ناپذیر است. زیرا اگر این واقعیت در شرایطی و یا زمانی زوال پذیر است، یک زمان و یا شرایطی است که در آن موقع زوال پذیر میشود. پس از فرض زوال، ثبوت آن لازم میآید. در این حال زوالش مستحیل بالذات است و ثبات و تحقق آن ضرورت ازلیه میشود. علیزاده - گروه دین و اندیشه تبیانبرای مطالعه بیشتر: عبدالله جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا (قم، اسراء، 1378)محمد محمدرضایی و دیگران، جستاری در کلام جدید، (تهران، سمت 1381)مرتضی مطهری، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، 1372) ج1جعفر سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام (قم، موسسه امام صادق(ع))محسن غرویان، سیری در ادل? اثبات وجود خدا، (قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1373) آموزش فلسفه، محمد تقی مصباح یزدی، تهران، انتشارات امیرکبیر 1- صدر المتالهین، الاسفارالاربعه، ج 6 ، ص 272- سوره فصلت، آیه 533- صدرالمتالهین در جاهای مختلف کتاب "الاسفار الاربعه" به این برهان می¬پردازد: از جمله در ج 1 ، ج 2 و ج 6 4- صدر المتالهین، الاسفارالاربعه ج 6، ص 16، پاورقی مرحوم حاجی سبزواری.5- صدر المتالهین، الاسفار الاربعه، ج 6، ص 14، پاورقی علامه طباطبایی.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1530]