تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):حق را بگو اگر چه نابودى تو در آن باشد، زيرا كه نجات تو در آن است... تقواى ال...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805547128




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

براي ما دايي چيز ديگري بود...


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: براي ما دايي چيز ديگري بود... اگر کسی به یکی از طرفین دعوا حق می دهد باید از دلایلش بگوید و از "حقیقت" دفاع کند. راحت ترین کار در اینگونه مواقع نسبت دادن نظر مخالف به یک دشمن و یک توطئه بیرونی است. گل: «فریاد نزدن حقیقت و سکوت کردن در جایی که باید آن را فریاد زد گناهی است که آدمی را تا سرحد خروج از انسانیت بزدل و حقیر می کند.» الا ویلر ویلکاکس یکممقدمه:آغاز این نوشته همان آغاز فیلم ماندگار الیور استون است. فیلمی به نام «جی اف کی» که با شعر درخشانی از شاعره فقید آمریکایی شروع می شود و تماشای چندین و چندباره اش روح انسان را صیقل می دهد.پس از تماشای برنامه نود پنجشنبه شب زمان زیادی را صرف فکر کردن به چرایی اتفاقاتی که در آن افتاد کردم و برعکس همیشه بلافاصله ذهنیاتم را قلمی نکردم. رابطه عادل فردوسی پور و علی دایی بر همه معلوم بود و هست، پس "دلیل" این گشاده دستی در اهدای فرصت به دایی مشخص بود. این همان "دلیلی" است که باعث این موج حمایت از دایی و فحاشی به یادداشت «چرا آقای فردوسی پور؟» شده است. آن یادداشت با علم به این "دلیل" نگاشته شد و طبیعتا انتظار این حجم از مخالفت را هم داشت. آنچه در پی می آید نه به قصد توجیه است و نه براثر سرسوزنی شوکه شدن از دیدن واکنشها. یادداشت جدید به نوعی می خواهد آن "دلیل" را توضیح دهد و پیشاپیش می داند که چه کار سختی در مقابل دارد.یادداشت اول 1570 کلمه بود که به دلایلی تنها 1113کلمه اش منتشر شد. اتفاقا شاید اگر مخاطبین محترم آن را کامل می خواندند برای مزدور فدراسیون و مایلی کهن دانستن نویسنده مشت پرتری می یافتند. اما آن یادداشت پس از ساعتها کلنجار ذهنی به نگارش درآمد تا بیانیه ای باشد نه علیه دایی که علیه "دلیلی" که اشاره شد: پوپولیسم. اولین یادداشت این قلم در سایت گل بعد از حذف بارسا به دست اینتر مورینیو منتشر شد و موتیف اصلی آن هم مبارزه با پوپولیسم بود که اتفاقا بازخوردی مشابه همین یادداشت اخیر داشت. در برنامه نود پنجشنبه شب از نگاه منفی مردم به فدراسیون فوتبال به عنوان نهادی دولتی سوء استفاده شد و اساسا دعوای حقوقی دایی بهانه ای بیش نبود. البته نود به دنبال جذب مخاطب بوده و این موضوع قابل درک است، اما حقیقتی قربانی پوپولیسم شد و این درد ریشه ای این سرزمین است.دوم؛ علی دایی: چه کسی برای اولین بار علی دایی را به منفورترین شخصیت ورزشی تاریخ ایران تبدیل کرد؟ چه کسانی کار را به جایی رساندند که پس از جام جهانی 2006 نام علی دایی در اس ام اس ها و بلوتوثهای مردم به توهین آمیزترین شکل ممکن خودنمایی می کرد؟ آیا مقصر اصلی شکست تیم ملی در آن جام فقط و فقط علی دایی بود؟ عادل فردوسی پور چه نقشی در سیبل کردن دایی در آن زمان داشت؟ لطفا حامیان کامنت گذار امروز دایی صادقانه آن روز خود را به یاد بیاورند. دوران کودکی نگارنده با شروع درخشش دایی همراه بوده است.دایی تنها آدم معروفی است که از او امضا گرفته ام. غروبی را به یاد می آورم که در آخرین بازی فصل سایپا به ورزشگاه رفته بودم و بعد از قهرمانی تیم دایی آن قدر خوشحال بودم که سر از پا نمی شناختم. چرا؟ چون حقیقت تیم ایران در جام جهانی 2006 با موج پوپولیستی ای که بعضیها درست کردند و خیلیها(از جمله دکتر دادکان) و در راس همه علی دایی را قربانی کردند متفاوت بود و آن قهرمانی سایپا فریاد "حقیقت" دایی بود در برابر "پوپولیسم". ماجرای دعوای دایی و پروین در فصلی که بگوویچ مربی پرسپولیس شده بود و ما پرسپولیسیهای خسته از پروینیسم پس از آن هشت گل بازی با پگاه به فصلی درخشان امیدوار شده بودیم را یادتان هست؟ بلایی که همین موج پوپولیستی(که آن روز از روزنامه ...هدایت می شد) بر سر دایی و بگوویچ و آن تیم خوب پرسپولیس آورد را چطور؟ خوب به خاطر دارم که در اوج آن دعوا یک هفته از این روزنامه به آن مجله می رفتم تا مطلبی که در حمایت از دایی نوشته بودم منتشر شود و نشد. علی دایی مثل هر انسان معروف دیگری روزگاری طرف حقیقت بود و امروز آن روزگار نیست. تمام حرف یادداشت قبلی آن بود که کمی به اتفاقات سال 88 دقیق تر نگاه کنیم و صرفنظر از دعواهای سیاسی به حقیقت بیندیشیم. به راستی آن چه قطبی را به یکباره از آن اوج عظیم محبوبیت پایین کشید یک مسئله فوتبالی بود یا یک داستان سیاسی؟ آن چه دایی را قانع کرد که مردم احساسشان پس از تماشای رقص خالد هزازی عربستانی روی چمن آزادی در هشتمین شب فروردین را فراموش کرده اند چطور؟ جز این بود که اتفاق بزرگتری که در این مملکت رخ داد حواس مردم را به کلی از 8 فروردین منحرف کرد و دایی فرصت یافت که انتقامش را از دستهای برکنارکننده اش بگیرد؟ اصلا از این هم بگذریم. آیا به دنبال پول به هر دری زدن مذموم است؟ نه. آنچه مذموم است سواری روی امواج احساسات مردم است. اینکه آقای دایی برای یک سال فعالیت در تیم ملی با آن نتایج نزدیک به یک میلیون دلار دریافت کرده و باز هم می خواهد به خودش مربوط است. اما چرا مدام فریاد می زند که به دنبال پول نیست؟ لطفا کمی به ذهنتان فشار بیاورید، چند نمونه از آدمهایی که به دنبال پول و قدرت بوده اند اما به مردم می گفتند که به دنبال عدالت و آزادی و رفاه آنها هستند جلوی چشمتان ظاهر می شوند؟آقای دایی و فدراسیون سر پول دعوا دارند و این کوچکترین اهمیتی برای هیچکس ندارد. دعوا آن جایی مهم می شود که یک طرفش چنان منفور مردم است که دیگر کسی توجهی به حق بودن یا نبودن طرف دیگر نمی کند. مساله فقط مخالفت با قطب منفور است و نه حقیقت دعوا و این یعنی پوپولیسم.سوم؛ حقیقت و پوپولیسم:علی دایی اتفاقا خود زخمی پوپولیسم است. آن موج حیرت انگیز فحاشیها و توهین هایی که جزو فرهنگ عامه شده بود هرگز از یاد دایی نمی رود و نباید هم برود. او خودش خوب می داند که اگر امروز برایش فرصت دو ساعته می سازند تا به فدراسیون بتازد نه از روی حب دایی که به خاطر اطلاع برنامه سازان از بغض مردم نسبت به فدراسیون است. او بهتر از همه می داند که این موج فعلی هم تمام می شود و به محض دوباره زمین خوردنش همین کباده کشان فعلی چنان پشتش را خالی می کنند که هیچکس تصور هم نکند. او می داند که اگر اتفاقات خرداد 88 نمی افتاد علی دایی این بار برای همیشه از صحنه فوتبال پاک شده بود. یعنی فهمیدن اینکه کسی مثل عبدالرحمن شاه حسینی که عزادار صندلی ازدست رفته اش است با چه انگیزه ای علیه فدراسیون فعلی از دایی دفاع آنچنانی می کند این قدر کار سختی است؟ آیا دایی که علی آبادی را مقصر برکناری اش می داند از خودش نمی پرسد در فاصله آن یک هفته جادویی چه گذشت که او به یکباره از مربی ای بی کس و بدون لابی به نیمکت تیم ملی رسید؟ آیا نصب او به سرمربیگری تیم ملی فوتبالی بود که چنین از عزل غیرفوتبالی اش شاکی است؟ آیا دست روی قرآن گذاشتن و دعوت دیگران به این کار یک رفتار حرفه ای است؟ آیا به راستی و با استانداردهای جهانی دستمزد دایی یک میلیون دلار در سال است؟ آیا اگر روی نیمکت تیم ملی نشستن برای کسی حق می آورد مثلا منصور ابراهیم زاده نمی تواند بابت روی نیمکت تیم ملی نشستنش از فدراسیون طلب کار باشد؟علی دایی باید حواسش به گزیده شدن چندباره از یک سوراخ باشد. او تا به حال بیشتر و بهتر از هرکسی خالی شدن یکباره زیرپا را حس کرده و نباید سوار بر امواج پوپولیستی و رسانه ای فعلی شود که تنها به دنبال جذب مخاطب برای برنامه شان و گرفتن دستمزدها و آگهی های بیشترند و ذره ای دلشان به حال دایی نسوخته. سوزش زخم از پشت را آن کسی که در عرض ده دقیقه جهنمی هشتمین غروب فروردین از روی دوش یکصدهزار نفر به زیر پایشان سقوط کرد بهتر از هرکس دیگری می شناسد. چهارم؛ موخره: فوتبال و سینما و هر حوزه دیگری که "مردم" در آن حضور دارند برای ما پلی است به سوی "سیاست". سیاست به معنی گرفتن موضع و اعلام آن در برابر یک رخداد. سوژه سیاسی بیش از هرچیزی باید با پوپولیسم بجنگد. پوپولیسم از جمله یعنی اینکه وقتی از کسی متنفری و فردی علیه آن کس موضعی می گیرد کاری به حقیقت دعوا نداشته باشی و صرف مخالفت برایت مهم باشد. چه بسا دعواهایی که هردو طرف آن ناحق هستند و چه بسیار باطل هایی که در یک لحظه در موضع حق قرار می گیرند. پس از یادداشتی که در جام جهانی و در حمایت از مارادونای کبیر نوشتم خیلی ها به سوء استفاده از احساسات و موج سواری متهمم کردند. خوشحالم که این بار خودم را زیر بار اتهامات همین موج قرار دادم. اما دوستان عزیز! همه ما که نگران کشورمان و سرنوشتش هستیم باید از تاریخ درس بگیریم. در دعوای دایی و فدراسیون بدون شک حقیقتی هست. اینکه کسی در این دعوا دایی را محق نمی داند و مدعی است که دایی منافع و انتقام گیری شخصیش را دارد پشت نقاب القاب دهن پرکن حقوقی و بعضا سیاسی مخفی می کند اصلا به معنی طرفداری از فدراسیون نیست. کافی است فرصت مناسبی پیش بیاید تا ثابت شود که نگارنده تا چه حد از فدراسیون فعلی بیزار است. اگر کسی به یکی از طرفین دعوا حق می دهد باید از دلایلش بگوید و از "حقیقت" دفاع کند. راحت ترین کار در اینگونه مواقع نسبت دادن نظر مخالف به یک دشمن و یک توطئه بیرونی است. اینکه نویسنده یادداشت «چرا آقای فردوسی پور؟» از مایلی کهن و فدراسیون پول گرفته کمکی به استدلال مخالفین و رد دلایل آن یادداشت نمی کند. این همان درد مزمن و قدیمی این مرز و بوم است که هر گفته ای را به توطئه ای و زد و بندی مربوط بدانیم. کمی به پشت سرمان نگاه کنیم، نمونه های چنین برخوردهایی خیلی خیلی به ما نزدیکند.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 364]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن