تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 14 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):به زيادى نماز و روزه و حج و احسان و مناجات شبانه مردم نگاه نكنيد، بلكه به راستگويى و...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1825807097




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

در زير طبق مانده ز مغناطيس احجار


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
در زير طبق مانده ز مغناطيس احجار
در زير طبق مانده ز مغناطيس احجار شاعر : منوچهري اين جوي معنبر بر و اين آب مصندل در زير طبق مانده ز مغناطيس احجار گويي که همه جوي، گلابست و رحيقست پيش در آن بار خداي همه احرار زين پيش گلاب و عرق و باده‌ي احمر جويست به ديدار و خليجست به کردار از دولت آن خواجه علي بن محمد در شيشه‌ي عطار بد و در خم خمار آن سيد سادات زمانه که نخواهد امروز گلابست و رحيقست در انهار از تيغ، به بالا بکند موي به دو نيم شاعر به مديحش ز خداوند ستغفار گر ناوکي اندازد عمدا بنشاند وز چرخ به نيزه بکند کوکب سيار اي بار خدايي که همه بار خدايان پيکان پسين ناوک در پيشين سوفار هم گوهر تن داري، هم گوهر نسبت دادند به اصل و شرف و گوهرت اقرار ياقوت نباشد عجب از معدن ياقوت مشکست هر آنجا که بود آهوي تاتار از مردم بداصل نخيزد هنر نيک گلبرگ نباشد عجب اندر مه آذار جبارتري چون متواضعتر باشي کافور نخيزد ز درختان سپيدار الحق که سزاوار تو بوده‌ست رياست باشي متواضعتر، چون باشي جبار انگشتري جم برسيده‌ست به جم باز و ايزد برسانيده سزا را به سزاوار جبار همه کار به کام تو رسانيد وز ديو نگون اختر برده شده آوار هنگام بهارست و جهان چون بت فرخاز بادات شب و روز خداوند نگهدار آن گل که مر او را بتوان خورد به خوشي خيز اي بت فرخار، بيار آن گل بي‌خار آن گل که مر او را بود اشجار ده انگشت وز خوردن آن روي شود چون گل بربار آن گل که به گردش در نحلند فراوان و آمد شدنش باشد از اشجار به اشجار همواره به گرد گل طيار بود نحل نحلش ملکانند به گرد اندر و احرار در سايه‌ي گل بايد خوردن مي چون گل وين گل به سوي نحل بود دايم طيار تا ابر کند مي را با باران ممزوج تا بلبل قوالت بر خواند اشعار آن قطره‌ي باران بين از ابر چکيده تا باد به مي در فکند مشک به خروار آويخته چون ريشه‌ي دستارچه‌ي سبز گشته سر هر برگ از آن قطره گهربار يا همچو زبرجد گون يک رشته‌ي سوزن سيمين گرهي بر سر هر ريشه‌ي دستار آن قطره‌ي باران که فرو بارد شبگير اندر سر هر سوزن يک لل شهوار گويي به مثل بيضه‌ي کافور رياحي بر طرف چمن بر دو رخ سرخ گل نار وان قطره‌ي باران که فرود آيد از شاخ بر بيرم حمرا بپراکنده‌ست عطار گوييکه مشاطه ز بر فرق عروسان بر تازه بنفشه، نه به تعجيل به ادرار وان قطره‌ي باران سحرگاهي بنگر ماورد همي‌ريزد، باريک به مقدار همچون سرپستان عروسان پريروي بر طرف گل ناشکفيده بر سيار وان قطره‌ي باران که چکد از بر لاله واندر سر پستان بر، شير آمده هموار پنداري تبخاله‌ي خردک بدميده‌ست گردد طرف لاله از آن باران بنگار وان قطره‌ي باران که برافتد به گل سرخ بر گرد عقيق دو لب دلبر عيار وان قطره‌ي باران که برافتد به سر خويد چون اشک عروسيست برافتاده به رخسار وان قطره‌ي باران که برافتد به گل زرد چون قطره‌ي سيمابست افتاده به زنگار وان قطره‌ي باران که چکد بر گل خيري گويي که چکيده‌ست مل زرد به دينار وان قطره‌ي باران که برافتد به سمنبرگ چون قطره‌ي مي بر لب معشوقه‌ي ميخوار وان قطره‌ي باران ز بر لاله‌ي احمر چون نقطه سفيداب بود از بر طومار وان قطره‌ي باران ز بر سوسن کوهي همچون شرر مرده فراز علم نار بر برگ گل نسرين آن قطره‌ي ديگر گويي که ثرياست برين گنبد دوار آن دايره‌ها بنگر اندر شمر آب چون قطره‌ي خوي بر ز نخ لعبت فرخار چون مرکز پرگار شود قطره‌ي باران هر گه که در آن آب چکد قطره‌ي امطار مرکز نشود دايره وان قطره‌ي باران وان دايره‌ي آب بسان خط پرگار آن دايره پرگار از آنجاي نجنبد صد دايره در دايره گردد به يکي بار هر گه که از آن دايره انگيزد باران وين دايره از جنبش صعب آرد رفتار گويي علمي از سقلاطون سپيدست از باد درو چين و شکن خيزد و زنار وانگه که فرو بارد باران به قوت از باد جهنده متحرک شده نهمار گردد شمر ايدون چو يکي دام کبوتر گيرد شمر آب دگر صورت و آثار چون آهن سوده که بود بر طبقي بر ديدار ز يک حلقه بسي سيمين منقار
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن