تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آن‏كه خدا را شناخت ، از او ترسيد و آن كس كه از خدا ترسيد ، ترس از خدا او را به عم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815369632




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. جام جم: «روز خبرنگار» «روز خبرنگار» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم دكتر علي دارابي است كه در آن مي خوانيد: چند سالي است كه به مناسبت شهادت مظلومانه محمود صارمي خبرنگار ايرنا در كشور افغانستان به دست گروهك طالبان، 17 مرداد روز خبرنگار ناميده شده است و در اين روز مراسمي برگزار مي‌شود. از آنجا كه خبرنگاران در زمره آزادترين انسان‌ها هستند و آزادي و خبرنگار چون آب براي ماهي به مثابه زيست و حيات آن است كه بايد از اين موهبت الهي ـ آزادي ـ كه ارمغان بس گران‌قيمت انقلاب اسلامي محسوب مي‌شود، حفاظت و مراقبت كرد. با تجليل از خدمات و تلاش‌هاي ارزنده جامعه خبرنگاري، مطبوعاتي و رسانه‌اي كشور و نكوداشت ياد و خاطره شهيدان عرصه آزادي، اطلاع‌رساني و آگاهي‌بخشي به اين مناسبت شايسته است نكاتي را يادآور شويم: اول ـ خبرنگاران و اصحاب رسانه: حفظ شأن و منزلت كار در رسانه بيش از هر كس متوجه اصحاب رسانه و خبرنگاران و گزارشگران ـ كه در صف اول آگاهي‌بخشي قرار دارند ـ است. حفظ كرامت، آزادي، شأن و منزلت رسانه‌اي بودن و لوازم آن بس خطير و حساس است. حريت، استقلال، وامدار نبودن، پاسداشت دين، اخلاق، اميدآفريني و آگاهي‌بخشي، اهتمام بايسته بر امر آموزش و يادگيري و ارتقاي سطح دانش و بصيرت به طور مستمر، دوست و دشمن‌شناسي، تشخيص و تمييز سره از ناسره، قناعت، مناعت طبع، پاكدستي و نيالوده شدن به چرب و شيرين روزگار از مهم‌ترين لوازم بلافصل شأن و منزلت اصحاب رسانه و خبرنگاران است. اگر بر جامعه رسانه‌اي ما فضاي معنوي، سالم و پاك حاكم باشد، مي‌توان اميدوار بود كه اصحاب رسانه آناني هستند كه در خط مقدم از آرمان‌ها، ارزش‌ها، واقعيات و خوبي‌ها دفاع مي‌كنند و اگر معدود افراد يا كساني به نام اصحاب رسانه اقدامات و رفتارهاي دون شأن انجام دادند براحتي از سوي خود خانواده بزرگ رسانه كنار گذاشته مي‌شوند و اين پالايش دروني مي‌تواند در اين زمينه بزرگ‌ترين دستاورد تلقي شود. دوم ـ قانون جامع رسانه‌ها و مطبوعات: بي‌ترديد هم‌اكنون زمان مناسبي براي اصلاح قانون مطبوعات و برطرف كردن عيوب و كاستي‌هاي آن است. اين فرصت بايد متضمن بازتعريف جايگاه و رسالت مطبوعات و رسانه‌ها و نيز آسيب‌شناسي صادقانه و واقع‌بينانه وضع موجود باشد. بايد آزادي‌هاي مشروع و قانوني حداكثري براي رسانه‌ها فراهم گردد، سازوكارهاي حمايت و كارآمدي تعريف و نهادينه شود و قوانين حمايتي و پشتيباني‌هاي قانوني در جهت حمايت از حقوق رسانه‌ها و خبرنگاران به طور جامع ديده شود. محدوديت قلمرو خطوط قرمز و بازتعريف آنها، ارجاع داوري‌ها و رسيدگي به اختلافات و شكايات حوزه مطبوعات رسانه‌ها به هيأت‌هاي منصفه تخصصي و حرفه‌اي، خارج كردن مداخله نهادهاي انتظامي و قضايي، اجتناب از برخي توقيف‌ها و لغو پروانه‌هايي كه در افكار عمومي براي وجدان‌هاي بيدار و منصف هم گاهي پاسخي شايسته وجود ندارد الزام به پاسخگو كردن مقامات و مسوولان بويژه قواي سه‌گانه و بالاخره وداع با پديده مطبوعات و رسانه‌هاي بهره‌مند از رانت در معناي عام و مصطلح آن رانت دولتي، جناحي، نفتي و... كه به عملكرد رسانه‌هاي مستقل آسيب جدي وارد كرده و مي‌كند بايد از مهم‌ترين نكات در اصلاح قانون مطبوعات باشد. بديهي است نظام تشويق و تنبيه همچون ديگر حوزه‌ها بايد در قانون جامع مطبوعات و رسانه‌ها لحاظ شود البته بايد قانون به گونه‌اي جامع و همه سونگر باشد كه مجدداً شاهد حضور روزنامه‌هاي زنجيره‌اي و برانداز نظام نباشيم؛ ضايعه‌اي كه به نام توسعه سياسي و آزادي مطبوعات در دوران حاكميت دوم خرداد شاهد آن بوديم. سوم ـ اهميت و جايگاه رسانه‌ها و مطبوعات: در رسانه‌اي بودن عصر كنوني بحث و ترديدي وجود ندارد و بازيگران اصلي تحولات در اين عصر همانا رسانه‌ها هستند. مطبوعات و رسانه‌ها در تحولات جامعه در برخي برهه‌ها كارآمدي و تأثيرگذاري بايسته‌اي داشته‌اند، اما اين موضوع مستمر و دامنه‌دار نبوده است. از سوي ديگر رويكرد و سوگيري برخي سايت‌ها، خبرگزاري‌ها، مطبوعات و رسانه‌هاي فراگير هم توأم با حب و بغض‌هايي بوده است. افراط و تفريط در حمايت و انتقاد از يك دولت و جريان سياسي آسيب بس جدي به عملكرد رسانه‌ها وارد كرده است. در برخي مقاطع زماني رسانه‌ها، مطبوعات و حتي رسانه‌هاي فراگير همه در انتقاد و نقد يك جريان يا دولت حاكم بوده است و گويي دولتي كه با رأي مردم بر سركار آمده است حتي يك كار خوب در كارنامه خود ندارد كه همه سياه‌نمايي و تخريب است نه انتقاد به قصد اصلاح و بر عكس در برخي سال‌ها شاهد نقش‌آفريني بعضي رسانه‌ها در حمايت از جريان يا دولت خاص بوده‌ايم كه تماماً تعريف و تمجيد است و گويي دولت حاكم هيچ ضعف و اشكالي ندارد و اتفاقاً بزرگ‌ترين آسيب‌ها به جامعه مطبوعات و رسانه‌اي كشور همواره به‌خاطر اين افراط (مچگيري ، سياه‌ نمايي ، تخريب دولت) و تفريط (اميدواري بيهوده، برجسته‌سازي نادرست، تعريف و تحسين واهي) بوده است. گاهي كه انسان منصفي به فضاي اخبار و اطلاع‌رساني جامعه بدقت مي‌نگرد، احساس مي‌كند گويي يك ناجي در كشور وجود دارد و آن هم يك قوه خاص است و دو قوه ديگر سهمي در اداره امور كشور ندارند. به گمانم بزرگ‌ترين رسالت براي مهندسي نوين رسانه‌ها و مطبوعات در ايران، تغيير اين نگرش و رويكرد است. وطن امروز: «تله‌اي که مقاومت به آن تن نداد» «تله‌اي که مقاومت به آن تن نداد» عنوان يادداشت روز روزنامه وطن امروز است كه در آن مي خوانيد: اتفاقي که هفته گذشته رخ افتاد و موجب تبادل آتش بين يکي از تيپ‌هاي ارتش لبنان و يگان‌هاي ارتش صهيونيستي -که در منطقه عديسه و مطله مستقر بودند- شد، داراي يکسري دلايل امنيتي و بازتاب‌هايي است که در اين مطلب عنوان مي‌شود. منطقه درگيري به لحاظ سوق‌الجيشي داراي اهميت فوق‌العاده‌اي است؛ از يک سو از جهت نوع پستي و بلندي‌هايي که به لحاظ جغرافيايي بر منطقه الجليل عليا -که از مناطق سرسبز داخل فلسطين اشغالي است- اشراف دارد و از سوي ديگر در نقطه مقابل به دليل وجود وادي‌سلوکي که در جنگ 33 روزه قبرستان تانک‌هاي مرکاواي اسرائيلي شد و به اين جهت براي صهيونيست‌ها داراي اهميتي ويژه است. نكته ديگري که به جهت جغرافيايي اهميت دارد اينکه ارتفاعات اين منطقه از شمال به جنوب کاهش ارتفاع پيدا مي‌کند، يعني پستي و بلندي‌ها با يک شيب معين به سمت فلسطين کاهش پيدا مي‌کند لذا نيروهايي که در داخل لبنان هستند به نحوي يک تسلط جغرافيايي بر مناطق پايين دستي خود در فلسطين اشغالي دارند، به همين جهت به دست آوردن اين نقطه جديد يا طرح جابه‌جايي وضعيت مرزي در يک نقطه براي اسرائيلي‌ها بسيار مهم است. گاهي تنها چند متر جابه‌جايي مرز مي‌تواند وضعيت سوق‌الجيشي برتر را به طرف اسرائيلي يا لبناني بدهد. مساله‌اي که در اين ميان اتفاق افتاد اين بود که ارتش رژيم صهيونيستي مي‌خواست با دستگاه‌هاي حسگر حساسي که در نوار مرزي مستقر مي‌کند بتواند هم تحرک تصويري را در کنترل خود داشته باشد و هم تحرک و جابه‌جايي صوتي را بتواند رهگيري کند و در اين نقطه تعدادي از درخت‌هايي که در خاک لبنان بودند، جلوي ميدان ديد و صوت اين سيستم را مي‌گرفتند که اسرائيلي‌ها در چند ماه از طريق يونيفل تلاش داشتند اين درختان را ريشه‌کن کنند تا منطقه وسيعي را در ديد سيستم تصويري مرزي اسرائيل قرار دهند. در پشت اين منطقه دشت سلوکي قرار دارد، دشت بزرگي که در پايين منطقه بنت جبيل در زمان جنگ 33 روزه قبرستان تانک‌هاي اسرائيلي شد لذا براي اسرائيلي‌ها اين مساله حائز اهميت بود که بتوانند اين امتياز را به دست آورده و با عمق بيشتري خاک لبنان و تحرکاتي که صورت مي‌گيرد را تحت نظر داشته باشند. نکته بعدي اينکه آيا اسرائيلي‌ها اين کار را با يک برنامه‌ريزي مشخص انجام داده‌اند و در پيشبرد اين برنامه‌ريزي آيا اين مساله مطرح بود که اين اقدام يکجانبه براي برداشتن اين درخت‌ها به درگيري خواهد انجاميد يا خير؟ با توجه به نوع تجربه‌اي که از رفتار اسرائيلي‌ها وجود دارد بايد گفت آنها قطعا پيش‌بيني واکنش طرف لبناني را انجام داده بودند به همين جهت به نظر مي‌رسد که سناريوي اسرائيلي‌ها براي گام اول بايد با گام‌هاي بعدي نيز مرتبط باشد، گام‌هايي که مي‌تواند يا مي‌توانست در سناريوي امنيتي اسرائيلي‌ها لحاظ شده باشد. گام دوم اين بود که اگر لبناني‌ها واکنشي به اين اقدام اسرائيل نشان دادند، طرف اسرائيلي‌ بايد چه عکس‌العملي از خود نشان دهد. طبيعي است هنگامي که طرف لبناني اقدام به واکنش کند، اسرائيلي‌ها نيز متقابلا اين کار را انجام خواهند داد که معناي آن آغاز يک درگيري ولو محدود است. چيزي که در سناريوي اسرائيلي‌ها وجود داشته اين است که آنها تلاش داشتند از طريق ايجاد يک درگيري محدود در منطقه عديسه به‌عنوان يک فريب عملياتي نيروهاي مقاومت را نيز به يک درگيري محدود بکشانند. قطعا اسرائيلي‌ها آمادگي ورود به يک جنگ وسيع و دامنه‌دار با مقاومت اسلامي و حزب‌الله را نداشتند اما تست کردن و به دام کشاندن مقاومت در يک درگيري محدود مي‌توانست براي اسرائيلي‌ها دستاورد خوبي را داشته باشد. اين دستاورد اين بود که اگر مقاومت و نيروهاي آن در روستاهاي همجوار عديسه، کفکلاو کفرشبا وارد اين درگيري مي‌شدند، اسرائيلي‌ها بلافاصله از طريق حاميان غربي که در شوراي امنيت داشتند، اين امر را به عنوان يک دليل جدي مبني بر اينکه طرف‌هاي مقاومت در مناطق ممنوعه قطعنامه 1701 مستقر شده‌اند و اين خلاف قطعنامه است لذا تصميمات جديدي بايد براي جنوب لبنان اتخاذ شود تا از اين طريق بتوانند مقاومت را از مناطق زير رودخانه ليتاني که مقاومت نبايد در آنها مستقر شود، دور کنند. نيروهاي يونيفل بر اساس بهانه‌اي که به دست مي‌آوردند، اختيارات بيشتري کسب مي‌کردند و شايد هم تصميمات جدي‌تر از افزايش اختيارات هم در اختيار نيروهاي يونيفل قرار مي‌گرفت و ممکن بود که اين مساله به يک درگيري بسيار گسترده با حمايت وسيع‌تر نيروهاي غربي مثل ناتو و... کشيده ‌شود. منتها در سناريوي اسرائيلي صرفا کشاندن نيروهاي مقاومت به درگيري محدود براي اثبات اينکه آنها در مناطق ممنوعه حضور دارند، يک دستاورد جدي مي‌توانست تلقي شود لذا بخشي از بازتاب امنيتي اين مساله آن بود که اسرائيلي‌ها با يک سناريوي از پيش تعيين شده هم به دنبال واکنش نيروهاي لبنان بودند و هم مي‌خواستند مقاومت را به اين درگيري محدود بکشانند. اين اقدام سمبليک را بهانه‌اي قرار دادند تا بلکه اتفاقات مورد نظر آنها رخ دهد اما در اين ميان اتفاقاتي که رخ داد داراي چه اهميتي است؟ اين رويداد موجب شد که ارتش لبنان بشدت و با قدرت به تعرض اسرائيلي‌ها به خاک لبنان واکنش نشان دهد و اين مساله برخلاف انتظار هم آمريکايي‌ها و هم اسرائيلي‌ها بود که تلاش مي‌کردند مقاومت را از بقيه اقشار و اصناف لبناني جدا کنند. در فضايي که تلاش شده بود تحريک شکاف سياسي را دامن بزنند با تکيه بر گزارشي که قرار است از طرف دادگاه حريري به عنوان يک گزارش ساختگي منتشر شود و انتظار داشتند که اين امر شکاف‌هاي سياسي داخل لبنان را افزايش دهد، حادثه عديسه موجب شد که پيوند همگرايي بين ارتش لبنان و مقاومت استحکام و همگرايي بيشتري را از خود نشان دهد. نکته ديگر اينکه با واکنشي که ارتش نشان داد و با حمايت و التزام ملي که پشت سر ارتش وجود دارد نياز به مقاومت تجلي بيشتري پيدا کرد و مردم يک بار ديگر بهانه‌جويي اسرائيل را براي تعرض به خاک لبنان به چشم ديدند و بر ضرورت وجود و اقتدار مقاومت هم به شکل محسوسي رسيدند. ايران: «آينه‌هاي حق‌نما» «آينه‌هاي حق‌نما» سرمقاله روزنامه ايران به قلم محمدرضا رحيمي معاون اول رئيس جمهور است كه در آن مي خوانيد: جمهوري اسلامي ايران، جمهوري فرهنگ، قلم و آگاهي است؛ زيرا اسلام،‌ دين دانايي و روشنگري است و قرآن که سوگندهايش متوجه پديده‌هاي باعظمت هستي است، به قلم سوگند خورده است. رسالت خبرنگار،‌ ابلاغ حقيقت و از اين حيث، مأموريتي است پيامبرگونه،‌ بي‌بديل و مستغني از تأکيد. خبرنگاران ايران اسلامي‌ در مقطعي از تاريخ که رسانه‌هاي وابسته به نظام سلطه جهاني‌ بقاي خود را در توليد جهل و انتشار غفلت يافته‌اند، طلايه‌داران بيداري و آگاهي‌اند. شأن خبرنگاران حق‌جو و حقگوي ايران اسلامي،‌ تأسي به اسوه روشنگري، پيامبر اکرم(ص) و مقابله با جاهليت مدرن جهان امروز است ؛ جاهليتي که با فرونشاندن غبار حق‌کشي‌ها بر چهره ملت‌هاي مظلوم،‌ آنان را در ورطه فقر و بي‌عدالتي کشانده يا به قربانگاه آتش و خون برده است. به گفته پيشوايان دين، دينداري،‌ جهاد است. جهاد گاه با مال،‌ گاه با جان و گاه با انفاق علم و آگاهي صورت مي‌گيرد. خبرنگاران ما با انفاق آگاهي جهاد مي‌کنند و در پيشاپيش اين سلسله،‌ مجاهداني قرار دارند که در نگارش خبر از خون خويش مايه گذاشتند و در عرصه بلند شهادت، به عيش ابدي دست يافتند. اگر امروز موج بيداري اسلامي از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب عالم را پيموده و از خاور دور تا امريکاي لاتين را درنورديده است، نمي‌توان ترديد داشت که خبرنگاران آزاده جهان در اين نوزايي ارزش‌هاي الهي و انساني و احياي آرمان عدالت،‌ نقشي انکارنشدني داشته‌اند. اگر امروز نهضت خدمت‌رساني و اعتماد ميان مردم و مسئولان کشور فزوني يافته است؛ نمي‌توان ناديده انگاشت که مجاهدت‌هاي خبرنگارانمان در انعکاس آينه‌وار حقايق، از موجبات آن بوده است. خبرنگار ايراني با خبررساني بهنگام و ابتکارآميز خود،‌ پيشگام جريان عظيم ملت ايران در مسير عدالت و پيشرفت است. قلم اوست که نه فقط امواج و تندبادهاي خبر که نسيم فرهنگ مي‌پراکند؛ فرهنگ ارادت و محبت به مردم و حل مشکلات آنها،‌ فرهنگ ساده‌زيستي مسئولان، فرهنگ مشورت و عقلانيت، فرهنگ خودباوري و استکبارستيزي. تقويت حرفه خبرنگاري که رئيس ‌جمهور محترم در جايگاه رسانه‌اي‌ترين سياستمداران جهان بارها بر آن تأکيد کرده‌اند، به معني گسترش فرهنگ نظارت و پاسخگويي است. حضور خبرنگار در دستگاه‌هاي دولتي به خودي خود متضمن اين معناست که دولت، خود را مکلف به ارائه اطلاعات و انعکاس عملکرد خود به مردم مي‌داند. در عين حال، اخلاق حرفه‌اي خبرنگاري اقتضا دارد که بناي تفاهم،‌ همگرايي و آشتي‌جويي را پي‌ ريزد. توسعه مبتني بر عدالت نيازمند فضاي نشاط و همدلي مردم و دولت است که به خبررساني کار‌آمد و منصفانه بستگي دارد. راقم اين سطور هرچند به دليل مشغله ناشي از خدمتگزاري ملت توفيق همسخني با خبرنگاران عزيز را به قدر دلخواه نمي‌يابد، اما در سفر و حضر،‌ هر فرصتي که دست دهد،‌ براي گفت‌وگو با اين عزيزان مغتنم مي‌شمارد؛ زيرا خبرنگاران آگاه،‌ با ژرف‌نگري قادر به ارزيابي مسائل کشورند و از خلال پرسش‌هاي حرفه‌اي آنان، مي‌توان به تحليل‌ها و نظراتي که غالباً همسو با مطالبات اجتماعي‌است،‌ دست يافت. در پايان با تکريم ياد جاودانه و نام بلند شهداي خانواده بزرگ اطلاع‌رساني و تبريک 17 مرداد،‌ روز حق‌گويي و حق‌جويي،‌ اميد دارم که قداست و حرمت قلم خبرنگاران در ايران اسلامي، ارج و حرمت روزافزون يابد. كيهان: «تاملي در استراتژي مذاكره» «تاملي در استراتژي مذاكره» يادداشت روز كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي خوانيد: تلاش براي احياي مذاكرات اكنون مهم ترين راهبردي است كه غرب در مقابل ايران در پيش گرفته است. از ابتدا هم غربي ها مي خواستند همه چيز به مذاكره ختم شود منتها مذاكره با مشخصاتي كه آمريكا مي خواهد نه آنطور كه تا حالا بوده و ايران بر آن اصرار دارد. چند عامل هست كه اكنون به هم پيوند خورده و آمريكا مي خواهد از دل آنها مذاكرات مورد نظر خود را بيرون بياورد. اول اينكه آمريكايي ها سعي كرده اند به افكار عمومي و سياسي جهان اينطور القا كنند كه ببينيد ما همه تلاش مان را براي تعامل با ايران انجام داده ايم ولي اين ايران است كه انگيزه اي براي تعامل ندارد. دوم، آمريكا تلاش كرده با پشتيباني علني و صريح از جريان فتنه در ايران آنها را به مثابه ذخيره اي براي آينده حفظ كند. در واقع نگاه آمريكا اكنون اين است كه اگرچه اين جريان در كوتاه مدت احتمالا جز مصرف رسانه اي خاصيت ديگري نخواهد داشت ولي مي تواند در ميان مدت يا بلند مدت نقش كليدي در تكميل استراتژي هاي آمريكا عليه ايران ايفا كند؛ ضمن اينكه آمريكا تصور مي كند اين جريان اجماع داخلي براي مقابله با غرب را تضعيف خواهد كرد. سوم، آمريكايي ها سعي كرده اند با تجميع تمام توان خود پشت سر تحريم هاي قطعنامه 1929 و تحريم هاي يك جانبه ما بعد آن، احساس تحت فشار بودن را به طور كامل در ايران ايجاد كنند. دقيق اگر باشيم هدف آمريكا اين است كه ايران اين بار به اين نتيجه نرسد كه 1929 هم چيزي است شبيه آن 5 قطعنامه ديگري كه از 1696 تا 1835 صادر شد. در مرحله چهارم آمريكا ادبيات حمله به ايران را در فضاي رسانه اي بسيار پر رنگ كرده است تا ايران به اين نتيجه برسد كه آن سوي موثر نبودن تحريم ها جنگ است، نه پذيرفتن ايران هسته اي. حلقه آخر كه به عقيده نگارنده نتيجه اي است كه آمريكايي ها مي خواهند از كل اين فضا بگيرند اين است كه ايران مطابق دستور كار و نقشه راهي كه آمريكا ترسيم مي كند وارد مذاكره شود. اگر به سابقه اظهارات مقام هاي آمريكايي درباره سياستي كه در مقابل ايران در پيش گرفته اند توجه كنيم اين موضوع روشن تر مي شود. زماني بود كه كلمه تعليق از دهان آمريكايي ها نمي افتاد. هر بحثي درباره ايران از اينجا شروع مي شد كه ايران بايد تعليق كند و به آنجا ختم مي شد كه غرب هرگز درخواست هاي خود را تعديل نخواهد كرد. اكنون اما بيش از 2.5 سال است كه آمريكايي ها هدف خود از فشار به ايران را نه پذيرش تعليق يا ديگر درخواست هاي شوراي امنيت بلكه «آغاز مذاكرات» اعلام مي كنند. اين هدف گذاري جديد، مشخصا مربوط به بعد از زماني است كه ايران اعلام كرد ديگر درباره برنامه هسته اي خود مذاكره سياسي نمي كند. پس از پايان برنامه كاري توافق شده در اوت 2007 و حل و فصل مسائل باقي مانده با آژانس و همچنين توافق درباره ضميمه مربوط به تاسيسات بين ايران و آژانس كه ناظر به وضع فعلي برنامه هسته اي ايران است، عملا گذشته و حال پرونده ايران «سفيد» شد و به دنبال آن اين تحليل در ذهن طرف ايراني شكل گرفت كه ديگر چيزي به نام پرونده هسته اي ايران وجود خارجي ندارد، هر چه هست بهانه جويي هاي آمريكايي هاست كه تمامي نخواهد داشت و مذاكره هم آن را ختم نمي كند. بنابراين تصميم گرفته شد كه موضوع هسته اي از دستور كار مذاكره با گروه 6 حذف شود. ايران حتي در بسته پيشنهادي خود هم جز به شكل همكاري صلح آميز هسته اي و خلع سلاح به مسئله هسته اي اشاره نكرد و درون مذاكرات هم حاضر به گفت وگو در اين باره نشد. همه اين رفتارها بر اين مبنا صوت گرفت كه اگر هم سوالي در مورد پرونده هسته اي وجود دارد، مرجع طرح و رسيدگي به آن آژانس است و ايران هم به طور روتين و فعالانه همكاري هاي خود با آژانس را ادامه مي دهد و مذاكره سياسي هم اگر در كار باشد حداكثر در چارچوب مشتركات دو بسته پيشنهادي خواهد بود كه برنامه هسته اي ايران را در بر نمي گيرد. از وقتي كه ايران اين استراتژي را در پيش گرفته غربي ها هدف هاي اعلامي خود را يك درجه تعديل كرده اند و به جاي اينكه از تعليق يا هر چيز ديگري شبيه آن به عنوان هدف فشارها ياد كنند، دائما مي گويند هدفشان فقط اين است كه ايران پاي ميز مذاكره بر گردد. نفس در پيش گرفته شدن اين رويه، براي ايران حاوي اين پيام است كه غرب ديگر تحقق درخواست هاي قطعنامه ها را هدف خود نمي داند چرا كه دريافته است چنين هدف گذاري تا چه حد غير واقع بينانه و دست نيافتني است و به همين دليل هدف خود را امري پيش پا افتاده و البته دست يافتني به نام «آغاز مذاكرات» اعلام كرده است. با اين حال حتي درباره اصل حضور در اتاق مذاكره هم طرف غربي كارنامه اي سخت غير قابل دفاع دارد و در دور جديد مذاكرات، لااقل در 4 مقطع بي هيچ دليل موجهي از مذاكرات كنار كشيده است. نخست، بعد از ارائه Non paper ژوئن 2008 و برگزاري مذاكرات ژنو 1 در اكتبر در همان سال، طرف هاي غربي فقط به اين دليل كه طمع كرده بودند دوستانشان در انتخابات رياست جمهوري دهم روي كار خواهند آمد به مدت بيش از يك سال از مذاكرات سر باز زدند. دوم، پس از مذاكرات ژنو 2 در اكتبر 2009 سولانا به دليل مشكلات داخلي گروه 6 و با وجود اينكه يك نشست در سطح معاونين برگزار شده بود، حضور در ادامه مذاكرات را نپذيرفت. سوم پس از مذاكرات وين در همان ماه و با وجود اينكه ايران پيشنهاد وين را رد نكرد و تنها خواستار اصلاحاتي در آن شد، غربي ها اعلام كردند ديگر هيچ مذاكرات فني با ايران برگزار نخواهند كرد و چهارم، در ماه اخير و به دنبال اصرار برخي كشورهاي خاص، ايران چند نوبت آمادگي خود براي برگزاري يك نشست را به اطلاع كاترين اشتون رساند ولي او، هم به اين دليل كه حزب متبوعش قدرت را در انگليس واگذار كرده بود و هم ازاين رو كه گروه 6 تحت فشار آمريكا نمي خواست تا قبل از يك دور تحريم جديد وارد مذاكره شود، از جانب روساي خود اجازه ارائه هيچ نوع پاسخي به ايران را نيافت. در نتيجه سوال اين نيست كه آيا ايران پاي ميز مذاكره باز خواهد گشت يا نه. ايران همين حالا پاي ميز نشسته است. سوالي كه آمريكايي ها بايد از خود بپرسند اين است كه آيا ايران آنطور كه آنها مي خواهند مذاكره خواهد كرد و آيا تحريم ها توانسته منطق و استراتژي مذاكراتي ايران را تغيير بدهد. اينجاست كه بحث هاي ظريفي در ميان مي آيد. اول- ايران اكنون توانسته است دو مسير در مذاكرات ايجاد كند. يكي مذاكرات فني با گروه وين كه از ديد ايران آژانس عضو كل سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 333]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن