واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آواز از دورترين کرانه مهآلود زمين
متني براي نشنيدن، نمايشي براي گفتن آنچه پايههاي نمايش شهرام گيلآبادي را سست ميکند متن آن است که اصولاً گويي براي نمايش نوشته نشده بلکه در بهترين حالت متني روايي براي خواندن است.از همان آغاز نمايش «آواز از دورترين کرانه مهآلود زمين» با فضاسازي از طريق پخش صداها و آهنگها به سبک برنامههاي راديويي متوجه ميشويم که گوشهامان براي اين نمايش بايد تيز باشد و پس از آغاز تکگويي طولاني سيما تيرانداز متوجه ميشويم حتي اگر تيزترين گوش دنيا را داشته باشيم باز هم بخش اعظم اين کلمات قلمبه و جملههاي بيش از اندازه حکمتآموز را از دست خواهيم داد.«آواز از دورترين کرانه مهآلود زمين» نوشته ايوب آقاخاني است و شهرام گيلآبادي آن را کارگرداني کرده است. گيلآبادي مدير موفقي در راديو بوده و بسياري او را با دوران موفق و جذاب راديو جوان به ياد دارند. اين نمايش که در کارگاه نمايش مجموعه تئاتر شهر اجرا ميشود يک تکگويي بر اساس شخصيت اديپ شهريار و سرنوشت اوست که از زبان يک زن بيان ميشود. مهمترين نکته اجراي گيلآبادي از اين متن پرگو ايجاد تمهيداتي متفاوت براي مواجهه تماشاگر با آن است.نشستن تماشاچيان دور صحنهاي که با آينه پوشيده شده و تابي که بازيگر اصلي بخش عمدهاي از تکگويي خود را روي آن بازگو ميکند و در سطحي بالاتر از ديد تماشاچي است، همه نشانههايي براي شکل دادن به مواجهه تماشاگر با اثر است، اما سئوالي که در ذهن پيش ميآيد اين است که پل ارتباطي اصلي کار با تماشاگر آنگونه که در متن پيشبيني شده و ساختار اثر را شکل داده آيا چيزي جز زبان و کلمه است؟ و آيا زبان سخت و ناآشناي اثر مجالي براي سختتر کردن پلهاي ارتباطي آن با تماشاگر از طريق عناصر بصري ميدهد؟شايد مهمترين دليل ايجاد اين راههاي سخت تبديل خود فرايند ارتباطي به يک عنصر مضموني باشد؛ به اين معنا که کارگردان تلاش کرده تا بگويد فهم شرايط اديپ تنها از مجرايي پر رياضت ميسر ميشود، اما با اين وجود اجرا بيشتر از تجربه زيباشناسانه تبديل به تجربهاي سخت شده که با وجود داشتن اين فرايند تجربي پيامش محصول آن نيست.اجراي بخش زيادي از نمايش حدود يک متر بالاتر از گردن تماشاگر - که روي زمين نشسته - بر روي تابي معلق اتفاق ميافتد. بازيگر مرد پارهاي از گفتههاي زن را در کنار تماشاگر زمزمه ميکند و يا عکسالعملهايي مبهم نسبت به آنها نشان ميدهد.او در طول نمايش مدام بين تماشاگران ميلولد و اجازه تمرکز را از آنها سلب ميکند. همچنين حضور آينهها و يادداشتهايي روي آنها هم هست که اجرا را در فضاي محدود سالن شلوغ کرده است. همه اين عناصر باعث شدهاند تا ارتباط با اثر سخت و زجرآور شود. شايد مهمترين دليل ايجاد اين راههاي سخت تبديل خود فرايند ارتباطي به يک عنصر مضموني باشد؛ به اين معنا که کارگردان تلاش کرده تا بگويد فهم شرايط اديپ تنها از مجرايي پر رياضت ميسر ميشود، اما با اين وجود اجرا بيشتر از تجربه زيباشناسانه تبديل به تجربهاي سخت شده که با وجود داشتن اين فرايند تجربي پيامش محصول آن نيست.به نظر ميرسد مهمترين امور تکرارشونده در نمايش گيل آبادي اول خرد است و دوم تحريک براي سخن گفتن. تأکيدهاي اثر بيشتر بر تکرار جملاتي است که اين دو را بازگو ميکنند. در ابتداي نمايش که از بيرون سالن آغاز ميشود تأکيد بر خرد و چيستي آن است و واداشتن تماشاگر به گفتن تعريف خود از آن و در انتهاي آن بارها به تماشاچي پيام داده ميشود که چيزي بگويد، انگار که سکوت تماشاچي نوعي بيخردي است! در اين ميان تأکيدات کارگرداني است که چنين پيامي را از درون اثر بيرون مي کشد و به مخاطب منتقل ميکند؛ استفاده از ويدئو پروژکشن و تکرارهاي زباني بازيگران چنين مضموني را از متن انتزاع کرده و در فرايندي اجرايي به مخاطب منتقل ميکند.آنچه پايههاي نمايش «آواز...» را سست ميکند متن آن است که اصولاً گويي براي نمايش و حتي قرائت کردن براي تماشاچي نوشته نشده بلکه در بهترين حالت متني روايي براي خواندن است. زبان غيرروزمره و ناآشنا عيب نيست و استفاده از آن بدعت هم به شمار نميآيد چرا که در تئاتر به فراخور الزامات زماني و مکاني بسيار استفاده شده، اما قطعاً نگرش تزئيني به زبان آن هم در اثري نمايشي عيب است.تزئين در زبان نمايشي به اين برميگردد که زبان اثر فاقد کنش باشد و تنها به مصنوعات فرم زباني در آن توجه شده باشد. از سوي ديگر اين تزئينگرايي از سختي زباني هم ميآيد که اساساً علتي زماني و مکاني در آن نيست و تنها جلوهفروشانه است. اگر در اجراي اثر تکرار بخشهايي از تکگويي زن توسط خودش و فيلمي که در طول اجرا پخش ميشود نبود، به دليل سختي و يکنواختي زبان همين مفاهيمي که الآن در طول اجرا ساخته ميشود هم از اثر به مخاطب منتقل نميشد.يکي از نکتههاي ستايشآمير نمايش بازي سيما تيرانداز است که رنج اجرايي سخت را به جان خريده تا همه تماشاگران نمايش «آواز از دورترين کرانه مهآلود زمين» شکوه تلاش يک بازيگر را روي صحنه ببينند و به جديت آن احترام بگذارند. آنچه از تيرانداز به مخاطب منتقل ميشود نفوذ و قدرت او براي بازيسازي از متني تخت و غيردراماتيک است که اساساً نمايشي کردن آن بس دشوار است.عليرضا نراقي / خبرآنلاين تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 205]