واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تلویزیون - ساموئل ال.جکسون و تامی لیجونز در فیلم تلویزیونی «سانست لیمیتد» بر مبنای نمایشنامه بلندی به همین نام نوشته کورمک مکارتی بازی کردند. به گزارش خبرآنلاین، کارگردان این فیلم تلویزیونی که فوریه روی آنتن شبکه اچبیاو میرود تامی لیجونز است. اگر کورمک مکارتی شیوهای داشته باشد، آن پرسیدن و سپس شلیک کردن است. رمانهای خشن او که در مناطق مرزی میگذرند، آثاری چون «جایی برای پیرمردها نیست» و «جاده» معماهای بسیاری خلق کردهاند. معماها و سئوالاتی چون؛ «در نهایت انسان موجودی شر است یا خیر؟» یا «تمیزترین راه برای ترکاندن مغز یک آدم با اسلحه کپسول هوا چیست؟» مکارتی نمایشنامه «سانست لیمیتد» را سال 2006 نوشت، اقتباس تلویزیونی این اثر که یک ماه دیگر پخش میشود شبیه یک تفتیش عقاید واقعی است. عنوان اثر از نام قطاری میآید که در بخش جنوبی آمریکا مسافران را جابهجا میکند. بلیت یک طرفهای از غرب به سمت طلوع برای سفری که بوی مرگ میدهد. تمام داستان دور یک میز ناهارخوری میگذرد، پروفسوری سفیدپوستی (با بازی جونز) که سعی کرده با پریدن جلوی قطار خودکشی کند اسیر مجرم سابق سیاهپوستی ( با بازی جکسون) میشود. مرد سیاهپوست پروفسور را نجات داده، او را به خانهاش برده و سعی دارد از ارتکاب به خودکشی مجدد او جلوگیری کند. آنها درمورد موضوعات مختلفی بحث میکنند، از ایمان گرفته تا تفاوت میان مومن واقعی و گناهکاری که در جستجوی رستگاری است. اگر پاسخ این مباحث نتواند جلوی خودکشی فردی با پریدن جلوی قطار سانست لیمیتد را بگیرد آیا دیگر اهمیتی دارند؟ تامی لیجونز در دفتر شبکه اچبیاو به پالتو سیاه رنگش نگاه و به جذب شدنش به این نمایشنامه فکر میکند، نمایشنامهای که اولین بار در سال 2006 در شیکاگو در سالن نمایش «استپنولف» اجرا شد. (مکارتی که به ندرت گفتوگو میکند در این جلسه حضور نداشت.) جونز که از طریق بیل ویتلیف، فیلمنامهنویس «کبوتر تنها» با مکارتی دوست شده و سالهاست او را میشناسد معقتد است نمایشنامه او را به یاد دوران جوانیاش در دانشگاه هارواد و بحثهای مشابهاش با دیگر دانشجویان میاندازد. بازیگر برنده اسکار فیلم «فراری» میگوید: «ساعتها می نشستیم و بحث میکردیم که آیا تئاتر واقعا مرده؟ این تیم فوتبال بهتر است یا آن تیم. تاثیر تلویزیون بر رسیدن به ریاست جمهوری چقدر است. وقتی جوان هستی خیلی بازتر با مسائل روبرو میشوی.» او به پنجره نگاه میکند و با لحنی سرد ادامه میدهد، «امروز دیگر با کسی آنطور حرف نمیزنم. میدانم به چه فکر میکنم و انتظار دارم شما هم بدانید به چه فکر میکنید. قرار نیست با شما بحث و جدل کنم.» تماشای «سانست لیمیتد» به شما یادآوری میکند که تغییر نظر یک فرد میتواند آسان باشد. در فیلمنامه هر دو شخصیت فقط با عنوان «سفید» و «سیاه» خوانده میشوند، انگار بحث آنها کلاس صرف و نحو است که پایان و برندهای ندارد. جونز با اشاره به فرم نمایشی افلاطون و سقراط در توضیح دو دنیای متضاد میگوید: «دیالکتیک کلاسیک است. دو جمله اول نمایشنامه همه چیز را میگوید. «سیاه: آقای پروفسور چی کار باید باهات بکنم؟» و «سفید: قراره کاری انجام بدی؟» در دو جمله جریانی شدید از تفکر بشری جریان دارد. مثل اینکه کسی بگوید: کار درست چیست؟ و دیگری بگوید: کار؟ فقط یک کار است و آن اینکه بپری جلوی قطار.» در نمایشنامه نژاد هر کاراکتر، جهانبینی او را شکل میدهد و مکارتی اصلا در قید الگوهایش نبوده. سیاه یک واعظ جنوبی است و سفید استاد بدعنق. با این حال مکارتی ارجاعاتش به نژاد دو شخصیت را پیچیده میسازد، این سیاه است که به سفید میگوید: «نور همه جا هست، اما تو فقط سایهها را میبینی.» و سفید خودش را «پروفسور تاریکی» میخواند. ساموئل ال.جسکون درمورد شخصیتها میگوید: «مکارتی آنها را به صورت شخصیتهایی قومی خلق میکند. مردم سیاهپوست بسیار معنوی هستند، اما سفیدها اینطور نیستند، آنها هم ایمان دارند اما دوست دارند خودشان سوار بر تقدیر باشند.» جالب اینجاست که جونز و جکسون با سفید و سیاه همذاتپنداری غریبی دارند. جکسون میگوید هر روز خود را با دعا شروع میکند، اما جونز این عادت را ندارد، هرچند به ریشههای مذهبیاش احترام میگذارد. شاید این مسئله درمورد نگاه مکارتی هم به ایمان صادق باشد. او در آثاری چون «نصفالنهار خونین» و «جایی برای پیرمردها نیست» شر را موجودی بدون منطق توصیف میکند که گاهی بامزه است. اما آخرین اثر او به نام «جاده»، کتابی است با المانهای قوی مسیحیت، داستان پدر و پسری که سعی میکنند در آخرالزمان راه راست بروند. پایان «سانست لیمیتد» مبهم است، جکسون میگوید: «پایان داستان به ما میگوید هیچ وقت امیدتان را از دست ندهید. هر کس روزی به نور میرسد.» اما جونز اینقدر خوشبین نیست: «میخواهید بدانید شر برنده میشود یا خیر؟ مسئله خیر و شر نیست. حقیقت برنده است.» از کورمک مکارتی رمانهای «جایی برای پیرمردها نیست» و «جاده» به فارسی ترجمه شده است. لسآنجلس تایمز / 9 ژانویه / ترجمه: حسین عیدیزاده 54141
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 471]