واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > موسیقی - مدیر موسسه فرهنگی اکو معتقد است برای گسترش تعامل فرهنگی با دیگر کشورها به مدیریت خطرپذیر نیاز است و باید باور داشته باشیم حرکات بینالمللی فرهنگی سرمایه است نه هزینه. پیروزه روحانیون: حجتالله ایوبی، مدیر موسسه فرهنگی اکو است که از سال گذشته مسوولیت ستاد جشنهای سیساله انقلاب را هم عهدهدار شده است. یکی از تلاشهای او برای معرفی هنر ایران به دیگر کشورها، ایجاد تور اروپا برای اجرای قطعه «صلح و امید» است که این روزها توسط ارکستر سمفونیک تهران به سرپرستی منوچهر صهبایی در کشورهای اروپایی برگزار میشود.دکتر ایوبی در گفتگو با خبرآنلاین ضمن اشاره به اثرات مثبت این سفر، اظهار امیدواری کرد که چنین حرکات فرهنگی توسط ارگانهای دولتی و غیردولتی ادامه داشته باشد تا هم فرهنگ و هنر ایرانی به مردم سایر کشورها معرفی شود و هم ایرانیان ساکن کشورهای دیگر با دیدن گروههای هنری و فرهنگی ایرانی دلگرم شوند.این کنسرت پیش از این «صلح و دوستی» نام داشت، چه شد که در این سفر با نام «صلح و امید» اجرا میشود؟ما این دوستان هنرمند را سفیران صلح و امید میدانید و روی کلمه امید بسیار تأکید داریم. چون در فضایی که سعی کردند تصویر بسیار بدی از کشور ما نشان بدهند و با توجه اوضاع پرتنش گذشته، چهره مردم ایران آسیب دید. اما این کاروان برای مردم امید به ارمغان میآورد. ما بعد از هر اجرا امید را در چهره مخاطبان ایرانی ساکن اروپا میدیدیم. تصمیمی که برای اجرای این قطعه در کشورهای مختلف گرفته شد، بسیار مهم و پرخطر بود. تردیدها و نگرانیهایی وجود داشت و کارشناسان محلی بعضی از کشورها معتقد بودند که فضا برای چنین اقدامی مناسب نیست و نباید حضور فرهنگی داشت. اما عظمت کار و زبانی که برای این کار فرهنگی انتخاب شد؛ زبان موسیقی، زبانی که نیاز به شرح ندارد، بر تمام این مشکلات غلبه کرد و بدون هیچ اتفاق و حاشیهای برنامهها اجرا شد. نگرانی دیگری که برخی از اهالی موسیقی ایران اعلام میکردند این بود که ممکن است ارکسترسمفونیک ما در کشورهای اروپایی حرفی برای گفتن نداشته باشد، ولی هر اجرایی که برگزار میشود، روسای کنسرواتورها و اهالی موسیقی اروپایی نحوه اجرا، قطعات و ارزش موسیقایی کار را تحسین میکنند.همین امر برای اهالی موسیقی کشور امیدوار کننده است. امید دیگری که این حرکت ایجاد کرد، این است که همیشه راه برای کارهای فرهنگی باز است و فرهنگ همیشه جایگاه خودش را دارد و برخلاف تصور بسیاری، فضای فرهنگی و افکار عمومی جهانی نسبت به ایران مأیوسکننده نیست.موسسه اکو در برگزاری این کنسرت چه نقشی دارد؟این نقش در حقیقت بر میگردد به وظیفهای که به عهده بنده گذاشته شده است. من از سال گذشته مدیر ستاد سیمرغ و مسوول برگزاری جشنهای سی ساله انقلاب بودم و این ارکستر که در سال گذشته اجرا شد، یکی از مهمترین برنامههای سیامین سالگرد انقلاب بود. از همان سال گذشته این بحث مطرح بود که این ارکستر به کشورهای اروپایی برود. با توجه به سوابقی که من در کشورهای اروپایی داشتم و آشناییهایی که با فضای فرهنگی این کشورها داشتم، وزارت ارشاد از بنده خواستند که پروژه را به همراه معاونت فرهنگی، هنری وزارت ارشاد و البته با کمک از NGOهای ایرانیان مقیم در اروپا مدیریت کنم. یکی از این NGOها که نقش اصلی را داشت موسسه صبا در فرانسه است. همکاران ما در اکو هم تلاش فراوانی کردند و زحمات فراوانی کشیدند تا بتوانیم این ارکستر را به اروپا ببریم.آیا چنین حرکات و تعاملات فرهنگی بین ایران و کشورهای اروپایی قرار است ادامه داشته باشد یا به مناسب دهه فجر و به خاطر اتفاقات بعد از انتخابات این حرکت به صورت مقطعی انجام شده است؟ ببینید این اتفاقی که افتاد یک تجربه مدیریت فرهنگی تازهای است و من فکر میکنم پنجره جدیدی را به روی مدیریت فرهنگی ایران باز کرده است. ما با عدهای بسیار کم در بدترین شرایط و در بین اما و اگرهای فراوان راهی این سفر شدیم و بعضی نهادها همکاریهای بسیار خوب و متاسفانه بعضی جاها هم ممانعت کردند. اما هنرمندان ما توانستند با اراده بروند و مجللترین سالنهای اروپا را در ایام تعطیلات ژانویه بگیرند. این به نظر من تجربه جدید مدیریتی است که میتواند به مدیران فرهنگی ما به عنوان یک الگو کمک کند. البته این نوید را هم بدهم؛ با توجه به موفقیتهای این پروژه، صحبتهایی شده و خواسته شده ما این ارکستر را به کانادا و آمریکا هم ببریم. همین امروز دوستان ما تلاش کردند و چند سالن را در کانادا رزرو کردند. البته بستگی دارد که امکانات در اختیارمان قرار بگیرد یا نه. من خودم فکر میکنم بردن این گروه به کانادا و آمریکا میتواند مؤثر باشد و مقدمات اجمالیاش هم فراهم است، ولی تصمیم قطعی هنوز گرفته نشده است. این سفر برای حدود دو ماه و نیم دیگر در نظر گرفته شده و حتی روزهایش هم مشخص شده است. ما از الان سالنها رزرو کردیم اما منتظر تصمیم نهایی مدیران فرهنگی کشور هستیم.با توجه به تجربه مدیریتی شما، فکر میکنید چه آسیبهایی ممکن است این حرکتهای فرهنگی را تهدید کند و باعث شود برگزاری آنها فقط به یکی دو دوره محدود شود؟همه کسانی که در این حرکت بزرگ سهیم بودند؛ معاونت هنری وزارت ارشاد، انجمن موسیقی ایران، ستاد سیمرغ، موسسه اکو و دیگران اینها به نظر من در نمایش یک مدیریت خطرپذیر شرکت داشتند. ما ریسک بسیار بزرگی را پذیرفتیم و کسانی که با ما همراهی و همکاری نکردند نمیخواستند این خطر را بپذیرند. ما باید مدیریت خطرپذیر را در کشور تشویق کنیم و اجازه بدهیم مدیران ما خطرپذیر باشند، حتی اگر موفق نشدند. آسیب دیگر این است که چنین کارهایی در یک برهه زمانی خاص به صورت مقطعی برپا شود. اگر این پروژهها موفقاند؛ اگر این پروژهها میتوانند تصویر خوبی از ایران در ذهن مردم دیگر کشورها ایجاد کنند، پس باید ما این کارها را ادامه بدهیم. تعبیر دیگری که وجود دارد این است که گاهی ممکن است برخی بگویند خوب برای چه ما هزینه کنیم و در فلان کشور یک ساعت کنسرت اجرا کنیم؟ بعدش که چی؟ خوب جوابش این است که ما در دنیایی زندگی میکنیم که همه با هم در رقابتاند برای اینکه از خودشان یک تصویر زیبا ارائه بدهند. ما به این توجه نداریم که تصویرسازی، تمام هنر مدیریت فرهنگی این دوران است. این که ارکستری با آن شکوه به نام ایران در کشورهای اروپایی برگزار میشود، این یک تصویر است. برای این تصویر باید هزینه کرد و باید مطمئن بود که این یک سرمایهگذاری است، نه هزینه.شما به مدیریت خطرپذیر اشاره کردید، چیزی که در بسیاری مواقع اتفاق میافتد این است که کسانی که چنین برنامههایی را اجرا میکنند، مطالعه و برنامهریزی منسجم و مناسبی برایش ندارند. همین عدم برنامهریزی مناسب و اشراف به ابعاد مختلف ممکن است تمام هزینهها و زحمات را از بین ببرد.دقیقا همینطور است. ما با دنیایی مواجه هستیم که زبانهای مختلف برای رساندن پیامها وجود دارد. ما یک پیام مثل همین پیام صلح و امید را میتوانیم با هزار زبان و راه به دیگران منتقل کنیم که ما از بین هزاران راه یکی را باید انتخاب کنیم. طبیعتا برای هر منطقه و کشور و مخاطبی یکی از راهها بهترین پاسخ را دریافت میکند. اینها نیاز به برنامهریزی دارد نیاز به دقت دارد. البته انتظار این است که ما بعد از سی سال مدیریت فرهنگی و اجرای پروژههای مختلف به این جمعبندی رسیده باشیم. من خودم به عنوان یک مدیر کوچک فرهنگی لااقل در حوزهای که فعالیت کردم، با این زبانها و روشها آشنا هستم. من فکر میکنم برای حوزه اروپا زبان موسیقی بهترین زبان است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 286]