تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بزرگ ترين مصيبت ها، نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815618785




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دو داستان از مثنوی معنوی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دو داستان از مثنوی معنوی
دو داستان از مثنوی معنوی
داستان چهار کس که زبان هم را نمی فهمیدندچهار تن با هم همراه بودند یکی ترک و یکی تازی، یک فارس و یکی رومی. به شهری رسیدند. یکی از راه دلسوزی به آنان  یک درهم  پول داد که غریب بودند.فارسی زبان: «با این پول انگور بخریم.»تازی گوی (عرب زبان): «عنب بخریم.»ترک زبان: «اُزُم بخریم.»رومی زبان: «استافیل باید بخریم.»ستیز و جنگ و نزاع در میانشان درگرفت تا جایی که به هم مشت می زدند. حکیمی آنجا رسید و به سخنان آنان گوش داد. او که چهار زبان را می دانست فهمید همه یک چیز می خواهند ولی به زبان خود می گویند. پول آنان را گرفت و رفت برای آنان انگور خرید هر چهار نفر مطلوب خود را دیدند و خوشحال شدند و دعوا پایان یافت. این است کار حکیمان الهی و اولیای خدا.مرغ ِجان ها را درین آخِر زمان         نیستشان از همدگر یک دم امانهم سلیمان هست اندر دور ِما     کو دهد صلح و نماند جور ِمامرغ جانها را چنان یکدل کند      کز صفاشان بی غِش و بی غِل کند [1]  مرغابی بچگانمرغی خانگی بر تخم های خویش خفته بود و با گرمای تن و مهر غریزی آنان را برای جوجه شدن آماده می ساخت. تا اینکه زمان خفتن پایان یافت. جوجه ها با کمک مادر از تخم بیرون آمدند، جوجه ای با شکلی نامتناسب با دیگر جوجه ها در بین آنان نمودار شد. مادر و جوجه ها او را از خود نمی دانستند و او را از آنان نمی شمرد.به هر حال مرغ جوجه ها را با خود به گردش می برد و دانه چینی و حفظ جان می آموخت. آنها را آب می رساند که اگر در آب روند غرق می شوند. اما یک روز مرغ و جوجه ها دیدند آن جوجه ی دیگر شکل به آب رفته و شناکنان در جستجوی طعمه برآمد. تازه فهمیدند که او از تخم مرغابی بوده و برای مرغابی آب چون خشکی است و میل دریا غریزی و ذاتی مرغابی است.آدمی چون آن مرغابی است اصلش از دریای وحدانیت است که مادر زمین او را پرورش جسمانی داده او در این جهان خاکی مهمان است، مهمانی که به جانشینی، زمین و زمینیان را اداره کند؛ اصل او زمینی نیست و امیال زمینی فرعند نه اصل.گر تو را مادر بترساند ز آب           تو مترس  و سوی دریا ران شتابتو به تن حیوان، به جانی  از مَلَک     تا رَوی هم بر زمین هم بر فلکما همه  مُرغابیانیم ای غلام          بحر می داند زبان ِما تمامپس سلیمان بحر آمد، ما چو طَیر       در سلیمان تا ابد داریم سیر [2]پی نوشت ها:1. دفتر دوم - بیت های 3706 و 3707 و 3710.2- دفتر دوم - ابیات 3771 و 3776 و 3779 و 3780تهبه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5334]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن