واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گدایی در نیمه شبحکایاتی از علما درباره نماز شب
بسم الله الرحمن الرحیمدنیا میخواهی، نماز شب؛ آخرت میخواهی، نماز شبعلاّمه سیّد محمد حسین طباطبایی میفرماید: (5)«چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرّف شدم از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی، گاهگاهی به محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا قاضی شرفیاب میشدم، تا اینكه یك روز جلو در مدرسهای ایستاده بودم كه مرحوم قاضی از آنجا عبور میكردند، چون به من رسیدند دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند: «ای فرزند! دنیا میخواهی نماز شب بخوان، آخرت میخواهی نماز شب بخوان!» این سخن آنقدر در من اثر كرد كه از آن به بعد تا زمانی كه به ایران مراجعت كردم، پنج سال تمام در محضر قاضی روز و شب بهسر میبردم و آنی از ادارك فیض ایشان دریغ نمیكردم.» دیگر درس تعطیلیکی از همراهان و ملازمان علامه بحر العلوم رحمه الله، به نام ملاّ زین العابدین سلماسى(ره) نقل میکند:سید بحرالعلوم هر شب در كوچههاى نجف گردش مىكرد و براى بینوایان غذا مىبرد. اتفاقاً، چند روزى درس را تعطیل كرد، طلاّب مرا شفیع كردند كه علّت این امر را سؤال كنم؛ وقتى از ایشان خواستم درس را شروع بفرمایند و درباره علت ترك تدریس سؤال كردم؛ پاسخ دادند: درس نمىگویم! پس از چند روز، دوباره ماجرا تكرار شد و من انگیزه ترك تدریس را سؤال كردم ، علاّمه فرمود: «در نیمههاى شب، هرگز نشنیدم كه این طلاّب با خداوند متعال مناجات كنند و به تضرّع و زارى مشغول باشند، با اینكه من شبها در كوچههاى نجف گردش مىكنم، و اینگونه طلبهها، سزاوار نیستند كه آنان را آموزش دهم!»وقتى طلاّب از گفته علاّمه، آگاه شدند همه مشغول تضرّع و زارى شدند و شبها صداى گریه و مناجات آنان از هر سو بلند شد و ایشان مجدّداً تدریس را آغاز كردند. (6) شرط حضور در درس آقای نائینیآیت الله حسینی همدانی (نجفی) نقل میکنند که:خواندن نماز شب و اهل تهجد و شب زنده داری بودن از شرائط اولیهی شركت در درس آقای نائینی بود... ایشان در اواخر عمر مریض شدند، ولی در عین حال، دو ساعت به اذان صبح بیدار و مشغول نماز و تهجد میشدند و معمولا بلند بلند گریه میكردند و راز و نیاز داشتند. (4) گدایی در نیمه شبیکی از سیرههای آیت الله العظمی شیخ جعفر کاشف الغطاء (ره) این بود ه که دیگران و از جمله اهل منزل را برای نماز شب بیدار میکرده است. فرزند ایشان (شیخ حسن) میگوید: عادت شیخ جعفر(ره) آن بود كه هر شب وقت سحر بیدار بود و مىآمد دمِ در اتاقها و عیال و اطفال همه را بیدار مىكرد و مىگفت: برخیزید و نماز شب بخوانید، و همه بر مى خاستند (1)
در یكى از شبها كه ایشان براى تهجّد و نماز شب برخاسته بود، فرزند جوانش را از خواب بیدار كرده و فرمود: برخیز به حرم مطهّر مشرّف شده و در آنجا نماز بخوانیم. فرزند جوان كه برخاستن از خواب در آن ساعتِ شب برایش سخت بود، در مقام اعتذار برآمد و گفت: من فعلاً مهیّا نیستم شما منتظر من نشوید؛ بعداً مشرّف مىشوم .پدر فرمود: نه، من این جا ایستادهام؛ برخیز، آماده شو كه با هم برویم. آقا زاده، به ناچار از جا برخاست و بعد از وضو گرفتن، با هم راه افتادند. هنگامی که كنار درب صحنِ مطهّر رسیدند، در آنجا مرد فقیرى را دیدند كه نشسته و دست نیاز به طرف مردم دراز كرده است.آن عالم بزرگوار ایستاد و به فرزندش فرمود: این شخص در این وقتِ شب براى چه این جا نشسته است؟فرزند گفت: براى گدایی و تكّدى از مردم .آقا شیخ جعفر فرمود: آیا چه مقدار ممكن است از رهگذران، عاید او گردد؟فرزند مبلغ ناچیزی را گفت. (مثلا یک درهم)مرحوم كاشف الغطاء فرمود: فرزندم! درست فكر كن و ببین این آدم براى بهدست آوردن مبلغ بسیار اندك و كم ارزش دنیا (که آن را هم شاید بهدست بیاورد)، در این وقت شب از خواب و آسایش خود دست برداشته و آمده در این گوشه نشسته و دست تذلّل به سوى مردم دراز كرده! آیا تو، به اندازه این شخص، به وعدههاى خدا درباره شبخیزان و متهجّدان اعتماد ندارى كه [در قرآن] فرموده است: فَلاَ تَعْلَمُ نفسٌ ما أخفى لهم من قرَّة أعیُنٍ؛ هیچ كس نمى داند چه پاداشهاى مهمّى كه مایه روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده است. (2)گفته اند آن فرزند جوان از شنیدن این گفتار پدرِ زنده دل خود چنان تكان خورد و تنبّه یافت كه تا آخر عمر از شرف وسعادت بیدارى آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ترك نشد. (3) پدر سوخته! آن فکری از عبادت یک سال بهتر است که انسان را به خواندن نماز شب وا دارد.یکی از شاگردان آیت الله العظمی بهجت (به نام آقای قدس) میگوید: روزی آقا میفرمود: یکی از علمای بزرگ نجف اشرف هنگام سحر و وقت نماز شب پسر نوجوانش را که در اطاق آقا خوابیده بود صدا زد و گفت: برخیز و چند رکعت نماز شب بخوان. پسر پاسخ داد: چشم.آقا مشغول نماز شد و چند رکعت نماز خواند. ولی آقا زاده بر نخاست. مجدداً آقا او را صدا زد که: پسرم، پا شو چند رکعت نماز بخوان. باز پسر گفت: چشم.آقا مشغول نماز شد ولی دید فرزندش از رختخواب بر نمیخیزد، برای بار سوم او را صدا زد. پسر گفت: حاج آقا، من دارم فکر میکنم، همان فکری که درباره آن در روایت آمده است که: امام صادق علیه السلام میفرماید: تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ (7)آیت الله العظمی بهجت فرمودند: آقا پرخاش کرد و فرمود: (...و خود آیت الله بهجت کلمه را بر زبان جاری نکرد، ولی ما همه فهمیدیم که آن بزرگ مرد فرموده بود: پدر سوخته!) آن فکری از عبادت یک یا شصت سال بهتر است که انسان را به خواندن نماز شب وادارد، نه اینکه انسان وقت نماز شب دراز بکشد و فکر بکند و به این بهانه از خواندن آن شانه خالی کند.» (8) پی نوشت ها:(1) قصص العلماء، ص185(2) سوره سجده/ آیه 17(3) شب مردان خدا، ص44 و 45(4) مجله حوزه، شماره 6، سال پنجم، ص50(5) حیات عارفانه فرزانگان، ص 35(6) قصص العلماء، 173و 174(7) یک ساعت تفکر بهتر از یک سال عبادت است؛ مستدركالوسائل، ج11، ص183، باب استحباب التفكر فیما یوجب...روایت مشابهی از پیامبر صلی الله علیه و آله داریم که: فِكْرة سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ (مصباحالشریعة، ص113) و یا: فِكْرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ (مستدركالوسائل، ج11، ص184)(8) پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بهجتفرآوری: رهنما، گروه حوزه علمیه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 528]