واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: تاملي در استراتژي مذاكره از وقتي كه ايران اين استراتژي را در پيش گرفته غربي ها هدف هاي اعلامي خود را يك درجه تعديل كرده اند و به جاي اينكه از تعليق يا هر چيز ديگري شبيه آن به عنوان هدف فشارها ياد كنند، دائما مي گويند هدفشان فقط اين است كه ايران پاي ميز مذاكره بر گردد. کیهان در سرمقاله امروز خود نوشت: تلاش براي احياي مذاكرات اكنون مهم ترين راهبردي است كه غرب در مقابل ايران در پيش گرفته است. از ابتدا هم غربي ها مي خواستند همه چيز به مذاكره ختم شود منتها مذاكره با مشخصاتي كه آمريكا مي خواهد نه آنطور كه تا حالا بوده و ايران بر آن اصرار دارد.چند عامل هست كه اكنون به هم پيوند خورده و آمريكا مي خواهد از دل آنها مذاكرات مورد نظر خود را بيرون بياورد. اول اينكه آمريكايي ها سعي كرده اند به افكار عمومي و سياسي جهان اينطور القا كنند كه ببينيد ما همه تلاش مان را براي تعامل با ايران انجام داده ايم ولي اين ايران است كه انگيزه اي براي تعامل ندارد. دوم، آمريكا تلاش كرده با پشتيباني علني و صريح از جريان فتنه در ايران آنها را به مثابه ذخيره اي براي آينده حفظ كند. در واقع نگاه آمريكا اكنون اين است كه اگرچه اين جريان در كوتاه مدت احتمالا جز مصرف رسانه اي خاصيت ديگري نخواهد داشت ولي مي تواند در ميان مدت يا بلند مدت نقش كليدي در تكميل استراتژي هاي آمريكا عليه ايران ايفا كند؛ ضمن اينكه آمريكا تصور مي كند اين جريان اجماع داخلي براي مقابله با غرب را تضعيف خواهد كرد. سوم، آمريكايي ها سعي كرده اند با تجميع تمام توان خود پشت سر تحريم هاي قطعنامه 1929 و تحريم هاي يك جانبه ما بعد آن، احساس تحت فشار بودن را به طور كامل در ايران ايجاد كنند. دقيق اگر باشيم هدف آمريكا اين است كه ايران اين بار به اين نتيجه نرسد كه 1929 هم چيزي است شبيه آن 5 قطعنامه ديگري كه از 1696 تا 1835 صادر شد. در مرحله چهارم آمريكا ادبيات حمله به ايران را در فضاي رسانه اي بسيار پر رنگ كرده است تا ايران به اين نتيجه برسد كه آن سوي موثر نبودن تحريم ها جنگ است، نه پذيرفتن ايران هسته اي. حلقه آخر كه به عقيده نگارنده نتيجه اي است كه آمريكايي ها مي خواهند از كل اين فضا بگيرند اين است كه ايران مطابق دستور كار و نقشه راهي كه آمريكا ترسيم مي كند وارد مذاكره شود.اگر به سابقه اظهارات مقام هاي آمريكايي درباره سياستي كه در مقابل ايران در پيش گرفته اند توجه كنيم اين موضوع روشن تر مي شود. زماني بود كه كلمه تعليق از دهان آمريكايي ها نمي افتاد. هر بحثي درباره ايران از اينجا شروع مي شد كه ايران بايد تعليق كند و به آنجا ختم مي شد كه غرب هرگز درخواست هاي خود را تعديل نخواهد كرد. اكنون اما بيش از 2.5 سال است كه آمريكايي ها هدف خود از فشار به ايران را نه پذيرش تعليق يا ديگر درخواست هاي شوراي امنيت بلكه «آغاز مذاكرات» اعلام مي كنند. اين هدف گذاري جديد، مشخصا مربوط به بعد از زماني است كه ايران اعلام كرد ديگر درباره برنامه هسته اي خود مذاكره سياسي نمي كند. پس از پايان برنامه كاري توافق شده در اوت 2007 و حل و فصل مسائل باقي مانده با آژانس و همچنين توافق درباره ضميمه مربوط به تاسيسات بين ايران و آژانس كه ناظر به وضع فعلي برنامه هسته اي ايران است، عملا گذشته و حال پرونده ايران «سفيد» شد و به دنبال آن اين تحليل در ذهن طرف ايراني شكل گرفت كه ديگر چيزي به نام پرونده هسته اي ايران وجود خارجي ندارد، هر چه هست بهانه جويي هاي آمريكايي هاست كه تمامي نخواهد داشت و مذاكره هم آن را ختم نمي كند. بنابراين تصميم گرفته شد كه موضوع هسته اي از دستور كار مذاكره با گروه 6 حذف شود. ايران حتي در بسته پيشنهادي خود هم جز به شكل همكاري صلح آميز هسته اي و خلع سلاح به مسئله هسته اي اشاره نكرد و درون مذاكرات هم حاضر به گفت وگو در اين باره نشد. همه اين رفتارها بر اين مبنا صوت گرفت كه اگر هم سوالي در مورد پرونده هسته اي وجود دارد، مرجع طرح و رسيدگي به آن آژانس است و ايران هم به طور روتين و فعالانه همكاري هاي خود با آژانس را ادامه مي دهد و مذاكره سياسي هم اگر در كار باشد حداكثر در چارچوب مشتركات دو بسته پيشنهادي خواهد بود كه برنامه هسته اي ايران را در بر نمي گيرد. از وقتي كه ايران اين استراتژي را در پيش گرفته غربي ها هدف هاي اعلامي خود را يك درجه تعديل كرده اند و به جاي اينكه از تعليق يا هر چيز ديگري شبيه آن به عنوان هدف فشارها ياد كنند، دائما مي گويند هدفشان فقط اين است كه ايران پاي ميز مذاكره بر گردد. نفس در پيش گرفته شدن اين رويه، براي ايران حاوي اين پيام است كه غرب ديگر تحقق درخواست هاي قطعنامه ها را هدف خود نمي داند چرا كه دريافته است چنين هدف گذاري تا چه حد غير واقع بينانه و دست نيافتني است و به همين دليل هدف خود را امري پيش پا افتاده و البته دست يافتني به نام «آغاز مذاكرات» اعلام كرده است.با اين حال حتي درباره اصل حضور در اتاق مذاكره هم طرف غربي كارنامه اي سخت غير قابل دفاع دارد و در دور جديد مذاكرات، لااقل در 4 مقطع بي هيچ دليل موجهي از مذاكرات كنار كشيده است. نخست، بعد از ارائه Non paper ژوئن 2008 و برگزاري مذاكرات ژنو 1 در اكتبر در همان سال، طرف هاي غربي فقط به اين دليل كه طمع كرده بودند دوستانشان در انتخابات رياست جمهوري دهم روي كار خواهند آمد به مدت بيش از يك سال از مذاكرات سر باز زدند. دوم، پس از مذاكرات ژنو 2 در اكتبر 2009 سولانا به دليل مشكلات داخلي گروه 6 و با وجود اينكه يك نشست در سطح معاونين برگزار شده بود، حضور در ادامه مذاكرات را نپذيرفت. سوم پس از مذاكرات وين در همان ماه و با وجود اينكه ايران پيشنهاد وين را رد نكرد و تنها خواستار اصلاحاتي در آن شد، غربي ها اعلام كردند ديگر هيچ مذاكرات فني با ايران برگزار نخواهند كرد و چهارم، در ماه اخير و به دنبال اصرار برخي كشورهاي خاص، ايران چند نوبت آمادگي خود براي برگزاري يك نشست را به اطلاع كاترين اشتون رساند ولي او، هم به اين دليل كه حزب متبوعش قدرت را در انگليس واگذار كرده بود و هم ازاين رو كه گروه 6 تحت فشار آمريكا نمي خواست تا قبل از يك دور تحريم جديد وارد مذاكره شود، از جانب روساي خود اجازه ارائه هيچ نوع پاسخي به ايران را نيافت.در نتيجه سوال اين نيست كه آيا ايران پاي ميز مذاكره باز خواهد گشت يا نه. ايران همين حالا پاي ميز نشسته است. سوالي كه آمريكايي ها بايد از خود بپرسند اين است كه آيا ايران آنطور كه آنها مي خواهند مذاكره خواهد كرد و آيا تحريم ها توانسته منطق و استراتژي مذاكراتي ايران را تغيير بدهد. اينجاست كه بحث هاي ظريفي در ميان مي آيد.اول- ايران اكنون توانسته است دو مسير در مذاكرات ايجاد كند. يكي مذاكرات فني با گروه وين كه از ديد ايران آژانس عضو كليدي آن است و ديگري مذاكرات سياسي با گروه 6. تا همين جا، ايران يك قدم به جلو برداشته و توانسته يك مسير مذاكراتي ايجاد كند كه به ديدگاهش در مورد ضرورت جايگزين شدن مذاكرات سياسي با مذاكرات فني و حقوقي نزديك است. اگرچه غربي ها مي گويند كه مذاكرات وين فقط روي يك موضوع مشخص يعني مبادله مواد هسته اي متمركز است ولي خود آنها هم خوب مي دانند كه اين مذاكرات اكنون بسيار مهم تر از مذاكرات بي خاصيت با گروه 6 است.دوم- يكي از دلايلي كه غربي ها را وادار كرده اين دو مسير را به رسميت بشناسند اين است كه آنها تصور كرده اند مي توانند در مذاكرات وين -همانطور كه در نامه هاي اخيرشان هم نوشته اند- ايران را وادار به توقف غني سازي 20 درصد و تعيين تكليف مواد 20 درصد غنا بكنند و بعد با خيالي آسوده تر و دستي پرتر وارد مذاكرات سياسي در سپتامبر بشوند. روي اين افكار، جز خواب و خيال نامي نمي شود گذاشت. ايران هزينه هاي غني سازي 20 درصد را تمام و كمال پرداخت كرده و حالا تازه وقت آن است كه از آن استفاده ببرد.سوم- آمريكايي ها مكررا گفته اند كه هدف آنها تغيير محاسبات ايران است اما حاضر نيستند يك بار به اين موضوع فكر كنند كه آيا اساسا محاسبات ايران را درست درك كرده اند؟ اين درست است كه ايران هزينه فايده مي كند و در تصميم هايش به هزينه ها بي توجه نيست، اما آمريكايي ها اگر مي خواهند يك استراتژي منطقي داشته باشند بايد به اين فكر كنند كه ايران چه چيز را هزينه مي داند و چه چيز را فايده. فهم اين موضوع البته دشوار هم نيست. اگرطرف غربي فقط يك بار به تاريخ 7 ساله مذاكرات هسته اي با ايران نگاه كند به سادگي درخواهد يافت كه ايران هيچ هزينه اي را بالاتر از آبروريزي تسليم در مقابل غرب و هيچ فايده اي را هم بالاتر از هسته اي شدن نمي داند. با اين دستگاه محاسباتي خنده دار است كه غربي ها تصور كرده اند ايران برنامه خود را در مقابل هزينه هاي اقتصادي ناچيز ناشي از تحريم ها تعديل خواهد كرد. در واقع اگر دقيق باشيم موضوع از اين قرار است كه غرب در پي دستيابي به هدفي است كه ابزار لازم براي آن را در اختيار ندارد. در اين شرايط دو راه بيشتر پيش پاي آن نيست. يا هدف خود را تعديل و متناسب با ابزارهايش بكند يا اينكه با حفظ اين عدم تناسب استراتژي خود را نابود كند.چهارم- وقتي غربي ها درباره اثر كردن تحريم ها سخن مي گويند يك نكته مهم را در نظر نمي گيرند. اثر كردن تحريم ها به اين نيست كه به ايران فشار وارد شود بلكه به اين است كه ايران ديدگاهش را عوض كند. واضح است كه در شرايط فعلي نه فقط ديدگاه ايران عوض نشده بلكه به زودي و در مذاكرات آينده غربي ها خواهند ديد كه آنچه تا امروز به عنوان سرسختي مذاكره كنندگان ايراني مي شناخته اند در واقع شوخي نبوده است. در واقع غرب اكنون دچار يك پارادوكس است. تحريم هاي اخير شايد فشارهايي ايجاد كرده باشد اما مسلما با سرسختانه تر كردن موضع ايران دستيابي به راه حل را به تعويق انداخته است. آمريكايي ها بايد بالاخره به اين سوال جواب بدهند كه براي فشار اصالت قائلند يا راه حل، چرا كه ثابت شده امكان جمع ميان آنها وجود ندارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 391]