تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهم‌ترین آثار تاریخی ایران شناخته می‌شود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1820375663
زاويه ديد
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: زاويه ديد
آثار نوجوانان- سمانه مالمير، خبرنگار افتخاري از قم:
امروز صبح وقتي توي راه مدرسه بودم، يادم افتاد كه چند وقتي است هيچ نوشته ارزشمندي تحويل جامعه بزرگ نويسندگان نداده‌ام
از آنجايي كه حيف ديدم اين جامعه بزرگ از نعمت بزرگي چون نوشته‌هاي زيبايم بي‌بهره بماند، تصميم گرفتم دست به كار شوم و يك چيز درست و حسابي بنويسم.
بعد فكر كردم براي اين كه بتوانم متفاوت بنويسم، بايد متفاوت باشم، بنابراين اولين كاري كه كردم به هم‌زدن حالت مرتب مانتو و مقنعه‌ام بود. (آخر اولين راه نويسنده شدن رهايي از قيد و بندهاي زندگي است.)
براي اينكه درصد رمانتيك خون بدنم برود بالا، چند تا برگ درخت كاج كندم و گذاشتم گوشه مقنعه‌ام و براي اينكه راه بعدي نويسنده شدن را هم با موفقيت طي بكشم، ببخشيد طي كنم، چشم هايم را بستم و سعي كردم به دنيا با ديد متفاوتي نگاه كنم. ( چيزي تو مايه‌هاي ديد چيكي)!
مثلاً به كنكور به عنوان يك غول تنها نگاه كردم كه هيچ‌كس چشم ديدنش را ندارد و او بين همه كساني كه از پسش برمي‌آيند، فقط دنبال يك دوست مهربان مي‌گردد كه حداقل يكي دو سالي كنارش بماند و دوستش داشته باشد. اصلاً چه ايرادي دارد آن دوست مهربان من باشم؟ يا مثلاً چه ايرادي دارد جيب‌هاي آدم به خاطر ته كشيدن پول تو جيبي بشود خانه شپش‌هاي با مزه؟ مگر شپش‌ها خانه و زندگي نمي‌خواهند؟ببينيم اصلاً كي گفته درس‌هاي سخت چيزهاي بدي هستند؟ من كه عاشق لحظه‌اي هستم كه سر جلسه امتحان نشسته باشم و حتي نصف سؤال‌ها را هم جواب نداده باشم!
راستي تا به حال دقت كرده‌ايد كه اين خاندان ساساني و صفوي اين برادران سينوس و كسينوس چه دوستان وفاداري هستند، آنقدر كه حتي توي خواب هم تنهايمان نمي‌گذارند و همه‌جا همراه ما هستند. عجب آدم خوبي بود اين نيوتون! حيف كه الان زنده نيست، وگرنه من حتماً با يك جعبه پر از سيب‌هاي درشت حسابي از خجالتش در مي‌آمدم!
تصويرگري از مهناز عابديني ، خبرنگار افتخاري ، كرج
وقتي چشمانم را باز كردم ديدم جلوي در مدرسه هستم و از ترس ناظم مهربان مدرسه دارم سرووضعم را مرتب مي‌كنم و وارد مدرسه مي‌شوم.
جامعه بزرگ نويسندگان هم فعلاً پشت در مدرسه بمانند تا بعد!...
تاريخ درج: 18 ارديبهشت 1387 ساعت 14:06 تاريخ تاييد: 23 ارديبهشت 1387 ساعت 19:32 تاريخ به روز رساني: 23 ارديبهشت 1387 ساعت 19:31
چهارشنبه 25 ارديبهشت 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 147]
-
گوناگون
پربازدیدترینها