واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ملودرامی عاشقانه از موضوعی كلیشهای
«باد در علفزار میپیچد» ساخته خسرو معصومی ، روایتگر ماجرای دختری به اسم شوكاست كه به علت فقر و شرایط بد اقتصادی ناخواسته از طرف خانواده مجبور به ازدواج با پسری عقبمانده شده است. فیلم ملودرامی عاشقانه را در بستری با رنگ و بوی بومی و در فضایی مستندگونه به نمایش میگذارد. باد در علفزار میپیچد، بازخوانی مجددی است از موضوعی كلیشهای: 2 دلداده كه عوامل گوناگون همچون فقر، تضاد طبقاتی و تعصبات بومی سد راهشان شده و آنها را از رسیدن به هم باز میدارد. اگرچه صرف بهرهگیری از عناصر كلیشهای در یك اثر ضعف محسوب نمیشود، اما این استفاده تنها زمانی میتواند جلوهای هنری بیابد كه مضامین بكرات تكرار شده، در قالبی نو ارائه شوند. فیلم باد در علفزار میپیچد از ساختاری خطی و ارسطویی تبعیت میكند. در چنین درامهایی عامل جذابیت و پیشبرنده روایت بر پایه ناآگاهی مخاطب از كل ماجرا است. در چنین درامهایی چیزی كه میتواند فاجعهآمیز شود این است كه پایان اثر قابل پیشبینی باشد.با این مقدمه شاید طرح این پرسش بد نباشد كه در فیلم باد در علفزار میپیچد عوامل جذابیت كدامند؟ شخصیت شوكا كه بار اصلی درام را به دوش میكشد بیشتر رویكردی منفعلانه دارد تا عملگرایانه. تلاشهای او برای رهایی از این جبر محتوم و تن دادن ناخواسته به ازدواج با شكرالله (پسر عقبمانده) در پناه بردن به خاله، گریه كردن در سر مزار ، تهدید به خودسوزی و التماس به پدری در بستر بیماری خلاصه میشود. شوكا با آنكه موانع زیادی را در سر راه خود میبیند به هر طریق ممكن سعی دارد مانع ازدواج خود با شكرالله شود. در نهایت نیز رضایت خانواده شوكا را جلب كرده و به خواستگاری او میرود. اما پس از دزدیده شدن شوكا از سر سفره عقدش توسط نصیر (پدر شكرالله)، جلیل، این عاشق سینهچاك را در قهوهخانه در حال چای خوردن میبینیم و معلوم نیست كه اگر شكرالله برای گفتن محل اختفای شوكا به سراغ او نمیآمد چه منطقی را در قبال این عمل جلیل میشد متصور شد. «باد در علفزار میپیچد» ، روایتگر ماجرای دختری به اسم شوكاست كه به علت فقر و شرایط بد اقتصادی ناخواسته از طرف خانواده مجبور به ازدواج با پسری عقبمانده شده است. فیلم ملودرامی عاشقانه را در بستری با رنگ و بوی بومی و در فضایی مستندگونه به نمایش میگذارداین پیرنگ ضعیف در موارد دیگری نیز مشهود است: طاهر (پدر شوكا) كه به دلیل قرضش به نصیر و حفظ آبرو نمیتواند این وصلت را بههم زند به یكباره با صحبتهای خواهرزن و شوهر او (نورالدین) مجاب میشود و مشكلات دیگر مانند بدهی مالی نیز با فروش گاو و بازپسدادن قرض نصیر بیآنكه به پیچیدگی خاصی رسیده باشند مرتفع میشوند. رفیع (خیاط) به علت نان و نمكی كه از سفره نصیر خورده حتی فكر خواستگاریرفتن برای جلیل را هم در ذهنش نمیتواند بپروراند، اما با تهدید زنش در جلسه خواستگاری جلیل از شوكا حاضر میشود و مخالفتها و ترشروییهای نوری خانم نیز كه تا آخرین لحظات، رفتاری در حمایت از پدر شكرالله دارد بدون منطقی خاص در جلسه خواستگاری آن دو به خنده و موافقت بدل میشود. نبود عوامل دراماتیك جذبكننده از این دست باعث میشود كه فیلم برای رفع كاستیها با طنزی سطحی كه مصداق بارز آن ناسزاگوییهای مكرر رفیع به جلیل در طول فیلم است درصدد جبران برآید. بهره بردن از عناصر زیباییشناسانه فضای روستایی و استفاده بجا از رنگ در كنار چیدمان متناسب صحنهها را از قابلیتهای فیلم میتوان برشمرد، اما این قابلیت نیز گاه بهگاه در عدم تناسب با مضمون مد نظر پلانها و سكانسهاست: فیلم جامعهای سیاه، فئودال و بسته را به تصویر میكشد كه نظام طبقاتی و فقر، مردمان آن را به بریدن و قاچاق درختان وا داشته. با این حال تمامی فضاها در بستری از سفیدی و برف به تصویر كشیده میشوند.خسرو معصومی در باد در علفزار میپیچد در ادامه آثار پیشینش رسم عاشقكشی و جایی در دور دست سعی دارد كه اثری ایرانی را با مشخصههای فولكلور ارائه دهد. تلاش كارگردان ستودنی است. اما باید توجه داشت كه پرداختن به مفاهیم اقلیمی و بهرهگیری از مولفههای فرهنگ بومی نگاه دقیقتر و موشكافانهتری را در این راستا میطلبد و در صورتی كه در ورطه تكرار مضامین و نگاه بدیع آثار پیشین فیلمساز بیفتد دیگر آن قابلیتهای هنری لازم را نخواهد داشت.نوشته : میثم نبی - جامجمتنظیم برای تبیان : مسعودعجمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 129]