واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: پان عربيسم و پانعبريسم دكتر ابراهيم فياض از زمان ظهور دين مبين اسلام در مكه و مدينه، دو جريان رقيب هم ايجاد شدند كه با يكديگر در حال جنگ بودند؛ يكي جريان دينمحوري و ديگري جريان قوممحوري و عربمحوري. اسلام كه طرفدار دينمحوري بود، هيچگاه به دنبال اين نبود كه عربمحوري حاكم شود، اما درعينحال تنوعات قومي و زباني و فرهنگي را قبول داشت. ولي اينكه بخواهد اين تنوعات را اصل قرار دهد و يا اينكه قومي قوم ديگر را به مسخره بگيرد، اصلا چنين چيزي را قبول نداشت. اسلام سعي كرده از طریق دين يك نوع فرهنگ والاتر درست كند و به تنوعات قومي زياد محوريت ندهد. بحثي كه در قرآن آمده آيه: «يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا» است و از جمله نكات جالبتوجه اين آيه میتوان به موارد زیر اشاره کرد: اولا خطاب آن به عموم مردم است. يعني عامه مردم را كه شامل مردم هر ديني میشوند، مخاطب خود قرار داده. ثانيا با فعل خلقناكم هم از جنس مذكر ياد ميكند هم از مونث. استفاده از فعل جعلناكم، دقت در ساختار تفكراتياش را ميرساند و در نهايت بيان لتعارفوا از باب معرفت ميانذهني انسانها يك تنوع فرهنگي را بيان ميكند و در آخر تكثرگرايي را مطرح ميسازد. بعد يكباره ميگويد: «ان اكرمكم عندا... اتقاكم» يعني قوميت بهجاي خودش، اما آن كه برتر است باتقواتر است. برترين ملاك، تقواست كه ناشي از توحيد و عبادت است. البته اسلام تنوعات را قبول كرده است. خودش گفته «جعلناكم شعوبا و قبائل»، اما آنجا كه ان اكرمكم را ميآورد، ميخواهد بگويد درست است كه اقوام مختلف را قبول داريم، اما آنچه باعث برتري است، زبان و قوم و فرهنگ نيست، بلكه تقواست. پيامبر هميشه به دنبال آن بود كه همه امت را متحد سازد. دعاي وحدت منشور جهاني پيامبر بود. وقتي حكومت مدينه وارد مكه - جاييكه مركز جهان اسلام و قبلهگاه مسلمانان بود - ميشد، دعاي وحدت شعاري بود براي مسلمانان سراسر جهان. بعد از فتح مكه، جاييكه دشمن پيامبر، تسليم و مسلمان شده است، پيامبر تمام غنايم را ميان مكيها تقسيم ميكند. اين نشان ميدهد كه حکومت پيامبر چه ساختاري داشت. اما از همان اول ابوسفيان و ساير دشمنان پيامبر بر اساس قوميت عربي با قبايل يهود متحد شدند، و در مقابل دين ايستادند. داستان بنينظير و ساير جنگهاي پيامبر كه يهود با عرب متحد شده، همه براساس آن بود كه عربي و عبري با هم نقاط مشتركي داشتند و نشان میدهند که اين دو تفكر از ابتدا تا به امروز دشمن پيامبر و اسلام بودهاند. پس آنچه مهم مينمايد، ساختاري است كه از صدر اسلام تاكنون بازتوليد شده. بلافاصله بعد از وفات پيامبر، اشراف گفتند خليفه بايد از قريش باشد و اين قصه را شروع كردند و مبناي قومگرايي در برابر دينگرايي را گذاشتند. تا زمان خليفه سوم، ديگر حكومت كاملا دست بنياميه افتاده بود. از دوران مروان و بعد از آن، بنياميهگرايي رواج يافت. در واقع از قريش تنزل پيدا كردند و به بنياميه رسيدند. و بعد از حكومت پنجساله امام علي(ع) ديگر كاملا قبيلهگرايي در حكومت معاويه اوج گرفته بود. عجمگرايي نيز بيش از آن رواج يافت؟ سلمان بارها مورد تعرض قرار گرفت. حتي با وجود حديث متواتر «سلمان منا اهلالبيت» يعني عليرغم اينكه سلمان محورش دينگرايي بود اما متأسفانه در آن زمان خلفا بهشدت به او توهين ميكردند. عجم يعني لكنتزبانيها، يعني حتي آنهايي كه عربي را با لهجه غير عربي حرف ميزنند، عجم ميناميدند و اين روزبهروز رواج پیدا میکرد. به غيرعربها ميگفتند موالي؛ يعني بندگان و بردگان؛ و عرب يعني اشراف. جامعه به عرب و عجم تقسيم شد. اين ساختار متأسفانه روز به روز اوج گرفت و باعث شد در بسياري كشورها مثل ايران بهخاطر مليتگرايي و عربگرايي كه آنها داشتند، نهضتهاي ملوكالطوايفي و نهضتهاي ضدديني بهوجود آید. جالب است كه بعد از عربگرايي در دوران خلفا يهوديگرايي هم وارد صحنه ميشود. اسراييليات اوج ميگيرد. مثل كعبالاحبار كه در دوره خليفه دوم وارد و مفتي خلفاي راشدين شد. يهود جاي اهلبيت را گرفت. قبل از اسلام، سفيانيها با يهوديها خوب بودند و بعد از اسلام هم با همان يهوديها بلافاصله متحد شدند عليه پيامبر. در تاريخ آمده كه معاويه نام پيامبر را با نام يهودياش ميبرد. بنابراين، اين ساختاري دروني است. روز به روز يهوديها مسلطتر شدند و امروز هم ميبينيم اتحادي ميان سفيانيها و يهوديها وجود دارد. اين را در پانعربيسم مذهبي كه همان وهابيت است، ميبينيم. به تاريخ كه رجوع كنيم، در مييابيم كه برخورد كعبالاحبار با ابوذر از همين دست است. اين پانعربيسمي كه امروز در وهابيت وجود دارد، يك نوع پانعربيسم مذهبي است؛ يعني ميگويند ما يك مذهبي را قبول داريم؛ يعني وهابيت ميگويد هركس پیرو پانعربيسم نباشد، كافر و مرتد است و اعدامش ميكنند؟ چنين ساختار عميقي وجود دارد. وهابيت هر جا هم رفته است، مثل پاكستان، سعي كرده مليت آنجا را باطل كند و به جاي آن فرهنگ خودش را غالب سازد. فرهنگ عربي بگذارد. حتي زبان عربي حرف بزنند. ميگويد عربي زبان اسلام است. هركس عربي حرف نزند، مسلمان نيست. وهابيت بهشدت شروع كرده به حمله به ساختارهاي فرهنگي اقوام كه جاي آن فرهنگ عربي بگذارد. اما شكستشان مشهود است. مثلا در افغانستان طالبان را ايجاد كردند، الان اگر كه طالبان بخواهد بماند، بايد خودش را جاي طالبان محلي جا بزند. بايد اين پانعربيسم را كه به نام وهابيت است، كنار بگذارد. آنچه مهم مينمايد در جريانات امروز، پانعربيسم مذهبي است كه سفياني به وجود آورد. پانعربيسم(زبانگرايي يهودي) و پانعبريسم دارند با هم متحد ميشوند و اين ساختار در منطقه در حال ايجاد شدن است.پس در نتيجه، آنچه مهم است، آنكه پانعربيسم با پانعبريسم در حال يكي شدن است و تشكيل سفيانيسم ميدهد. همان ابوسفياني كه در زمان پيامبر عليهمالسلام ميجنگيد، امروز هم دارد با اسلام ناب محمدي پيامبر ميجنگد. امروز ميبينيم در منطقه عربستان كه حامي وهابيت است و براي آن خرج ميكند و القاعده را راه مياندازد، اصلا با اسم شيعه مخالف است و هرجا شیعیان را ببينند، او را ميكشند. در تاريخ هم نشان داده كه اين كار را ميكند. همه اتفاقات منطقه هم ريشهشان برميگردد به سفيانيهايي كه هميشه در طول تاريخ شيعهكشي كردند. روز عاشورا هم نسل پيامبر را همين عبريسم كه در كنار يزيد و معاويه بودند قتل عام كردند و ميخواهند امروز هم شيعهكشي كنند. مثلا آنچه در تاريخ بهعنوان قتلعام بصره و كوفه ميخوانيم، همه در راستاي نابودي شيعه است. با اين حساب سفياني يك خط است كه ريشه در پانعربيسم دارد كه طرف ديگرش به پانعبريسم ميرسد و يك نوع ريشه زباني پيدا ميكند. همه در مقابله با دين پيامبر هستند كه با زبان اهلبيت بيان ميشود. اينجاست كه ما بايد فرق بگذاريم بين اهلسنت، محب اهلبيت و سفيانيهاي پانعربيسم وهابي كه دشمن اهلبيت و شيعه هستند. 90 درصد اهلسنت محب اهلبيت هستند. نبايد بگذاريم سفياني نماينده اهلسنت شود؛ آنها همين را ميخواهند كه وهابيت عربستاني شكل بگيرد و خودش را جاي اهلسنت عرفاني محب اهلبيت سيستانوبلوچستان جا بزند. در پاكستان هم همينطور عمل ميكنند. من بين آنها بودم و ديدم كه محب اهلبيت هستند. نكته مهم آن است كه استراتژي ما روشن است. آنها در اقليت هستند چون جزیي از سنت پيامبر ولايت و محبت اهلبيت است و اهلسنت هم همين سنت را دارند و سنت پيامبر را دنبال ميكنند. ما نبايد بگذاريم آن وهابيهايي كه محور فعاليتشان قومگرايي و عربگرايي است و با عبريسم يكي هستند، نماينده اهلسنت معرفي شوند.منبع: پنجره
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 274]